سلام ترو خدا جواب بدهید. من زنی 40 ساله هستم. برادر31سلم 6ماهه فوت کرده وبهم وابسته بودیم کارم شده دلتنگی وگریه. از خدا خدا میخواستم ببینمش. 1ماه پیش پسرم دیده بود صورت برادرم روی صورت دخترم که خواب بود هست یعنی صورت دخترم پشت سر صورت برادرم. خواب ندیده بودها. در واقعیت. وپسرم ترسیده بود وقسم میخورد دایی بود با همون صورت. از اونروز دارم دیوونه میشم چرا خودم ندیدم. آیا ممکنه؟
بستگی به شرایط درحال مرگ داره،که آدم عذاب میکشه،اصلااینطورنیست که اینامیگن مرگ مثل تونل زمان انتقال روح ازاین دنیابه دنیای برزخ،مرگ خیلی راحترازچیزی هست که انسان تصورشه میکنه آرامش مرگ مثل آرامش وامنیت کودک شیرخاردرآغوش مادره باآرزوی سلامتی وطول عمرزیادبرای کسانی که خواهان عمری درازهستند
خدایا همه ی رفتگان رابیامرز و همه را عاقبت بخیر کن. بچه ها اگر آگاهی در زمینه مرگ ندارید نظری خلاف آیات قران ندید که خدا نکرده کفر نگفته باشید و ناخاسته مرتکب گناه نشید امیدوارم آرامش الاهی شامل حال همه ی انسان ها گردد.التماس دعا.یا حق.
سلام من با عزراییل ملاقات داشتم مرگ خیلی سخته من عزراییلو دیدم که جون یه بچه پنج ساله رو گرفت البته قبلش تو خواب دیدم بعد اتفاق افتاد به نظر من آدم خیلی باید تعقل کنه که ضرر نکنه بعضیها هم دراین دنیا عذاب میبینن هم دران دنیا اینا دلیل داره بعضیا هم در این دنیا خوشی میکنن هم در آن دنیا اینم دلیل داره خیلی بیشتر باید فکر کردو عمل کرد جنب بودن و پاک نبودن غیبت کردن دروغ گفتن مرگ رو سخت تر میکنه ایکاش همه میفهمیدیم که باید فقط برایه خاطر خدا کار خوبیو انجام بدیم و به خاطر خدا کاریو کنار بذاریم من امیدوارم اگر مرگ منو پاک میکنه که راحت تر پیش خدا برم سخت بمیرم خدا خودش اینو گفته آدم هیچ وقت نباید از خودش مطمعن باشه واسه اعمالو چیزای دیگه به نظرم سخت بگیریم به خودمون برا واجبات خیلی خوبه ولی در عین حال افراط و تفریط نکنیم من خودم آدم گناهکاریم به دام افراطو تفریطم افتادم که بده به نظرم خوندن قرآن خیلی خوبه ولی من وقتی نهجالبلاغه میخونم میبینم انگار امام علی واسه محبانش یه راه میانبر گذاشته هرعلتی معلولی داره! مرگم از همین قوانین تبعیت میکنه که اگه یاد بگیریم رستگار میشیم انشاالله
سلام
من خودم دو نیم سال پیش که مادر بزرگم فوت کرده بود احساس مادر بزرگم را در وجودم حس میکردم شب اول خیلی بهم سخت گذشت مرگ نشون میده که اولش خیلی سخته
زمانی که مادر بزرگم رو به خاک سپردند و چادری زدند و درونش قرآن میخاندند و من واردش شدم خیلی احساس بی هوشی بهم دست داد و مادر بزرگم را درون یک اتاق احساس کردم که خیلی حس خوبی بود نور زیادی آنجا را گرفته و فرشتگان خدا هم اونجا بودن با مادربزرگم صحبت میکردند خیلی خوشحال شدم خیلی زیبا بود خیلی...
بعد من در قبرستان تنها مرا گذاشتند نصف شبی هیچ هراسی نداشتم.خیلی عجیب بود شاید کسی باور نکند ...
بر خدا توکل کنید و کارهایی که گفته انجام بدید مرگتون راحت میشه....
