بر اساس مطالعات دانشگاه برمینگام، اکسیتوسین آزاد شده حین عاشقی که "هورمون عشق" نیز نام دارد، شخصی جسور، مغرور و شجاع از شما میسازد. سرخ شدن گونهها، عرق کردن کف دست و تپش شدید قلب این علائم اضطراب تنها ناشی از حالتهای روحی نبوده و در واقع هورمونهای آدرنالین و نوراپینفرین نیز در بروز آنها نقش ایفا میکنند.
عشق از دوران نوجوانی تا جوانی خیلیه
و نرسیدن به اونی که پسندته و همه اون عاشقی که داری خرجش نشه و از آنش نشه خیلی بدتره
هر موقع بهش فک میکنم قلبم میریزه
عشق وجود داره ،اگه نداشت کسی ازش حرف نمیزد ،،،ن میشه بگی شیرینه ،ن میشه بگی تلخه ،،عشق هم مثه بقیه چیزای دنیاست ،،من نمیگم عاشق نشید ،،من میگم تا وقتی عشق رو نشناختید ،عاشق نشید و با احساسات طرف مقابلتون بازی نکنید ،،،جهنم نکنید زندگیه یه نفرو ،،
یه زن بی وجدان و بدذات باعث شد سه سال از عمرم هدر بره ،کاش حداقل اینقدر شعور داشت که برنمی گشت و میذاشت با خاطره های خوبی که از رابطمون مونده بود ،تو عالم خیال خودم خوش باشم ،،اما افسوس که بعداز چندماهی که ترکم کرده بود برگشت و بهم ثابت کرد با عاشق شدنم بزرگترین جنایت رو به احساس و روح و قلبم کردم ،،،اون زن حتی به یه دونه از عهد و قول و قراراش عمل نکرد ،حتی یکی ،،،امیدوارم خدا به سر دخترش بیاره تا بفهمه خنجر زدن به کسیکه از روی اعتماد و صداقت بهش دلبسته ،چقدررر ظالمانس، ،،با گریه و التماس میگفت دستمو رها نکن و من خام حرفاش شدم ،،اما اون رذل کثیف من رو فقط برای هوا و هوسش میخواست ،،
مواظب باشید به دام تنوع طلبانی که نقاب عاشقی به چهره دارند نیفتید ،،اون زن من رو به لجن کشید ،،،کاش خداوند روحم را از کثافت این رابطه پاک میکرد، ،برام دعا کنید
عشق اصلا وجود خارجی نداره فقط ی اسم روش گذاشتن و ی حس وابستگیع و شاید شیفتگی ب ی نفر ک همه میگن عشق درصورتی ک اصلا وحود نداره.
ولی این حس هایی ک گفتن راجع ب وابستگی و شیفتگی یا حس دوس داشته شدن ی غریبه ی شخص غیر خونواده توسط خودمون کاملا درسته.
نسبت به حرفام بی تفاوت حتی جواب منو نمیده.من غرورم براش شکستم.رفتم اعتراف کردم عاشقشم.حتی رفیق صداش میزنم .اما اون هیچ اهمیتی به من احساس نمیده.بدتراز اینم تو دنیا هست.دیکه چجوری ثابتش کنم.حرفای دلم بهش میزنم .سین میزنم اما محل نمیزارم.خسته شدم.فقط از خدا میخام
منم حال تو رو دارم ۶ سال با یه نفر بودم بخاطرش همه کار کردم جلو خانوادم وایسادم الان روم نمیشه تو صورت خانوادم نگاه کنم بخاطرش کل زندگیمو پاش دادم اما اون اخر کار یجور خودش رو ثابت کرد که من باورم نمیشه اون همون آدمی بود که من عاشقش بودم عشق دروغ عاشق شدن جز درد عذاب بی آبروی چیزی دیگه ای نداره .... تجربه داشتم پس دارم بهتون میگم کسی که میگه عاشقتون دروغ فقط هوس ففط هوس ????
تنها
۰۲:۳۹ ۱۸ مرداد ۱۴۰۳
منم همینطور من ۷ ساله دوسش دارم ولی خبر نداره
رویا
۰۱:۳۱ ۲۱ فروردين ۱۴۰۱
نمی دونم این عشق یا نه
خدایا خودت یه راهی نشونم بده
دلم از بیقراری داره میسوزه
من ۶سال عاشق یه آدم مشهور شدم.خود شخصم در جریان میدونه من دوسش دارم.تمام سعی کردم بهش بفهمون مثل دیونه ها عاشقش شدم.اما شرایط من جوری که امکانش نیس باهاش ارتباط برقرار کنم
می دونه بهم اعتماد ندارم.میدونم دوسم نداری درست بهش پیام میدم. سین میزنه اماجواب منو نمیده.من ۶سال در عذاب . بلاتکلیفی منو عذاب میده ای کاش هیچ وقت پیم منو سین نمی زد .و به احساساتم ارزش قایل نمیشد .ای کاش هیچ وقت نمی دیدمش .قلبم طلسم شده جز اون هیچ کس دیگه رو نمیبینم.دیوانه وار. عاشق شدم بدونه اون زندگیم تیر وتاریک یکی کمکم کنه .حال دلمون هیچ کس درک نمیکنه.
