دوستان منم همین حالت ها رو داشتم و دارم.خیلی بد بودن ولی الان خیلی کنار اومدن باهاش برام راحت شده چون توی علم متافیزیک این حالت های شما موهبت هست.نمیگم همه ولی نود درصد علائم بیدار شدن کندالینی هست که مهم ترین انرژی حیات هست.لطفا خودتون تحقیق کنید و اگر علمتون زیاد شه و ازش نترسید و مقاومت نداشته باشید قطعا خیلی بهتر میشید و حتی افق های جدیدی روی شما باز میشه.امیدوارم همگی موفق باشید.
سلام .من از بچه گی این حمله ها رو داشتم یادم بچه که بودم اگه یکی یه حرفی به من میزد حالم بد میشد و غش میکردم بزرگتر که شدم خودمو با درس خوندن مشغول میکردم اما بازم با استرس زیادی درس میخوندم و وقتی که معلم ازم درس می پرسید تمرکز م از دست میدادم و حرف زدن برام سخت بود و تو خونه وقتی جلو جمع بودم هیچ وقت حرف نمیزدم و سکوت میکردم و این شد حقم بین خواهر و برادرا همیشه خورده بشه و این موضوع اذیتم میکرد البته من تو خانواده ای که پر از مشکل و استرس و جنگ اعصاب هم بزرگ شد تا بزرگتر شدم و ازدواج کردم و با خانواده شوهرم زندگی میکردم که اونجا هم خیلی اذیتم کردن و من هم چون این حالتهای استرسی که وقتی میگرفتم زبانم بند میومد و نمی تونستم حرف بزنم و این هم باعث شد باز خیلی از حق و حقوق زندگیمو نتونم بگیرم و نه خانواده ای بود که پشتم هم رو بگیره و شوهرم هم طوری بود که تو خانواده اش حقش خورده بودن و دیگه منم دیگه از استرسام و اون حالت خفه گی و زبون بند امدام خسته شده بودم چون بعد از پنچ سال زندگی با خانواده شوهرم این حالتا خیلی زیاد شده بود و منم همیشه از اینکه ضعف از خودم نشون میدم خیلی همیشه خجالت میکشیدم و من فکر میکردم با جدا زندگی کردم از این استرسام رها پیدا میکنم اما وقتی تو خونه تنها شدم این مشکلم هزار برابر شد و من جن زده شدم با اینکه من دختری بسیار نماز خوان و ترس از خدا داشتم همیشه سره نمازام می گفتم خدایا داری با من چکار میکنی این چه درد و بلایی که داره سرم میاد این شد که من همش از خونه فراری بودم و فقط گریه میکردم و به خانواده ام می گفتم من دارم دیوانه میشم و دارم میمیرم و این حالتا خیلی زیاد شد و حتی پیش خانواده ام که بودم همش تو خودم بودم و غذا نمیخوردم و بدنم تمام می لرزید و شبا با ترس و تپش قلب بلند میشدم با همسرم به مشکل بر خوردم و دیگه همسرم طاقت این اوضاع رو نداشت و من همش آرزوی مرگ میکردم واقعا خیلی عذاب کشیدم و بدتر از این نگاه اطرافیان که این چش شده و من هم سردرگم که چم شده روز و شب کارم گریه بود و گوشه گیر بودم و به همه التماس میکردم بیاید بدادم برسید که دارم دیوانه میشم واقعا خیلی سخت بود خدا نصیب دشمن هم این درد رو نکنه اما من اون موقع فکر میکردم راه درمانی داره و من اینقد اذیت شدم که همسرم منو برا روانپزشک برد و دکتر هی قرص بم میداد من قرصا رو دور می ریختم چون اطرافیان میگفتن این قرصا بدتر دیوانه ت میکنه و من چند سالی با این بیماری کلنجار رفتم اما تو این چهار سال زندگی نکردم و همیشه افسرده بود و اطرافیان هم اینو از حال و روزم میفهمیدن حتی از خدا و قرآن و دعا نا امید شده بودم مشکل بدتر من این بود که اعتماد به بنفسم صفر بود و به حرف دیگران گوش میدادم تا رفتم امام رضا و از اون خواستم کمکم کنه و دوای دردمو بده چون اعصابم خیلی ضعیف شده بود و دست و بدنم می لرزید فقط و بدتر از این بود اینکه اطرافیانم فقط نظاره گر بودن و بعد از این وقتی از امام رضا اومدم انگار یه نیرویی بمن میگفت فقط خودت باید به خودت کمک کنی که دوباره رفتم روانپزشک تنهایی چون همه مخالف دکتر و روانپزشک بودن اینقد پیش دکتر گریه میکردم و بش می گفتم میخوام بمیرم چون واقعا خواب و خوراک نداشتم و هیچ لذتی از زندگی نمیبرم و دکتر بم گفت منو عین خواهر بزرگتر بدون و این قرصا رو بخور و دور نریز و به حرفای اطرافیانت گوش نده و این مثل یه معجزه شده که من با دو تا قرص حالم خیلی خوب شد یکی سرترالین و یکی الپرازلام که به مدت یک سال خوردم و هر ماه زیر نظر دکتر بودم و به هم گفت که برو بیرون از خونه و خودتو مشغول کن وای انگار زندگی دوباره به من داده شد و به مرور فهمیدم که من پانیک دارم و این یه بیماری روحی هست چقد زجر کشیدم و چقد درد که اینا با دو تا قرص رفع شد و من مشکل بزرگترم این بود که کسیو نداشتم این تجربه ی من از پانیک بود که همیشه به خدا و بعد به خودتون و بعد به دکتر معالجتون اعتماد کنید خدا انشالله همه بیماران شفا بده هم روحی و هم جسمی . و من یک ساعت دارم داستان زندگیمو از پانیک می نویسم شاید به کسی که این بیماری دارن کمک کنم که این بیماری معالجه میشه و پیش روانپزشک برید و حالتاتونو بگید بدون خجالت و از شر این عذاب رها بشید به امید شفای تمای مریضها
سلام دوستان من نمیدونم بیماریم چی هست هرچند وقت یکبار اتفاق میوفته به مدت چند روز من یهو حالم بد میشه همه چیزو فراموش میکنم حالت تهوع میگیرم حس میکنم یکی قلب منو فشار میده خیلی حالم بد میشه حسم به زندگی عوض میشه تمرکزم رو از دست میدم
همش فکر میکنم کابینت وسایلش سنگینه میخواد بیوفته و یا کمد دیواری زیادی توش وسایل گذاشتم ممکنه بیاد پایین و همش دلهره و استرس اینارو دارم و زیرپام خالیه
سلام دوستان وقت بخیر،،من پارسال برج ۱۱به این چیزمبتلاشدم البته نمیدونستم پانیک هس واقعافکرمیکردم این یه هشداره یایه الهامه که نزدیک مرگمه چون درروربیشتر۳بارحمله داشتم خیلی دکتررفتم اخرش باطب سنتی حالم خوب شددیگه حمله ندارم ولی همیشه ومدام ترس ازمرگ دارم یاحس میکنم مرگم نزدیکه وخیلی ناراحت وغمگین هستم به هیچ چیزی حس خوبی ندارم.میخواستم بدونم شماهم اینطورهستیدممنون میشم جواب بدید
با سلام و وقت بخیر دوستان گرامی
من یه سوالی داشتم در مورد پانیک که الان هم مبتلا هستم بهش
اونم اینه که هراز گاهی احساس میکنم که سایه و یا کسی و اجسامی به چشمم میخوره آیا این از پانیکه؟
و این که اگه امکان داره منم تو گروه هاتون ادد کنین 09145099405
سلام واحترام
ببخشید من هر چند وقت یکبار هنگام خواب یا وقتی تاق باز میخوابم احساس میکنم سرم میخواد گیج بره و حالت خفگی بهم دست میده وباید سریع به پهلو برگردم واگر این کار را نکنم خفه میشم جوری که تمام بدنم با ضربان قلب بسیار بالا و بدنم اینقدر تکان میخورد که باید دستم را به جایی بگیرم تا از گیج خوردن نجات پیدا کنم .خواهشا راهنمایی فرمایید.