موفق
سالها قبل دایی پدرم در حال احنزاز بود همه اقوام جمع شده بودند خیلی انسان خوبی بود نماز و روزه و کارهای نیکش زبانزد بود موقع مرگ لبخند زده بود و از باغ و گلها حرف میزد خندان مرد
سلام من خانم نوزده ساله هستم دوتا بچه دوقلودارم دیشب خواب دیدم دارن جنازه میبرن همین که جیغ زدم ازخواب بیدارشدم داشتم جیغ میزدم دیدم سبک شدم دارم میرم بالا ازاون بالا خودمو دیدم که دارم جون میدم وفامیلام نمیتونم کمکم کنن روبروم یه تونل سیاه بود ازهمه چی دل کنده بودمو داشتم میرفتم ولی نمیدونم خدا دلش برا بچه های یه سالم سوخت یامادرم که وقتی خواهرم دستمو گرفت روحم برگشت وزنده شدم ازدیشب تاحالا کارهممون گریه است خیلی ناراحتم که برگشتم ولی ازیه طرف خداروشکر بچه هام آواره میشدم مرگ خوبه یه حس سبکی و بی نیازی ازهمه چی فقط میخوای بری
انسان با نماز خواندن و روزه گرفتن میتونه خیالش از اونطرف کمی فقط کمی راحت باشه چون کسی که نماز میخونه مسلما به خدا و پیغمبر اعتقاد داره و چنین کسی ترک میکنه کارهایی رو که باعث جهنم رفتنش میشه یه جورایی نماز و روزه تمرین تقواست پس نمیشه نماز نخوند وانتظار داشت خدا تو آخرت دستمونو بگیره
البته که خدا ارحم الراحمین است ولی نباید از این صفت خدا سو استفاده کرد چرا که خداوند تبارک برای مومنان ارحم الراحمین است و برای کافران و بد کاران جبار و متکبر است
پس خوب زنگی کنیم تا خوب بمیریم...
به نظر من مرگ میتونه بهترین اتفاق زندگی یه آدم باشه.
طبق قانون کائنات خوبی خوبی رو جذب میکنه و بدی بدی رو
خوب یا بد بودن مرگ بستگی به نوع زندگیمون در این دنیا داره
شما هرکاری در این دنیا انجام بدی نتیجه کارتو عینا خواهی دید
خداوند خیلی مهربونتر و بزرگتر از این حرفاست که کسی رو به خاطر نماز خوندن یا نخوندن آتیش بزنه!! به هیچ عنوان با صفاتی که از خداوند گفتن جور در نمیاد.به قول الهی قمشه ای خداوند فقط هست و هیچ صفتی هم نداره تو همه چیز هست بدون اینکه با اون چیز قاطی بشه.
خدا غنی ما بنده ها فقیر بنابراین وقتی فقیری میره پیش غنی که نباید به غنی کمک کنه.... این کفره.... خدا به هیچی از طرف بنده هاش نیاز نداره الا یه چیز... حق الناس.....
اونم نیاز نداره و اونم به خاطر عدالت خواهی و مهربونیه خداونده. پیشنهاد میکنم مستند نسیمی از حقیقت رو ببینید.