برا منم همچی اتفاقی افتاده و واقعا خواب و خوراک و آرامشم رو گرفته بود. دائما احساس بیقراری داشتم. ولی .... ولی وقتی جوابی نمی گیری بهتره که برای مدتی اصلا به قضیه فکر نکنی و خودت را به کار دیگه ای مشغول کنی تا کم کم به نبودنش عادت کنی و بتونی به آرامش درونی برسی. واقعا دوران خیلی سختیه ...
AR
۱۱:۲۵ ۰۶ فروردين ۱۴۰۱
عشق حتی اگر دو طرفه هم که باشه ولی نشه اذیت میشه آدم
من عاشق یه پسره شدم که احساس میکنم اونم منو میخواد اولین بار تو عروسی دیدمش بعد اون شب تپش قلب شدید گرفتم هر لحظه بهش فکر میکنم از ذهنم بیرون نمیره من قبلنا با پسرای دیگه دوس بودم اما از وقتی اونو دیدم تازه فهمیدم عاشقی یعنی چی توروخدا دعا کنید بهش برسم بدون اون نمیتونم زندگی کنم واقعا حال بدی دارم
یه روز خیلی اتفاقی باهاش اشنا شدم تو مجازی ازون روز یه گفتگوی کمی داشتیم هی بیشتر و بیشتر شد تا اینکه به خودم اومدم دیدم وقتی نیست ساعت ها به پی ویش زل میزنم تا بیاد بی قرار میشم بد حال میشم تا پیام میده حالم خوب میشه۱۷سالم بود و تا حالا با هیچ پسری ارتباط نداشتم اولین و اخرین پسریه ک وارد زندگیم شد خیلی قشنگ حرف میزد وقتی حرف میزد تو اسمونا بودم سه سال باهم حرف زدیم بدون اینکه ببینمش البته خیلی دروغا بهم گفت اذیتم کرد سه سال فقط رفیق معمولی بودم باهاش چون میترسیدم از دوستی ولی اون بهم میگفت دوستم داره تو این مدت خیلی اذیت شدم هم از دوری هم از کاراش یهویی ترکم میکرد بهونه میاورد باز برمیگشت تا میومدم به نبودنش عادت کنم به یه بهونه ای پیام میداد بعد سه سال خیلی عوض شد انگار اوایل براش یه ادم معمولی بودم برای اولین بار دیدمش قلبم انگار تو دهنم میزد حالم بد بود وقتی دستمو گرفت اروم شدم شرایطمون خیلی باهم فرق داره اما خیلی دوسش دارم نمیتونم ازش جدا بشم
الان ۲۰ سالمه و هنوزم حرف میزنیم خیلی تغییر کرده واقعا دوسم داره کلی قرار گذاشتیم و همو میبینیم انشالا دیگ این چند ماه بهم میرسیم اما هنوزم ک میبینمش چند دقیقه اولو بی قرارم و قلبم تو دهنمه
عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها: اون حسی که حالتو خوب نکنه هیچ بدتر هم بکنه عشق نیست مشکله و یه نصیحت برا زیر 18 ساله ها، خودتونو اذیت نکنید بزارید موقعی که شرایط ازدواج داشتید عاشق بشید:)
عشق سن نمیشناسه و دست خود آدمم نیست که عاشق بشه یا نه وقتی عاشق شدی دیگه شدی و برگشتن از این راه خیلی سخته من خودم الان شش ساله که فهمیدم یه نفر رو دوست دارم ولی میدونم حداقل سه سال دیگه حداکثر هفت سال دیگه هم باید صبر کنم تا شاید بشه بهش برسم قبلا باهاش حرف میزدم ولی بعد ها فهمیدم اون حرف زدن تحت تاثیر شرایط بدی بود که من درش قرار گرفته بودم پس الان چند وقتیه که فقط با مادرش و خواهرش صحبت کوتاهی دارم نه با اون ولی دوست داشتن اون فرد چیز اشتباهی نبوده و نیست و ربطی هم به شرایط محیطی نداشت واسه همین از اینکه اونو دوست دارم خوشحالم دوست داشتن حس قشنگیه
H.M
۲۰:۳۵ ۱۶ دی ۱۴۰۰
حدود دو ساله از رابطه ای بیرون اومدم ک تمام زندگیم بود خیلی اذیتم کرد چ وقتی بود چ ت همه این دوسال....التماسشم کردم ب پاشم افتادم من دوسش داشتم اما همین چند وقت پیش کاری باهام کرد ک من فهمیدم از اول ن دوسم داشته ن منو میخاسته همه چی دروغ بود اون اگر منو میخاست آبرومو نمیبرد منو زیر پا ممیزاشت ت تموم مدت دو سال مثل همه تلاش هایی ک برای رسیدن بهش کردم تونم یکبار فقط تلاش مبکرد یا حداقل در جواب تلاشای من منو پس نمیزد اذیتم نمیکردم تکلیفمو روشن میکرد عذابم نمیداد هر روز بلاک نمیکرد تهدید نمیکرد و خیلی کارای دگ من هنوز میسوزم چون دوسش دارم ن قد عشقم ن اندازه عشقم چون تمام عشقی ک بش داشتمو ازم گرفت عشفمو ب تنفر تبدیل نکرد ولی نابودش کرد من هنوز دلتنگ میشم هنووز مثل تمام این یکسال و خورده ای هستم اما ن ب اون شدت فک میکردم اگ برگرده همه چی درس میشه همه چی باز مث قدیم قشنگ میشه اما اون با برگشتنش فقط و فقط گذشته ی قشنگمونو زیر سوال برد حالا من شدم ی دختر ضعیف ک ب کسی اعتمادی نداره
هیچوقت نمیبخشمش قبلا میگفتم نمیبخشم ک ببینمش ب بهونه بخشش اما الان از نبخشیدنش میترسم برای ملاقات دوباره:(از طرفیم نمیتونم فراموش کنم چکار کرد با من........
