سلام من ۱۷ سالمه و افسردگی شدید دارم. ۳ سال هست که افسرده هستم و اوایل شدید نبود اما ۱ سالو نیمی هست که شدید شده . من راجیش خیلی تحقیق کردم و چندین بار تست دادم حتی با یکی از اقوام که قبلا مبتلا به افسردگی بود صحبت کردم و همه علائمش رو چه روحی چه جسمی دارم . توی سن ۱۳ سالگی و ۱۵ سالگی و ۱۶ سالگی خیلی شدید مادرم من رو کتک زد به خاطر اینکه با پسری حرف زده بودم هیچ دوستی ندارم و اصلا با خانوادم راحت نیستم جز سلامو خدافظ و چیزایی که برای مدرسه و ... میخوام حرفی باهاشون نمیزنم . خیلی حالم بده و کنکوری هم هستم و اصلا نمیتونم درس بخونم . خیلی توی درسا ضعیف عمل میکنم . همیشه هم به خودکشی فکر میکنم و واقعا اگر موقعیتش پیش بیاد انجامش میدم. خانوادم اصلا من رو درک نمیکنن و با اینکه ۲ بار ازشون خواهش کردم منو پیش روانپزشک ببرن اما اهمیتی ندارن لطفا راهنماییم کنید
سلام من ۱۷ سالمه و نزدیک به ۳ سال هست که افسردگی دارم اوایل شدید نبود اما ۱ سالی هست که شدید شده . من همه علائم چه روحی چه جسمی رو دارم . اصلا حاله خوبی ندارم و از همه لحاظ به مشکل خوردم . چندین بار تست دادم و همشون گفتن افسردگیم شدید. خانوادمم که اصلابراشون اهمیتی نداره این مسئله. کنکوری هستم و اصلا نمیتونم درس بخونم . قبلا گریه میکردم ولی الان دیگه نمیتونم حتی گریه کنم اصلا تمرکز ندارم خیلی سخت درسارو متوجه میشم . همه حسمو نسبت به همه چیز از دست دادم همش خوابم بدن درد دارم گوارشم بهم ریخته و مدادم قفسه سینم درد میگیره هیچی انگیزع ای ندارم و به شدت عصبیم و خیلیم استرس و دلشوره دارم که نمیدونم دلیلش چیه همش خوابایه بد میبینم و با تپش قلب از خواب میپرم خیلی علائم دیگه هم دارم لطفا راهنماییم کنید چیکار کنم .
سلام من ۱۵ سالمه و نسبت به همه چیز و همه کس بی حسم حتی نمیدونم دلم میخواد بخندم یا گریه کنم قبلا حداقل گریه میکردم احساس بهتری داشتم ولی الان اصلا نمیتونم از همه ی اهنگ ها بدم مییاد و اهنگ بیکلام گوش میدم اصلااا اصلا دوست ندارم با کسی در ارتباط باشم چه خانواده چه دوست فقد تنها باشم و اهنگ بیکلام گوش کنم شبا خوابم نمیبره احساس بدی دارم با اینکه روانشناس هم ۱ ماه بودم:)... من باید چیکار کنم؟ ..
سلام من ٣٨ سالمه و كلا بيحوصله هستم ازدواج نكردم كلا به هر كسي كه از نظر احساسي باهاش وارد رابطه ميشم وابسته ميشم بزرگ كوچيك هر شغل و هر شخصيتي بعد كه تمام ميشه حالت تهوع و استرس و تپش قلب ميگيرم حتي كسايي كه ميدونم به درد من نميخورن خيلي وابسته شدم به خانوادم تا حرف از پدر و مادر ميشه گريم ميگيره البته پدرم ٦ سال سكته مغزي كردن و صحبت كردن و طرف راست بدن فلج شده با عصا راه ميرن درست حرف نميزنن و مادرم تو كارها كمك ميكنن به ايشون و منم گاهي در كل احساسم قاطي كرده چي كار كنم چه دارويي بخورم اروم بشم ناخن هم ميجوم با اين سن بي انگيزه اصلا حوصله بيرون ندارم .ممنون ميشم راهنمايي كنين .
سلام من ۴۲ ساامه و یک دختر ۶ ساله دارم که تنها امیدم تو زندگیه و خدای بزرگ که فقط و فقط به خودش اعتقاد دارم. درسته افسردگی یه بیماریه ولی خیلی از خانمها تو ایران مسکلات روحیشون از دست پدرها و شوهرانشونه من پدری سختگیر و خشن و بداخلاق داشتم که تو سالهای جوونی زندگی رو برام زهر کرد و با وجود خواستگارای زیاد نمیذاشت ازدواج کنم بالاخره با یکی از خواستگارام که خودشو عاشق پیشه معرفی کرد و حاضر بود هر کاری بکنه تا من و بدست بیاره ازدواج کردم ولی خب اونم عصبی بود و مغرور و مرد سالار و یک دنده که من و یاد بابام میانداخت الانم به کلی ازش نا امید شدم فقط حیف از جوانیم زیبایی که خدا بهم داده بود اونهمه نجابتی که داشتم و چه استعدادهایی که زیر خاکستر تعصب و خشونت مردانه دفن شد .
من بیست سالمه تابه الان به همه صدمه زدم وهمه رو از خودم ناامید وکینه ای کردم من به خاطر بی رحمی وبی عاطفه گی 2بارخودکشی کردم که ی دستم ناقص شده چند روزه که نخوابیدم
حال وروز خوبی ندارم مدام ازاطرافیان عذاب میکشم
تصمیم دارم خودکشی کنم جراتشم دارم اما سه تا هاپو دارم که وابستگی شدید به من دارن وازطرفی نگران مادروخواهرم هستم
سلام،يه بهران سخت رو پشت سر گذاشتم همسرم با يه زن بود و الان هم مطمئن نيستم كه نباشه همش تو سرم فكر و خياله،مشكوكم بهش قرص اعصاب بخورم با نخورم كمكم كنين لطفأ
سلام من چند سال پیش افسردگی شدید داشتم رفتم دکتر خوب شدم باز مجدد حس میکنم حالم بده بطوری که اصلا عاطفه درونم مرده و دوست ندارم باهیچ کس تماس داشته باشم تحمل هیچ سئو ندارم چکار کنم
سلام من دو ساله یکی از عزیزانم را از دست دادم خیلی خیلی ناراحت و افسرده هستم حوصله هیچ کاری ندارم حتی شانه کردن موی سر بچه بزرگ و همسر دارم دلم به حالشون میسوزه به شدت اعصبانی ام افکارم مشغوله سردرد و اصطراب دارم
سلام، من هم باید اعتراف کنم دارای افسردگی شدید هستم و علاقه شدیدی به مُردن دارم اما دارم خیلی تلاش میکنم زنده بمونم. احساس غمی دارم که هیچوقت دیگه خوب نمیشه. یعنی دیگه تا آخر عمرم نمیتونم واقعی بخندم و واقعا خوشحال باشم. و چند ساله اینطورم. هیچ چیزی هم برام خوشحالی ایجاد نمیکنه. حتی اگه اتفاق عجیب بیفته خوشحال نمیشم. دوستدارم همه چی تموم بشه. در حدی که حتی حوصله جواب دادن به نکیر و منکر هم ندارم. در این حد میخوام همه چی بره جلو و تموم بشه.