به عقیده من روح انسان در گردشه و ممکنه بارها و بارها زندگی کرده باشیم در دنیایی متفاوت و در کالبدی متفاوت
سعادت و شقاوت زندگی بعدیمون بستگی به کارهامون در زندگی فعلیمون داره.هرکس دروغ نگه دزدی نکنه دل کسی رو نشکنه بداخلاقی نکنه بد دهنی نکنه کم فروشی نکنه مال مردم نخوره و تا جایی که در توانش هست به دیگران کمک کنه و دل مردم رو شاد کنه در مجموع خودش و اطرافیانش رو دوست داشته باشه و مهربونی و نوع دوستی و صداقت رو در کنار زیبایی و دانایی و نیکویی رو سرلوحه کارهاش قرار بده و از تعصب و جهل دوری کنه و روز به روز به علمش اضافه کنه همانطور که در اسلام به کمک به همنوع و علم اندوزی سفارش شده هرکی اینجوری باشه مطمعنا رستگار دنیا و آخرته
با خوندن تمام كامنتا فقط و فقط اشك ريختم واسه مصيبت دوستان و داستانهايي كه سرشون اومده من از مرگ خيلي ميترسيدم كوچيك بودم الان با اغوش باز اماده ام فقط بدهي دارم يخورده خدا عمري واسم باقي بزاره بدهي رو بتونم پس بدم حق الناس خيلي سخته دوستان نصيحت از من به شما نزاريد حقي به گردن شما باشه دنيا اصلا ارزش نداره پول و اموال و خيلي چيزا اصلا بي ارزشه در برابر مرگ نصيحت ميكنم غيبت نكنين به هيچ عنوان تا وقتي ميتونين نماز اول وقت بخونين ايمان راسخ به خدا پيدا ميكنين تا ميتونين تو نماز با خدا خلوت كنين به جاي بغض كردن و گريه كردن تنها تو قنوت يا سجده ي طولاني همراه با راز و نياز گريه كنيد هيچ كس نميتونه ارومتون كنه جز خالقتون در نهايت التماس دعا از همتون دارم انشالله اين جمعي كه اينجان جزء صالحين باشن و خداوند عاقبت همه رو ختم به خير كنه
من ۱۹ سالمه دیشب یهوو قلبم گرفت دست و پاهام رو اصلا نمی تونستم تکون بدم حتی نتونستم به برادرم که بغلم نشسته خبر بدم نمی تونستم حرف بزنم چشمامم کم کم بسته میشد فقط میتونستم بشنوم همین صدا هم یه حالت تندی به خودش گرفت و تو اون لحظه فقط یه چیز به خدا گفتم اونم این بود که من رو ببخشه تا این رو گفتم نفسم که داشت بریده بریده میشد به روال قبلیش برگشت و کاملا هوشیار شدم.
من ۱۹ سالمه دیشب یهوو قلبم گرفت دست و پاهام رو اصلا نمی تونستم تکون بدم حتی نتونستم به برادرم که بغلم نشسته خبر بدم نمی تونستم حرف بزنم چشمامم کم کم بسته میشد فقط میتونستم بشنوم همین صدا هم یه حالت تندی به خودش گرفت و تو اون لحظه فقط یه چیز به خدا گفتم اونم این بود که من رو ببخشه تا این رو گفتم نفسم که داشت بریده بریده میشد به روال قبلیش برگشت و کاملا هوشیار شدم.
بنظرمن اول معنی قران کامل بخونید تامتوجه بشید دستوراتی که خداوند به بنده هاش داده چی بوده درهرصورت ما انسانها سست هستیم ومرتکب گناه شدیم ازته دل پشیمان وتوبه استغفارکنیم شاید مورد لطف وعنایت خداوند متعال شویم انشالا خداوند توبه ما بندگان رو بپذیره وتکرار گناه نکنیم درقران به نمازه و زکات وکمک بفقیران خیلی زیاد تاکیید شده به امید اینکه هروزمان بهتراز دیروز باشد
یه دختر خانوم از آشناهامون حالش خیلی بد شد بردنش دکتر تو ماشین دم مطب دکتر کنارش کسی نبود .ولی میگفت نیا نیا بهت گفتم نیا ،وقتی میگم نیا نیا بعد یه جیق زد مرد
مادرم قبل مرگش میدونست که داره میمیره شاید باورتون نشه ولی مفصله مادرم زن مومنی بود با اینکه عمده قلب باز کرده بود روزش قضا نشد نمازشو تو هر حالتی میخوند و زن ساده ای بود مادرم قبل مرگش همش خواب میدید امامها مردهای فامیل همه به خوابش میومدن یروز گفت مامان نکنه میخام بمیرم ک اینقد خواب میبینم .مامانم اخرین خوابش این بود که قران داده بود به مادر مرحومش و هفته بعد فوت کرد قبل فوت نماز خوند زبونش سنگین بود ولی ذکرش خدا و اعمه بود من خودم غسلش دادم شاید باورتون نشه لباش خندون بود همه تو غسالخونه تعجب کرده بودن کاش منم مثله مادرم بمیرم
مرگ ی که از طرف خداوند باشه شیرین تر از قند است ..خداوند خیلی بزرگه اون به بنده هاش ظلم نمیکنه هیچ ترسی از مرگ نداشته باشید ما هنگام مرگ به سوی او میرویم مثل بچه ی که به سوی مادرش می رود
دوستان نازنین همه از اوییمو ب سوی او باز می گردیم...خیالتون راحت خدا خیلی خیلی مهربونه...هیچ جای نگرانی نیست ..فقط تو این دنیا ب خلق خدا و موجودات زنده بد نکنین...نماز روزه هم نمیخواد بگیرین...خدا ب همراتون.