بچه ها اگ رفت بزارید با تصویرش قشنگش بره من ۱ سال غصه و عداب کارایی ک کرد و خوردم اما حالا از بعد تموم شدن رابطه دوممون حسرت گذشته عذاب کاراش و تاسف و افسوس برای خدم و کارایی ک براش کردم و زندگی و لحظه هایی ک براش ب هدر رفت شده قاتل جون من....
من اصلأ نمیدونم عشق چی هست تا به حال هم عاشق کسی هم نشدم و اصلأ حسی به نام عاشقی و دوست داشتن ندارم
الان ۴۸سالمه ولی به جز خداوند و خانواده هیچکسی رو دوست ندارم
هر که به این میخانه پا گذاشت مست و خراب است چون مانند جام تا گلو از می لبریز است ، در چنین میخانه ای سراغ از هشیار مگیرید .
reply
ناشناس
۱۶:۱۰ ۱۰ دی ۱۴۰۰
من اصلأ نمیدونم عشق چی هست تا به حال هم عاشق کسی هم نشدم و اصلأ حسی به نام عاشقی و دوست داشتن ندارم
الان ۴۸سالمه ولی به جز خداوند و خانواده هیچکسی رو دوست ندارم
من الان چهار ساله عاشق ی مرد شدم اون موقع کلاس سوم راهنمایی بودم .با خودم گفتم عقلم نمیرسه ی حوسه .
ولی هی که سال و ماه و روز میگذشت عاشق تر میشدم.
هیچ وقت هم بهش نگفتم عاشقتم میترسیدم اگه بگم و اون منو نخواد .
آبرو ریزی زیادی برام داره.
تا اینکه خدا خواست یا هرچی بعد سه سال عاشقی .
اونم عاشق من شد .
الان ی سال هست .نامزدیم شیرین ترین زندگی دنیا رو دارم .
کاش هیچ وقت (عاشقی) وجود نداشت
سخته کسی رو دوست داشته باشی ولی نتونی حتی برای 1 دقیقه از نزدیک ببینیش تنها به صفحه گوشی خیره میشی
و ندونه که دوسش داری... و جونت براش میره
تپش قلب که بماند عاقل رو دیوانه میکنه
توی هر ثانیه فقط بهش فکر میکنی
سخته خیلی سخته...
من هر موقع میشنیدم یکی عاشق شده فلان مسخرش میکردم میگفتم عشق چیه بابا اوسکل شدن ملت.
تا اینکه مهر۹۸ سرم اومد شش ماه عاشق یه دختری شدم مجازی من کرج اون مشهد اون میگفت بیشتر از من عاشقمه
بعد ۶ ماه که قرار بود برم ببینمش کرونا اومد زندگیمو جهنم کرد
دیگه نتونستم برم پیشش چون مریضی زمینه دای هم داشت براش خطر داشت
تا اول سال نحس ۹۹ سر یه بحث الکی یه دعوای کوچولو پیش اومد
مادرش گفت کات کنین اونم قبول کرد
نمیدونه حالمو
نمیدونه چکار کرده
نمیدونه نمیبخشمش
وااای من دوسال عاشق ی پسریم اونم منودوس داره ولی منوشوهردادن و الان هم دارم از نامزدم جدامیشم وقراره عشقم بیادخواستگاریم
منم اولش فک میکردم عشفوعاشقی دروغه ولی خداروچ دیدین قربون خدابرم همش ازاون کمک خواستم والان دیه کم کم ب همدیه میرسیم
سلام من هم یکو رو خیلی دوست دارم عاشقشم ولی نمیدونم دوسم داره یا نه ازکجا بفهمم آخه اول بهم پیام داد گفت دوست دارم بعد گفت ندارم الان میگه دارم دوستان یه کمک بدین
من عاشق یک نفرم ولی نمیدونم اونم من دوست داره یانه ونمی تونمم ازش بپرسم چون خجالت می کش نمی دونم چطور باید بفهمم اونم عاشق من است یانه ای کاش می دونستم ولی فعلا توی یک عشق یک ترفه گیر کردم وخیلی سخته وقتی ازم دوره
من خیلی دوسش داشتم ولی موقعی ک از کنارم رد میشد حتی نگاش نمیکردم اما در واقع میمردمو زنده میشدم الان از هم دوریم اون هی سعی میکرد ک من نگاش کنم اما من میدونستم اگر نگاش کنم حالم بد میشه ولی خیلی دوست داشتم بدونم اونم منو دوست داشت یا ن
من الان دقیقا چند روزه اینجوری شدم
ازهم جدا شدیم
ولی وقتی یادش میوفتم دسته خودم نیست دلم هری میریزه تپش قلب میگیرم که اصلا این حالتو دوس ندارم
نمیدونم چیکار کنم:(
من عاشق کسی شدم که همه چیزش باهام جوره... فقط یه بیماری داره که تا همیشه باهاشه و زندگی رو از روال عادی هارج میکنه. یعنی همیشه باید دارو مصرف کنه و رژیم غذایی داشته باشه... ولی من دوستش ارم نمیدونم باید چیکار کنم.....
