خب حالا هرکی یچیزی میگه ولی این بختک خیلی بده ها مخصوصا تنها باشی من یکی دوبار اینجوری شدم میخاستم چشمامو ببندم اون میخاست منو بکشه از یطرف اینقدر خوابم میومد ک نگو و نمیتونستم بیدار بشم کسی هم نبود خیلی وحشتناکه
دوستان چون که صد آمد نود هم پیش ماست منکر حقایق علمی نیستیم اما احتیاط شرط عقل است.چه اشکالی داره هم علم همراهمون باشه هم ی ابزار کمکی معنوی دیگه ...ضررش چیه اخه؟ نه شور شور ن بی نمک بی نمک .ن خدا ناباور مطلق ن خداباور افراطی .حد وسط باشیم.من هر شب قبل خواب خودم وفک وفامیلام و دارایی های مادی و غیرمادی رو به امانت میسپارم بخدا .و خدا بهترین و امین ترین کس در امانات است .از هر چیزی ک میترسید بخدا پناه ببرید ضرر نمیکنید چون صرفا علم جوابگوی همه نیازهای بشر نیست خودتون هم میدونید بحرف چندتا الف بچه ک ادعای علم و باکلاسی میکنن گوش ندید چرت و پرت میگن فقط ویترینی هستن حرفاشون خودشون هم تو خلوت منکر حرفاشون هستن
من خواب دیدم تازه همین الان خیلی ویت پیش هم میدیدم الان تو خواب زفتم بیرون آمدم دارز کشیدم دیدم سایه ای از یک مرد بود روی دیوار بلند شدم ببینمش دیدم نمی تونم کلا بدنم قفل شده بود نفسم بزور میامد با صورت خوردم زمین خیلی گردنمو چرخوندم که ببینمش ولی نشد از ترس کلا بدنم فلج شده بود سایه شو حس کردم
یه دوستی تو کامنتا گفت یه چیز فلزی بزارید کنارتون دیگه نمیاد،منم این مشکلو دارم و هر زمانی تیزی میزارم کنارم واقعا نمیاد سراغم. خیلی از این مسایل ماوراریی رو نمیشه انکار کرد یا براش توجیه علمی اورد.
دوستان قدیمی ها چون علم نداشتن میگفتن بختک ولی اسمش فلج در خواب هست که به چند دلیل اتفاق میفته، یک پرخوری و غذای چرب قبل خوابیدن، دوم نا آرامی ذهنی استرش و خاطرات و تجربیات بد در ان روز در بیداری سوم افسردگی چهارم هم بعضی اوقات بدن برای اینکه تکان نخوره و خواب عمیق بشه خودش رو موقتی فلج میکنه. اما بهتون اینو بگم نه خطرناکه نه هیچی فقط شاید یک الی دو دقیقه طول بکشه اگر حسش کردید و نتونستید تکون بخورید دوباره چشم هاتون ببندید بخوابید بیدار مه بشید اوکی میشه . اینکه موجود عجیبی میاد و و اینا همش چرته مال دوران قدیم زمان قاجاره این حرفا ربطی به گناه و مسائل دینی هم نداره. ربطی به دعا نویس و آهن نداره خرافات بندازین بیرون از ذهنتون. دنبال علم باشید یا حق
چند دیقه پیش بود سرم دارع منفجر میشه میخاستم بسم الله بگم نمیشد صدا خر خرش هنوز تو گوشمه هرچی تلاش میکردم نمیشد نمیتونستمم تو ذهنم بسم الله بگم تا وقتی تلاش نمیکردم بسم الله نگم اروم بود صدا نمیداد همین ک میخاستم بگم صدا خرخرش بلند میشد ولی هنوز حسش میکنم قبل ازینکه هم بخابم حسش میکردم ولی باور نداشتم ب اینکه قبلا هم اذیتم کردن ولی فک نمیکردم بخان ب جسمم برسن ترسناک بود خیلیی دستم هنوز درد میکنه من فقط 16 سالمه چیکارم دارن
یه راه حل هست وقتی میخواین بخوابین اطرافتون چیز های فلزی بزارید اگه جواب نداد اسممو عوض میکنم
مطمئن باشید جواب میده من شبی ۴ الی ۵ بار برام اتفاق می افتاد این راه حل رو انجام دادم ۱۰ ساله برام اتفاق نمیافته!!!