من پدرم سر یه خونه با برادرهاش درگیر شد خودشم مشکل حاد ریه داشت به قلبش فشار اومد سکته کرد وفوت کردم بقدری برام دردناک که پدرم بخاطر نداشتن پول فوت کرده خیلی دوران سختی سپری مکنم بازم شکرگذار خدواند یکتا هستم چون قادر و داناست برای تمام کسانی که سال گذشته بودن و امسال نیست از خدا طلب امرزش مکنم خیلی دلم مخاست الان بودش دستش بوس مکردم چون کارگر ساختمون بود دستاش به سختی زبر بود انقدر دلم مخاست اون بدن ضعیفش بقل کنم بگم بابا خیلی دلم برات تنگ شده چرا انقدر مظلوم مردی
من پدرم سر یه خونه با برادرهاش درگیر شد خودشم مشکل حاد ریه داشت به قلبش فشار اومد سکته کرد وفوت کردم بقدری برام دردناک که پدرم بخاطر نداشتن پول فوت کرده خیلی دوران سختی سپری مکنم بازم شکرگذار خدواند یکتا هستم چون قادر و داناست برای تمام کسانی که سال گذشته بودن و امسال نیست از خدا طلب امرزش مکنم خیلی دلم مخاست الان بودش دستش بوس مکردم چون کارگر ساختمون بود دستاش به سختی زبر بود انقدر دلم مخاست اون بدن ضعیفش بقل کنم بگم بابا خیلی دلم برات تنگ شده چرا انقدر مظلوم مردی
شیرین تر از مرگ تو این دنیا وجود نداره تموم شدن تمام فشارها جدا شدن از بعضی آدمهای به شدت دروغگو و دورو که با دروغ هاشون خیلی راحت یه زندگی که میشد خوب و قشنگ ادامه پیدا کنه رو به هپروت جهنمی تبدیل کردن و عند خیالشونم نیست جدا شدن از آدمهای به شدت وقیح جدا شدن از وام های بانکی جدا شدن از هدف ها و آرزوهای نرسیده... باور کنید لذتی به شیرینی مرگ وجود نداره با یه مرگ از همه اینا راحت میشی و به سوی معشوقت میری
مرگ برای بازمانده ها خیلی سخته وگرنه خدا الرحم الراحمینه من بیست و پنج اسفند پدرم با یه شوک ناگهانی ایست قلبی کرد و به رحمت خدا رفت.هنوز نمیدونم باید چی کار کنم تا یه لحظه از جلوی چشمام تصویرش بره کنار مدام تو ذهنم خاطراتشو مرور میکنم اینکه میگن خاک سرده دروغه من سرد که نشدم هیچ با خلوت شدن سرم حالم به مراتب بدتر از روزهای اول شده.بابام خیلی مظلوم بود خیلی
منم مثل خیلی از شماها از مرگ میترسم بیشتر شبها بهش فکر میکنم اما اینو بدونید که خداوند گفته هر کس به مرگ فکر کنه ونترسه ایمانش قویه پس بیاید ایمان خودتونو بالا ببرید وبدونید بحرحال برای همه ما اتفاق میوفته ولی این واقعیت که مرگ ترسناکه رو نمیشه انکار کرد پس خدا به فریادمون برسه راستی منم پدرمو از دست دادم خیلی مظلوم بود خدا رحمتش کنه وهمه اسیرای خاک رو
سلام
من خانوادم هفت نفر بودیم
خانوادم طی چند سال پشت سر هم از دست دادم
خواهرم پارسال سکته مغزی کرد
دوازده دی ماه امسال سالگردش بود
که شب سالگردش برادرم 28 سالش بود یه دختر هشت ساله هم داره خونه خودمون خوابید تو خواب سکته مغزی کرده بود
مراسم تو خونه پدرم برگزار کردیم که خوابیدیم برای تشیع برادرم هرچه بابام صدا زدیم بیدار نشد تا اونم ایست قلبی کرده که تشیع دوتاشون شد روز سالگرد خواهرم .