نمیدونم عشق رو چطور توصیفش کنم وقتی میبینمش تپش قلب خیلی شدیدی دارم دست پامو گم میکنم نمیدونم کدوم طرف برم عشق من ی طرفس اما هر کاری میکنم نمیتونم فراموشش کنم میدونم اخرش بهم نمیرسیم چون اون احساسی نسبت ب من نداره اصلا خبر نداره ک من عاشقشم
اما عشق خیلی شیرینه
حقیقتا اولش با اجبار نامزد کردم باهاش
کم کم باهاش آشنا شدم
فقط قلبم تند میزنه و وقتی هست آرومم یا اسم عشق بیاد تنها کسی که یادش میفتم اونه و واسش خیلی حساس میشم و حتی اگه توی چت هم بگه دوست دارم راستش آروم میشم یا دردامو خیلی راحت با یه تو میتونی خوب میکنه
ولی وقتی نیستش هم خیلی آرومم اما یکم عصابم خورده
یعنی سر همه عصبی ام
الان نشانه های عشقو دارمااااا ولی خب وقتی نیستش هم آرومم باز فقط یزره عصبی ام
حالا الان من عاشقم؟
من هرچی فک میکنم عاشقش نیستم
حالا شما بگین
الان من عاشقشم یعنی؟
من عاشق یه دختری شدم توی فامیل
من سالی یه باز اگه به زور اگه خدا بخواد میبینمش من برای اون جونمو میدم من ۲سال که دارم دستو پا میزنم که بشه ماله خودم اما اون یکی دیگه رو دوست داره منم پیش خودم گفتم که اون یکی دیگه رو دوست داره و پیش اون خوشحال به این دلیل ولش کردم الان فهمیده من عاشقشم اون عاشق من شده اگه خدا بخواد بهم میرسیم من عاشقشم♥️
سلام چند وقته با به نفر دوستم ولی من خیلی مغرورم و عاشق کسی نمیشم از همون اول توافق کردیم که دوسته معمولی باشیم ولی بعد از چند وقت همین هورمونا که گفتید اثر گذاشته روم اگه کسی می دونه چیکار کنم از این حس بد که هی باید گوشیو چک کنم و اشتها ندارم بیرون بیام ممنونش میشم سپاس فراوان.
آره من هم یک بار عاشق شدم ولی نتونستم بهش بگم ولی فکر کنم اون هم عاشق من شده بود چون به ۲ دلیل وقتی من رو میدید وقتی همه می رفتن خونه دیگه شب بود و خیلی دیر اون باز هم بیرون بو هر جا هم می رفتم نگاه هم می کرد البته بیشتر من همیشه به دنبال او بودم
من عاشق یه مردی شدم که 20 سال ازم بزرگتره من سن برام مهم نیست ولی خوانوادم نمیذارن اصلا قیافش مثل پیرا نیست منم چهره برام مهم نیست مهم اخلاقشه مهم حس منه آخه چرا هیچکس نمیفهمه
عشق چیزیه که نمیتونم توصیفش کنم میخوامش میخواستتم ولی هیچیمون از نظر فرهنگی، خانوادگی،شغلی و... به هم نمیخوره چندین سال با هم به صورت مجازی بودیم
پا پیش نمیذاشت که خواستگاری کنه و گفت با چه رویی بیام و بگم شغلم چیه و... گفت به درد هم نمیخوریم ولی دوسم داره و رفت ما حتی همو از نزدیک هم ندیدیم من اون موقع 14 سالم بود و الآن 18 سالمه و هنوزم بگی نگی میخوامش ولی وصله ی هم نیستیم و کات کردیم چند سالی هست.
همه ی این چیزا چرته عشق فقط دوجوره عشق مادر به فرزند و عشق بنده به خدا بقیه اموال عشق مجازی ان ک در اثر اختلالات هرمونی به وجود میاد این عشقه بین دختر و پسر ک الان صحبتش هست یک رابطه کاملا فیزیولوژیکیه ک الکی رمانتیکش کردن
من به کسی که دوسش داشتم گفتم و اونم از دوسال قبل منو دوست داشته و قصد ازدواج داشته ولی من میدونستم به درد ازدواج با هم نمی خوریم و گفتم،حتی ۱ درصد عقلم تو عاشق شدن به کار نگرفته بودم ولی تو رو خدا هر وقت خواستین یکی رو دوست داشته باشید اول از پنجره عقل اونو و شرایطشو بسنجید بعد به دلتون اجازه دوست داشتن و عاشقی اون موقع دیگه رسیدن حتمی و هیچ مخالفی ندارین ،من خودم از لحاظ خانوادگی و فرهنگی به هم نمیخوردیم و از اول میدونستم رسیدنمون مشکل ساز میشه و بزرگترین اشتباه زندگیم ابراز احساسی بود که تهش پوچ بود الانم پسره شدیدا عاشقه چند بار خواستگاری کرد ولی به خاطر اختلافاتی که وجود داره و اینکه بهم نمیخوریم نه شنید و این نه رو از خودم شنید ولی باورش نمیشه و فک میکنه منم عاشقم،نه اینکه دوسش ندارم چرا دارم ولی دوست داشتن باید با عقل همراه باشه که آخرش بهم برسی دوست داشتن من فقط از روی احساساتمه،و خودم میدونم ازدواج ما بزرگترین اشتباهه
من هم عاشق یکی بودم ولی نمیدونم اون عاشقمه یا نه من دارم میبینم که اون اهمیتی نمیده بهم منم دارم سعی میکنم فکرش رو ازسرم بکشم بیرون.توصیه من به دوستان اینه هرکه اهمیت نمیده بهتون شما هم اهمیت ندین بهش من خودم عاشق بودم ولی دیدم اهمیت نداد اولش ناراحت شدم ولی الان که تقریبا دارم فراموشش میکنم واقعا شاد هستم و خیلی بهتره ،فقط خودتون واسه خودتون مهم باشین.