سلام
من یه دختر 15 ساله هستم که تنهایی رو دوست دارم شب هابیدارم روز ها میخوابم از خانواده ام دوری میکنم احساس پوچی میکنم کم خونی شدید و معده درد دارم بعضی اوقات قلب ام هم میگیره سرگیجه و سردرد و حالت تهوع هم دارم
همیشه مشکی میپوشم نزدیک به یه ساله که گریه نکردم اما همیشه یه بغض تو گلوم هست
برای چند نفری که تعریف کردم گفتن تو که هنوز سنی نداری و نمیفهمی درد چه مرض چه
اما من معتقدم که ربطی به سن نداره و مهم دله
خانواده ام میگن افسردگی حاد دارم اما من همچین چیزی رو قبول ندارم فقط وقتی نوشته های بقیه رو خوندم دیدم منم همین شرایط رو دارم و معتقدم من یه ادمم با این شرایط و اصلا افسردگی ندارم
سلام دوستان عزیز من مدت 6سال افسردهگی شدید داشتم اوایل دکتر میرفتم. قرصها ارامبخش بودند فقط میخوابیدم. گریه میکردم. خودم فکر میکردم دیوانه شدم خیلی رنج کشیدم زندیگم داشت از بین میرفت به مرور زمان این حس در من تقویت شد که خودم باید به خودم کمک کنم کلاس ورزش رفتم. از محیط های غمگین دوری. میکنم سعی میکنم شکر گذاری داشته باشم نمیگم که کاملا خوب شدم. فقط می دونم وقتای که دچار ناراحتی ومشگلی دارم چه طور این بیماری به من حمله میکنه وروح وروان منو از بین می بره چند کتاب در مورد افسردهگی خوندم نکات مثبت خیلی میخونم. تا حا لم بهتر بشه خودتون به خودتون کمک کنید
من شغل پرستاری داشتم استفاع دادم و وقتی همکاران تو تلویزیون یا جایی میبینم همش گریه میکنم پشیمون شدم کار داشتم حالم خیلی خوب بود الان مشکل روحی روانی دارم حتی بعضی اوقات میخوام دست به خودکشی بزنم مشکل روحی روانی پیدا کردم تورو خدا کمکم کنید
سلام
چهار ساله که برادرم مادرم و پدرم هر سه اعتیاد پیدا کردن به مواد مخدر و هر کدوم جدا واسه خودشون مصرف میکنند و واقعا برام عذاب آوره دیدن همچین صحنه هایی،هر روز فکر خودکشی تو سرمه دوس دارم بمیرم و به افسردگی شدیدی مبتلا شدم که حس میکنم به پوچی رسیدم.من 16 سالمه و تجربه اولین خودکشیم تو سن 13 سالگی بوده
سلام من 20سالمه سه ساله ازدواج کردم حدود سه ماهه کل دنیا برام کوچیک بنظر میاد احساس مرگ ناگهانی میکنم وهمینطور فکر میکنم عزیزام قراره بمیرن همش دلم میگیره اصلا هم ول نمیکنه بخصوص شبا خیلی سختمه.
سلام دوستان...یه پیشنهادی دارم واسه اونهایی که دارودرمانی براشون تاثیری نداشته،پیشنهاد من این هست که rtmsیاکتامین تراپی رو امتحان کنید.نتیجه عالیست!
وازتون خواهش میکنم هیچوقت امیدتونو ازدست ندین...برای هرمشکلی قطعا یه راه حلی هست...خدا حواسش به همه ی ما هست!!دلتون بی غم❤️✨
یکسال ونیم است افسردگی دارم.تنهایی .خشم.ضعف اعصاب.لی حوصلگی و دوری از تمسر وفرزندوهمینطور دوری از حمام کردن و مهمانی را دوست دارم .شبها بیدارم وروز ها چرت میزنم .داروی افسردگی مثل فلکسوتین آرامبخش کلر و دیاپوکساید ۱۰ میل نی خورم .خیلی رنج می برم.راهنمایی کنید
صلام من دوازدع صالمع افصردگی دارم همش دچار توهم هم میشم تا تنها نیشم سریع گریه میکنم و همه ی دوستام بخاطر اینکع ادم بدبینی هستم قهرم سریع عصبانی میشم و بیشتر وقتا همعچیو گم میکنم مامانم سالع قبل فوت شدع و کسی نمیدونع من افصردگی دارم و دچارع اختلالاتع روانی هستم
ب کشی هم ک میگم اینجوریم میگن تو بچع ای نمیدونن ک ب سن نیست ب دلع ادمه
واقن موندم
من یه خانم ۴۴ ساله ام ؛ تقریبا ۲ ساله از آدما فراربم فقط تنهایی و تاریکی رو دوس دارم روزا خوابم و شبا بیدار ؛ از بیرون رفتن متنفرم از حموم کردن بدم میاد زودرنج و عصبی و پرخاشگرم همیشه بغض توی گلومه بخاطر این اعصاب بهم ریخته بیماری های جسمی زیادی پیدا کردم هیچ چیزی خوشحالم نمیکنه از لحاظ زناشویی هم از همسرم خیلی دوری میکنم کلا سرد شدم خواهشا کمکم کنید من فقط مرگ رو دوس دارم
خواستم از دغدغه و دلیل افسرده شدنم بنویسم
آنقدر که در مقایسه با مشکلات ی عده از عزیزان کوچیک بود
منصرف شدم...
انشالله خدا ب همه شما کمک کنه سلامت روحیتون رو دوباره بدست بیارین
سلام و عرض ادب..