پدرم مادرم سه تا برادرم و یه دونه خواهرم همشون تو یه ردیف اسمشون روی سنگهای کنار هم نوشته شده پنج شنبه ها میرم خونمون دیگه خانوادم همشون اونجا کنار هم خوابیدن .
دوستان برام صبر از خدا بخواهید بخاطر دوتا بچه ام تا کمکم کنه بتونم دووم بیارم .
مصیبت خیلی سخته .
وقتی برادرم صدا زدم دوبار مثل ماهی آروم دهنشو بازو بسته کرد بعد تا ارژانس اومد گفت تموم کرده همش تو نظرم وقتی خواهرم مرد خودم غسلش دادم تا آروم بشم ولی همش تو نظرم خیلی تنها و بی کس شدم .
دوستانم خواهران و برادرانم برای آمرزش خانوادم دعا کنید همه از جوانی رفتند .
سلام گوهر جان. قبل از هر چیز برای رفتگان و عزیزانت از خدا طلب آمرزش میکنم. انشاا... که مورد رحمت خدا قرار بگیرن و بهشت برین نصیبشون بشه. دوم اینکه انشاا... خداوند متعال به تو و بچه هات و شوهرت عمر با برکت بده و این زندگی رو در راه خدمت به اهل بیت و کمک به دیگران بگذرونید.سوم اینکه هیچ وقت فراموش نکن که خداوند متعال اول هر سوره گفته بسم الله الرحمن الرحیم. بنام خداوند بخشاینده و مهربان. پس خودت رو ناراحت که خانواده عزیزت الان پیش خدایی مهربون و بخشاینده هستن
ابراهیم
۰۰:۳۵ ۲۸ دی ۱۳۹۶
مرگ عزیزان خیلی سخته من دیروز پدرمو به خاک سپردم ۴۷سالش بود خیلی سخته اما دنیاهمینه خدااخرعاقبت هممونو ختم بخیرکنه همه مسافریم
با سلام...منم حقیقتش از مرگ میترسم...ولی یه چیزی خیلی ارومم میکنه..اینه که خدای بزرگی که جهان و دنیا رو زیبا آفریده...و زیبا اداره میکنه و هر چیزی که می بینم حکمتی داره...برا مرگم خودش میدونه که داره چیکار میکنه قطعا بی دلیل نیست...خدای که این همه زیبای افریده ...باور کنین مرگم هم زیبا افریده...متاسفانه ما رو از مرگ ترسوندن...خیلیا فقط برا ترس نماز میخونن...باور کنین رفتن به سوی خدا زیباست...ایا حق
سلام خدمت تمام دوستان.اول از همه اينكه بگم من نه اهل نمازم و نه دعا نه كافرم و نه كفر ميگم.
دو روز پيش خواب سنگيني فرو رفته بودم احساس عجيبي بود تلاش ميكردم تا از خواب بيدارشم اما بي فايده بود يعني قدرت باز كردن پلك هايم را نداشتم.بعد از چند ثانيه خسته شدم و دست از تلاش برداشتم ناگهان بلند شدم و روي پا نشستم.حس عجيبي بود خيلي گنگ بود مثل اينكه من ذره اي شناور روي هوا ميون كهكشون ها بودم در همين حين برگشتم و رختخواب رو نگاه كردم خودم را ديدم...