تو نه اینکه اون فردو فراموش نکرده بلکه به خودت زلم کردی برو سمتش بهش بگو که عاشقشی ببین چی میشه تو اگه فراموشش کردع بودی الان توی این سایت نبودی
محمد
۰۰:۲۶ ۲۹ فروردين ۱۳۹۹
من اول اعتقادی به عشق نداشتم تا دو سه سال پیش یعنی از تقریبا 17 18 الان 20 سالمه یه نفرو دیدم تپش قلب گرفتم و انگار که جن دیدم ولی حیف بنا به دلایل خاصی نمیتونم احساسمو به فرد مورد نظر نشون بدم بار اول دیدمش فقط تپش قلب گرفتم ولی الان که نمیدونم بار چندمه دیدم حالا بعد 3 سال علاوه بر تپش قلب میبینم کف دستام هم عرق کرده حالا قبل اینکه فرد رو ببینم هی میگفتم هوا چقدر سرده ولی حالا میبینم دستام عرق کرده جالب اینجاس حالا میبینم گردن دردی که داشتم هم تقریبا درمان شده
سلام من اول ھیچ اعتقادی بہ عاشقی نداشتم الان دوسال کہ عاشق شدم تازہ میفھمم چہ درد بی درمونی مادوتا خیلی ھم دیگردوست داریم اما نمیتونیم بہ ھم برسیم با این حال تاآخرین لحضہ دوستش خواھم داشت.......
سلام من از بچگی خدود ۱۰ سالگی وقتی ی نفرا میبینم تپش قلب شدید میگرم جوری ک نمتونم حرف بزنم و صدای قلبمو میشنوم هنوزم همینطورم
ب نظر خودم عشق نیست نمیدونم چیه طرفمم همین حس شنیدم میگ نسبت بهم دارع وقتی منا میبینه تپش قلب میگیرع این چ حسیه اخه ک الان حدود ده ساله دنبال منه اذیتم میکنه خیلی بده
ب نظر شما چ حسیه چیکار کنم اروم شم
سلام من به یک مریضی خاص مبتلا هستم بعضی از آدم ها که وارد زندگیم میشن اوایل ادای عاشق های سینه چاک رو در میاران میگن بدون تو نمی تونم ،ولی وقتی می فهمن من به یک مریضی خاص مبتلا هستم میرن ومتاسفانه پشت سرشان رو هم نگاه نمی کنن.من دیگه تصمیم خودم رو گرفتم هر کی میخواد وارد زندگیم بشه میگم قصد ازدواج ندارم/
دوساله عاشق کسی شدم اوایل دوسم داشت از عشق حرف میزد هرکاری میکرد بخندم اما الان دیه نیست حتی جواب پیامم نمیده تازه فهمیدم که عاشق کسی شدم که از رو هوس اومده بود سمتم هنوزم کا هنوزه با شنیدن اسمش دست و دلم میلرزع یه راهکار بگین چکار کنم بتونم فراموشش کنم
عشق خیلی مقدسه ... الکی نگیرین
اما با عشق رنج دوری و هجران حتما هس .... صبر میزان عشق شما رو نشون میده
من عاشق شدم ... یه زمانی هیچ اعتقادی نداشتم
اما وقتی عاشق شدم ...درد فرهاد رو با تمام وجود حس کردم....
بعداز سه سال عشق یه طرفه ...به یار رسیدم
اما (داستان این زندگی بسیار طولانی و اینجا هم جای گفتن نیست)....لحظه ای که رسیدم به یار رسیدم
به شدت از رنج دوری که کشیده بودم مریض شدم
تمام مشکلات زندگی بر سرم خراب شد...از مشکل مالی گرفته تا مریضی ناخواسته .....و غیره
عشقم نامردی نکرد ...با اینکه میدونست عاشقم و البته همه میدونستن ....خنجری فرو کرد در قلبم...مجبور بودم ترکش کنم...
الان بعداز 4 سال هم چنان اسیر این عشق...
رنجی که من کشیدم از دوری و نداشتن قدرتی برای رسیدن به یار فرهاد کوه کن نکشیده ....
بااین گرانی رسیدن به یار فقط معجزه خداس
اما بعداز 4 سال همچنان وفادارم به عشق و امیدوار.... ای عاشقان دعایتان کردم
دعایم کنید
تا بداند که شبِ ما به چه سان میگذرد ؛
غمِ عشقش دِه و عشقش دِه و بسیارش دِه !