سلام، من این مشکل را ندارم ولی خانمم دارد، از آنجایی که خانمها معمولا به حرف شوهرهایشان بی اعتنا هستند میخواهم کمک دوستان دیگر کنم.
مشکل پنک به صورت یک روزه و ناگهانی به سراغ افراد نمی آید بلکه این مشکل نتیجه مشکلات و استرسها از زمان قبل میباشد، برای به نتیجه رسیدن باید زمان بگذرانید ، و در طی این زمان برای بهبود حتما ورزش داشته باشید ، نسبت به اخبار و صحبتهای منفی دیگران بی اعتنا باشید، منفی گرا به هیچ عنوان نباشید ، نکات مثبت را به سمت خود جذب کنید، اعتماد به نفس و اراده را حتما تقویت کنید، ضعیف نباشید، تسلیم نشوید ،حتما آرزو داشته باشید،از هر آنچه که دارید در هر لحظه لذت ببرید، در هر شرایط خدا را شکر گذار باشید ،نا شکری به هیچ عنوان نکنید ،در دید گاه خداوند خود را انسان قوی نمایان کنید. اگر مقداری دقت کنید و به عمق به ساختار یک انسان نگاه کنید خارقالعاده بودن آن را درک خواهید کرد.امیدوارم موفق شوید.
باسلام خدمت تمام دوستان عزیز. منم یکی جزءشما عزیزانم. داشتم متنهارومیخوندم کمی خندم گرفت... راستش الان بعد1سال دوباره کمی برگشت کرده ولی نمیزارم بیشترازاین پیش روی کنه چون درحدی نیست که بتونه اذیتم کنه ینی نمیزارم.راه کارش خیلی اسون فقط نبایدبترسی. من اوایلش واقعامیترسیدم ولی الان خداروشکرفهمیدم این فقط یک اذارذهنی ونبایدبزاری بهت قلبه کنه البته باکمک روانشناس وروانپزشک. واراده خودم. نمیگم هراسی ندارم ولی تمام سعیم روواسه نابودیش میکنم. فقط خودت میتونی تواون شرایط کمک خودت بکنی خیلی سخت نیست ادرس دکترمم اگه کسی خواست میتونم بهش بدم من فقط یک دوره قرص خوردم. هفته گیش رفتم دوباره قرص دادولی نخوردم چون فهمیدم که فقط اراده وقوت نفس بهم کمک میکنه. به امیدشفای همه بیماران وخدایا به حق خودش هیچ کسی دچارهمچین دردی نشه
دراز کشیده بودم بعد داشتم با گوشیم ور میرفتم که یهو چنتا سرفه معمولی کردم بعد یهو نفسم بند اومد حس کردم قلبم داره از کار میوفته از شدتت استرس چن جام جوش زد بدنم داغ شده بود حس میکردم الانه که سکته کنم یا یه چیزیم شه خیلی ترسیده بودم نمیدونستم چیکار کنم بعد از اون روز چن بارم اونطوری شدم نمیدونستم دلیلش چیه فک میکردم شاید سرطانی چیزی گفتم نمیدونم خودم بعد خاصتم ازمایش بدم ولی ترسیدم الانم که فهمیدم این مریضیه روحیه نمیدونم چیکار کنم الان نیاز دارم با یکی که مثل خودمه حرف بزنم.
سلام دوستان من یک ماهه دچار این حملات هستم بدیش اینه که بیشتر قبل یا بعد خواب میاد سراغم الآن واقعا نفسم به سختی بالا میاد اما چند تا راهکار انجام دادم که دارم بهتر میشم ، یکم گریه کردم بعدش برای خدا نامه نوشتم اینکار آرومم کرد درد و دل کردم باهاش بعد یک موسیقی آرامش بخش گوش دادم ، کاش کتاب صوتی کیمیا و خدامراد رو داشتم و گوش میدادم قبلاً خیلی کمکم میکرد الآن فایلشو ندارم دیگه، به کف دستتون گلاب بزنید و بو کنید یکمم گلاب بنوشید آروم تون میکنه امیدوارم که همتون از این مشکل راحت بشید، فکرای مثبت کنید بهتره
سلام به همگی منم شاید جزو یکی از شما باشم تنها راه درمان به نظر من کمک خواستن از الله متعال است او بخشنده و رحیم است و همه گناهان را میبخشد او وعده داده که از من ناامید نشوید خداوند گفته که من همه گناهان را می آمرزم ما گاهی اوقات حرفایی میزنیم یا کارهایی رو انجام میدم ولی ازش متضرر میشیم ما باید به خداوند ایمان داشته باشیم و همیشه نماز هامون رو بخونیم با اون رازونیاز کنیم انشاالله درست خواهد شد.
من دو سه بار این حالت بهم دست داده بود که اول با تپش قلب شدید شروع میشد و بعد حس میکردم دارم بیهوش میشم و احساس میکردم دارم میمیرم. اول فکر میکردم واسه چربیه تا اینکه دیشب دوباره اینطوری شدم بحدی حالم بد شد که دو تا سگام مضطرب و هیجانزده شده بودن و چسبیده بودن بهم و وحشتزده نگاهم میکردن.آخه من تنها زندگی میکنم.رفتم دکتر و یه خانم دکتری بهم گفت حمله پانیکه. پرانول داد وپاروکستین و لورازپام.
همش واسه شرایط زندگیمونه.استرس و اضطراب تو خون ماست..
سلام.. واقعا این حمله های اضطرابی و پنیک خیلی آزار دهدنست! .. من خودم خیلی آدم استرسی بودم.. ولی با روانشناس صحبت کردم و خیلی حالم بهتر شد..و دارم قوی تر میشم.. ماها اکثر خود خوری میکنیم و میریزیم توی خودمون .. و خودمون رو ضعیف میکنیم.
• اولین کاری که باید انجام بدید اینه که ازش فرار نکنید و قبولش کنید..
• بعد از اون سعی کنید یواش یواش باهاش روبرو بشید، کاملا حسش کنید، و یاد بگیرید که ازش نترسید
• شرایط استرس زا رو آروم آروم بازسازی کنید، و سعی کنید دایره آسایشتون رو گسترش بدید..
• هر بار که باهاش مواجه شدید نا امید نشید.. همه این اتفاق ها بر میگرده به ذهن شما، فقط کافیه یادبگیرید که ذهنتون رو کنترل کنید!.. مطمئن باشید که میتونید شکستش بدید.. چون من و خیلی های دیگه تونستیم.
سلام
من حدود ۸ ساله که دارم با این بیماری زندگی میکنم واقعا سخته مخصوصا موقع حمله پنیک . انواع دکتر در شهر های مختلف رو رفتم .
به نظر من بهترین راه درمان کنار دارو های شیمیایی اینکه استرس و خستگی نداشته باشین . مثلا من آدمی هستم که حتما میخوام کار همه رو انجام بدم و باعث درگیری ذهنی و خستگی جسمی میشه .
خداوند به همه سلامتی بده
سلام منم یه شب ناگهانی حمله بهم دست داد میخاستم وصیت کنم انقد حالم بد بود ولی خدا رو شکر با مراجعه به متخصص اعصاب و روان ومصرف دارو خوب شدم الان دارو مصرف میکنم ونباید قطع کنم
سلام من ۱۷ساله هستم
یک سالی میشه که دچار چنین حملاتی میشم ، اما مشکل اساسی من این هستش که وقتی دچار پانیک میشم دست و پاهام تا حد زیادی فلج میشن و بدنم بی حس میشه ، به سختی نفس میکشم و تپش قلب شدیدی دارم. این وضعیت بسیار آزار دهنده است و میخوام که هر چه زود تر درست شه چون باعث شده از کسانی که منو تو این شرایط میبینن خجالت زده شم و احساس ضعف و ناتوانی کنم.
