سلام من زن ۳۵سالم که صاحب ۲فرزند دختر هستم پدر مادرم فوت کردن وکسی رو ندارم بهم برسه صاحب خونم گفته تا سر ماه تخلیه کنم تو رو کمکم کنین به خاطر ۲تا بچه هام ???????
سلام زنی ۴۵ ساله هستم که با مادر ۷۸ ام زندگی میکنم ولی مادرم با گذشت سالها خیلی بدبین و فراموشکار شده و خیلی اذیتم میکنه هر بار به بهانه های مختلف منو از خونه بیرون میکنه قبلاً پرستار سالمند بودم ولی به خاطر ناراحتی قلبی که تو این دو سال اخیر پیدا کردم نمیتونم پرستاری شبانه روزی هم برم و جایی برای رفتن ندارم ایاکسی میدونه باید کجا برم یا راه حلی داره که همفکری کنه با من باور کنید آنقدر غرور و شخصیتم خورد شده که به خودکشی فکر میکنم
سلام خانمی هستم 38 ساله با دو بچه پسر8و10 ساله شوهرم اعتیاد شدید داره و همه چیز مصرف میکنه جایی برای رفتن ندارم پدر ومادرم فوت کردن وهمسرم خیلی مارو اذیت میکنه وحتی به من بچه هام هیچ خرجی نمیده وحتی ما باید لباس کهنه های مردم رو بگیریم وبپوشیم بچه هام به خاطر یه خوراکی حتی گریه میکنن به نظر شما میتونم با بچه هام تو این خونه های امن زندگی کنم تورو خدا راهنماییم کنید.
سلام مادر شوهرم ۱۲ سالی هست که به رحمت خدا رفتند و پدر شوهر بنده دنبال یک خانم خوب و کسی که از لحاظ روحی کاملا سالم و خوش برخورد باشه البته نا گفته نباشه که پدرمون هم از لحاظ بدنی کاملا سالم هست و تمام کارها رو خودش انجام میده از خرید گرفته تا ...ایشون کاملا خوش برخورد مهربان هست مسکن و ماشین هم دارد
من 39سالمه یه دختر 9ساله دارم شوهرم شیشه استفاده میکنه خیلی مارو اذیت میکنه میخوام طلاق بگیرم بچه نواز این وضع نجات بدم اما خونواده ندارم که خواستم کنه تورو خدا کمکم کنید
سلام الان سه شبه یه خانم معتاد با پسر ۴ سالش تو خیابون ما میخوابن واقعا تاسف داره این زنو کسی حمایت وسرپرستی نمیکنه به هر جا زنگ میزنن همسایه ها میگن ازش شکایت کنید تا بیان ببرنش من میخوام کمکش کنم نه فقط آب وغذا و... بهش بدیم سرپناه میخوا اطفا کمکش کنید
سلام من خانمی هستم ۵۱ساله ۱۲سال بی خانمان هستم از خونه مادر بخاطر ارث بیرونم کردن بخاطر نداشتن محل سکونت دخترم رادر بهزیستیگذاشتم خانواده دریغ ازکمک بخاطر دخترم وخودم تقاضای کمک دارم دخترم سالمه
سلام من 33سالم و هنگامی ک جدا شدم خانوادم پشتم نگرفتن پسرم بیارم پیشم همسرم شیشه میکشید حالا گذشت و گذشت با هزار بدبختی طلاق گرفتم پیش مادرم پیرم زندگی کردم خواهرام و برادرم همه کشیدن عقب و خرج و مخارج و کرایه خانه مادرم انداختن گردنم العان چند سال از هزار کارگری و بدبختی کردم تلخ ب مادرم نره اما خانواده حتی یبار تلاش نکردن برام بچم ببینم العانم ازبیکارم مریضم دیگ نمیتانم از خانه ام روحی همش اذیتم مکنن کم اوردم خسته شدم فکر هزار بار خودکشی میاد تو ذهنم پولی ندارم ی اتاق بکیرم انقد عذاب نکشم اگ ی شب اذیتم کردن حالم بد کردن سر بزارم توخانه خودم راحت بخوابم هیچ جایی ندارم من زن بی ابرویی نیستم از روزی یاد داشتم کارگری و خرج و... دم نزدم العان نمیتانم هیچکی ندارم دلسوزم باشه کمکم کنید یه راه بزارید جلوم برم کجا دردم بگم کمکم کنن خیلی خسته ام کلافه ام هر روز ارزوی مرگ مکنم. یک جا مخام کار کنم دور از خانوادم کمکم کنید خواهش مکنم
سلام من ۲۴سالمه وحدود یکساله سر زندگی خودمم اما با خانواده شوهرم وشوه م نمی تونم کنار بیام وخیلی اذیتم می کنن خودمم بچه طلاقم وراهی برای برگشت وطلاق گرفتنم ندارم یه همسر به شدت وابسته به خانوادش وخودخواه دارم که فقط خانوادشو می بینه ومن مورد ظلم قرار میده دلم می خواد از خونه فرار کنم ولی جایی برای رفتن ندارم متونید کمکم کنید ؟!