از اولین باری که دیدمش به دلم نشت حدود سه ساله_سمتش میرم استرس و تپش قلب میگیرم هنوز هم نتونستم بهش بگم دوستت دارم و نسبت به جنس مخالف خجالتی هستم _دوستان نیاز به راهنمایی دارم
کسی که عاشق میشه باید شهامت گفتن رابه طرف مقابل داشته باشد چون اگه نگه شاید بعدا دیگه طرفش ازدواج کنه ونشه نگفت دلت را به دریا بزن بهش بگو یا جواب آره می شنوی یا نه در عوض تکلیفت با خودت روشن میشه
مرتضی
۱۶:۳۳ ۱۸ آبان ۱۳۹۸
منم شرایط شمارو داشتم بعد سه سال علاقمو بهش ابراز کردم و جواب منفی شنیدم ولی ارزششو داشت ک گفتم چون میدونم دیگ دغ دغه ی اینکه اونم منو میخواد یا نه رو ندارم چون اون واقعا نمیخواد ولی امیدوارم از شما عکس من باشه و اونم بخوادت. موفق باشی
امنه
۰۱:۴۵ ۲۳ بهمن ۱۳۹۸
بهتره بهش بگی تا اینکه از دستش بدی و حصرتشو تا اخر عمر بخوری..
ثمین
۲۲:۲۹ ۱۷ تير ۱۳۹۸
عشق اگه یک طرفه باشه همش جلوی چشمت هست وقتی هم که میبینیش استرس میگیری خیلی بده اصلا نمی دونن اون دوستم داره یا نه ❤️
منم چن سال عاشق شدم، البته اون طرفم منو میخواد، خلاصه خیلی همو دوس داریم، تقریبا ۷ سال میشه، اما هنوز خانواده ها اجازه ازدواج ندادن.هر چی دعا میکنم نمیشه فقط از خدا میخوام کمکمون کنه.دل خانوادها رو به رحم بیاره ما هم بریم سر زندگیمون.خدایا هیچ کسو عاشق نکن اگه عاشقش کردی بهش کمک کن.
همدردیم آرزو و دعا میکنم بهم برسین شما هم برای ما دعا کنید
ناشناس
۱۲:۵۷ ۱۰ مرداد ۱۴۰۱
خواهر بزگوار راضی نشدن خانواده حتما یه دلیل برا خودش داره شما اونو پیدا کنید که چه چیزی باعث نارضاتی اینا میشه اونو در میون خودتون حل کنید .اینو هم از من به یادگار داشته باشین که اگه به کسی که دوسش دارین نرسین تا اخر عمرتون چشتون دنبال اون خواهد موند پس از تلاش برا رسیدنتون دست برندارین خدا هم کمک حالتون خواهد بود .
ناشناس
۱۹:۴۵ ۰۶ تير ۱۳۹۸
منو عشقم خیلی همو دوست داریم یکساله که باهم آشنا شدیم واسه هم میمیریم ولی خانواده من نمیزارن بهم برسیم.خیلی اذیت شدیم تو این یکسال چند بار جدامون کردن ولی بازم برگشتیم چون بدون هم نمیتونستیم تقریبا ۴ ماه از هم خبری نداشتیم که واسه هردومون جهنم بود بعد چهار ماهم تا الان فقط میتونیم صدای همو تلفنی بشنویم چون از هم دیگه دوریم مشکلات زیاد داریم دعوا و قهرم داریم ولی هیچ کدومش باعث نمیشه از هم بگذریم دلتنگی خییلی اذیتمون میکنه ولی بهم امید میدیم..عشقم خیلی کار میکنه خیلی تلاش میکنه میخواد هر جور شده خانوادمو راضی کنه منم سعی میکنم تنهایی و دلتنگی رو تحمل کنم و با امید زندگی کنم تا روزی که واسه همیشه مال هم بشیم
فقط خواستم بگم اسمی که روی عشق میزاریم بستگی به خودمون داره؛
عشق قشنگه به شرطی که فداکار باشی غرورتو فدای عشقت کنی و بخشنده باشی...عشق قشنگه بشرطی که عاشق واقعی باشی..