تا به حال به پزشک مراجعه نکردم و دارویی هم مصرف نمی کنم.
من واقعا نمیدونم چه راهی درسته . مدام به گذشته برمیگردم و اتفاقات رو مرور میکنم اما نمیخوام هم آیندمو خراب کنم .
سلام این بیماری واقعا مزخرفترین بیماری که طول عمرم دیدم هست واقعا روح ادم خیلی مریض میکنه من خودم 3ماهه اینجوری هستم الان نزدیک یک ماهه دارو میخورم اما با دارو خوردنم پاتیک ولم نمیکنه انشالاه خدا تو وجود روحمون این مریضی پاک میکنه انشالاه به لطف خدا همیشه تندرست سالامت باشیم
سلام،منم حدودیه سال هست به این بیماری مبتلاشدم،،وتمام علائم پانیک رودارم،،من امشب باخوندن نظرات شما متوجه این دردم شدم، واقعاممنون ازکسانیکه نظردادندومنومتوجه این مریضی کردن،منم دنبال درمان هستم،،من بیشترشبهابه این حالت مبتلا میشم،،راهنمایی کنید ،
سلام به همه.دوستان منم این بیماریو داشتم کمتر کسی هست مثل من که انقد تواین بیماری عذاب کشیده باشه. روزی سه چهار بار حملات پشت سر هم داشتم .هرروزبیمارستان بودو نوار قلب بودو من.با کلی قرص های جور باجور .الان به لطف خدای بزرگ ۴سالی میشه حمله پانیکی وجود نداره.یکروز همه قرصارو ریختم اشغال شروع کردم هرشب به خوندن نماز شب گفتگو با خدا قران خوندن. به خدا قسم سه روز نکشید خوب شدم.امتحان کنید.نمازتونم بخونید به خودش توکل کنید.همه خوب میشید
سلام منم احساس میکنم دچار همین بیماری شدم چند وقت پیش حالم به قدری بد شد ضربان قلبم شدید شد احساس سنگینی تو سینم داشتم خفه میشدم تنم ازدرون مثل گوشی موبایل ویبره بود اورژانس اومد رفتم دکتر قلب الکو واسکن کرد گفت چیزید نیست یک دکتر دیگه رفتم گفت معدت عصبی قرص معده زد استرس سبز رنگ دادو قرص پرپرانول 10میخورم بهتر شدم ولی با کوچکترین استرس انگار وحشت دارم همون حالت دوباره برگرده هنوز هر روز احساس خفگی دارم نمیدونم چیکارکنم
با سلام خدمت شما من حدود دو سال است که دچار این حمله پانیک میشم و هر دکتری که بگید رفتم و هیچ بیماری ندارم ولی حالم یهو بد میشه وقتی استرس دارم یا عصبی هستم بیشتر اینجوری میشم واقعا خیلی حال بدیه و خودم واقعا خسته شدم ونمیدونم باید چکار کنم لطف میکنید منو راهنمایی کنید
سلام دوستان تنها را ای این مریضی پانیک اتک یا فوبیا یا همون استرس و اضطراب بالا که خودمم این مریضی رو داشتم و برای همیش باهاش خدا حافظی کردم یعنی باید باهاش بجنگی و در حریفش تسلیم نشی نه خودتونو با قرص های آرام بخش یا قرص های اعصاب در مان کنی نه با طب سنتی تنها راه این مریضی فقط استخر رفتن است اونم اگه تو اب شنا کنی هیجان داشته باشی دیگه این مریضی خبرتو نمیگیره امتحان کنی با این وضه کرونا الان استخر ها بسته ولی هرجا شد امتحان کنین
سلام منم به همین مریض دچار شدم لطفا کمکم کنید همه ی این حالتها را دارم کلن به هم ریختم دیگر هیچ امیدی به زنده ماندن ندارم از همه چی بریدم خیلی حالت بدی هست داروی گیاهی خوردم چند روزی خوب بودم ولی دوباره همین جوری شدم شبو روز بیقرار
سلام من دوشب پیش یهو احساس تنگی نفس و تپش قلب و حالت تهوع گرفتم جوری ک نمیتونستم حرف بزنم بدنم میلرزید حالت تشنج ولی تشنج نکردم، حالم بد بود تا اینکه یک قرص پراپرانول خوردم و ضربانم از 147 روی 100 اومد بعدش ب شدت خوابم گرفت، میشه بگید دچار حمله پانیک شدم یا ن؟ ، ب متخصص قلب هم مراجعه کردم قلبم سالمه نمیدونم چیه حمله ی پانیکه یا ن ممنون میشم جواب بدین
سلام من الان 9 سال درگیر هستم وقتی میگیره 10دقیقه الا ساعت طول میکشه شانه هام با شکم یا بازوهام ارام قرار ندارم میشینم نمیشه پا میشم نمیشه احساس مرگ میکنم احساس سکته میکنم اخرش ول میکنه میبنم هیچی نبود دم غروب وبین خواب میگیره ولی الپرزام میخورم تا حدی بدنمو شل میکنه ارام میشم
پانیک بدترین حسی است که یک آدم زنده تجربه میکنه. علاوه بر موارد فوق، قسمت چپ صورتم مرکز میکنه انگار که مورچهها دارن
روش راه میرن. فک پایینی شل میشه و از ناحیه گلو (نه از قفسه سینه) احساس خفگی بهم دست میده، دهنم خشک میشه و ضربان قلبم به شدت بالا میاره. دست و پای چپم هم بشدت ضعیف میشه و در بعضی حملات به درد میفته. گاهی اوقات بعدش حالت تهوع بهم دست میده.
سلام به دوستان همدردم.وتشکرازانتشار این مطلب عالی.هیچ کسی مارا به اندازه ی خودمون درک نخواهدکرد.۱۱سال تمام بابدترین شکل وشدیدترین علائم آن زندگی میکنم لطفا جهت راهنمایی و استفاده از تجربیات و همدردی دریک گروه جمع شویم،کمک حال همدیگر باشیم.با نام کاربری که دراین پست استفاده شده پانیک اس او اس یک کانال تلگرامی راه اندازی وازآن طریق یک گروه ایجادکنیم.منتظر هم دردهای خودهستیم.
با سلام من چندین سال دچار حملات پانیک بودم که خدا رو شکر کامل برطرف شد مقاله بالا بسیار کامل و خوب است که خوندش کمک بزرگی میکنه برای بهبودی ما تجربه من میگه کسانی که دچار حملات پانیک میشن معمولا افرادی هستند که خیلی مسائل رو سخت میگرند یک جورای دچار سردرگمی میشن البته جامعه و شرایط زندگی خیلی موثر هست ولی باید بدونیم که خیلی چیزها رو نمیشه تغییر داد و باید باهش کنار اومد باید طرز فکر عوض بشه رو به چیزهای که حالتون رو خوب میکنه بیارید به چیزهای که باعث نگرانی شما میشه فکر نکنید همیشه مثبت فکر کنید اول خودتون علایقتون بهتر بشناسید به خودتون اهمیت بدید زیر نظر دکتر خوب که در بهبود شما موثر بوده بمونید و از دکتر به اون دکتر نرویدو اینم مطمن باشید که غیر خدا و خودتون هیچکس نمیتونه شما رو به بهبودی کامل برسونه فقط خدا و خودت . با تشکر
سلام بله من هم موافقم
چون تجربه اش را داشتم
البته اوایل به مدت شش ماه دارو خوردم
اما بعداز شش ماه فقط خودم تونستم به خودم کمک کنم ودعا وپذیرش همه مسایل زندگی
هادی
۲۱:۳۹ ۱۹ خرداد ۱۳۹۹
من حالم خیلی بدمیشه وهمش فکرمیکنم که سرم مشکلی داره من یک ساله که پانیک دارم ایاکسی مثل من هست برایم دعاکنید
سلام من هم فکر کنم حملات پانیک دارم چند دقیقه بخوابم از خواب میپرم وتپش قلب میگیرم واز ترس حملات بعدی نمی تونم بخوابم لطفا کمکم کنید دو ماه که خواب درست وحسابی ندارم .