من خیلی بختک روم میفته در هر حالتی ک میخابم ولی اتفاقی ک اخرین بار برام افتاد خیلی وحشتناک بود بعد اینکه بختک روم افتاد ی فریاد وحشتناکی سرم کشید ک داشت گوشام کر میشد ب هر زحمتی شده یاد خدا از دستش خلاص شدم
سلام من چند ماه پیش تازه داشتم میخوابیدم یعنی هنوز خوابم نبرده بود و بیدار بودم بعد یهو حس کردم نمیتونم تکون بخورم حتی یه انگشت هم نمیشد حرکت بدم و هرچی سعی کردم حرف بزنم نشد فقط چشمام کار میکردن شاید دو دقیقه طول کشید تا تونستم حرکت کنم و حرف بزنم ولی همین که تونستم حرف بزنم یه صدا دیگه در اومد که اصلا شبیه صدای خودم نبود وای خدایا خیلی ترسیدم
اما نمیدونم شاید بخاطر این بود که قبلش داشتم زور میزدم داد بزنم و نمیشد و یهو تونستم این صدا در اومد نمیدونم تروخدا بگید کسی اینطوری شده یا نه
منم یه شب خواب دیدم تو حال خوابیدم که صدای یه چیزی از اتاق خواب اومد به اتاق نگاه کردم که یه موجود سیاه از این ور به اون ور میرفت انگار سرشو بلند کرده من فهمیدم یه موجود سیاه خواستم پدر مادرم و صدا بزنم که از ترس زیاد نمی تونستم حرف بزنم چه برسه بخوام بلند شم که اولین چیزی که به ذهنم رسید صلوات بود وقتی صلوات و میخواستم بفرستم بزور موجود سیاه فهمید از اتاق اومد بیرون منم در حال سعی کردن مممم کردن که صلوات بفرستم موجود یه چیزه سیاه قد بلند با دست و پای قد بلند بود که کلن سیاه بود و چهره نداشت و رفت روی صقفه خونه به سرعت اومد سمتم بالا سرم اومد که رو صورتم صلواتم تموم شد از خواب پریدم و هنوز تو اون حالت منمن کردن بودم و از اینکه خواب بودم تعجب کردم آنقدر ترسناک بود که یه روز و کلن نخوابیدم
سلام .من چندساله گرفتار بختکم اول حضورش تواتاق منو میترسوند وفلج میکرد بعدش ی موجود وشتناک قدبلد با لباس سیاه صورتی تاریک و چشمای قرمز اتیش روب روم دیدم ومیدونستم نباید خواب بمونم بزور بیدارمیشدم .جدیدا ب شکل همسرم میاد بغلم میکنه ومن از رنگ پریده و دستای سردش متوجه میشم همسرم نیست و اون موجوده وباز باید بزور خودمو بیدارکنم . قبلا فقط نگام میکرد حرفی نمیزد وفقط حضورش وحشتناک بود جدیدا ب شکل خانوادم میاد و اذیتم میکنه ..ازش خسته شدم
من اولین بار توجبهه این اتفاق برام افتاد ازترس عقرب ومارپشت وانت میخوابیدم یک شب ی سرباز اومدروسینم نشست داشتم دست وپامیزدم با هزار زحمت پاشدم رفتم کنار بچها بعد دیگه شب یاروز فرقی نداشت همیشه این اتفاق برام می افتاد تا ازیک نفر دعا گرفتم و چندسالی خوب بود ومشکلی نداشتم اما دعا روکه ازخودم دورکردم الان چندوقت که بازم این اتفاق برام پیش می یاد اینم بگم دعارو گم کردم،
من تقریبا یک ماه پیش خواب بودم بعد نیم ساعت توخواب اولین باری برای من اتفاق می افتد که همین که چیزی هایی وحشتناک توخواب میدیم و زبونم گرفته تو دلم جیغ وفریاد میزدم حتی بلند شدم راه میرتم وزبون گرفته و جیغ وفریاد تودل چشم بسته بعد نزدیک یک دقیقه شایت یاکمتر تاچشم باز شد ولی مردم فکر میکردم جن گرفتم خبر نداشتم اهل اعتقاد به جن نداشتم باور نمیشد هنوز جوانم جن گیری میشدم به نماز خوندم دعا کردم الان بازم تو خواب امشب خیلی احساس یکی پشتمه یا می خواد بزنه الان بیدارم احساس ترس شدید دارم
من هروزم انجوری هست و تو گوشم میگن عمر با صدای اکو دار خیلی وحشت ناکه و همه چیزو دوره برمو میبینم خیلی وقتها همسرم امده بیدارم کرده بیدار شدم نشستم اب اورده برام کنارم نشسته بد دیدم خانم از بیرون میاد سرمو میچرخونم میبینم کسی نیست
سلام من خواب دیدم ینفر با چشمای قرمز نشسته جلوم.خواستم از خوابم بیدار بشم برای همین پامو تکون دادم وقتی پامو تکون دادم اون فرد از جلوی صورتم غیب شد اما من یهو احساس فلجی کردم و چشمام تا نیمه باز شد.
نمیتونستم حرف بزنم و تکون بخورم.سعی میکردم چشمام رو ببندم و وقتی این کارو کردم یه صدای جیغ بلند شنیدم اینقدر بلند بود ک گوشم درد گرفت و با ترس چشمام رو باز کردم.
هنوز نمیتونستم از جام تکون بخورم و فقط صدای نفس نفس زدن میشنیدم.دوباره چشمام رو بستم ایندفعه هم صدای جیغ اومد اما سعی کردم چشمام رو باز نکنم تا متوجه بشم چرا اینجوری میشه.از دردی ک توی گوشام احساس کردم چشمام رو باز کردم و یهو همه چی اوکی شد.