سلام ۲۲ سالمه و یه بچه ۴ماهه دارم.پدرم زن دومداره و باهم رفت امدی نداریم.از انطرف هم همسرم اذیتم میکنه دائما از خونه بیرونم میکنه چیزی بگمحرف از طلاق میزنه میدونه جایی یا حمایتی ندارم فقط بهم میگه برو.نمیدونم چکارکنم دوس دارمطلاق بگیرم ولی نمیشه
من یه زن ۲۴ ساله ام که یه دختر ۴ساله دارم وقتی بچم ۸ماهه بود شوهرم مارو ول کرد رفت تواین مدت پیش مادر زندگی میکردم پدرومادرمم از هم جدا شدن الان مادرم داره ازدواج میکنه منو بچمو نگه نمیداره الان آواره شدم با بچم یه شب خونه خاله یه شب خونه دایی هیجا و ندارم تورو خدا کمکم کنید منو بچم هیچکسیو نداریم بهمون پناه بده خیلی تنهاو بی پشت پناه شدیم کمکم کنید التماس میکنم
سلام من دنبال دختری هستم که از همه نظر خوب باشه از همه چیز بیشتر نجیب بودن برام مهمه خونه دارم ماشین دارم از نظر مالی هیچی کم ندارم دوست دارم با دختری ازدواج کنم که همجوره تو همه شرایط باهام باشه ترکم نکنه پا به پام بیاد قول میدم بهترین زندگی رو براش درست کنم که همش آرامش باشه
من یه دختر۳۱ساله هستم ازدواجم نکردم ظاهر خوبی دارم
اگر خانواده خوبی داشتم تا الان دکترا داشتم اما فوق دیپلمit دارم و کمک حسابداری کار کردم کارهای هنری هم بلدم اما سرمایه کار ندارم خانواده خوبی که درکم کنن پشتیبانم باشن ندارم همیشه از برادر و پدر کتک خوردم میترسم ناقصم کنن حتی پیش مشاور رفتم گفت افسردگی گرفتی حتی یک جفت جوراب تا حالا پدرم برام نخریده برعکس ازم کنده نیاز به کمک دارم یجا که بتونم دور از خانواده باشم و کار کنم
سلام خسته نباشید
من ۵ ساله جدا شدم و سخت کار میکنم که بچمو بزرگ کنم الان صاحب خونه گفته بلند شو تمام شهرو گشتم با پولی که من دارم حتی یه اتاقم نمیدن
موندم تو چه کنم چه کنم شب و روزم گریس
پدر ندارم مادرمم شوهر کرده هیچ کسی یه هزار کمک نمیکنه حتی بهزیستی هم رفتم کمک خواستم کمکم نکردن تو رو خدا کمکم کنید بخاطر بچم
سه تا بچه دارم و هفت یال به خاطر مفودی شوهرم طلاق گرفتن و پسربرزگم هفده براش زحمت کشیدم ولمون کرد یعنی راه باباشو رفت و ادامه داد بخاطر مریضی آسم دخترم و بخاطر مشکل ناراحتی قلبی من ک دریچه و کونپاژ قلبم مشکل داره ی چند وقت برامون دارو تهیه میکرد تا اینک ی سال ترکمون کردش الان تنها نون آور خونمون پسر پانزده سالمه ک صبح میره تهران تا شب نوکری میکنی اونهم کرابه خونمون هم در نمیاد حکم تخلیه خونمون برج نه سال 1400بود ک تا الان از سر دلسوزی مامورها نربختن بیرون اساسمون رو واقعا به کمک تک تکتون نبازمندم چون بیشتر وقتها پارک خونه این اون میمونیم من هبچی نمیگم سگ و کنیز و خاک پاتونم به دختر هشت سالم ک مریضه و به پسرپانزده سالم ک تو این پیرشده کمک کنید حداقل پول غذا داشته باشیم
سلام من زنی ۳۱ ساله هستم به خاطر فرار از خانواده ام ازدواج کردم الانم تو روستا زندگی میکنم شوهرم دیونه هست میخاهم طلاق بگیرم ولی خانواده ام نمیزارن برگردم میگن برو خودت ازدواج کردی