سلام وقت بخیر من دو هفته پیش بخاطر یه عصبانیت شدید دچار این حمله های پانیک شدم طوری که تا چند روز دست و پام بی حس شده بود گزگز میکرد سرم هم همینطور گزگز میکرد بی اشتها شده بودم دهنم خشک شده بود لرز داشتم تپش قلب و تنگی نفس داشتم الان خدا رو شکر خیلی بهترم البته هنوز دکتر نرفتم دارویی هم استفاده نمیکنم
اما الان ۲ روزه دندون درد شدید دارم و نمیدونم برای تسکین دندون درد از چه مسکن یا آنتی بیوتیکی استفاده کنم اصلا برای این حملات پانیک یا استرس مسکن و انتی بیوتیک مناسب هست لطفا راهنمایی کنید اگه امکان داره هر زودتر جواب من رو بدین چون دندون درد شدید دارم
سلام من 28 سالمه
دیشب دومین بار بود که این حالت برام اتفاق افتاد.دفعه اول یک هفته پیش بود طوری که خواب بودم از خواب که بیدارشدم بعد دوسه دقیقه یهویی و بدون هیچ دلیلی تپش قلب شدید گرفتم جوری که شاید در دوثانیه ضربان قلبم شدید رفت بالا .حس سکته قلبی بهم دست داد ترسیده بودم چون تاحالا همچین موردی برام پیش نیومده بود درهمسایه رو زدم و با حالتی ک نفسم بالا نمیومد بهش گفتم منو برسون بیمارستان.همزمان دوییدم سمت شیرآب و آب زدم سروصورتم و حالم خوب شد تپش قلبم کامل برطرف شد آمبولانس هم رسید رفتیم بیمارستان نوار قلب گرفتن گفتن هیچیت نیس توهم زدی!!!بعدم ترخیصم کردن برگشتم خونه و چند شب همش ترس داشتم و نگران بودم تا دیشب دوباره اتفاق افتاد برام خودمو رسوندم پای شیر آب و با آب زدن به صورتم دوباره حالم خوب شد طی همین ی شب دوسه بار اتفاق افتاد و من با آب سرد کنترلش کردم...حتما اگه دچارش شدین صورتتون آب بزنین حالتون رو بهتر میکنه
تپش قلب شدید،تنگی نفس،سردشدن دست وپاوسوزن سوزن شدن و گاهی هم سرگیجه از مهمترین علائمشه!امروز ک این سایت رو خوندم متوجه شدم ک مریضیم چی هست وپانیک چی هس!!!چون دقیقا همین علائم برام اتفاق افتاده مطمئنم که پانیک دارم و از نظراتتون استفاده کردم خیلی ممنون از همتون و آرزو میکنم این حالت برای هیچکس اتفاق نیفته
سلام ببخشید من یه نوجون پونزده سالم که چند سال پیش یعنی حدود 9 یا ده سالگیم یکبار وقتی میخواستم بخوابم یهو یه حالی بهم دست داد استرس شدید گرفتم و چند دقیقه بعدش یه سنگ بسیار بزرگ رو دیدم که از سمت سقف اتاقم به سمتم پرتاب شد و سمت رایانم رفت و این وضع به حدی وخیم و ترسناک بود که پدرم وقتی منو دید بهم گفت تو دیدم ایستاده بودی جلوی رایانت و انگار داشتی مانع از یه شیء بزرگ میشدی بعد از اون اتفاق حالم خوب شد تا الان که یه مدته وقتی میخوام واسه امتحاناتم درس بخونم یه حال بدی بهم دست میده که با تعریق شدید کف دست و کف پام و توهم روبه رو میشم اما این اتفاق شدتش موقعی زیادمیشه که میخوام بخوابم اول خوابم حالم خوبه و وقتی حدود دوساعت به خواب فرو میرم ناگهان با استرس و تپش قلب شدید و بخصوص حس اضطراب و ترس شدید از خواب پا میشم این دو روزه اصلا خواب خوبی نداشتم و هرموقع اقدام به خواب کردم با این مشکل مواجهمیشم لطفا هر چه زود تر جوابمو بدید به خدا نمی دونم چیکار کنم کرونا هم اومده نمی تونم برم پیش دکتر لطفا کمک کنید
سلام منم تقریبا هم سن شما هستم باید بگم این بیماری رو دارم ودکتر هم رفتم سریع به روان پزشک مراجعه کن یه بار رفتن وتوضیح دادن مشکل برا پزشک هیچ ضرری نداره فوقش میگه مشکلی نداری خواهشا اشتباه من رو نکن که دیر مراجعه کردم سال های نوجوانی واستعدادم فدا شد
حمید
۰۵:۲۸ ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۹
بیخود.خودتون.رو.خسته.نکنید.سالهاست درگیرم فقط درمانش باید مدتی زیر نظر پزشک کلونازپام بخورید و در ادامه پارکستین ۲۰ مطمعن باشید به زندگی عادی برمیگردید.من که امتحان کردم زیر نظر پزشک خیلی جواب داد
سلام هشت سالیه درگیر این بیماری ام ولی نمیدونستم و وآشنایی نداشتم وقتی این حمله میاد سراغم احساس میکنم دارم جون میدم دست وپام بشدت سست میشه پوست سرم سوزن سوزن میشه قفسه ی سینم ب حدی سنگین میشه نفسمو حبس میکنه دارو میخورم شدیدتر میشه نمیدونم چطور درمان بشم ولی از اینکه یه عده ای مثل منه و تنها نیستم ترسمو کم میکنه خدا همه کسایی که به این بیماری مبتلا هستن شفا بده
نگران نباش باید اضطراب از خودت دور کنی به یه دکتر روانپزشک بگو شرایطتتو
امیر
۲۳:۰۷ ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۹
سلام دوستان من چند سال این بیماری رو داشتم شاید 100 بار دکتر رفتم ولی هیچ کس نفهمید تا اینکه یک نفر دکتر روانپزشک بهم معرفی کرد و بعد از چند سال فهمیدن پانیک دارم و الپروزولام رو شروع کردم و سیتروپرام،خدا نصیب دشمن آدم نکنه خیلی زجر میکشم از اینکه اطرافیانم من رو درک نمیکنن خیلی شده مسخره هم میکنن،ولی چند سال با این بیماری زندگی میکنم خیلی سخته دعا کنید برام،براتون دعا میکنم
سلام من بیست سالمه تقریبا پنج ماه میشه که استرس شدید گرفتم یعنی دقیقا از شب یلدای پارسال شروع شده و تا الان ادامه داره. شدتش کم و زیاد میشه اما هنوز کاملا برطرف نشده. جدیدا مدام حس میکنم میخوام بمیرم. حتی دکتر هم رفتم. یه سری داروی ضد افسردگی تجویز کردن. چند روزی مصرف کردم اما از ترس اینکه بهشون وابسته شم قطع کردم. پیش پزشک خانوادم رفتم و گفت کار خوبی کردی که به خوردنشون ادامه ندادی. از اون موقع خیلی بهترم اما هنوز یهو فکرای ناجور میاد تو سرم و حس میکنم مرگم نزدیکه
حمله پانیک حالتی شبیه به مرگ به آدم دست میده دادم همش فکر میکنه در حال مرگه،ولی نگران نباشید ،قلب به تندی میزنه،احساس خفگی دست میده به آدم، لرزش،و بیقراری، منتها بعد چند دقیقه رد میشه،ورزش کردن و دوری از تنش و مخصوصا بحث با دیگران بهترین دارو و پیشگیری از این بیماریه