چشمام رو ک باز کردم جوری نفس کشیدم انگار سرم رو از اب بعد یک دقیقه بیرون اورده بودم.
تحجر وقناعت عقلی، انسان را از رشد وشکوفایی باز میدارد!
تمام عظمت کاینات قابلیت اثبات علمی دارد!
بشر اشرف مخلوقات است وهمه معماهای خلقت، درآینده اثبات خواهد شد
ناشناس
۰۶:۰۲ ۲۸ فروردين ۱۴۰۱
فقط وقتی رو ب آسمان بخابیم اینجوری میشم اگر ب دست راست یاچپ یا شکم بخابیم ب هیچ عنوان ایجور نمیشیم اگرم شدیم فقط یک بسم االله بگی بیدار میشی
بسم الله؟
من دیشب قرآن گذاشتم کنارم آیه الکرسی خوندم. ۷ تا قل هو الله خوندم ۱۰ تا صلوات سوره حمد هیچ تاثیری نداشت.
عزیزانی که مشکل پیش میاد براتون.
اب زیاد بخورید.
سنگ نمک بذارید کنار خودتون یا اگه ندارید یه کاسه آب بیارید با یه قاشق نمک بذارید بخوابید.
ان شاءالله حل میشه
Abdulhakim
۱۴:۲۷ ۱۶ فروردين ۱۴۰۱
در خواب دیدم جسم تاریک اما به شکل یک آدم روبرویم نشست ومن تقریبا نرسیده بودم اما برای قالب شدن به ترسم سوره حمد را باصوت تلاوت میکرم تلاش میکرم سوره های دیگری رانی تلاوت کنم
سلام من وقتی میخوام چند دقیقه بعد چشمام خود به خود باز میشه و انگار یه اتفاق بد افتاده که نمیتونن توصیف کنم بعد کع میخوان کسی صدا بزنم نمیتونم انگار لالم و بدنم فلج و بعد چشمام هی سعی میکنن بسته بشن و حالم خیلی بده
نگران نباشید... این اتفاق افتاد خونسردی خودتونو حفظ کنید و سعی کنید انگشتاتونو تکون بدین و بر اساس تجربه شخصی من بهتره چشمتونو باز نکنین و به این حالت بی محلی کنید اینطوری توهمات بصری هم نداره نمیترسین
ما بهش میگیم تپ ثپو درزبان بختیاری taptapooگفته میشه یک موحود شیطان صفت مثل جن مثلا یا فرشته ای دیگره که میاد بالا سره ادم. بخاطر جنسش ایطوری حس میشه. افرادی بودند قوی که تونستن زود بیدار بشن و حتی دچار برخورد شدند و پرت شدن به دردیوار. موجود سایه ای بزرگ...
سلام من ۱۵ سالمه ۲ یا ۳ شبه بختک به سراغم اومده تروخدا کمکم کنیدشبا احساس خفگی سایه خواب های های ترسناک نتونستن صحبت کردن سنگینی بدن نتونستن حرکت بدن چشمام تا نیم باز میشه و درهمون حالت میمونه نه میتونم ببندمش نه بازش کنم دوباره بیدار میشم تا میخوابم میاد سراغم دوباره ۷یا۸ بار در روز ودرطول خواب اینجوری میشم هرکاریم میکنم نجات پیدا نمیکنم
من چن وقت پیش خواب بودم مامانم بیدارم کرد بعدش همه رفتن بیرون رو تخت بودم خواستم دوباره بخوابم
البته نمیدونم تو خواب و بیداری بودم سمت در اتاقم خوابیده بودم پتوام روم کشیده بودم یه لحظه حس کردم یکی اومد تو اتاق بعد کل اتاق تاریک شد همش دوسه ثانیه نگذشته بود ک یهو سنگینی روی بدنم حس کردم ک همش داشت فشار میداد هرچی کردم نتونستم تکون بخورم اصن نمیشد یه بسم الله گفتم بعدش رفت
سلام
من این قسمت فلجی رو قبلا تجربه کردم ولی فرق داره با چیزی که من دیدم نمیدونم باور میکنید یا نه ولی با صدای قدم هایی بیدار شدم چشامو کە واکردم سایه های سیاهی دورم کرده بودن صدای خش خش میمود سرم سنگین شده بود نمیتونستم حرفی بزنم روحمم داشت از بدنم بیرون میرفت تو عمرم صحنەی بە این ترسناکی ندیده بودم میترسم ولی نمیخوام بە کسی بگم میترسم بگن دیونه شده
میدونم فکر میکنید دارم دروغ میگم ولی بخدا بختک افتاد رو من همین ک حس خفگی بم دست داد بیدار شدم دیدم یکی مثل مادرم نشسته تو آشپز خونه رفتم دستشویی اومدم دیدم نیست مامانمم بیدار کردم گفت من نبودم بخدا دروغ نمیگم ب شکل مامانم در اومده بود
سلام
من چند هفته ایه که دچار این بختک کوفتی شدم و خیلی تلاش میکنم که از خواب بیدار بشم ولی نمیتونم و حس خیلی بدیه
چند بار دوباره سعی کردم بخوابم تا این رویای کوفتی تموم بشه تا بتونم بدنمو تکون بدم
دفعات اول و دوم بعد از اینکه نمیتونستم بیدار بشم یهم شوک وارد میشد و به شدت میترسیدم
و هنوز هم همون طوری هستم
گاهی اوقات در خواب عمیقی هستم که حس میکنم مادر یا پدرم بلند صدام میکنن و من از خواب بیدار میشم و کل خونرو میگردم اما کسی خونه نیست
یک بار صدای زنگ ایفون رو شنیدم و رفتم دم در اما کسی نبود
چند بار صدای مادرم رو از کوچه شنیدم که صدام میکرد ولی مادرم سرکار بود ....