بسيار ترسناك بود كه با چشمانم خودم خودم را ميديدم هنوز تو فكر بودم كه چه اتفاقي افتاده كه مادرم دويد به سمتم و شروع كرد به تكان دادن من و اشك ميريخت.سعي ميكرد بيدارم كنه و من فقط تماشا كردم و آنجا فهميدم كه مُردم....حس باشكوهي داشت به قدري زيبا بود كه در تمام دنيا مطمعنم چنين چيزي رو نديده بودم.اما اشك مادرم خيلي عذابم ميداد در آن لحظه با تموم وجودم خواستم كه برگردم و برگشتم.من هميشه منتظر مرگ بودم و هراسي نداشتم و ندارم.شما هم نترسيد،قسم به هر خدايي كه داريد و ميپرستيد دنيا هيچ چيز زيبايي ندارد همه چيز اونجاس بعد از مرگ به فكر مرگ باشيد
جان کندن مومن واقعی مثل بچه ایی می مونه که مادر سینه شیر رو ازش میگیره به همین راحتی ولی بعضی از گناهان و وابستگی به دنیا متعلقاتش باعث مشکل شدن جان کندن میشود
دوستان مرگ برای همست .مادر گله من هم از دنیا رفتند اشاا.. همه رفتگان امرزیده شوند مادر من هم امرزیده شوند خداوند متعال همه ما را مورد لطف خود قرار داده و ما را بیامرزد امین.لطفا برای ارامش روح مادر بزرگوارم صلواتی مرحمت کنید. یا علی مدد
به نظر شما خداوند مهربان میتونه اینجوری کنه با آفریده هاش تو این دنیا انقدر سختی و مشکلات میکشیم لحظه ی مرگم انقدر سختی میکشیم اون دنیا هم که میگن میخوان عذابمون بدن برا چی مارو آفرید اصلا واسه گفت اشرف مخلوقات اگه با اشرف مخلوقاتش میخواد اینجوری کنه وای به حال بقیه موجودات خدا خیلی مهربون تر از این حرفاس من اینارو قبول ندارم
خدایا کاری کن دیگه گناه نکنم از همین الان ازت میخوام.خدایا تورو قسمت میدم گناه من زیاده مخصوصا غیبت این غیبت کردن وامونده آخرش هم جون کندنمو سخت میکنه هم فشار قبزمو خدایا
به نظر من مرگ از لحاظ فیزیولوژی درد نداره که خیلی هم راحته، مث کسی که ضربه ی محکمی به سرش میخوره و بیهوش میشه، اصلا درد و احساس نمیکنه، مرگم همینطوره، ولی از لحاظ روحی روانی شاید آدم عذاب بکشه، این عذابم قبل از مرگه ، تا لحظه ی مرگ چون به مرگ فکر میکنیم به شدت از لحاظ روحی بهمون فشار میاد و یه افسردگیه شدیدی رو همه تجربه خواهیم کرد ، تا وقتی که مردیم دیگه از نظر روحی هم به آرامش میرسیم همانطور که از لحاظ فیزیولوژی به آرامش میرسیم.
برای منی که همه لحظه های زندگیم ازون اول تا الانش پر از غم و غصه و ارزوهای ناکام مونده بوده مطمئنن مرگ ی ارزوی بزرگه هرچند میدونم اون دنیا هم باید عذاب بشم.خدا خیلی خستم خیلی خسته دیگه طاقت ادامه دادن ندارم.تمومش کن خواهش میکنم ازت
کسانی که تو این دنیا حلالوحروم سرشون بشه محرمونامحرم به ازهم تشخیص بدنوحدوحدوداللهی رو رعایت کنن پدرومادرشونم مهربونی کنن پدرومادرم از عمق وجودش براش دعا کنه مطمئنا هم لحظه مرگ براشون راحتترمیشه وهم شب اول قبرفشارکمترمتحمل میشن
سلام دوستان نمیدونم برای شمام اینطوریه یا نه . زندگی تو این دنیا شبیه یک خواب نیست . شده شبها قبل خواب بگین اخه الان اینجا کجاست ما کیم ،؟ بعدش چطوریه مردن چی ؟ خدایا به دادمون برس
سلام
مرگ حقه چه زجر آور باشه یا نباشه بالاخره سراغ ماهم میاد مهم بعد از مرگه که جزو صالحین باشیم یا ناصالحین. هر چقدر اعمالمون خوب باشه مرگم هم راحته .