حدود 4 سال داروی افسردگی مصرف کردم...خوب میشدم به درمانم ادامه نمیدادم...دوباره دکتر میرفتم...یکبار دست به خودکشی زدم...چون داروخانه هم کار میکردم...داروها رو میشناختم...خلاصه خود درمانی هم کردم...فروردین امسال تصمیم گرفتم که دیگه دارو نخورم...سختی زیادی داشت...اما خوب شدم...در حال حاضر چندتا مشکل دارم
1.ضعف بدنی دارم...اشتهام خیلی بده..لاغر شدم و این خیلی عذابم پیده
2.اصلا ارامش ذهنی ندارم...
3.در محیط کار زود خسته میشم...در فروشگاه لباس کار میکنم
4.در ضمن از فروردین ماه تا 21 تیرماه فقط استراحت کردم
5.از 21 تیر احساس کردم میتونم کار کنم...
وابستگی به الکل و مواد مخدر نداشتم و ندارم...سیگار میکشم فقط
سلام من سه ساله پشت کنکورم وهمون طور که میدونید ۴۵ روز باقی مونده تا کتکور وتوی این سه سال خیلی افسرده شده ام اوایل به دو سه تا روانپزشک رفتم ولی نصفه و نیمه داروهاشونو استفاده کردم بعد هم وسط راه ول کردم الان هم اصلا نمیتونم بخونم تو اتاق می مونم الکی می گیم دارم درس می خونم هر چقدر به کنکور نزدیک تر میشیم هم هم افسر دگی و استرس ام افزایش میابد هم اطرافیان امسال مطمئن اند که حداقل زیر ۲۰۰۰ رتبه میارم دیگه به این نتیجه رسیدم که خودکشی کنم راهنمایی کنین لطفا
نابود کن چیزاییو که نابودت میکنه
من درکت میکنم تقریبا همچین مشکلی داشتم و به کل ولش کردم و دیگه طرفش نرفتم
از وقتی ول کردم حس میکنم زنجیرایی که دورم بودن دیگه نیستن و ازادم
شریفی
۰۲:۵۳ ۱۱ تير ۱۳۹۹
سلام من حدود ۱۲ ساله افسردگی دارم دکتر زیاد رفتم ازهمه داروها فلوکستین برام خوب بود ۱۰سال فقط روزی یکی فلوکستین خوردم الان حدود دوساله افسردگی شدید گرفتم فلوکستین جواب نمی داد پنج تا دکتر تو این دوسال رفتم وانواع داروها رو مصرف کردم هیچ تاثیری ندارد افسردگی شدید بی میلی شدید جنسی نداشتن قدرت تصمیم گیری وسواس بین پزشکان و دارو دارم بی انرژی هستم شبها بدون قرص خواب خوابم نمیبره و روزها تا ۳ بعداز ظهر خوابم ازبین قرصای خواب زولپیدم روی زود به خواب رفتنم تاثیر داره که اونم باعث میشه طی روز کلافه سردرد شدید و بی حالم لطفا کمکم کنید خسته شدم در ضمن تیروئید کم کار دارم ولی تحت کنترل و دارو مصرف میکنم
سلام دختری نه ساله دارم بخاطراثطراب واسترس واحساس لرزش سینه ریسپریدون یک نصف صبح نصف شب به مدت سه ماهه مصرف میکنه یه دکتردیگه گفته نبازبه قرص نداره وزنش زیاد شده قرصش رویک چهارم یک چهارم دادم بهم ریخت دوباره نصف دادم میشه بگیدچطوری قرصش روکم کنم یاکجاببرمش ممنون
سلام من ۶ ساله به خاطر خیانت شوهرم افسردگی گرفتم الانم حالم خیلی بد دوتا بچه دارم نمیتونم تحملشان کنم وقتی با هم در گیر میشن حالت جنون بهم دست می دهید جوری از من کتک میخورن که هم خودم از حال می رم هم اونا
صلام من ۱۶سالمه از۱۲سالگی افسردگی گرفتم وروزبه روزبیشترشد حتی بیمارستان روانپزشکی هم بستری شدم و۸تاECTدادم و الان شدید شدید افسردم به طوری که الان ۳ماهه از خونه بیرون نمیتونم برم باهیچکسم حرف نمیزنم کلا ازخودموزندگی متنفرم...
عزیز جان شما جای همون خانمایی که کامنتشونو خوندید و فکر میکنید سر هیچی خودشونو مریض کردن، نیستید!
اولاً اینکه افسردگی یا هر چیز دیگه ای ربطی به جنسیت نداره و نباید فکر کنید خانم ها در این موارد ضعیف هستن
دوماً اینکه امیدوارم شما هم از این مشغله فکری آزاد شید و هیچ نگرانی توی زندگیتون نداشته باشید
سوماً..... هیچکس بی دلیل با زندگی خودش بازی نمیکنه....
و البته چهارماً.. درباره این حرفتون که گفتید "بابا یکم محکم وقوی باشید"؛ لطفاً کسی رو قضاوت نکنید
و در آخر هم... :) امیدوارم شما هم با روحیه ای قوی به زندگیتون ادامه بدید
نسیم
۲۰:۳۰ ۰۵ فروردين ۱۳۹۹
من بیست سالمه یک ماهه عروسی کردم وقبل ازشوهرم قرار بود با کسی دیگ ازدواج کنم الان مدام به فکرشم از پدر مادرمم دورم اومدم یه شهر دیگ برای زندگی.هرروز گریه میکنم گردنم دو هفتس گرفته نمیدونم چمه حوصله هیچی هم ندارم خیلیم گریه میکنم شوهرم بهم میگه تو مریضی کارات دست خودت نیس اصلا خسته شدم واقعا چیکارباید کنم
جالبیش اینه همین سایت محترم هم به یه دونه سوال هم که از سال ۹۶ پرسیده شده جواب نداده. تو این دنیای بیرحم ظاهرا فقط خودتی که باید با دردهات بسوزی و بسازی. یا باید بری روانشناسی که برای ۴۵ دقیقه ۲۵۰ هزار تومن میگیره و حداقل باید ۳۰ ۴۰ جلسه بری پیشش که تازه شاید خودت بفهمی اشکال کار کجاست حالا برو خودت حلش کن. فقط خدا کمکمون کنه که حداقل از این حال در بیایم بتونیم تازه پا شیم یه زندگی نیم بند برا خودمون درست کنیم و به همینش هم تا آخر عمر راضی باشیم.