حداقل خوبیش اینه که من هیولا نمیبینم یا حس خفگی زیادی ندارم
فقط کاش زود تر درست بشه
من 11 و نیم سالمه و شب ها نمی تونستم بخوابم.یه سره چراغ روشن می کردم ولی باز هم خوابم نمی برد.تا اینکه یه شب از این موضوع خسته شدم.من یک نفر رو داشتم که هرچی که ازش می خواستم بهم می داد.اونم امام رضا ع بود.اون شب ازش خواستم کاری کنه من شب ها خوابم ببره ومنم قول دادم دیگه چیز های ترسناک از تو اینترنت و اینا نگاه نکنم . از شب بعدش ساعت 10 خواب بودم و فقط برای اینکه یکم اتاقم روشن بشه یه گوی برفی چراغ دار رو روشن می کنم.
من همیشه اینجوری میشم نمیتونم تکون بخورم خیلی بد هرچی ذکر میگم فایده نداره به زور بعد زمان زیادی وبه زحمت انگشتمو تکان میدم تا ولم میکنه احساس میکنم فکم در خواب می لرزد من تریاک می کشم وقتی چند روز نمی کشم دیگه اینجوری نمیشم فکر میکنم این موضوع ربط داره به سفت شدن خون بدن لطفا نظر بدید
سلام تروخدا جواب بدید الان ساعت سه و چهار دیقه شبه من یهو از خاب پریدم البته انگار واقعا بیدار بودم حس کردم یکی داره پتومو کنار میزنه پاهامو از پایین میکشه داده دستشو میاره سمتم خفم کنه درحالی که همه اینارو حس میکردم اما اصلا نمیتونستم تکون بخورم تا اینکه نمیدونم چیشد ناله کردم به خودم اومدم دلیلش چیه تروخدابگین بهم
من دیشب انگار یکی صفت بغلم کرده بود نمیذاشت تکون بخورم بعد قبل اون هم انگار مامانم صدام کرد با زور گفتم بله بعد گفتم مامانم که خوابه بعد ترسیدم گفتم فک کنم اشتباه شده بعد این اتفاق افتاد که نمیتونستم تکون بخورم بعد قول هو الله و احد میخوندم انگار یه چیزی میخواست از درون بره بیرون بعد با هزار بدبختی بلند شدم و مامان و صدا زدم
سلام دوستان منم این اتفاق برام پیش میاد. از تشکم جدا میشم میرم رو به آسمان .حالم خیلی بد میشه .میبنم دزد داره میاد تویی خونم منم هیچ کاری از دستم بر نمیاد .وقتی بیدارم میکنند تمام بدنم بی حس تا چند دقیقه نمیتوانم حرکت کنم هر شب این اتفاق برام پیش میاد .وهر شب بیشتر اذیت میشم. بعضی شبها تا روشن شدن هوا نمی خوابم.