امروز 13 روزه مادر مهربونم بعد از یک سال و 11 ماه بستری بودن از بابت سکته مغزی توی بغلم هر حالی که به گوشش لااله الا الله و تشهد رو می گفتم و از مسجد هم صدای اذان ظهر بلند بود خیلی آروم دو نفس عمیق کشید و تموم کرد و برای همیشه من را با خاطراتش تنها گذاشت. چقدر آروم تموم کرد هیچ وقت اون لحظه از یادم نخواهد رفت
خواهش می کنم برای شادی روح مادرم که خیلی مظلوم بود صلوات بفرستین
خدا انقدر مهربونه که لطفش رو شامل حال همه بندهاش میکنه تنها باید به خودش توکل و فقط با گفتن لا الله الا لله دلمون رو اروم کنیم خدا خوش دست مارو میگیره فقط کافیه بهش اعتماد کنیم از ته قلبمون
يكى از دوستاى صميمى پدر من كه من اون را عمو صدا ميزدم امروز ساعت دو بعد از ظهر فوت كرد چون بچهاى و بى مرامش و خانوادش وقتى زخم بستر گرفت اونا گذاشتن توى سالمندان و سراغش نرفتن و بعد از چهار ماه كه چشم براهشون بود فوت كرد و الان دارن براش گريه ميكنن چرا روزگار اينجوريه من امشب دارم ديونه ميشم حالم داغونه از اين روزگار ١٢/٥/٩٥ ساعت دو شب
من خودم دو نیم سال پیش که مادر بزرگم فوت کرده بود احساس مادر بزرگم را در وجودم حس میکردم شب اول خیلی بهم سخت گذشت مرگ نشون میده که اولش خیلی سخته
زمانی که مادر بزرگم رو به خاک سپردند و چادری زدند و درونش قرآن میخاندند و من واردش شدم خیلی احساس بی هوشی بهم دست داد و مادر بزرگم را درون یک اتاق احساس کردم که خیلی حس خوبی بود نور زیادی آنجا را گرفته و فرشتگان خدا هم اونجا بودن با مادربزرگم صحبت میکردند خیلی خوشحال شدم خیلی زیبا بود خیلی...
بعد من در قبرستان تنها مرا گذاشتند نصف شبی هیچ هراسی نداشتم.خیلی عجیب بود شاید کسی باور نکند ...
بر خدا توکل کنید و کارهایی که گفته انجام بدید مرگتون راحت میشه....
موفق
البته که خدا ارحم الراحمین است ولی نباید از این صفت خدا سو استفاده کرد چرا که خداوند تبارک برای مومنان ارحم الراحمین است و برای کافران و بد کاران جبار و متکبر است
پس خوب زنگی کنیم تا خوب بمیریم...
طبق قانون کائنات خوبی خوبی رو جذب میکنه و بدی بدی رو
خوب یا بد بودن مرگ بستگی به نوع زندگیمون در این دنیا داره
شما هرکاری در این دنیا انجام بدی نتیجه کارتو عینا خواهی دید
خداوند خیلی مهربونتر و بزرگتر از این حرفاست که کسی رو به خاطر نماز خوندن یا نخوندن آتیش بزنه!! به هیچ عنوان با صفاتی که از خداوند گفتن جور در نمیاد.به قول الهی قمشه ای خداوند فقط هست و هیچ صفتی هم نداره تو همه چیز هست بدون اینکه با اون چیز قاطی بشه.
خدا غنی ما بنده ها فقیر بنابراین وقتی فقیری میره پیش غنی که نباید به غنی کمک کنه.... این کفره.... خدا به هیچی از طرف بنده هاش نیاز نداره الا یه چیز... حق الناس.....
اونم نیاز نداره و اونم به خاطر عدالت خواهی و مهربونیه خداونده. پیشنهاد میکنم مستند نسیمی از حقیقت رو ببینید.