با سلام
من چند ماه عقد کردم و یه سری برخورد دیدم از طرف شوهرم و خونوادش ک همش تو دلمه
و شوهرم اونارو به من ترجیح داده
یه مدته همش گریه میکنم حس میکنم افسردگی گرفتم چیکار کنم
سلام من 29سالمه واحساس میکنم افسردگی شدید گرفتم همش بخاطر فکرو خیالای الکی بود الان چند ماهه که خوابم ندارم فکر وخیال ازینکه از هرچی بترسی سرت میاد باعث شده با هیچکسی نمیتونم دوست بشم فکرای بد میاد توسرم همه انگیزه هامو از دست دادم پیش دکترم نرفتم همه فک میکنن شاید چیزی رو دارم ازشون پنهون میکنم ولی فقط دلیلش همونی هست که گفتم
با سلام من ۳۵ ساله هستم سه سال پیش بعد از مرگ ناگهانی زن داداشم حس بدی بهم دست داد تا اینکه فقط گریه میکردم آخرش رفتم دکتر اعصاب و روان حالا سه ساله قرص میخورن به نظر شما خوب میشم
سلام.مدت 5ساله که از اضطراب وافسردگی رنج میبرم.داروی سیتالوپرام وپرفنازین وکلونازپام مصرف میکنم.برای کوچکترین کارها اضطراب میگیرم طوریکه از زندگی لذت نمیبرم خیییلی اذیت میشم واحساس یاس بهم غلبه میکنه تورو خدا کمکم کنید آیا باید دکترم و داروهامو عوض کنم؟چرابعضیها با دارو حالشون بهبود پیدا میکنه اما من نه؟42ساله هستم.
من خانمی هستم 52 ساله مدت 20 سال است داروی ضد افسردگی میخورم ولی هیج پیشرفتی در بهبودی من نداشته واقعا حس زندگی رو از دست دادم خواهش میکنم من راهنمایی کنید ممنون میشم
سلام من یه دختر 19 ساله هستم .تازگیا که عصبانی میشم از ته دلم بدون اختیار جیغ میکشم وهرچی دم دستم باشه میشکنم .چه علتی داره؟ خواهش میکنم به من کمک کنید من دست خودم نیست
سلام 22 سال سن دارم حدودا هفت سال پیش یکی از عزیزام رو از دست دادم از همون زمان علائم افسردگی شدید داشتم اصلا نمیتونستم درس بخونم تحمل اطرافیانم رو نداشتم و احساس خستگی وناامیدی داشتم حتی همون اوایل بارها فکر خودکشی میکردم اونموقع حدودا 16سال داشتم درسم خیلی خوب بود ودرس برام اولویت داشت چون نمیتونستم درس بخونم افت تحصیلی داشتم واین علائم رو بیشتر کرد چون خودم وخونوادم اطلاع چندانی ازافسردگی وبیماری های روانی نداشتیم پیگیر نشدم وبه روانپزشک مراجعه نکردم به مرور زمان که از این اتفاق بد دور میشدم حالم بهترشد میتونستم خیلی ازکارام روازجمله درس خوندن رو مثل قبل انجام بدم تا اینکه حدود 4 سال پیش دقیقا زمانی که برای اولین بار کنکور داشتم یه مشکل خونوادگی کوچیک پیش اومد که باعث شد رشته مورد علاقه ام رو قبول نشم وهمه علائم افسردگی دوباره برگشت الان 5ساله که پشت کنکورم وروزبهروز بدترمیشم اگه رشته ی دیگه ای رو بخونم مطمئنا زندگی برام غیر قابل تحمل میشه وهمه چی تموم میشه چند روز پیش موضوع رو واسه مشاور تحصیلیم که اتفاقا رتبه برتر کنکور هستن تعریف کردم ایشون به من گفتن تو نه خنگی نه تنبلی ونه نسبت به رشته ای که میخوای بخونی بی علاقه تو افسردگی شدید داری وکسی که افسردگی شدید داره غیر ممکنه غیر ممکنه موفق شه اول افسردگیت رو درمان کن بعد واسه چیزی که میخوای قدم بردار وهیچوقت نا امید نشو چون نه تنها اوضاع بهتر نمیشه بلکه بدتر وبدتروبدترم میشه قبل مراجعه ام به روانشناس لطفا شما کمی منو راهنمایی کنین
گلم ما افریده شدیم شاد زندگی کنیم خوشحال باشیم افریده نشدیم که مهندس برق یا دندون پزشک باشیم که .. به جهنم که پشت کنکور موندی . سلامتی مهمتره یا کنکور ؟
خالق تورا شاد افرید / ازااااد ازاد افرید ..... شاد زندگی کن .گور پدر درس
آریا
۰۲:۵۳ ۱۳ فروردين ۱۳۹۸
بعید از من افسردتر جایی پیدا کنین از بچگی هیشگی نداشدم
سلام من یه پسرعمو دارم مشکل روانی پیدا کرده میگن سه سالی میشه. الان عموم فوت کرده نه گریه میکنه نه چیزی بعضی وقتا اونقد عصبی میشه که هرچی جلو دستشه میشکنه . تصمیماش پابرجان میخواستم بدونم اسم بیماریش چیه و اگر ببریمش پیش روانکاو احتمال بهبودی چقدره
با سلام.
من دختری ۳۱ساله هستم.از زمانی که به یاد دارم پدر مادرم باهم اختلاف شدید داشتند.پدرم مرد مظلوم و آرومیه.مادرم همیشه زجرمون داد به همه ما توهین میکرد پدرم را از خانه بیرون میکرد.در جمع رفتار مناسبی با ما نداشت و فحاشی میکرد.