من خابیدع بودم ک ناگهان فهمیدم بختک روی من افتاده است با خودم گفتم ک باز بختک افتاده رویم وقتی بیدار شدم دیدم مادرم نشسته و ب ساعت خیره شده است صب ک شد از او پرسیدم چرا ب ساعت خیره شده ای گفت من نبودم خیلی شکه شدم هر چقدر گفتم ت بودی قسم میخورد من نبودم حس میکنم بختک بوده و ب شکل مادرم در آمده بود
من چندین بار این حالت واسم پیش امده حتی ب خانمم گفتم ک اگر دیدی دارم نفس نفس محکم میزنم و خوابم یعنی این حالت بد امده سراغم و نمیتونم تکون بخورم خودت بیدارم کن و چند بار ک بیدار بود این حالتم دید بیدارم کرد ولی در کل واسم عادی شده و همش منو ب فضا و اسمانها میبره. این بختک ترسناک و هیجان داره
سلام، من از بچگی دمر خابیدم و اصن تا حالا نتوانستم رو به بالا یا پهلو بخابم،بعضی وقتها ک رو ب بالا یا پهلو هستم و خابم میبر ،بختک روم میوفته،ولی تا الان ک دمر خابیدم بختکی روم نیفتاده،علتشو میتونید بگید چیه و باید چکار کنم؟
سلام.منم از بچگی بختک سراغم میاد .الان دیگه عادت کردم.بیشتر شبا
گرفتارش میشم.چن باری هم به کل کل افتادم که اون کم بیاره ولی از نفس افتادم.اوایل میترسیدم که تو خواب ایست قلبی کنم از وقتی که فهمیدم هیچ ضرری نداره راحت شدم.ولی بیشتر وقتا از تخت خواب بلند میشم ی لیوان آب میخورم تا دیگه خلاصشم.اگه کسی اینجوریه اصلا نترسه زور الکی هم نزنه.نه جن هست نه روحی.فقط مغزت خوابه و شما بیدارین فک میکنین که سعی میکنین تکون بخوریم.بیشترم از استرس زیاده.فقط از گرفتارش شدین اصلا بهش فک نکنین کلا خلاص میشین.
کار هرشبه من همین بود .هنوز ازم فیلمم گرفتن خیلی وحشتناکه
من چند بار این اتفاق برام افتاده.یه بارش از همه ترسناکتر بود.شبی که موجودی با شنل سیاه دورم پرواز میکردو من اونو میدیدم ولی حتی صدام در نمی اومد و توان حرکت دادن انگشتام روهم نداشتم.اون موجود بهم خیره شد ولی صورتش معلوم نبود
سلام اسمم فاطمس۱۶سالمه یه شب تو اتاقم تنها بودم خیلی خسته بودم با خانوادت دعوا کرده بودم در اتاقم قفل کرده بودم چشمان بستم یه صدا شنیدم تا چشمام باز کردم یه چیزی دیدی واضح نبود ولی حس میکردم داره نگام میکنه جیغ زدم دست پامم نمیتونستم تکون بدم گریه میکردم بعد۱دقیقه تونستم بدنم حرکت بدم بدو بدو سمت در رفتم پیش مامانم گفتم صدام شنیدی گفت نه انقدر فک کردم نمیدونم اون موقه بیدار بودم یا نه ولی خیلی بد بود
هر چهار تا راهکار کاملا درست است و من قبل از اینکه این گزارش رو بخونم امتحان کردم.و نتیجه گرفتم.اصولا از کم خوابی و یا استرس زیاد این حالات بهم دست میداد.ولی مهمترین فاکتور حفظ آرامش در حین بختک افتادن است.و دستور دادن مکرر به مغز که بیدار شویم و حرکت آرام انگشتان و دستان است هرچند خیلی به سختی.
اما ویدئوهای متعددی از افراد مختلف در جهان در اینترنت موجود است که با دوربینهای دید در شب از اتاق خواب آنها ضبط شده، که متاسفانه واقعا بختک و سیاهی در آنها دیده شده.و به جز جنبه علمی ، جنبه واقعی تر و فیزیکی تر به خود میگیرد.
و هیچ ایراد ندارد علم و منطق با ایمان و مذهب درآمیخته شود.
همیشه قبل از خواب وضو گرفته و سوره ای از قرآن را خوانده و ذکر بگوییم تا خوابمان ببرد.و با ایمان قوی به اینکه خدا همیشه مراقبمان است.
بی شک در گذر از این مشکل بسیار راحتر عمل خواهیم کرد
دوستان من دیشب تا خود صبح این حالت رو داشتم ولی میتونستم تکون بخورم . تکون میخوردم ولی بازم حس خفگی میکردم انگاز یه چیزی روم افتاده بود.خیلی حس مزخرفی بود....