به عقیده من روح انسان در گردشه و ممکنه بارها و بارها زندگی کرده باشیم در دنیایی متفاوت و در کالبدی متفاوت
سعادت و شقاوت زندگی بعدیمون بستگی به کارهامون در زندگی فعلیمون داره.هرکس دروغ نگه دزدی نکنه دل کسی رو نشکنه بداخلاقی نکنه بد دهنی نکنه کم فروشی نکنه مال مردم نخوره و تا جایی که در توانش هست به دیگران کمک کنه و دل مردم رو شاد کنه در مجموع خودش و اطرافیانش رو دوست داشته باشه و مهربونی و نوع دوستی و صداقت رو در کنار زیبایی و دانایی و نیکویی رو سرلوحه کارهاش قرار بده و از تعصب و جهل دوری کنه و روز به روز به علمش اضافه کنه همانطور که در اسلام به کمک به همنوع و علم اندوزی سفارش شده هرکی اینجوری باشه مطمعنا رستگار دنیا و آخرته
الهی آمین
من خانوادم هفت نفر بودیم
خانوادم طی چند سال پشت سر هم از دست دادم
خواهرم پارسال سکته مغزی کرد
دوازده دی ماه امسال سالگردش بود
که شب سالگردش برادرم 28 سالش بود یه دختر هشت ساله هم داره خونه خودمون خوابید تو خواب سکته مغزی کرده بود
مراسم تو خونه پدرم برگزار کردیم که خوابیدیم برای تشیع برادرم هرچه بابام صدا زدیم بیدار نشد تا اونم ایست قلبی کرده که تشیع دوتاشون شد روز سالگرد خواهرم .
پدرم مادرم سه تا برادرم و یه دونه خواهرم همشون تو یه ردیف اسمشون روی سنگهای کنار هم نوشته شده پنج شنبه ها میرم خونمون دیگه خانوادم همشون اونجا کنار هم خوابیدن .
دوستان برام صبر از خدا بخواهید بخاطر دوتا بچه ام تا کمکم کنه بتونم دووم بیارم .
مصیبت خیلی سخته .
وقتی برادرم صدا زدم دوبار مثل ماهی آروم دهنشو بازو بسته کرد بعد تا ارژانس اومد گفت تموم کرده همش تو نظرم وقتی خواهرم مرد خودم غسلش دادم تا آروم بشم ولی همش تو نظرم خیلی تنها و بی کس شدم .
دوستانم خواهران و برادرانم برای آمرزش خانوادم دعا کنید همه از جوانی رفتند .
دو روز پيش خواب سنگيني فرو رفته بودم احساس عجيبي بود تلاش ميكردم تا از خواب بيدارشم اما بي فايده بود يعني قدرت باز كردن پلك هايم را نداشتم.بعد از چند ثانيه خسته شدم و دست از تلاش برداشتم ناگهان بلند شدم و روي پا نشستم.حس عجيبي بود خيلي گنگ بود مثل اينكه من ذره اي شناور روي هوا ميون كهكشون ها بودم در همين حين برگشتم و رختخواب رو نگاه كردم خودم را ديدم...
بسيار ترسناك بود كه با چشمانم خودم خودم را ميديدم هنوز تو فكر بودم كه چه اتفاقي افتاده كه مادرم دويد به سمتم و شروع كرد به تكان دادن من و اشك ميريخت.سعي ميكرد بيدارم كنه و من فقط تماشا كردم و آنجا فهميدم كه مُردم....حس باشكوهي داشت به قدري زيبا بود كه در تمام دنيا مطمعنم چنين چيزي رو نديده بودم.اما اشك مادرم خيلي عذابم ميداد در آن لحظه با تموم وجودم خواستم كه برگردم و برگشتم.من هميشه منتظر مرگ بودم و هراسي نداشتم و ندارم.شما هم نترسيد،قسم به هر خدايي كه داريد و ميپرستيد دنيا هيچ چيز زيبايي ندارد همه چيز اونجاس بعد از مرگ به فكر مرگ باشيد
من عاشق مرگم فقط نمي دونم چرا سراغ من نمي ياد خسته شدم
حتما مي خواد وقتي بيادكه نمي خوامش
فلسفه مرگ رو بشنویم
چون وقتی مردیم یادمون میلدکه چه کارکردیم.
بیایددل نشکنیم.
خدایا.....
منوببخش.
مرگ حقه چه زجر آور باشه یا نباشه بالاخره سراغ ماهم میاد مهم بعد از مرگه که جزو صالحین باشیم یا ناصالحین. هر چقدر اعمالمون خوب باشه مرگم هم راحته .
خواهش می کنم برای شادی روح مادرم که خیلی مظلوم بود صلوات بفرستین
باید همه ما ها طعمش را بچشیم