دو ماه پیش منو برادرم دیگه نتونستیم تحملش کنیم باهم بحثمون شد مادرم ابرویم را پیش نامزدم برد حرفهای بدی زد که در روحیه من تاثیر خیلی بدی گذاشته دیگه امیدی به زندگی ندارم افسردگی شدید دارم.لطفا کمکم کنید
سلام
با تشکر از کانال خوبتون
من خانمی سی و پنج ساله و دارای سه فرزند میباشم که سومی چهار ماهه است حدود چند روزی است که دچار استرس و اضطراب بی دلیل شدم که خیلی باعث ترس و وحشتم میشه که نکنه تشنج کنم یا دیوانه میشم قبلا هم در سالهای گذشته دچار استرس و اضطراب بی دلیل شدم که یکبار از داروخانه بدون تجویز دکتر قرص پرو پرانولول گرفتم و یک بسته استفاده کردم ولی عوارض سردرد و کسلی داشت دیگه نخوردم و به مرور زمان خود بخود خوب شدم ولی باز بعد از چند سال دچار این عارضه شدم لطفاً کمکم کنید
با سلام بنده فردی افسرده هستم وانقدر این افسردگی ام شدید است که من نمی توانم درمورد چیزی فکر کنم وهمچنین من رفته ام دکتر واو به من قرص سرترالین وجینکو تیدی برایم تجویز کرده تا دو ماه وبعدوباره پیشش بروم ولی الان که دوماه تمام شده اوضاع ام هیچ فرقی نکرده لطفا کمکم کنید .(باتشکر)
با سلام من پسری18ساله هستم ذهنم دچار افسردگی شده است به طوریکه اصلا نمی توانم درمورد چیزی تفکر واندیشه کنم والان وهروقت میخواهم فکر کنم سرم دچار درد میشه ویکدفعه درذهنم یک چیز های بی خود به ذهنم میرسه درضمن من ازموقعی که دچار افسردگی ذهنی شده ام فراموشی هم گرفتم درحالکی دردوره کودکی ام فردی باهوش بودم وذخیره اطلاعاتی خوبی داشتم همچنین به خاطر مشکلات مالی وجسمی وروحی وپلمپ خانه ما به خاطر اینکه خانه ما ضامن وام 130میلیونی بود وپولش را طرف وام گیرنده(دایی ام) نداده بود فعلا 5ماه پلمپ است تا اینکه1ماه دیگه بفروش میرسدپلمپ شده است الان ما دربدترین حالت زندگی می کنیم ازیک طرف بیماری خودم وبیماری قلبی مادر م وشکستگی پای پدرم (تصادف)دررنج هستیم ودیگری خانه و نداشتن پول خرید خانه؛ دوتا بردرانم که تازه ازدواج کردنددررنج هستیم ودرآخر به عرضتان برسانم که من به دستور پزشک از قرص های سرترالین وجینکو تیدی به مدت دوماه باید ازاین ها مصرف کنم.لطفا راهنماییم کنید که باید چه کنم.«باتشکر»
سلام متشکر میشم جواب بدهید لطفا من پاهام بی قرار وارد وسرد بدنم همیشه درد دارد چند مدل قرص آرامش میخورم بی فایده ست قرص آهن کلسیم میخورم خواب هم ندارم کمکم کنید لطفا خدا نگهدار شما
با سلام
من پنج ساله ام اس دارم و دو سال قبل بدلیل کم خوابی دکترم قرص نورتریپتیلین ۱۰ تجویز کرد. پارسال آبان ماه به فکر باردار شدن افتادم. چون بدون قرص خواب نداشتم دکتر مغزو اعصابم گفت قرصم رو ادامه بدم تا حامله که شدم اگر مشکل خواب نداشتم قطع کنم. ولی اگر باز مشکل خواب داشتم سه ماهه اول حاملگی یک شب درمیان و بعد از اون میتونم هرشب مصرف کنم. از وقتی متوجه بارداریم شدم قطع کردم و مشکل خواب هم نداشتم ولی الان که هفته ۲۴ بارداریم هست کم خوابیهام برگشته و خیلی اذیت میشم تا بخوابم. نهایتا سه الی چهار ساعت و فقط در طول شب میتونم بخوابم. میخواستم بدونم اگر این قرص رو که دکتر مغز و اعصابم هم منعی نکرده مصرف کنم مشکلی برای جنین پیش میاد یا نه.
سلام من سال1363خط مقدم جبهه بودم ، بعدازجنگ استرس و بی خوابی و کابوس شبانه آزارم میداد ، اما جهت درمان به دکتر نرفتم اکنون همان بیماری ها مزمن شده چکار کنم التماس می کنم کمکم کنید . مگه میشه 20 سال پس از جنگ عوارض آن باقی بماند ؟
باسلام.. 6ماهه ازدواج کردم وهنوزرابطه عمیق رونتونستم با
شوهرم برقرارکنم دلیلش اظطراب شدیدی که دارم باعث شده خیلی عصبی بشم اصلااعصابم اروم نیس دارم افسرده وگوشه گیرمیشم یکی ازدلایل مخالف بودن خانواده شوهرم باازدواجمون بودکه هیچکدومشون توعقدمون حضورنداشتن ولی ماروبعدعقدباهزارترفندکشوندن آوردن اصفهان و حتی دریغ ازکمک، رفتاراشون ونگاهاشون منوداغونتر ازهرروزم کردن همه ایناباعث افسردگیم واظطرابم شدن پیش ماموریت فقط گفت بایدذهنتوازادبذاری همه اینومیگن بخدانمیتونم ذهنموازادکنم میترسم زندگیمو ازدست بودم خواهشمندم کمکم کنین. 35سالمه.بایداینکارانجام شه چون بایدبچه دارشم
باسلام واحترام من برادرم ده ماه پيش با دختری ازدواج کرد که بعد از عقد بدون دلیل طلاق میخواستن و حالا برادرم وضع اقتصادی خوب نداره و طلاق نمیده و اونا میگن توافقی ولی اقدام نمیکنن الان داداشم میترسونن میگن مهر میزاریم اجرا الان داداشم بلا تکلیف مونده چطور مواظبش باشیم که از لحاظ روحی ضربه نخوره خودش کفیل مادرم شده پدر نداریم
باسلام واحترام من برادرم ده ماه پيش با دختری ازدواج کرد که بعد از عقد بدون دلیل طلاق میخواستن و حالا برادرم وضع اقتصادی خوب نداره و طلاق نمیده و اونا میگن توافقی ولی اقدام نمیکنن الان داداشم میترسونن میگن مهر میزاریم اجرا الان داداشم بلا تکلیف مونده چطور مواظبش باشیم که از لحاظ روحی ضربه نخوره خودش کفیل مادرم شده پدر نداریم