احتمالا دلت گرفته بود یا حالت گرفته بوده منم اینجور شدم تو روز و اصلا تو تخت هم نبودم
ناشناس
۰۰:۲۸ ۲۱ آذر ۱۳۹۹
سلام دوستان عزیز به نظر من که بعضی وقتا این اتفاق برام میافته این یه موجودی مثل جن ویا ازخانواده جن می باشد دوستان عزیز من خود بختک رو می بینم یعنی باهر عضوی از بدنش که می خواد مرا اذیت کنه من واضح اون اعضا رو میبینم مثلا یک بار در باز شد ویه پای بزرگ وپر مو به طرفم اومد وپا رو گلوی من فشار می داد دفعه بعد یه دست پرمو که سعی داشت بادست مرا خفه کند وبعد یه هیکل درشت دیدم ولی من اصلا ازش نمی ترسم وبا هاش میجنگم
سلام دوستان عزیز به نظر من که بعضی وقتا این اتفاق برام میافته این یه موجودی مثل جن ویا ازخانواده جن می باشد دوستان عزیز من خود بختک رو می بینم یعنی باهر عضوی از بدنش که می خواد مرا اذیت کنه من واضح اون اعضا رو میبینم مثلا یک بار در باز شد ویه پای بزرگ وپر مو به طرفم اومد وپا رو گلوی من فشار می داد دفعه بعد یه دست پرمو که سعی داشت بادست مرا خفه کند وبعد یه هیکل درشت دیدم ولی من اصلا ازش نمی ترسم وبا هاش میجنگم
من خودم بختک دارم,تا ک قل هو الله احد میخونم از سرم میره
اگ این یه حالت فلجی در خواب باشه
پس چطور ممکنه منو ده بیست سانتی متر ببره بالا بعد یهویی بکوبونه زمین؟
بدن ک ب خودی خود پرواز نمیکنه
سلام من چند شب پیش نیمه های شب بود ک حس کردم ی چیزی وارد وجودم شد خیلی ترسیده بودم همش اسم خدا رو میگفتم ک بره احساس خفگی نمیکردم ولی سنگینیشو روم حس میکردم نمیتونستم حرف بزنم حس میکردم دهنم کج شده میخواستم بلند شم اما نمیتونستم اومدن و رفتنشو حس میکنم اما چیزی نمیبینم ن سیاهی ن ی موجود زنده فقط حسش میکنم باید چیکار کنم لطفا سریع پاسخ دهید ممنونم
ما رفته بودیم مسافرت چادر زدیم شب خوابیدیم بعد یه چیزی مثل یه گربهی چاقو چله افتاد ده بود روم ول نمی کرد هر چی جیق هرچی داد میزدم هیچی بی حس شده بودم خلاصه بعد از کلی تلاتم دیگه از روم بلند شد .
بختک یه چیز واقعیه ،بارها به سراغ من میاد و نمیتونم خودمو کنترل کنم من نفس هاشوحسمیکنموقتی نزدیک گردنم میشه،یه بار ب من گفت امشب شبه روحه اماده ای؟ خیلی ترسناک بود ،بارها خطو خش روی بدنم میوفته
من و داداشم یه بار خونه باباجونم موندیم و خوابیدیم رفتیم تواتاقش یشش خوابیدیم اون خوابش برد من 14سالمه اون موقع12سالم بود وقتی اون خوابید صدای باز کردن دراومد یه مرد قد بلدن خیلی بلندا لباس سیاه بود منوداداشم وحشت کرد زیرپتوداشتیم دق میکریم اون لحظه باباجونم نفسش بالانمیمو خیلی ترسیدیم و بعد اینکه اسم خدارو اوردیم اروم شدیم میدونید این چیه و کیه
خداوکیلی شمارو نمیدونم ولی من از بس که این حالت برام اتفاق افتاده هر وقت تو خاب و بیداری میوفته روم معرض بهش میگم جون مادرت بزار بخوابم انگشت شستمو تکون میدم اونم بلند میشه میره رد کارش در کل بگم رفیق شدیم باهم خداوکیلی اگه حد اقل هفت ای یه بار نپره روم نگرانش میشم..... درکل دوستان سعی کنید هرطور شده یک عضو از بدنتون رو حرکت بدید حله .... .....یاحق
من همیشه هر ماه چند بار در خواب احساس کردم که چیزی بدنم را فلج میکنه اما نمی دانستم که بختک چیست بالاخره در اینترنت درباره جن بختک مطالبی خوندم و تقریبا بیش از ۵۰ درصد علائم که مطالعه کردم ربط به حالتی بود که من هر ماه از آن زجر میکشم بود مثل فلج شدن بدن ولی من اصلا به قرآن قسم به جز تجربه های اول ودوسه تا دیگه از آن نترسیدم و جالب این است که من هنوز نخوابیده این اتفاق می افتد و مثل دو یا سه تا شوک ترسناک ۹ یا ۱۰ثانیه ای بدنم را کلا فلج میکند ولی فقط انگشت بزرگ پای راستم فلج نمی شد ومن فقط اون انگشت را تکون میدادم بعد به حالت طبیعی خود باز می گشتم به نظر من میتوان با بختک جن ارطباط بر قرار کرد مجبور نبودم دروغ سر هم کنم هرچی گفتم واقعیت داشته بود
من تقریبا در هفته حدافل 4یا5بار این اتفاق برام میفته
و من حتی توی خواب هام هم اصلا ارامش ندارم
و این حس داره منو دیونه میکنه کم کم