منم زنی ۴۲ ساله هستم دو فرزند دارم ۲۳ سال زندگی درد ناک ولی الان خستم جایی رو ندارم کسیو ندارم شوهرم کتکم میزنه تازگیا از خونه بیرونم می کنه میگه برو چکار کنم جایی رو ندارم میشه کمکم کنید
با عرض سلام خدمت شما دوستان گرامی بنده قبلاً هم پیام گذاشتم من بعد از گذراندن فوق لیسانس زبان سر کار رفتم .و همیشه دوست داشتم یه انسان با قدرت باشم از بچگی این آرزو رو داشتم یادم میاد هر کاری میکردم. که به آرزوم برسم یادم میاد یه روز وقتی بابام در قید حیات بود بهم گفت اگه میخوای قدرتمند بشی دو کارو انجام بده به آرزوت میرسی یک از نظر علم خودت رو تا جایی که میشه بالا ببر و دوم اینکه اینقدر پولدار شو که بتونی همیشه حرف اول رو بزنی .. خیلی رو حرفاش فکر کردم با اراده قوی فوق لیسانس زبان رو تبدیلش کردم به دکترای زبان و شاید خودتون بگیره میرفتم بنایی میکردم مسافر کشی میکردم تو یه کانون زبان شروع کردم به تدریس خیلی اوایلش سخت بود ولی هیچ وقت نامید نشدم اینقدر شکست خوردم تا اینکه اصلاً کوتاه نیومدم. سختی ها رو بخاطر هدفم پشت سر گذاشتم بعد از اون هر لحظه و هر ساعت و هر روز متوجه شدم یه اتفاقی داره میوفته بعد از اون هر ماه میدیدم نسبت به ماه قبل خیلی جلو تر رفتم آغازش شهریور 78 بود تا امروز اردیبهشت 1401 یه بنز کروک و بی ام دبلیو کروک مدل 2020 دارم با یه خونه تو قصردشت شیراز قم آباد تا حالا هم ازدواج نکردم فقط کافیست توی دانشگاه شریف مشخصات بنده رو سرچ کنید چندین مقاله هم به نام بنده تایید و به چاپ رسیده به هر جهت آمادگی خود را برای کمک به خواهران مملکتم رو با اشتیاق و علاقه و افتخار اعلام میدارم......
قبل از هر گونه ابراز نظر خدمت اون خواهرمون که فرمودند که خیلی متاسف شدم ولی فرصت برای آقایون شد که دنبال همسر بگردن باید عرض کنم خواهر عزیزم هر مردی که بخواد با یکی از این خانمهای محترم ازدواج کنه نه از روی ترهم هست نه از روی میل جنسی البته اگه بگم که اصلاً نیست دروغه ولی چرا فکر میکنید همه به این خاطر پا پیش میزارن اگر بنده تعهد بدم محضری و در هر جایی که شما مورد قبول شما هست بنده ازدواج میکنم بدون کوچکترین هوس و روابط جنسی
سلام من اتباع هستم زن ۲۵ سالم هست شوهرم شکاکه محتاد هست کتکم میزنن چاقع زیری گلوم میزاره جلوی فاملاش تعقیرم میکند خیلی تحملش کردم تا زندگیم از هم نپاشه نشد حالا میتر سم دور از جون زدن نکارم نکنن یه پسر ۹ماهه داریم امنیت ندارم میگه بچه رو با تو باهم می کشم فرار میکنم میرم افغانستان از شما امیدوارم کمکم کنید خسسسته شدم امنیت ندارم میترسم شب روز
ولی چه قدر مشکلات!من فکر می کنم،که مشکل فقط توی فیلم هست،منم یه دختر مجردم،که ازدواج نکردم با مادرم زندگی می کنم،احساس می کنم،که اگرم مادرم زبانم لال فوت شه،منم ،دچار همین مشکلات شم،خدا به خیر کنه!