سلام وقت بخیرمدت ۱۴ ساله در اوج بیکاری و لی وقت کم میارم به هیچ کاری نمیرسم بیقرارم تو رو خدا راهکار بدین و بگین اینکه میگن داروهای اعصاب چرخه شیطانیه و بشدت اعتیاد آوره و عوارض زیاد داره و دکترا فقط ب پول فکر میکنن برای همین دارومیدن و اینکه میگن خودت باید ب خودت کمک کنی دارو خوب نیس تا چ حد درسته و دکتر خوب اعصاب و روانشناس خانم معرفی کنید واقعا ممنون میشم من جدیدا خیلی ب مردن فکر میکنم با خودم میگم تو اون قبر آدم چی میکشه یا شب بخوابم نفسم بالا نیاد چی خیلی ترس دارم خواهش میکنم کمک کنید در ضمن من همسرم شهرستان ۲۵ ساله کار میکن با تشکر از محبت شما سپاسگزارم
با سلام و خسته نباشید خانمی ۴۶ ساله هستم بعد از تولد دخترم ب مرور زمان در انجام کارهای منزل ناتوان شدم وهمچنین خواب زیاد و پرخوری،دکترهای اعصاب و روان زیادی مراجعه داشتم سرترالین،فلوکسیتین،فلووکسامین لاموترژین و..... من ۲هفته دارو استفاده میکردم ب محض اینکه عوارضی میدیدم و یا با دوستان مشورت میکردم ب جد و قویا اعلام میکردن ک داروی اعصاب دروغ محض است و قطع میکردم بعد از مدتی تعریف دکتر دیگه رو میشنیدم میرفتم و دوباره دارو و بعد قطع میکردم.تا اینکه مهر ماه سال گذشته من ۱۲ شب غذا برنج و تن ماهی همراه ماست و خیار و ایستک پرخوری کردم بلافاصله خوابیدم ساعت ۳ شب با احساس خفگی و تنگی نفس بیدارشدم سریع اورژانس خبر کرده فشارم روی ۱۶بود آسپرین و قرص زیر زبونی بهم داده شد از اون شب ب بعد خیلی ترس دارم همش با خودم فکر میکنم من زنده نمیمونم ب مرده شورخونه قبر فکر میکنم دکتر اعصاب مراجعه داشتم لگزوپرام (سیتالوپرام )تجویز کردن خوابم زیاده خونه رو نمیتونم مرتب کنم همیشه بهم ریخته س غذا درست نمیکنم انرژی ندارم بدن درد دارم دکتر قلبم میگه خیلی استرس و اضطراب داری در ضمن ۸ تا ۱۰ کیلو وزن کم کردم تو حمله ک بهم دست داده از دکترم دیگه خسته شدم نتیجه نمیگیرم ۳ هفته ی بار حموم میرم التماس میکنم راهنمایی بفرمایید تا من از مشکل رها بشم واقعا زجر آوره در ضمن ب نظر میاد وسواسی هم دارمدو دلی و تردید در تصمیم گیری و اعتماد بنفس پایین با تشکر فراوان از شما ببخشید طولانی شد
سلام من دختری 19 ساله هستم که 6 ماهی هست عقد کردم،مشکل من شوهرمه باهم مشکل داریم شوهرم دوست داره من اصلا رو حرفش حرف نیارم و فقد هرچی خودش گفت همون انجام بشه اصلا بمن اعتماد نداره حرفای منا قبول نداره خیلی خودخواه و خودبینه،،فک میکنه خودش و خونوادش بهترینن ،بمن میگه اخلاق نداری درحالی که خودش مقصره من همیشه سکوت کردم درحالی که خودش مقصربود سکوت کردم که زندگیمون خوب بشه ولی این واسش یه عادت شده فک میکنه من همیشه مقصرم و خودش هیچ مشکلی نداره وقتی باهم دعوا میکنیم حتی اگه خودش مقصرباشه هیچوقت معذرت خواهی نمیکنه که من ازش معذرت خواهی کنم و هربارم به این خواستش رسیده چون من دختری نیستم که بیشتر از یکساعت بتونم با کسی قهرباشم و دعوا کنم ،،پدرشوهرمم فوت کرده و هیچ خواهرشوهری هم تو خونه ندارم شوهرم میگه مادرش باید بیاد کنار ما بمونه میگه تو هیچ حقی نداری که رو حرف من حرف بزنی من هرکاری دوس داشته باشم میکنم ،
سلام من دختری 19 ساله هستم که 6 ماهی هست عقد کردم،مشکل من شوهرمه باهم مشکل داریم شوهرم دوست داره من اصلا رو حرفش حرف نیارم و فقد هرچی خودش گفت همون انجام بشه اصلا بمن اعتماد نداره حرفای منا قبول نداره خیلی خودخواه و خودبینه،،فک میکنه خودش و خونوادش بهترینن ،بمن میگه اخلاق نداری درحالی که خودش مقصره من همیشه سکوت کردم درحالی که خودش مقصربود سکوت کردم که زندگیمون خوب بشه ولی این واسش یه عادت شده فک میکنه من همیشه مقصرم و خودش هیچ مشکلی نداره وقتی باهم دعوا میکنیم حتی اگه خودش مقصرباشه هیچوقت معذرت خواهی نمیکنه که من ازش معذرت خواهی کنم و هربارم به این خواستش رسیده چون من دختری نیستم که بیشتر از یکساعت بتونم با کسی قهرباشم و دعوا کنم ،،پدرشوهرمم فوت کرده و هیچ خواهرشوهری هم تو خونه ندارم شوهرم میگه مادرش باید بیاد کنار ما بمونه میگه تو هیچ حقی نداری که رو حرف من حرف بزنی من هرکاری دوس داشته باشم میکنم ،
سلام. آیا استرس و افسردگی و هجوم افکار منفی با خوردن سردیجات و ترشیجات بدتر میشه؟
برای رهایی از هجوم افکار منفی چکار باید کرد؟
آیا کسی که میترسه بخاطر استرس و افسردگی و افکار منفی در آینده دیوانه بشه احتمال داره واقعا همچین اتفاقی براش بیوفته؟
پسری دارم نوزده ساله که بیش از 5 سال است که دارای افسردگی می باشد و جدیدا به خودش نیز اسیب رسانده است وبر اساس نظر دکتر در حا ل حاضرمصرف داروهای بایو پیپرازول و لامبوتزیژین میکند .و هم چنین دارای دیابت نوع اول هم می باشد . ادامه درمان چگونه باشد و یک فوق تخصص مجرب در این زمینه نیز به ما معرفی نمایید. باتشکر
سلام، من دختری 15 ساله هستم. اعتماد به نفس بسیار پایینی دارم. همه کارها رو اشتباه انجام می دم و احساس می کنم هیچ کاری رو نمی تونم درست انجام بدم. شاید درصدیش به خاطر سنم هست ولی اطرافیان هم سنم این مشکل رو کمتر دارن. حواس پرت، بسیار بی دقتم. چیزی منو شاد و راضی نمی کنه. زود از هر چیزی که دوسشون دارم خسته می شم. برای اهدافم و برای کارهایی که خیلی بهشون علاقه دارم زیاد تلاش نمی کنم. کاملا ناامید شدم. راهکارهایی که تو سایتها یا تو کتابها خوندم هیچ تاثیری نداشت. لطفا کمکم کنید
با سلام. من سی سالم هست، فوق لیسانس حسابداری هستم و از بچگی دچار لکنت زبان هستم.