سلام دوستان،من از سن نوزده سالگی،حدود بیست سال این بیماریو داشتم،خیلی سخته،آرزو میکنم حتی دشمنم به این بیماری مبتلا نشه،نزدیک به دو سال پیش فهمیدم این بیماری چیه،و الان فهمیدم هستن کسایی که به این بیماری مبتلا هستن،اوایل خیلی وحشت ناک بود برام،کم کم فهمیدم هر وقت استرس میگیرم احتمال این حمله بیشتر میشه،دکتر زیاد رفتم،این بیماری میتونه خیلی عوارض دیگه داشته باشه،عدم تمرکز،عصبی شدن،پایین اومدن آستانه تحمل،وقتی بیماریمو شناختم ،راحتر شد درمانش برای خودم،البته من سالها کلونازپام استفاده کردم،خیلی برام خوب بود،ولی میدونید دارو اپر کوتاه مدت داره،درمان اصلیش شاد بودن،نداشتن استرس،یاد بگیریم عصبانی نشیم،واسه هر چیز بی ارزشی غصه نخوریم،ورزش کردن،بخصوص شنا ،اگه این فاکتور ها رو رعایت کنیم به مرور زمان این بیماری کنترل میشه،الان خدارو شکر خیلی بهترم
سلام به همه
دوستان خیلی خوشحال شدم وقتی اومدم نظراتتونو خوندم و فهمیدم تنها نیستم منم الان تقریبا5ماهه این مشکل وحشت زدگی رو دارم و ترس از مرگ و حمله های یهویی اما پیش روانشناس نرفتم و نمیدونم پانیکه یا نه اما هیشکی مارو درک نمیکنه نمیفهمن ما چی میکشیم و فقط با سروصدا میگن این فکرا رو نکن حالا میخوام بایکی که اونم میخواد خوب بشه حرف بزنیم و با کمک هم مشکلمونو حل کنیم
من یه شب دراز کشیده بودم تو جام بعد واقعا چن روز بود استرس و اینا خیلی زیاد داشتم افسردگی هم داشتم بعد یهو سرفم گرفت یه سرفه معمولی بعد حس کردم قلبم الانه که وایسه نفسم بند اومد استرس شدید گرفتم گفتم الانه که بمیرم نفهمیدم مشکل از کجا بود چن وقت اینطوری شدم هی استرس میگرفتم یهو نفسم بند میاد میترسم حس میکنم یه اتفاقی میوفت فک کردم مریضی چیزی شدم نمیدونستم چجوریه اسم این بیماری چیه فک میکردم شاید سرطانی چیزی گرفتم خودم خبر ندارم بعد خاصتم برم ازمایش بدم ببینم چمه چی شده که فهمیدم یه نوع بیماریه روحیه
پیشی
۰۵:۳۰ ۲۹ فروردين ۱۳۹۹
بچه ها من ماهیچه های پام به شدت میلرزن وقتی میخام ورزش کنم پانیک هم دارم تروخدا بیاین بهم بگین مال پانیکه یا ام اس گرفتم
سلام دوستان میدونم همتون که به این سایت سر میزنید از دلیل پیدا کردن یه راهی برای درمان مشکل این بیماری پانیکه،بهتون یه مطلب میگم:این بیماری به هیچ عنوان کشنده نیست،در هر شهری که مسقرین حتما یه متخصص خوب هست که برین پیشش،ما که پانیک داریم باید تحت درمان یه روانپزشک خوب باشیم،هیچ موقع داروهایی که تجویز میشه سر خود قطع یا ادامه مجدد به مصرف آنها نکنید،دوستان ما خوب میشیم به دلتون بد راه ندین،واسه همتون آرزویه سلامتی از خداوند مهربان دارم،یا حق
من چند هفته میشه همش لرز تپش قلب .استرس .ترس از همه چی و دو سه روز میشه غذا نمیتونم بخورم میخورمم بالا میارم .میترسم غذا بخورم و ببشتر نفسم میگیره .دکتر اورژانسی رفتم دوبار ازمایش ادرار خون نوار قلب عکس ریه گفتن مشکلی نیس .روز شب ندارم تو فکرم همش
من هم یک هفته هست دچار پانیک شدم و دارو شروع کردم با تجویز دکتر اعصاب و روان ، استرسم زیاده و غذا و خوابم بهم ریخته ، تو روخدا کمکم کنید که چطور باهاش مقابله کنم ، اگر کسی تجربه داره و خوب شده تو رو خدا شمارشو بزاره من باهاش تماس بگیرم
سلام 34سالمه علاعم ازفکرهای منفی شروع میشه بعد ترس سرد شدن پاها استرس ترس از مرگ زود هنگام سوزن سوزن سر وپشت سر احساس خفگی به اوج خود میرسه قرص کولراسپام وپرفنازین وسرترالین مصرف میکنم کم شده ولی وقتی فکر منفی میکنم حالم بد میشه اگه کسی میتونه راهنمایی کنه ممنون میشم باتشکر به امید سلامتی همه بیماران
سلام بچه ها من الان نزدیک به یک سال که خوب شدم ولی دیشب باز برگشت اعصابم ریخت به هم هیچی نیست اصلا هم دارو نمیخورم بزارید این مسایل ویروس تموم بهش برید مسافرت قشنگ حال کنید به هیچی فکر نکنید حتی الان این اصلا بیماری نیست یک جور استرس خودش خوب میشه کتاب بخون دوش اب ولرم بگیر لذت ببرید اب خنک بخورید حالتون خوب میشه هیچی نیست
ببخشید دردهای شما شبیه دردهای قلبی هستن؟اخه منم دچار حملات پانیک میشم ولی همیشه فکر میکنم قلبم مشکل داره تا حالا دو بار اکو و یه بار تست ورزش دادم که سالم بود،واقعا نمیدونم حملاته پانکه یا واقعا مشکل قلبی
وقت سعی کنید هرچ توی سرتون میگذره رو درمان کنید،،اگرفکرسالم وشادی داشته باشید هیچ بیماری روحی سراغتون نمیاد...بیشتربسمت پروردگار جذب بشید کمک بخواهید
شکوه
۲۰:۴۲ ۲۷ بهمن ۱۳۹۸
سلام .بنده 15ساله این بیماری پانیک عذاب میکشم اوایل برام یه بیماری ناشناخته بود هر چند پزشکم تشخیص ندادکه بیماری بنده چیه.الان نزدیک 5ساله بیماریمو شناختم دوسال تحت دکتر بودم داروی آسنترا مصرف میکردم دعروهم تاثیر نداشت متاسفانه به داروی آلپروازولام وابسته شدم .خیلی سخت که نتونی تنها جایی بری ،از حموم رفتن بترسی،از جاهای در بسته وحشت داشته باشی ،مسافرت نری ازشلوغی فرار کنی ماشین سوار نشی ،واقعن این بیماری خونه نشین میکنه .
سلام دوستان
دختری ۲۰ ساله هستم.مدت یکسال هست ک در اثر استرس دچار تنگی نفس،لرز،حالت تهوع،بی قراری،گیجی میشم.طوری که هیییییچ کاری نمیتونم انجام بدم و فقط بی قراری میکنم.معمولا چند ساعت طول میشکه که این حالت برطرف بشه
بنظرتون اگر برم پیش روانپزشک و دارو برام تجویز کنه و مصرف کنم،به اونها معتاد میشم؟
با سلام.
بنده ۱۰ سالی هست درگیر پانیک هستم که ناشی از افسردگی است.
تا همین چند ماه پیش قرص مصرف می کردم.بارها در طی این سالها خواسته بودم آسنترا و یا مشابه رو بذارم کنار نشد.بیشتر در رانندگی و در مهمانی های شلوغ سراغم می اومد.به قول دوستمون اگر هر انسانی یک بار می میره .ما با این بیماری هر روز چند بار می میریم و زنده میشیم.
