در زمانهای دور مردکی از یک حلوا فروشی حلوا دزدید و خورد. حلوا فروش شکایت به قاضی برد. دزد محکوم شد وی را به طور برعکس بر خر سوار کرده و در شهر بچرخانند، به طوری که مضحکه عام و خاص شد! دزد هم می خندید!! از وی پرسیدند تو دیگه چرا می خندی؟
دزد پاسخ داد: حلوای خودم را خورده ام، مردم هم که شاد هستند، حال چرا شادمان نباشم؟
حکایت این دزدان بیت المال است!
درد و ناله مستمندان و احاد مردم و جوانان بیکار و در ارزوی سامان گرفتن و مستاجران فقط تاوانش اعدامه باعث و بانیانشه هر کسی هم که دزدی کلان کرده صداش بلند میشه
ناشناس
۰۹:۱۲ ۰۶ شهريور ۱۳۹۷
کاری کنید که اینها به گریه بیفتند اگر بخواهید و بتوانید.البته همه مفسدین بدور از وابستگی
اون هایی که در دنیا به مومنان ظلم و ستم میکنن و تمسخرشون میکنن و میخندن روز قیامت وقتی در جهنم هستن و دارن عذاب میکشن مومنان اون ها رو مسخره میکنن و بهشون میخندن
خب معلومه ... ریش ملت. دارن به ریش ملت میخندن.
دزد پاسخ داد: حلوای خودم را خورده ام، مردم هم که شاد هستند، حال چرا شادمان نباشم؟
حکایت این دزدان بیت المال است!
اگه مثه ما بدبختی از سرو کولش بالا میرفت خنده رو لب زن وبچش هم میشد آرزو