این مشکل باعث عدم پیدا کردن کار مناسب، ازدواج نکردن، و بسیاری مشکلات دیگر شده است.
نمیدونم چیکار کنم
سلام. من وقت خواب همه فکرهای منفی بهم هجوم میارن مثلا همه اتفاقات بد را برای خانوادم در ذهن خودم رقم میزنم. علت چیست؟ اگر کتاب هم برا بهتر شدنم معرفی کنید ممنون میشم
سلام دختر ۱۸ ساله ی دارم که برای یک شب از خانه فرار کرد و به شهر دیگری رفت و با تماس و خواهش ما فردای ان روز برگشت . او فقط به رنگ مشکی علاقه دارد وسایل خیلی خاصی میپسندد که خشن هستند کتاب های صادق هدایت را خواند و عکسهای عجیبی از خود میاندازد که با ادیت در آن خون هم به کار میگیرد و به اسکلت علاقه دارد لطفا راهی برای کمک به او به ما نشان دهید
منم ۲۵ سالمه آدم خیلی وابسته ای که آخرین بچه ی لوس که هیچ کنترلی به فکرم نمیتونم داشته باشم مسائلی که ازش ۴ سال میگذره دقیقا یادمه و با مرورش اذیت میکنه همش دروغ میگم تا جایی که حرف راست خودم و نمیبینم و عزت نفسی ندارم و همش خودم و سرکوب میکنم و در موردش شک دارم...دکترم رفتم دارو هم داده ولی به جایی نرسیده..
با سلام و عرض ادب
هنگام بیدار شدن از خواب صبح اول وقت حال خوشی ندارم و افکار منفی سراغم میاد و باعث دلشوره شدید و استرس در اول صبح میشه که باعث شده از زندگی لذت نبرم . با توجه به اینکه هیچ مشکل خاصی هم تو زندگیم نمی بینم و نمیدونم این استرس و اضطراب از کجا سراغم میاد .
با تشکر لطفاً راهنمایی بفرمایید .در مورد راه کارهای شاد زیستن
با سلام و عرض ادب
هنگام بیدار شدن از خواب صبح اول وقت حال خوشی ندارم و افکار منفی سراغم میاد و باعث دلشوره شدید و استرس در اول صبح میشه که باعث شده از زندگی لذت نبرم . با توجه به اینکه هیچ مشکل خاصی هم تو زندگیم نمی بینم و نمیدونم این استرس و اضطراب از کجا سراغم میاد .
با تشکر لطفاً راهنمایی بفرمایید .در مورد راه کارهای شاد زیستن
تصمیم دارم خودکشی کنم جراتشم دارم اما سه تا هاپو دارم که وابستگی شدید به من دارن وازطرفی نگران مادروخواهرم هستم
من یه دختر 15 ساله هستم که تنهایی رو دوست دارم شب هابیدارم روز ها میخوابم از خانواده ام دوری میکنم احساس پوچی میکنم کم خونی شدید و معده درد دارم بعضی اوقات قلب ام هم میگیره سرگیجه و سردرد و حالت تهوع هم دارم
همیشه مشکی میپوشم نزدیک به یه ساله که گریه نکردم اما همیشه یه بغض تو گلوم هست
برای چند نفری که تعریف کردم گفتن تو که هنوز سنی نداری و نمیفهمی درد چه مرض چه
اما من معتقدم که ربطی به سن نداره و مهم دله
خانواده ام میگن افسردگی حاد دارم اما من همچین چیزی رو قبول ندارم فقط وقتی نوشته های بقیه رو خوندم دیدم منم همین شرایط رو دارم و معتقدم من یه ادمم با این شرایط و اصلا افسردگی ندارم
چهار ساله که برادرم مادرم و پدرم هر سه اعتیاد پیدا کردن به مواد مخدر و هر کدوم جدا واسه خودشون مصرف میکنند و واقعا برام عذاب آوره دیدن همچین صحنه هایی،هر روز فکر خودکشی تو سرمه دوس دارم بمیرم و به افسردگی شدیدی مبتلا شدم که حس میکنم به پوچی رسیدم.من 16 سالمه و تجربه اولین خودکشیم تو سن 13 سالگی بوده
برای شخصی که افسردگی شدید داره و قبول نمیکنه که به مشاور مراجعه کنه .چه باید کرد؟ ممنون
۱_هیچوقت درمانو پشت گوش نندازید هرچه سریعتر اقدام کنیدو موبه مو توصیه های دکترتون رو انجام بدید!سعی کنید دکترتون متخصص باشه…
۲_اصلا سرخود و بدون مشورت پزشک داروهاتون رو قطع نکنید حتی اگر احساس کردین بهبود یافته اید..این کارباید تحت نظر پزشک و تدریجی انجام شود!
۳_به این هم توجه داشته باشید که بهبودشما و سرعتش نیز بیشتر به خودتون بستگی داره از مراقبه و خوددرمانی درکنار کمک پزشک غافل نشوید…
سه راه حل برای هرمشکلی وجود داره:
بپذیرش،تغییرش بده،رهاش کن.
اگرنمیتونی بپذیری،تغییرش بده
اگرنمیتونی تغییرش بدی،رهاش کن "بودا"
وازتون خواهش میکنم هیچوقت امیدتونو ازدست ندین...برای هرمشکلی قطعا یه راه حلی هست...خدا حواسش به همه ی ما هست!!دلتون بی غم❤️✨
ب کشی هم ک میگم اینجوریم میگن تو بچع ای نمیدونن ک ب سن نیست ب دلع ادمه
واقن موندم
آنقدر که در مقایسه با مشکلات ی عده از عزیزان کوچیک بود
منصرف شدم...
انشالله خدا ب همه شما کمک کنه سلامت روحیتون رو دوباره بدست بیارین
حدود 4 سال داروی افسردگی مصرف کردم...خوب میشدم به درمانم ادامه نمیدادم...دوباره دکتر میرفتم...یکبار دست به خودکشی زدم...چون داروخانه هم کار میکردم...داروها رو میشناختم...خلاصه خود درمانی هم کردم...فروردین امسال تصمیم گرفتم که دیگه دارو نخورم...سختی زیادی داشت...اما خوب شدم...در حال حاضر چندتا مشکل دارم
1.ضعف بدنی دارم...اشتهام خیلی بده..لاغر شدم و این خیلی عذابم پیده
2.اصلا ارامش ذهنی ندارم...