اما الان قرص نمی خورم و باهاش کنار اومدم.اگر قفسه سینه ام درد بگیره به خودم میگم این بیماری مکار هست و می خواد توجه من رو به خودش جلب کنه پس من بهش بی محلی میکنم تا خودش روش رو کم کنه بره و همین هم میشه.زمانی هم که پشت فرمون دچار اختلال می شدم به جنگ دعوتش می کردم .سرعت رو آروم تر میکنم و وقتی به خودم اومدم دوباره به حالت عادی ادامه میدم و لبخندی گوشه لب میارم به علامت پیروزی.
این بیماری محل می خواد از شما.می خواد تحویلش بگیری اما اگر گرفتی پدرت رو در میاره .چاره به محلیه بهش.
به پانیک اتک بگید اومدی جونم رو بگیری؟بفرما... بگیر ببینم می تونی یا نه؟
مثل یک سگ واق واق کن که جلوش وایسی میذاره در میره.
مرگ برای هر انسانی میاد.اما با پنیک اتک اصلا نمیاد و فیک هست
سلام دوستان من یه سال همه دکتری رفتم و هیچکس نفهمید علت بیماری منو . من اولین حمله پانیکم یه سال قبل تو خیابون خفگی شدید بهم دست داد و مدام فکر میکردم یه چیزی راه نفسمو میگیره و بعد اون چند بار کارم ب اورژانس کشید و مدام خفگی شدید داشتم ب هیچ عنوان از خونه بیرون نمیرفتم ک حالم بد نشه تو بیرون غذا نمیخوردم چون حالتام بدتر میشد تو حموم میترسیدم ک نفسم نیاد و ... چه روزا سختی بود ... الان دو ماهه دارم دارو مصرف میکنم و خدارو شکر نسبت ب قبلم بهتر شدم . اصلا نگران نباشید هیچ اتفاقی نمیوفته و حتما درمان میشید . التماس دعا
من 5 ماهه دچار اصطراب شدم اونم فقط ترس از مرگ دارم .بعد که منوجه شدم اضطراب دارم خیلییی به خودم کمک کردم و خیلییی از مشکلاتم حل شد یکیش سرگیجه های طولانی و.یه بار بیشتر دچار خمله نشدم و چون قبلا راجع بهش خونده بودم خودمو کنترل کردم
اما چیزی که الان فقط منو ازار میده اینه که عصرها من دچار تنگی نفس میشم و همس احساس میکنم قلبم میخواد بگیره و سکته کنم چون همراه با تنگی نفس اونم بعصی شبها قلبم نقطه بهدنقطه درد میکنه
اینم بگم نداستم اصلا مسگلم حاد تر از این بشه چون فهمیدم بیشتر ذهنیه رو ذهنم مدام کار میکنم
فقط گاهی بهش فکرم نمیکنم ولی یک باره قلبم سوزن سوزن درد میکنه و تنگی نفس میگیرم و اون لحطه فکر میکنم حتما امشب میمیرم
من عاشق شبهام چون فقط شبها موقع خواب که من بیشترین ارامش رو دارم
وای منم دقیقا مشکل شمارو دارم همش دردهای قلبی دارم در صورتی که دوبار اکو و تست ورزش دادم سالم بود ولی نمیدونم چرا توهم مشکل قلبیم برطرف نمیشه دیگه دارم روانی میشم
ناشناس
۰۳:۳۲ ۱۵ خرداد ۱۳۹۹
سلام ،خودت گفتی،بیشتر ذهنی،اگر ذهنت و پاک کنی،،،هیچ واسوس فکری نداشته باشی،دیگه حتی حمله بهت رخ نخواهد داد،،برو مکان های مقدس از مشاورهای مذهبی استفاده کن
داریوش
۲۲:۳۵ ۱۱ بهمن ۱۳۹۸
اولین حمله پانیک که ندونین مشکل تون چیه خیلی بده.
من اونقدر رفتم متخصص قلب و نگران بودم اما بعد از ۲ سال بدبختی تازه فهمیدم حمله پانیک چیه !!
الان بعد از ۵ سال از اولین حمله ۹۰ درصد خوب شدم و می تونم کنترل کنم خودم رو. شما هم خوب می شید فقط باید این رو بدانید که تنها شما نیستید که این طور می شید .
سلام.
من گریه های عصبی خیلی شدیدی دارم به طوری که تو اوج خوشحالی و امیدواری یهو از یه چیز خیلی کوچیک عصبی میشم و گریه های عصبی پیدا میکنم که اصلا نمیتونم کنترل کنم خودمو آیا رفتار من به ای بیماری ربط داره؟؟؟
سلام من خونه بودم یهو دیدم سرم سنگینی میکنی گوشم سرم داغ شد سوزسوز شد بعد کل وجودمو استرس گرفت تپش گرفتم وبیقراربودم توخونه راه میرفتم شبام بیشتراوقات خوابم نمیگیره اختلال خواب دارم ب مرگ فکرمیکنم بازاسترس میگیرم دوروزاول اشتهانداشتم معدم عین قلبم میزد بعد چن روزاشتهام باز شد این مشکل عصبی هستش یانه
سلام خدمت دوستان پانیکی گلم من هم درگیر این بیماری بودم الان خوب شدم من بعد یک ماه فهمیدم که پانیک دارم پیش روان بزشک رفتم ولی جواب نگرفتم پیش طب سنتی رفتم خوب شدم این مشکل از اسییدی شدن معدست و غذا های که باید راعت کنید فقط طب سنتی جواب میده
من هم بیماری پانیک دارم چندین ساله دا رم رنج میبرم لطفا راهنمایم کنید خسته شدم .ممنون
ناشناس
۱۷:۰۴ ۱۲ اسفند ۱۳۹۸
اگه میشه برنامه غذایی به ما بگو
ناشناس
۲۳:۴۸ ۲۱ آبان ۱۳۹۸
سلام خدمت همی عزیزان منم چند سال پیش این مشکل پانیک یاحملات اصطرابی داشتم تاجای که کول زندگیمو بهم ریخته بود اما به لطف خدا وباکمک چند جلسه دکتر رفتن به مددت یک سال نیم دارو مصر کردم وکم کم داروهارو هم قط کردم الان چند سل که دارو هم مصرف نمیکنم کامل خوب هستم پس اثلا نگران این بیماری نباشید ورتب به دکتر روان پزشک مراجه کنید دارو خیلی کمک میکنه انشلا که خوب میشوید
سلام دوستان گرامی...من هم از سن 6 سالگی گرفتار این درد شده ام و تنها خداست که میداند هر روز هزاران بار میمردم و زنده میشدم و هر سال شکل بیماری تغییر میکرد ..و اقعا امانم را بریده بود....اما تنها لطف خداست که ما را بر این بیماری غالب کرده...نترسید و خدا را در میان این بیماری به خودتان نزدیکتر کنید...رحمت واسعه ی الهی رو میشود دریافت نمود..چون حالاتی از مرگ برای انسان رخ خواهد داد و در ظاهر دست انسان از دنیا کوتاه میشه و با عمق وجود خدا را صدا میزنی و الان همنشین هر لحظه ی من ذات اقدس الهی است و آن بیماری هر از گاهی سرک میکشه و میبینم چندان باهاش بیگانه نیستم....نترسید و به خدا توکل کنید...