سلام من ۲۲ سالم هست به زور خونوادم ازدواج کردم و سر چند ماه جدا شدم. مامانم همش کتک میزنه و توهین میکنه اصلا باهام حرف نمیزنه
خونه برامجهنمه فقط میخوام یجا اروم زندگی کنم و ازین زندگی نکبتی نجات پیدا کنم.
تو رو خدا کسی اگه میتونه کمک کنه جواب بده
سلام وقت بخیر خانمی ۴۲ساله هستم ۲فرزند ۲۱ و۱۵ساله دارم
۲۳سال برای حفظ ابرو بخاطر بچه هام بخاطرزندگیم همه سختیهاروتحمل کردم .همسرم معتاد بداخلاق بی مسولیت که دست بزن هم داره هرکاری کردم زندگیم سرپاباشه از هم نپاشه ابروداری کردم ازهرراهی برای تغییرش واردشدم موفق نشدم
دیگه تحمل ندارم میخوام جدابشم ولی نه جایی برای رفتن دارم نه درامدی داغون شدم همسرم هم چون میدونه اذیتم میکنه نه راه پس دارم نه راه پیش تروخداراهنماییم کنید.
سلام من یه زن ۳۱ ساله هستم به خاطره اعتیاد شوهرم ازش شدم ۲ سال با خون و دل زندگی میکنم خونه پدرمیم هستم اما مادرم اصلا باهم هیچ سازگاری نداره با این که همه حسرت با نجابتی وآبروی سر به زیزی منو میخورن اما مادرم با من مثل یه دشمن برخورد میکنه نه با من با بقیه خانواده هم اونجوری اما با من بیشتر به میگه نون خوره اظافه هرچی از دهنش میاد بهم میگه به خاطره آبروی خودم و خانواده ام نمیتونم به کسی چیزی بگم چند بار خواستم خودکشی کنم به به خاطره پدرم به خاطره آبروش اینکارو نکردم
اما واقعن دیگه نمیتونم سر کوب های مادرمو که اسمش فقط مادر رو تحمل کنم قسمتون میدم به آبروی حضرت زهرا کمکم کنید
سلام....من مادرم حدود یکسال و اندی فوت کردن...پدرم بازنشسته تامین اجتماعی...دنبال یک خانوم که بتواند همسر ایشان شود هستم...سن 69...هزار ماشالله سالم و قبراق...
سلام من یه زن بی سرپرست هستم دوتابچه دارم پدرومادرندارم بچه هاوخودم خونه دوستم هستیم جایی واسه زندگی نداریم توروخدا ازتون میخوام کمکم کنید بخاطرخداوبچه هام یه دختر۱۳ساله ویه پسر۱۵ساله دارم هیچکسوندارم اگروام هم به اندازه یه رهن خونه بهم بدن بازم خوبه شرایطم خیلی خیلی سخته توروخدا کمکم کنید
سلام به من که زن بی سرپرست هستم با یه بچه کمکم کنید که هیچی ندارم وبا درامد بهزیستی نمیتوانم زندگی کنم چون نه خانه دارم ونه درامدی وحتی وسایل خانه هم برای زندگی ندارم قسمتون میدم کمکم کنید به خاطر دخترم
این افرادی که شرح حال و بیوگرافی خودشون اعلام می کنند بهتر ی شماره تماس هم بزارند از خودشون یا از یک مرکز خیریه تا وقتی افراد دیگه شرح حال آنها را میخواد چنانچه علاقمند شد کمک مالی بده یا به سرپرستی قبول کنه یا براشون خونه رهن کنه لااقل بتونه ارتباط بگیره باهاشون
سلام من خانمی هستم حدود سه ساله جدا شدم با داداشم زندگی میکنم مکانی ندارم هرروز با زن داداش دعوا توروخدا کمکم کنید من یع زن چیکارکنم شغلی ندارم فقط رایانه
مبینا عباسلو
۱۷:۲۵ ۱۷ آذر ۱۴۰۰
سلام من دختر ۱۷ سالم از پدر و مادرم خشونت های خیلی بد میبینم میخواستم زنگ بزنم