3.در محیط کار زود خسته میشم...در فروشگاه لباس کار میکنم
4.در ضمن از فروردین ماه تا 21 تیرماه فقط استراحت کردم
5.از 21 تیر احساس کردم میتونم کار کنم...
وابستگی به الکل و مواد مخدر نداشتم و ندارم...سیگار میکشم فقط
2.
من درکت میکنم تقریبا همچین مشکلی داشتم و به کل ولش کردم و دیگه طرفش نرفتم
از وقتی ول کردم حس میکنم زنجیرایی که دورم بودن دیگه نیستن و ازادم
اولاً اینکه افسردگی یا هر چیز دیگه ای ربطی به جنسیت نداره و نباید فکر کنید خانم ها در این موارد ضعیف هستن
دوماً اینکه امیدوارم شما هم از این مشغله فکری آزاد شید و هیچ نگرانی توی زندگیتون نداشته باشید
سوماً..... هیچکس بی دلیل با زندگی خودش بازی نمیکنه....
و البته چهارماً.. درباره این حرفتون که گفتید "بابا یکم محکم وقوی باشید"؛ لطفاً کسی رو قضاوت نکنید
و در آخر هم... :) امیدوارم شما هم با روحیه ای قوی به زندگیتون ادامه بدید
من چند ماه عقد کردم و یه سری برخورد دیدم از طرف شوهرم و خونوادش ک همش تو دلمه
و شوهرم اونارو به من ترجیح داده
یه مدته همش گریه میکنم حس میکنم افسردگی گرفتم چیکار کنم
متاسفم برا خودم
خالق تورا شاد افرید / ازااااد ازاد افرید ..... شاد زندگی کن .گور پدر درس
من دختری ۳۱ساله هستم.از زمانی که به یاد دارم پدر مادرم باهم اختلاف شدید داشتند.پدرم مرد مظلوم و آرومیه.مادرم همیشه زجرمون داد به همه ما توهین میکرد پدرم را از خانه بیرون میکرد.در جمع رفتار مناسبی با ما نداشت و فحاشی میکرد.
دو ماه پیش منو برادرم دیگه نتونستیم تحملش کنیم باهم بحثمون شد مادرم ابرویم را پیش نامزدم برد حرفهای بدی زد که در روحیه من تاثیر خیلی بدی گذاشته دیگه امیدی به زندگی ندارم افسردگی شدید دارم.لطفا کمکم کنید
با تشکر از کانال خوبتون
من خانمی سی و پنج ساله و دارای سه فرزند میباشم که سومی چهار ماهه است حدود چند روزی است که دچار استرس و اضطراب بی دلیل شدم که خیلی باعث ترس و وحشتم میشه که نکنه تشنج کنم یا دیوانه میشم قبلا هم در سالهای گذشته دچار استرس و اضطراب بی دلیل شدم که یکبار از داروخانه بدون تجویز دکتر قرص پرو پرانولول گرفتم و یک بسته استفاده کردم ولی عوارض سردرد و کسلی داشت دیگه نخوردم و به مرور زمان خود بخود خوب شدم ولی باز بعد از چند سال دچار این عارضه شدم لطفاً کمکم کنید
من پنج ساله ام اس دارم و دو سال قبل بدلیل کم خوابی دکترم قرص نورتریپتیلین ۱۰ تجویز کرد. پارسال آبان ماه به فکر باردار شدن افتادم. چون بدون قرص خواب نداشتم دکتر مغزو اعصابم گفت قرصم رو ادامه بدم تا حامله که شدم اگر مشکل خواب نداشتم قطع کنم. ولی اگر باز مشکل خواب داشتم سه ماهه اول حاملگی یک شب درمیان و بعد از اون میتونم هرشب مصرف کنم. از وقتی متوجه بارداریم شدم قطع کردم و مشکل خواب هم نداشتم ولی الان که هفته ۲۴ بارداریم هست کم خوابیهام برگشته و خیلی اذیت میشم تا بخوابم. نهایتا سه الی چهار ساعت و فقط در طول شب میتونم بخوابم. میخواستم بدونم اگر این قرص رو که دکتر مغز و اعصابم هم منعی نکرده مصرف کنم مشکلی برای جنین پیش میاد یا نه.
شوهرم برقرارکنم دلیلش اظطراب شدیدی که دارم باعث شده خیلی عصبی بشم اصلااعصابم اروم نیس دارم افسرده وگوشه گیرمیشم یکی ازدلایل مخالف بودن خانواده شوهرم باازدواجمون بودکه هیچکدومشون توعقدمون حضورنداشتن ولی ماروبعدعقدباهزارترفندکشوندن آوردن اصفهان و حتی دریغ ازکمک، رفتاراشون ونگاهاشون منوداغونتر ازهرروزم کردن همه ایناباعث افسردگیم واظطرابم شدن پیش ماموریت فقط گفت بایدذهنتوازادبذاری همه اینومیگن بخدانمیتونم ذهنموازادکنم میترسم زندگیمو ازدست بودم خواهشمندم کمکم کنین. 35سالمه.بایداینکارانجام شه چون بایدبچه دارشم
برای رهایی از هجوم افکار منفی چکار باید کرد؟
آیا کسی که میترسه بخاطر استرس و افسردگی و افکار منفی در آینده دیوانه بشه احتمال داره واقعا همچین اتفاقی براش بیوفته؟
این مشکل باعث عدم پیدا کردن کار مناسب، ازدواج نکردن، و بسیاری مشکلات دیگر شده است.
نمیدونم چیکار کنم
هنگام بیدار شدن از خواب صبح اول وقت حال خوشی ندارم و افکار منفی سراغم میاد و باعث دلشوره شدید و استرس در اول صبح میشه که باعث شده از زندگی لذت نبرم . با توجه به اینکه هیچ مشکل خاصی هم تو زندگیم نمی بینم و نمیدونم این استرس و اضطراب از کجا سراغم میاد .
با تشکر لطفاً راهنمایی بفرمایید .در مورد راه کارهای شاد زیستن
هنگام بیدار شدن از خواب صبح اول وقت حال خوشی ندارم و افکار منفی سراغم میاد و باعث دلشوره شدید و استرس در اول صبح میشه که باعث شده از زندگی لذت نبرم . با توجه به اینکه هیچ مشکل خاصی هم تو زندگیم نمی بینم و نمیدونم این استرس و اضطراب از کجا سراغم میاد .
با تشکر لطفاً راهنمایی بفرمایید .در مورد راه کارهای شاد زیستن