با عرض سلام خدمت دوستان گلم
منم به مدت دو سالیه دچار حمله پانیک شدم اوایل که فکر میکردم میمیرم و حالاتی کع گفتین بهم سر میداد ولی بعد ها به روانپزشک مراحعه کردم و فهمیدم چیه بعد فهمیدن میگفتم بس فقط منممم کم کم دیدم نه بابااا زیاده امثال من پیامهاتون رو که خوندم اروم شدم و مطلب خانم دکتر ارام کننده بود که یک حمله عصبی و اسیب ذهنی روانی هستش ولی بابو ساخت خصوصا با اون لحظه فکر مرگ افتادن
تشکیل کانال تو تلگرام فکر خیلی خوبیع و میتونیم انرژی بهم بدیم
ارزوی سلامتی و تندرستی واسه تک تک عزیزان
باسلام
دوستان لطفا مرا راهنمایی کنید عید سال ٩٧بک شب یه مرتبه از خواب پریدم فرداش تا عصر هیچ مشکلی نداشتم نمازمی خواندم یک مرتبه سرم گیج رفت سریع نماز را تمام کردم دراز کشیدم از فرداسرکار رفتم دچار سرگیجه خفگی مواج بودن شدم روز به روز ادامه داشت تا خرداد ٩٨ هرثانیه این شرایطراداشتم تااین کهاین شرایط خود به خود قطع شدولی با اینشرایط حالتی مثل کمانیز برای یم اتفاق افتاد که بدنم را قفل کرده و ازادنمی شوم از دوستان می خواهم لطفا جواب بدهید من دارو مصرف نکردم ولی این بیماری چقدر طول می کشد ایا مشکلات بیماری روانب مثل دیوانگی ندارد
سلام به نظر من این حالت ها از حساسیت زیاد میاد یا از تجربه های بدی که توی گذشته داشتیم ، من هم خیلی این حالات رو داشتم ولی درستش کردم همش به روحیه ربط داره ، عوض کردن محل زندگی خیلی کمک میکنه روبرو شدن با ترس ها و احساسات منفی و قبول کردنشون خیلی کمک میکنه . اینکه هر چند وقت یبار دربارشون بنویسید یا نقاشی بکشید یا یه جایی تخلیه شون بکنید خیلی کمک میکنه. فقط باید روحتونو قوی تر کنید راه حلش همینه. و برای همیشه خوب میشید
سلام منم از ۲۷سالگی دچار این مشکل شدم و الان ۴۹سالمه. هر از گاهی سراغم میاد اذیت میشم اما یاد گرفتم کنترلش کنم . اوایل ک وحشتناک بود .یوگا و مدیتیشن و شنا خیلی خیلی بهم کمک میکنه بعضی مواقع دارو استفاده میکنم اما کوتاه مدت . به محض اینکه این حالت بهتون دست داد سریع محیط را عوض کنید از اتاق به حیاط یا محیط باز بیاین. یا سریع تلویزیون روشن کنید ی فیلم کمدی بزارید با مشغول شدن دهنتون خوب میتونید کنترلش کنید.آواز شاد بخونید.مهم اینه ک بهش غالب بشید
سلام منم سه ماهه دچار کابوس شدم ضربان قلب و تنگی نفس .... خلاصه کلی ازمایش و سونوگرافی و عکس همه میگن سالمی ولی من قبول ندارم از کار و زندگی افتادم هر بار که دچار این بیماری میشم ترس تمام وجودمو میگیره احساس میکنم دارم سکته میکنم اخرین بار دکتر متخصص قرص اعصاب و قرص خواب برام نوشته البته بهتر شدم ولی کاملا خوب نشدم
سلام دوستان من چن سال پیش دچاد حملات پانیک شده بودم ولی اونموقع نمیدونستم چیه . الانم یه هفته ی میشه دوباره علایم پانیک رو دارم کمکم کنید خیلی عذاب میکشم
امانمیدونمواسهشماهماینجوریهیانه
من یه سوالی داشتم در مورد پانیک که الان هم مبتلا هستم بهش
اونم اینه که هراز گاهی احساس میکنم که سایه و یا کسی و اجسامی به چشمم میخوره آیا این از پانیکه؟
و این که اگه امکان داره منم تو گروه هاتون ادد کنین 09145099405
ببخشید من هر چند وقت یکبار هنگام خواب یا وقتی تاق باز میخوابم احساس میکنم سرم میخواد گیج بره و حالت خفگی بهم دست میده وباید سریع به پهلو برگردم واگر این کار را نکنم خفه میشم جوری که تمام بدنم با ضربان قلب بسیار بالا و بدنم اینقدر تکان میخورد که باید دستم را به جایی بگیرم تا از گیج خوردن نجات پیدا کنم .خواهشا راهنمایی فرمایید.
مشکل پنک به صورت یک روزه و ناگهانی به سراغ افراد نمی آید بلکه این مشکل نتیجه مشکلات و استرسها از زمان قبل میباشد، برای به نتیجه رسیدن باید زمان بگذرانید ، و در طی این زمان برای بهبود حتما ورزش داشته باشید ، نسبت به اخبار و صحبتهای منفی دیگران بی اعتنا باشید، منفی گرا به هیچ عنوان نباشید ، نکات مثبت را به سمت خود جذب کنید، اعتماد به نفس و اراده را حتما تقویت کنید، ضعیف نباشید، تسلیم نشوید ،حتما آرزو داشته باشید،از هر آنچه که دارید در هر لحظه لذت ببرید، در هر شرایط خدا را شکر گذار باشید ،نا شکری به هیچ عنوان نکنید ،در دید گاه خداوند خود را انسان قوی نمایان کنید. اگر مقداری دقت کنید و به عمق به ساختار یک انسان نگاه کنید خارقالعاده بودن آن را درک خواهید کرد.امیدوارم موفق شوید.
همش واسه شرایط زندگیمونه.استرس و اضطراب تو خون ماست..
• اولین کاری که باید انجام بدید اینه که ازش فرار نکنید و قبولش کنید..
• بعد از اون سعی کنید یواش یواش باهاش روبرو بشید، کاملا حسش کنید، و یاد بگیرید که ازش نترسید
• شرایط استرس زا رو آروم آروم بازسازی کنید، و سعی کنید دایره آسایشتون رو گسترش بدید..
• هر بار که باهاش مواجه شدید نا امید نشید.. همه این اتفاق ها بر میگرده به ذهن شما، فقط کافیه یادبگیرید که ذهنتون رو کنترل کنید!.. مطمئن باشید که میتونید شکستش بدید.. چون من و خیلی های دیگه تونستیم.
من حدود ۸ ساله که دارم با این بیماری زندگی میکنم واقعا سخته مخصوصا موقع حمله پنیک . انواع دکتر در شهر های مختلف رو رفتم .
به نظر من بهترین راه درمان کنار دارو های شیمیایی اینکه استرس و خستگی نداشته باشین . مثلا من آدمی هستم که حتما میخوام کار همه رو انجام بدم و باعث درگیری ذهنی و خستگی جسمی میشه .
خداوند به همه سلامتی بده
یک سالی میشه که دچار چنین حملاتی میشم ، اما مشکل اساسی من این هستش که وقتی دچار پانیک میشم دست و پاهام تا حد زیادی فلج میشن و بدنم بی حس میشه ، به سختی نفس میکشم و تپش قلب شدیدی دارم. این وضعیت بسیار آزار دهنده است و میخوام که هر چه زود تر درست شه چون باعث شده از کسانی که منو تو این شرایط میبینن خجالت زده شم و احساس ضعف و ناتوانی کنم.
تا به حال به پزشک مراجعه نکردم و دارویی هم مصرف نمی کنم.
من واقعا نمیدونم چه راهی درسته . مدام به گذشته برمیگردم و اتفاقات رو مرور میکنم اما نمیخوام هم آیندمو خراب کنم .
روش راه میرن. فک پایینی شل میشه و از ناحیه گلو (نه از قفسه سینه) احساس خفگی بهم دست میده، دهنم خشک میشه و ضربان قلبم به شدت بالا میاره. دست و پای چپم هم بشدت ضعیف میشه و در بعضی حملات به درد میفته. گاهی اوقات بعدش حالت تهوع بهم دست میده.