سلام ودرود به شما عزیزان بنده سرپرست خانوار هستم باچهارتابچه مددجوی کمیته امداد منطقه ۱۵تهران افسریه هستم عزیزان من واقعا به مسکن ونیاز دارم والانیازدارم ازتون خواهش میکنم باچندرقازی که دارم خونه پیدا نمیکنم نمیدونم والا چکارکنم توروجون هرکی دوست دارید واقعا شرمنده ام بچههام خیلی ناراحت میشن من چند سال مریضم نمیتونم برم سرکار نمیتونم اجاره خونه بدم صابخونه اذیت میکنه توروقران فقط به داد بچه های مظلومم برسید هنوز تابرج ۲سال جدید قرارداد دارم میگه حکم تخلیه ات رو میگیرم گفتم حکم هممون دست خداست دنبال خونه میگردم پیدا نمیکنم نمیدونم پیداکنم اجاره ۲۳۰۰تومان میدم هیچوقت نمیتونم سروقت جورکنم تازه یارانه وحقوق کمیته امدادم روقدکردن برج ۶ و۷ روندادن نه اجاره خونه تونستم جورکنم نه خوردوخوراک درست حسابی داشتیم واقعا کمیته امداد منطقه ۱۵ کوتاهی کرد پرونده ای که انتقال داده میشه رو بایگانی نمیکنن یا نادیده نمیگیرن بهم زنگ بزنن بگن بعد ۳ماه ۴ماه پرونده من بدبخت که ازدردارتوروز ومشکل تنفسی رنج میبرم رسیدگی نشه گناه نکردم که جلوی مددکار م بلند حرف بزنم اصلا درست نیست یه خانم باشخصیت ومسلمان دادبزنه اصلا دوست ندارم باصدای بلند با مرد جماعت صحبت کنم دیگه نباید سواستفاده کرد بازم ازتون خواهش میکنم به این متن بنده حقیر خداون رسیدگی کنید باتشکر
سلام من خانمی چهل ساله هستم که متاهل هستم ویه فرزند دوازده ساله دارم ، شوهرم مرتببه من فحش وناسزا میگه وبه من توهین میکنه ، پدرومادرم فوت کرده ، توی این مدت که باهاش زندکی میکنم تا به حال چند بار دست به خود کشی زدم ، دیگه نمیتونم تحملش کنم ، جایی رو هم ندارم برم ، دیگه خسته شدم حتی اگر به کارتون خوابی هم بیفتم میخوام ازخونه بیرون بزنم
با عرض سلام خدمت سروران عزیز و محترم زنی هستم بی سر پرشت6ساله تحت پوشش کمیته امدادهستم در خانه کرایه به سر میبرم مریض هستم پادرد دارم با حقوق امداد سر میکنم یک فرزند دارم که اونم الان یه یک سال طلاق گرفته کناره خودم زندگی میکند دخترش 5سال هست تحت پوشش هست کسی ندارم که کمکم کنه هیچ سر پناهی نداریم تو را به امام زمان کمکم کنید خسته شدم دیگه کشش زندگی ندارم
سلام به همه ، میخوام ازشرایطم بگم .
سه ماه هست که مادر عزیزم را از دست دادم و پدرم هم نزدیک به هشت سال پیش از دست دادم شوهرم معتاد هست و هر تلاشی کردم و هر راه درمانی براش در نظر گرفتم باز هم شروع کرد و شدت گرفته ، بعد از فوت مادرم کلا به من میگه بی کس و کار ، میگه هر بلایی سرت بیارم هیچ کس نیست به دادت برسه از غیبت من به علت شرکت در مراسم ترحیم سو استفاده کرد معتادها رو به حریم خصوصی من آورده و شیشه مصرف کردن خواهرم متاهل هست و برادرم هیچ کمکی نمیتونه به من بکنه وشرایطش رو ندارن
بچه هم ندارم شاغل نیستم چهل سال سن دارم منزل مسکونی ندارم و هیچ یار و یاوری هم ندارم خیلی جنگیدم برای زندگی و حفظ کانون خانواده ، اما از اختیارم خارج شده
راه نجاتی هم ندارم هیچ کس کمکم نمیکنه خجالت میکشم از این زندگی که برام درست شده شوهرم کلا رفته توی انباری توی پارکینگ که بتونه شیشه و... مصرف کنه و به همسایه ها میگه تا ایشون از منزل من نره بالا توی خونه نمیرم
عرصه به من تنگ شده حال روحی و جسمی خیلی بدی دارم
برای تغذیه هم کلی منت و آبروریزی میشه تا رسیدگی نسبی میکنه کلا خار شدم پیش خودم و همه ی عالم خجالت زده شدم این بی پناهی و بی یاوری به سرم اومده
دوستان تقاضا دارم هر طور میتونید در حق من بزرگواری کنید
سلام به همه ، میخوام ازشرایطم بگم .