به طوری که با این سنم نمیتونم تنهابخوابم
بختک برای من خیلی اتفاق افتاده
به جزبختک اتفاق جدیدی که برام افتاده این بود
ک من تا دم غروب خواب بودم
یهو دیدم یه جسم سنگین از پشت منو گرفته
ولی میتونستم تا یه حدی حرکت
یعنی حسش شبیه بختک نبود و حتی
اون چیزی. منوگرفته بود موهاش بلند و مشکی بود و من دیدمش
و حتی حضور شخصه دیگه به جز این هم تو اتاق حس کردم
و پامو که داشتم برای تلاش از دست اون تکون میدادم
خورد بهش و حسش کردم
سلام من چندین سال برام اتفاق میفته معمولن هروقت تنها میخوابم ب پشت میخابم جای تاریک میخابم دیشب هم حدود دوساعت اذیتم میکرد انقد زجه میزدم التماس میکردم هیچکس ب فریادم نمیرسید انگار ی جسم سنگین خودشو انداخته بود روم و خفم میکرد هرچه ذکر میگفتم ایت الکرسی تسبیحات اربعه تا دوساعت ول نکرد خیلی وحشت کرده بود م یه موقع خودشو ب شکل مادرم درمیاورد اندازه ۵ سال پیرم کرد
سلام من دیشب کنار خواهر بزرگم خوابیدم و مثل اینکه بختک روش افتاده و گلو اون رو گرفته و به سمت درخونه میکشونده که من از صدای ناله های اون بهش لگد زدم که تونسته نفس بکسه ولی من ببدار نشدم . و اینکع خیلی عجیبه من هزشب با خواهرم تا ساعت دو یا سه سب بیدار میمونم ولی دیشب سریع پای فیلم خوابم برد و برای خودم خیلی عجیب بود و واقعا هم خواهرم شانس اورد که من بهش لگد زدم تا تونست نفس بکشه و اون چیزه از زوش بلند بشه . حالا خودممم ندیدمش ولی باید چیکار کنیم که دیگه اون بختکه نیاد ؟؟ به راه حلی داره ؟
سلام من چنین حالاتی ندارم و تا به حال اصلا تجربشو نداشتم اما چند وقتی هست وقتی که میخوام تو حالت خواب و بیداری یه صدای کلفت در گوشم اسممو صدا میزنه توهمی نمیشم اینو مطمعنم اما نمیدونم چیه بعد بدنم سست میشه و کامل بیدار میشم
سلام.من ۲۶سالمه که این چیزی که بهش میگن بختک روم میوفته جاییم که تاریک باشه درزمانی که بیدار هستم یه چیزی سیاه قد بلندی سریع رد میشه و تقریبا از زمانی این جوری شدم که ۱۴ سالم بود در خواب منو ترسوندن باید چیکار کنم ؟
از سن ۱۲ سالگی این بختک با من یار بوده که بهش عادت کرده بودم بعد به یکی از رفیقام گفتم اونم گفت که آیت الکرسی بخون بعد راحت میخوابی خدایی من امتحان کردم وقتی آیت الکرسی رو میخوندم این بختک نمیومد وقتیم که نمیخوندم باز این اینطوری میشدم از موقع هرشب آیت الکرسی میخونم میخوابم اونم راحت خدایا شکرت
سلام...من تمام اینا رو قبول دارم از بچگی این بختگ با من یاره ...ولی جدیدا تنها چیزی ک یاد گرفتم و واقعا هم عمل کرده و بشما هم میگم تد اصلا بلکل از شرش راحتشی اینه ک یه چاقو یا یه تیزی زیر متکا یا بالاسرتون بزارید و بخابید ...دوستان قول میدم دیگه سراغتون نیاد....دعام کنید ممنون
مطمئن باشید جواب میده من شبی ۴ الی ۵ بار برام اتفاق می افتاد این راه حل رو انجام دادم ۱۰ ساله برام اتفاق نمیافته!!!
اما نمیدونم شاید بخاطر این بود که قبلش داشتم زور میزدم داد بزنم و نمیشد و یهو تونستم این صدا در اومد نمیدونم تروخدا بگید کسی اینطوری شده یا نه
نمیتونستم حرف بزنم و تکون بخورم.سعی میکردم چشمام رو ببندم و وقتی این کارو کردم یه صدای جیغ بلند شنیدم اینقدر بلند بود ک گوشم درد گرفت و با ترس چشمام رو باز کردم.
هنوز نمیتونستم از جام تکون بخورم و فقط صدای نفس نفس زدن میشنیدم.دوباره چشمام رو بستم ایندفعه هم صدای جیغ اومد اما سعی کردم چشمام رو باز نکنم تا متوجه بشم چرا اینجوری میشه.از دردی ک توی گوشام احساس کردم چشمام رو باز کردم و یهو همه چی اوکی شد.
چشمام رو ک باز کردم جوری نفس کشیدم انگار سرم رو از اب بعد یک دقیقه بیرون اورده بودم.
تمام عظمت کاینات قابلیت اثبات علمی دارد!
بشر اشرف مخلوقات است وهمه معماهای خلقت، درآینده اثبات خواهد شد
من دیشب قرآن گذاشتم کنارم آیه الکرسی خوندم. ۷ تا قل هو الله خوندم ۱۰ تا صلوات سوره حمد هیچ تاثیری نداشت.
عزیزانی که مشکل پیش میاد براتون.
اب زیاد بخورید.
سنگ نمک بذارید کنار خودتون یا اگه ندارید یه کاسه آب بیارید با یه قاشق نمک بذارید بخوابید.