چون تجربه اش را داشتم
البته اوایل به مدت شش ماه دارو خوردم
اما بعداز شش ماه فقط خودم تونستم به خودم کمک کنم ودعا وپذیرش همه مسایل زندگی
اما الان ۲ روزه دندون درد شدید دارم و نمیدونم برای تسکین دندون درد از چه مسکن یا آنتی بیوتیکی استفاده کنم اصلا برای این حملات پانیک یا استرس مسکن و انتی بیوتیک مناسب هست لطفا راهنمایی کنید اگه امکان داره هر زودتر جواب من رو بدین چون دندون درد شدید دارم
دیشب دومین بار بود که این حالت برام اتفاق افتاد.دفعه اول یک هفته پیش بود طوری که خواب بودم از خواب که بیدارشدم بعد دوسه دقیقه یهویی و بدون هیچ دلیلی تپش قلب شدید گرفتم جوری که شاید در دوثانیه ضربان قلبم شدید رفت بالا .حس سکته قلبی بهم دست داد ترسیده بودم چون تاحالا همچین موردی برام پیش نیومده بود درهمسایه رو زدم و با حالتی ک نفسم بالا نمیومد بهش گفتم منو برسون بیمارستان.همزمان دوییدم سمت شیرآب و آب زدم سروصورتم و حالم خوب شد تپش قلبم کامل برطرف شد آمبولانس هم رسید رفتیم بیمارستان نوار قلب گرفتن گفتن هیچیت نیس توهم زدی!!!بعدم ترخیصم کردن برگشتم خونه و چند شب همش ترس داشتم و نگران بودم تا دیشب دوباره اتفاق افتاد برام خودمو رسوندم پای شیر آب و با آب زدن به صورتم دوباره حالم خوب شد طی همین ی شب دوسه بار اتفاق افتاد و من با آب سرد کنترلش کردم...حتما اگه دچارش شدین صورتتون آب بزنین حالتون رو بهتر میکنه
تپش قلب شدید،تنگی نفس،سردشدن دست وپاوسوزن سوزن شدن و گاهی هم سرگیجه از مهمترین علائمشه!امروز ک این سایت رو خوندم متوجه شدم ک مریضیم چی هست وپانیک چی هس!!!چون دقیقا همین علائم برام اتفاق افتاده مطمئنم که پانیک دارم و از نظراتتون استفاده کردم خیلی ممنون از همتون و آرزو میکنم این حالت برای هیچکس اتفاق نیفته
دوستان خیلی خوشحال شدم وقتی اومدم نظراتتونو خوندم و فهمیدم تنها نیستم منم الان تقریبا5ماهه این مشکل وحشت زدگی رو دارم و ترس از مرگ و حمله های یهویی اما پیش روانشناس نرفتم و نمیدونم پانیکه یا نه اما هیشکی مارو درک نمیکنه نمیفهمن ما چی میکشیم و فقط با سروصدا میگن این فکرا رو نکن حالا میخوام بایکی که اونم میخواد خوب بشه حرف بزنیم و با کمک هم مشکلمونو حل کنیم
روزی یکبار سوره انسان خوانده شود
دختری ۲۰ ساله هستم.مدت یکسال هست ک در اثر استرس دچار تنگی نفس،لرز،حالت تهوع،بی قراری،گیجی میشم.طوری که هیییییچ کاری نمیتونم انجام بدم و فقط بی قراری میکنم.معمولا چند ساعت طول میشکه که این حالت برطرف بشه
بنظرتون اگر برم پیش روانپزشک و دارو برام تجویز کنه و مصرف کنم،به اونها معتاد میشم؟
بنده ۱۰ سالی هست درگیر پانیک هستم که ناشی از افسردگی است.
تا همین چند ماه پیش قرص مصرف می کردم.بارها در طی این سالها خواسته بودم آسنترا و یا مشابه رو بذارم کنار نشد.بیشتر در رانندگی و در مهمانی های شلوغ سراغم می اومد.به قول دوستمون اگر هر انسانی یک بار می میره .ما با این بیماری هر روز چند بار می میریم و زنده میشیم.
اما الان قرص نمی خورم و باهاش کنار اومدم.اگر قفسه سینه ام درد بگیره به خودم میگم این بیماری مکار هست و می خواد توجه من رو به خودش جلب کنه پس من بهش بی محلی میکنم تا خودش روش رو کم کنه بره و همین هم میشه.زمانی هم که پشت فرمون دچار اختلال می شدم به جنگ دعوتش می کردم .سرعت رو آروم تر میکنم و وقتی به خودم اومدم دوباره به حالت عادی ادامه میدم و لبخندی گوشه لب میارم به علامت پیروزی.
این بیماری محل می خواد از شما.می خواد تحویلش بگیری اما اگر گرفتی پدرت رو در میاره .چاره به محلیه بهش.
به پانیک اتک بگید اومدی جونم رو بگیری؟بفرما... بگیر ببینم می تونی یا نه؟
مثل یک سگ واق واق کن که جلوش وایسی میذاره در میره.
مرگ برای هر انسانی میاد.اما با پنیک اتک اصلا نمیاد و فیک هست
اما چیزی که الان فقط منو ازار میده اینه که عصرها من دچار تنگی نفس میشم و همس احساس میکنم قلبم میخواد بگیره و سکته کنم چون همراه با تنگی نفس اونم بعصی شبها قلبم نقطه بهدنقطه درد میکنه
اینم بگم نداستم اصلا مسگلم حاد تر از این بشه چون فهمیدم بیشتر ذهنیه رو ذهنم مدام کار میکنم
فقط گاهی بهش فکرم نمیکنم ولی یک باره قلبم سوزن سوزن درد میکنه و تنگی نفس میگیرم و اون لحطه فکر میکنم حتما امشب میمیرم
من عاشق شبهام چون فقط شبها موقع خواب که من بیشترین ارامش رو دارم
حالا کسی میتونه کمکم کنه
من اونقدر رفتم متخصص قلب و نگران بودم اما بعد از ۲ سال بدبختی تازه فهمیدم حمله پانیک چیه !!
الان بعد از ۵ سال از اولین حمله ۹۰ درصد خوب شدم و می تونم کنترل کنم خودم رو. شما هم خوب می شید فقط باید این رو بدانید که تنها شما نیستید که این طور می شید .
من گریه های عصبی خیلی شدیدی دارم به طوری که تو اوج خوشحالی و امیدواری یهو از یه چیز خیلی کوچیک عصبی میشم و گریه های عصبی پیدا میکنم که اصلا نمیتونم کنترل کنم خودمو آیا رفتار من به ای بیماری ربط داره؟؟؟
منم به مدت دو سالیه دچار حمله پانیک شدم اوایل که فکر میکردم میمیرم و حالاتی کع گفتین بهم سر میداد ولی بعد ها به روانپزشک مراحعه کردم و فهمیدم چیه بعد فهمیدن میگفتم بس فقط منممم کم کم دیدم نه بابااا زیاده امثال من پیامهاتون رو که خوندم اروم شدم و مطلب خانم دکتر ارام کننده بود که یک حمله عصبی و اسیب ذهنی روانی هستش ولی بابو ساخت خصوصا با اون لحظه فکر مرگ افتادن
تشکیل کانال تو تلگرام فکر خیلی خوبیع و میتونیم انرژی بهم بدیم
ارزوی سلامتی و تندرستی واسه تک تک عزیزان
دوستان لطفا مرا راهنمایی کنید عید سال ٩٧بک شب یه مرتبه از خواب پریدم فرداش تا عصر هیچ مشکلی نداشتم نمازمی خواندم یک مرتبه سرم گیج رفت سریع نماز را تمام کردم دراز کشیدم از فرداسرکار رفتم دچار سرگیجه خفگی مواج بودن شدم روز به روز ادامه داشت تا خرداد ٩٨ هرثانیه این شرایطراداشتم تااین کهاین شرایط خود به خود قطع شدولی با اینشرایط حالتی مثل کمانیز برای یم اتفاق افتاد که بدنم را قفل کرده و ازادنمی شوم از دوستان می خواهم لطفا جواب بدهید من دارو مصرف نکردم ولی این بیماری چقدر طول می کشد ایا مشکلات بیماری روانب مثل دیوانگی ندارد
اینا رفتارهای منه،داغونم کرده،همچنان باهاش میجنگم،بدخوابم،منگم،ولی میجنگم