سه ماه هست که مادر عزیزم را از دست دادم و پدرم هم نزدیک به هشت سال پیش از دست دادم شوهرم معتاد هست و هر تلاشی کردم و هر راه درمانی براش در نظر گرفتم باز هم شروع کرد و شدت گرفته ، بعد از فوت مادرم کلا به من میگه بی کس و کار ، میگه هر بلایی سرت بیارم هیچ کس نیست به دادت برسه از غیبت من به علت شرکت در مراسم ترحیم سو استفاده کرد معتادها رو به حریم خصوصی من آورده و شیشه مصرف کردن خواهرم متاهل هست و برادرم هیچ کمکی نمیتونه به من بکنه وشرایطش رو ندارن
بچه هم ندارم شاغل نیستم چهل سال سن دارم منزل مسکونی ندارم و هیچ یار و یاوری هم ندارم خیلی جنگیدم برای زندگی و حفظ کانون خانواده ، اما از اختیارم خارج شده
راه نجاتی هم ندارم هیچ کس کمکم نمیکنه خجالت میکشم از این زندگی که برام درست شده شوهرم کلا رفته توی انباری توی پارکینگ که بتونه شیشه و... مصرف کنه و به همسایه ها میگه تا ایشون از منزل من نره بالا توی خونه نمیرم
عرصه به من تنگ شده حال روحی و جسمی خیلی بدی دارم
برای تغذیه هم کلی منت و آبروریزی میشه تا رسیدگی نسبی میکنه کلا خار شدم پیش خودم و همه ی عالم خجالت زده شدم این بی پناهی و بی یاوری به سرم اومده
دوستان تقاضا دارم هر طور میتونید در حق من بزرگواری کنید
سلام .من دختر 16ساله هستم مادرم 46سالش هست بابام خیلی از عمد مادرمو مارا ازیت میکنه. دست بزن داره خرجی خونه باید مادرم بده .مال پدریه مادرم که بهش تعلق گرفته بود پدرم به زور اسم خودش کرد بخدا مادرم داره مریض میشه دست این مرد هرروز با داداشم بحث میکنه سر چیزای الکی بهونه مکنه.حتی جرأت چیزی خوردن تو این خونه نداریم هرروز باید فحش تو دهنش باشه یه دقیقه آروم نیس معتادم هست اصلا ناموس سرش نمشه من که دخترش هستم ازش میترسم تو این خونه واقعا عصبی شدم چندبار دست به خودکشی زدم توروخدا کمکمون کنید اگه مادرم طلاق بگیره جاهی نداریم که بریم .خواهشاً جوابم رو بدین
بچه هرو میخوام ول کنم تورو خدا کمکم کنید
اگر خانواده خوبی داشتم تا الان دکترا داشتم اما فوق دیپلمit دارم و کمک حسابداری کار کردم کارهای هنری هم بلدم اما سرمایه کار ندارم خانواده خوبی که درکم کنن پشتیبانم باشن ندارم همیشه از برادر و پدر کتک خوردم میترسم ناقصم کنن حتی پیش مشاور رفتم گفت افسردگی گرفتی حتی یک جفت جوراب تا حالا پدرم برام نخریده برعکس ازم کنده نیاز به کمک دارم یجا که بتونم دور از خانواده باشم و کار کنم
من ۵ ساله جدا شدم و سخت کار میکنم که بچمو بزرگ کنم الان صاحب خونه گفته بلند شو تمام شهرو گشتم با پولی که من دارم حتی یه اتاقم نمیدن
موندم تو چه کنم چه کنم شب و روزم گریس
پدر ندارم مادرمم شوهر کرده هیچ کسی یه هزار کمک نمیکنه حتی بهزیستی هم رفتم کمک خواستم کمکم نکردن تو رو خدا کمکم کنید بخاطر بچم
اینجا فقط خبرگزاری است
شرایط چطوریه سرکارم باید بریم
خونه برامجهنمه فقط میخوام یجا اروم زندگی کنم و ازین زندگی نکبتی نجات پیدا کنم.