ان شاءالله حل میشه
البته نمیدونم تو خواب و بیداری بودم سمت در اتاقم خوابیده بودم پتوام روم کشیده بودم یه لحظه حس کردم یکی اومد تو اتاق بعد کل اتاق تاریک شد همش دوسه ثانیه نگذشته بود ک یهو سنگینی روی بدنم حس کردم ک همش داشت فشار میداد هرچی کردم نتونستم تکون بخورم اصن نمیشد یه بسم الله گفتم بعدش رفت
من این قسمت فلجی رو قبلا تجربه کردم ولی فرق داره با چیزی که من دیدم نمیدونم باور میکنید یا نه ولی با صدای قدم هایی بیدار شدم چشامو کە واکردم سایه های سیاهی دورم کرده بودن صدای خش خش میمود سرم سنگین شده بود نمیتونستم حرفی بزنم روحمم داشت از بدنم بیرون میرفت تو عمرم صحنەی بە این ترسناکی ندیده بودم میترسم ولی نمیخوام بە کسی بگم میترسم بگن دیونه شده
من چند هفته ایه که دچار این بختک کوفتی شدم و خیلی تلاش میکنم که از خواب بیدار بشم ولی نمیتونم و حس خیلی بدیه
چند بار دوباره سعی کردم بخوابم تا این رویای کوفتی تموم بشه تا بتونم بدنمو تکون بدم
دفعات اول و دوم بعد از اینکه نمیتونستم بیدار بشم یهم شوک وارد میشد و به شدت میترسیدم
و هنوز هم همون طوری هستم
گاهی اوقات در خواب عمیقی هستم که حس میکنم مادر یا پدرم بلند صدام میکنن و من از خواب بیدار میشم و کل خونرو میگردم اما کسی خونه نیست
یک بار صدای زنگ ایفون رو شنیدم و رفتم دم در اما کسی نبود
چند بار صدای مادرم رو از کوچه شنیدم که صدام میکرد ولی مادرم سرکار بود ....
حداقل خوبیش اینه که من هیولا نمیبینم یا حس خفگی زیادی ندارم
فقط کاش زود تر درست بشه
گرفتارش میشم.چن باری هم به کل کل افتادم که اون کم بیاره ولی از نفس افتادم.اوایل میترسیدم که تو خواب ایست قلبی کنم از وقتی که فهمیدم هیچ ضرری نداره راحت شدم.ولی بیشتر وقتا از تخت خواب بلند میشم ی لیوان آب میخورم تا دیگه خلاصشم.اگه کسی اینجوریه اصلا نترسه زور الکی هم نزنه.نه جن هست نه روحی.فقط مغزت خوابه و شما بیدارین فک میکنین که سعی میکنین تکون بخوریم.بیشترم از استرس زیاده.فقط از گرفتارش شدین اصلا بهش فک نکنین کلا خلاص میشین.
کار هرشبه من همین بود .هنوز ازم فیلمم گرفتن خیلی وحشتناکه
اما ویدئوهای متعددی از افراد مختلف در جهان در اینترنت موجود است که با دوربینهای دید در شب از اتاق خواب آنها ضبط شده، که متاسفانه واقعا بختک و سیاهی در آنها دیده شده.و به جز جنبه علمی ، جنبه واقعی تر و فیزیکی تر به خود میگیرد.
و هیچ ایراد ندارد علم و منطق با ایمان و مذهب درآمیخته شود.
همیشه قبل از خواب وضو گرفته و سوره ای از قرآن را خوانده و ذکر بگوییم تا خوابمان ببرد.و با ایمان قوی به اینکه خدا همیشه مراقبمان است.
بی شک در گذر از این مشکل بسیار راحتر عمل خواهیم کرد
اگ این یه حالت فلجی در خواب باشه
پس چطور ممکنه منو ده بیست سانتی متر ببره بالا بعد یهویی بکوبونه زمین؟
بدن ک ب خودی خود پرواز نمیکنه
شبها اتفاق میفته که سایه های سیاه سریع یا اشکال مختلف میبینم توی روز هم بعضی وقتا حس میکنم صدام میزنن ولی کسی صدام نزده.
و من حتی توی خواب هام هم اصلا ارامش ندارم
و این حس داره منو دیونه میکنه کم کم
به طوری که با این سنم نمیتونم تنهابخوابم
بختک برای من خیلی اتفاق افتاده
به جزبختک اتفاق جدیدی که برام افتاده این بود
ک من تا دم غروب خواب بودم
یهو دیدم یه جسم سنگین از پشت منو گرفته
ولی میتونستم تا یه حدی حرکت
یعنی حسش شبیه بختک نبود و حتی
اون چیزی. منوگرفته بود موهاش بلند و مشکی بود و من دیدمش
و حتی حضور شخصه دیگه به جز این هم تو اتاق حس کردم
و پامو که داشتم برای تلاش از دست اون تکون میدادم
خورد بهش و حسش کردم
من از بچگی خیلی میترسیدم از این چیزا
و الان بیشتر
لطفا کمکم کنید