عاشق شدم،،دوستم داشت ولی هرگز جلو نیومد،،،،،،،،،سالهاست نمیبینمش ولی غم عشقش،،بغضش با منه،،همیشه،،،نمیدونم چرا بعضیا راحت به عشق میرسن ولی من پیرشدم،،،،هی،،،
هی منم عاشق یکی بودم وهستم ازبچه گیم هفت سالم بودعاشقش شدم چهارسال ازم بزرگ تره میدونی وقتی شنیدم عاشق یکی دیگه هس نابودشدم تصمیم گرفتم ازدواج کنم باکسی که ازش متنفرم بعدش فهمیدم چه اشتباهی کردم تونامزدی خواستم طلاق بگیرم خوانواده ام مجبورم کردن باهاش زندگی کنم الان شش ماهه عروسی کردم داغونم اونومیخوام فقط چندبارم خودکشی کردم نمردم به پسرعمه ام که فک می کردم کمکم کنه اس دادم که اگه میتونه واسم قرص برنج پیداکنه واسم نه اوردخودم قرص برنج ازخونه مادرشوهرم که ازشون متنفرم پیداکردم دوتا میخواستم وفات حضرت علی خودکشی کنم شایدازگناهم کم شه بعدش به مامانم فهمیده بودقرص برنج پیداکردم انداخت دستشویی رفت بعدش قضیه پسرعمه ام که بهش اعتمادکردم گفتم دستش روگذاشت روقران گفت به کسی نمیگم نذاشت شب صبح شه ساعت ۳شب زنگ زده به عمه ام گفته هی خسته میخوام رگموبزنم فک کنم بمیرم ایشالامیمیرم
و نرسیدن به اونی که پسندته و همه اون عاشقی که داری خرجش نشه و از آنش نشه خیلی بدتره
هر موقع بهش فک میکنم قلبم میریزه
یه زن بی وجدان و بدذات باعث شد سه سال از عمرم هدر بره ،کاش حداقل اینقدر شعور داشت که برنمی گشت و میذاشت با خاطره های خوبی که از رابطمون مونده بود ،تو عالم خیال خودم خوش باشم ،،اما افسوس که بعداز چندماهی که ترکم کرده بود برگشت و بهم ثابت کرد با عاشق شدنم بزرگترین جنایت رو به احساس و روح و قلبم کردم ،،،اون زن حتی به یه دونه از عهد و قول و قراراش عمل نکرد ،حتی یکی ،،،امیدوارم خدا به سر دخترش بیاره تا بفهمه خنجر زدن به کسیکه از روی اعتماد و صداقت بهش دلبسته ،چقدررر ظالمانس، ،،با گریه و التماس میگفت دستمو رها نکن و من خام حرفاش شدم ،،اما اون رذل کثیف من رو فقط برای هوا و هوسش میخواست ،،
مواظب باشید به دام تنوع طلبانی که نقاب عاشقی به چهره دارند نیفتید ،،اون زن من رو به لجن کشید ،،،کاش خداوند روحم را از کثافت این رابطه پاک میکرد، ،برام دعا کنید
ولی این حس هایی ک گفتن راجع ب وابستگی و شیفتگی یا حس دوس داشته شدن ی غریبه ی شخص غیر خونواده توسط خودمون کاملا درسته.
و حتی فراتر از اینا
من پنج ساله عاشقشم با تمام وجود دوسش دارم
اما..
مشکل اینجاست که
من عاشق کسی شدم که:)
حتی نمیدونه من وجود دارم
خدایا خودت یه راهی نشونم بده
دلم از بیقراری داره میسوزه
می دونه بهم اعتماد ندارم.میدونم دوسم نداری درست بهش پیام میدم. سین میزنه اماجواب منو نمیده.من ۶سال در عذاب . بلاتکلیفی منو عذاب میده ای کاش هیچ وقت پیم منو سین نمی زد .و به احساساتم ارزش قایل نمیشد .ای کاش هیچ وقت نمی دیدمش .قلبم طلسم شده جز اون هیچ کس دیگه رو نمیبینم.دیوانه وار. عاشق شدم بدونه اون زندگیم تیر وتاریک یکی کمکم کنه .حال دلمون هیچ کس درک نمیکنه.
الان ۲۰ سالمه و هنوزم حرف میزنیم خیلی تغییر کرده واقعا دوسم داره کلی قرار گذاشتیم و همو میبینیم انشالا دیگ این چند ماه بهم میرسیم اما هنوزم ک میبینمش چند دقیقه اولو بی قرارم و قلبم تو دهنمه
هیچوقت نمیبخشمش قبلا میگفتم نمیبخشم ک ببینمش ب بهونه بخشش اما الان از نبخشیدنش میترسم برای ملاقات دوباره:(از طرفیم نمیتونم فراموش کنم چکار کرد با من........
بچه ها اگ رفت بزارید با تصویرش قشنگش بره من ۱ سال غصه و عداب کارایی ک کرد و خوردم اما حالا از بعد تموم شدن رابطه دوممون حسرت گذشته عذاب کاراش و تاسف و افسوس برای خدم و کارایی ک براش کردم و زندگی و لحظه هایی ک براش ب هدر رفت شده قاتل جون من....
الان ۴۸سالمه ولی به جز خداوند و خانواده هیچکسی رو دوست ندارم
reply
الان ۴۸سالمه ولی به جز خداوند و خانواده هیچکسی رو دوست ندارم
ولی هی که سال و ماه و روز میگذشت عاشق تر میشدم.
هیچ وقت هم بهش نگفتم عاشقتم میترسیدم اگه بگم و اون منو نخواد .
آبرو ریزی زیادی برام داره.
تا اینکه خدا خواست یا هرچی بعد سه سال عاشقی .
اونم عاشق من شد .
الان ی سال هست .نامزدیم شیرین ترین زندگی دنیا رو دارم .
سخته کسی رو دوست داشته باشی ولی نتونی حتی برای 1 دقیقه از نزدیک ببینیش تنها به صفحه گوشی خیره میشی
و ندونه که دوسش داری... و جونت براش میره
تپش قلب که بماند عاقل رو دیوانه میکنه
توی هر ثانیه فقط بهش فکر میکنی
سخته خیلی سخته...