تو رو خدا کسی اگه میتونه کمک کنه جواب بده
۲۳سال برای حفظ ابرو بخاطر بچه هام بخاطرزندگیم همه سختیهاروتحمل کردم .همسرم معتاد بداخلاق بی مسولیت که دست بزن هم داره هرکاری کردم زندگیم سرپاباشه از هم نپاشه ابروداری کردم ازهرراهی برای تغییرش واردشدم موفق نشدم
دیگه تحمل ندارم میخوام جدابشم ولی نه جایی برای رفتن دارم نه درامدی داغون شدم همسرم هم چون میدونه اذیتم میکنه نه راه پس دارم نه راه پیش تروخداراهنماییم کنید.
اما واقعن دیگه نمیتونم سر کوب های مادرمو که اسمش فقط مادر رو تحمل کنم قسمتون میدم به آبروی حضرت زهرا کمکم کنید
یه دختر بد بختمو ۱۴ سالمع خاهش میکنم منو ببرید خانه ی امن دیگه نمیتونم تحمل کنم
سه ماه هست که مادر عزیزم را از دست دادم و پدرم هم نزدیک به هشت سال پیش از دست دادم شوهرم معتاد هست و هر تلاشی کردم و هر راه درمانی براش در نظر گرفتم باز هم شروع کرد و شدت گرفته ، بعد از فوت مادرم کلا به من میگه بی کس و کار ، میگه هر بلایی سرت بیارم هیچ کس نیست به دادت برسه از غیبت من به علت شرکت در مراسم ترحیم سو استفاده کرد معتادها رو به حریم خصوصی من آورده و شیشه مصرف کردن خواهرم متاهل هست و برادرم هیچ کمکی نمیتونه به من بکنه وشرایطش رو ندارن
بچه هم ندارم شاغل نیستم چهل سال سن دارم منزل مسکونی ندارم و هیچ یار و یاوری هم ندارم خیلی جنگیدم برای زندگی و حفظ کانون خانواده ، اما از اختیارم خارج شده
راه نجاتی هم ندارم هیچ کس کمکم نمیکنه خجالت میکشم از این زندگی که برام درست شده شوهرم کلا رفته توی انباری توی پارکینگ که بتونه شیشه و... مصرف کنه و به همسایه ها میگه تا ایشون از منزل من نره بالا توی خونه نمیرم
عرصه به من تنگ شده حال روحی و جسمی خیلی بدی دارم
برای تغذیه هم کلی منت و آبروریزی میشه تا رسیدگی نسبی میکنه کلا خار شدم پیش خودم و همه ی عالم خجالت زده شدم این بی پناهی و بی یاوری به سرم اومده
دوستان تقاضا دارم هر طور میتونید در حق من بزرگواری کنید
سه ماه هست که مادر عزیزم را از دست دادم و پدرم هم نزدیک به هشت سال پیش از دست دادم شوهرم معتاد هست و هر تلاشی کردم و هر راه درمانی براش در نظر گرفتم باز هم شروع کرد و شدت گرفته ، بعد از فوت مادرم کلا به من میگه بی کس و کار ، میگه هر بلایی سرت بیارم هیچ کس نیست به دادت برسه از غیبت من به علت شرکت در مراسم ترحیم سو استفاده کرد معتادها رو به حریم خصوصی من آورده و شیشه مصرف کردن خواهرم متاهل هست و برادرم هیچ کمکی نمیتونه به من بکنه وشرایطش رو ندارن
بچه هم ندارم شاغل نیستم چهل سال سن دارم منزل مسکونی ندارم و هیچ یار و یاوری هم ندارم خیلی جنگیدم برای زندگی و حفظ کانون خانواده ، اما از اختیارم خارج شده
راه نجاتی هم ندارم هیچ کس کمکم نمیکنه خجالت میکشم از این زندگی که برام درست شده شوهرم کلا رفته توی انباری توی پارکینگ که بتونه شیشه و... مصرف کنه و به همسایه ها میگه تا ایشون از منزل من نره بالا توی خونه نمیرم
عرصه به من تنگ شده حال روحی و جسمی خیلی بدی دارم
برای تغذیه هم کلی منت و آبروریزی میشه تا رسیدگی نسبی میکنه کلا خار شدم پیش خودم و همه ی عالم خجالت زده شدم این بی پناهی و بی یاوری به سرم اومده
دوستان تقاضا دارم هر طور میتونید در حق من بزرگواری کنید