تا اینکه مهر۹۸ سرم اومد شش ماه عاشق یه دختری شدم مجازی من کرج اون مشهد اون میگفت بیشتر از من عاشقمه
بعد ۶ ماه که قرار بود برم ببینمش کرونا اومد زندگیمو جهنم کرد
دیگه نتونستم برم پیشش چون مریضی زمینه دای هم داشت براش خطر داشت
تا اول سال نحس ۹۹ سر یه بحث الکی یه دعوای کوچولو پیش اومد
مادرش گفت کات کنین اونم قبول کرد
نمیدونه حالمو
نمیدونه چکار کرده
نمیدونه نمیبخشمش
عشق مادوطرفه هست
بااینکه سنمون کمه ولی عاشق همیم
منم اولش فک میکردم عشفوعاشقی دروغه ولی خداروچ دیدین قربون خدابرم همش ازاون کمک خواستم والان دیه کم کم ب همدیه میرسیم
ازهم جدا شدیم
ولی وقتی یادش میوفتم دسته خودم نیست دلم هری میریزه تپش قلب میگیرم که اصلا این حالتو دوس ندارم
نمیدونم چیکار کنم:(
اما عشق خیلی شیرینه
عشق باید حالتو خوب کنه و من حالم خوبه
تمام
کم کم باهاش آشنا شدم
فقط قلبم تند میزنه و وقتی هست آرومم یا اسم عشق بیاد تنها کسی که یادش میفتم اونه و واسش خیلی حساس میشم و حتی اگه توی چت هم بگه دوست دارم راستش آروم میشم یا دردامو خیلی راحت با یه تو میتونی خوب میکنه
ولی وقتی نیستش هم خیلی آرومم اما یکم عصابم خورده
یعنی سر همه عصبی ام
الان نشانه های عشقو دارمااااا ولی خب وقتی نیستش هم آرومم باز فقط یزره عصبی ام
حالا الان من عاشقم؟
من هرچی فک میکنم عاشقش نیستم
حالا شما بگین
الان من عاشقشم یعنی؟
ولی حقش منو گرفت
الان جچری عاشقشم ک ....
ولی میدونم من بهش نمیرسم
خیلی زجر آوره
خیلی دردناکه
ولی عشقش شیرینه و دردناک
پس بدان که عشق هم زنده است
من سالی یه باز اگه به زور اگه خدا بخواد میبینمش من برای اون جونمو میدم من ۲سال که دارم دستو پا میزنم که بشه ماله خودم اما اون یکی دیگه رو دوست داره منم پیش خودم گفتم که اون یکی دیگه رو دوست داره و پیش اون خوشحال به این دلیل ولش کردم الان فهمیده من عاشقشم اون عاشق من شده اگه خدا بخواد بهم میرسیم من عاشقشم♥️
پا پیش نمیذاشت که خواستگاری کنه و گفت با چه رویی بیام و بگم شغلم چیه و... گفت به درد هم نمیخوریم ولی دوسم داره و رفت ما حتی همو از نزدیک هم ندیدیم من اون موقع 14 سالم بود و الآن 18 سالمه و هنوزم بگی نگی میخوامش ولی وصله ی هم نیستیم و کات کردیم چند سالی هست.
ولی حالا مفتشم ارزش نداره
نرسیدن شد حکمش
الاهی امین
منو عشقمم دقیقا مثل شما هستم شماهم برای ما دعا کن❤
( بیست و یک روش عالی برای اینکه با زن دلخواه تان آشنا شوید و ازدواک کنید )برایان تریسی
رو بخون کمکت میکنه
ب نظر خودم عشق نیست نمیدونم چیه طرفمم همین حس شنیدم میگ نسبت بهم دارع وقتی منا میبینه تپش قلب میگیرع این چ حسیه اخه ک الان حدود ده ساله دنبال منه اذیتم میکنه خیلی بده
ب نظر شما چ حسیه چیکار کنم اروم شم
همه میگن عشق اول به سرنجام نمیرسه ولی من نمیتونم فراموشش کنم
عشق خیلی مقدسه ... الکی نگیرین
اما با عشق رنج دوری و هجران حتما هس .... صبر میزان عشق شما رو نشون میده
من عاشق شدم ... یه زمانی هیچ اعتقادی نداشتم
اما وقتی عاشق شدم ...درد فرهاد رو با تمام وجود حس کردم....
بعداز سه سال عشق یه طرفه ...به یار رسیدم
اما (داستان این زندگی بسیار طولانی و اینجا هم جای گفتن نیست)....لحظه ای که رسیدم به یار رسیدم
به شدت از رنج دوری که کشیده بودم مریض شدم
تمام مشکلات زندگی بر سرم خراب شد...از مشکل مالی گرفته تا مریضی ناخواسته .....و غیره
عشقم نامردی نکرد ...با اینکه میدونست عاشقم و البته همه میدونستن ....خنجری فرو کرد در قلبم...مجبور بودم ترکش کنم...
الان بعداز 4 سال هم چنان اسیر این عشق...
رنجی که من کشیدم از دوری و نداشتن قدرتی برای رسیدن به یار فرهاد کوه کن نکشیده ....
بااین گرانی رسیدن به یار فقط معجزه خداس
اما بعداز 4 سال همچنان وفادارم به عشق و امیدوار.... ای عاشقان دعایتان کردم
دعایم کنید
تا بداند که شبِ ما به چه سان میگذرد ؛
غمِ عشقش دِه و عشقش دِه و بسیارش دِه !
فقط خواستم بگم اسمی که روی عشق میزاریم بستگی به خودمون داره؛
عشق قشنگه به شرطی که فداکار باشی غرورتو فدای عشقت کنی و بخشنده باشی...عشق قشنگه بشرطی که عاشق واقعی باشی..