با سلام فقط یدچیزی بگم و خلاص خدا لعنت کنه اون پدرو مادری رو بکنه ک بچه نفهم نه سالم و دوانی داره و بعد بیاد براش زن بگیره بعداش هم این کشکه ک هزار مشاور هم بره درست بشو نیست تمام
من یه خواهر دارم که ۹ سال از من بزرگ تر هست و بسیار غیر قابل تحمل است و همش می خواهد یه کاری کنه که حرس آدم در بیاد و عصاب آدم رو خورد کنه و بسیار نادونه و همش حرب خودش رو میزنه و همش با آدم دعوا میکنه و این توضیحات شما بسیار به دردم خورد واقعا ازتون ممنونم
من هم یه خواهر دارم که ازم سه سال بزرگتره به شدت ابله و نادونه و خودخواه و پرخاشگره تا یه چیزی میگیش زودی میپره دعوا راه میندازه من م مجبورم از خودم دفاع کنم ولی مامانم هی منو دعوا میکنه که تو بی ادبی و احترام نداری کم مونده من بشم عین خودش غیر قابل تحمله عین همین مطلبه موندم چی کار کنم
سلام شوهر من همین حالت داره هنوز از خواب بیدار نشده شروع میکنه به دادو دعوا و تحقیر مردن تا بهش میگم چرا اینکارا میکنی میگه همش تقصیر تو همش سرزنش تحقیر میکنه منو تا اعصابش خورد میشه هرجی هست پرت میکنه میشکنه یا خودش میزنه میشه لطفا راهنمایی کنی زندگی ام داره از هم میپاشه
خیلی خیلی ممنونم، یه ادم غیرقابل تحمل وحشتناک توی خونواده ماست
که ناچارم به تحملش،خوشحالم ازاسنکه مطالبتون با تمام تجتربم مطابقت داره
یکم اروم شدم،بابت توصیهها سپاسگزارم!☺️
با پدر بد دهن و داد بزن چی باید کرد شده برای بچه خودت رفتن به مقام بالاتر رو روا نداشته باشی؟!!! پولداره ولی نمیده به منو ومامانم و داداشم میگه فقط اینا بلند نشن تو هر جمعی ابرومونو میبره طوری که بقیه بعدا با تیکه و کنایه میگنش؛ درس نخونده مدرکم نداره برلی همین توانایی درک نداره خلافش باشه فاجعه به بار میاد یبار اینقدر داد زدو کتک زد هممونو که همسایه هامون اومدن بالا گرفتنش بعد نیگفت اینا منو زدن این دعوا برا من شد تروما خیلی اذیتم از خدا میخوام ازش راضی بشه خیلی زود چون زجرمون میده
سلام من تو وسط داداشهايم يکي بزرګتر از ما غير قابل تحمل دارم نمېدونم چي کارش کنم تازه چند لحظه پېش هم با ما دعوه کرد ام من خنديدم حالا خوابم نمېبره ولا حيرانم چي کارش کنم
سلام داماد من از افراد غیر قابل تحمل است وهمیشه میگه اعصاب نداره ودر مهمانیها حتی خانه ما پدر خانمش نمیاد ماهی یکبار ۲ ساعت میاد ومیره بعدم کلی غر میزنه که کی چکار کرد.برای خوب شدنش چکار کنیم باهاش راه اومدیم بنظرم بیشتر باورش شده حالش خوب نیست لطفا ردهنماییم کنید
سلام و عرض ادب خدمت دوستان عزیز
من یه خانم متاهلم ک فعلا نامزدم و تو خونه بابام زندگی می کنم بشدت منو اذیت می کنه اشتباهات نوجوانیم رو سرکوفت می کنه میخوام حرف بزنم تهدیدم می کنه ک میزنم می کشمت میخوام جایی برم یا چیزی بخرم میگ حق نداری تنها بری همسرمم خونشون تهرانه ماهی ی بار میاد شهرستان ما خجالت می کشم بهش چیزی بگم
واقعا واسه هر مسئله کوچیکی دعوا راه میندازه فحاشی می کنه زندگی رو ب کامم تلخ کرده من این مسئله رو قبول کردم ک پدرم ی انسان بشدت روان پریش ولی بعضی مواقع صبرم لبریز میشه نمیدونم چیکار کنم خیلی هم اهل دخالت کردن تو مسائل شخصی من و همسرم هس واقعا دیگ خسته شدم از دستش بعضی موقع ها آرزوی مرگ می کنم برای خودم نمی دونم چطوری باهاش کنار بیام چون اصلا قابل تحمل نیس حرفاش سرکوفتاش
آنقدر زورگویی طرف مقابل که فامیل نزدیک است فشار روحی برمن وارد شده دیگر نمیدونم چکار کنم از فحاشی گرفته تا تخریب کردن نظر دیگران را به خود جلب کردن وخود را منطقی جلوه دادن ودر هر زمینه ایی مزاحمت ایجاد کردن آقای رحمتی چرا در جامعه ایی باید باشیم که رسیدن به حق مادی ومعنوی ایجاد عسرو حرج وابرو ریزی میشودلطفا راهنمایی کنید
من یه دختر دایی دارم که 10سالش هست خودم 13سالمه خیلی دختر پررویی هست اون روز به من گفت که یه عکس داری نشون بدی منم گفتم نه بعد گفت داری منم گفتم به کسی ربطی نداره دارم یا نه بعد گفت به خوانواده شما رفتم منم روی خونواده خیلی اعصابانی میشم کسی حرف بزنه منم گفتم یه جور میزنم صدای خر بدی اونم گریه کرد رفت اتاق بعد من نمیدونستم تو این موقعیت چیکار کنم این تازه یه کارش بود همش میخوام بزنم با سر تو صورتش میگم ولش کن مامانش میاد میگه چرا زدی نمیدونم باید چچور رفتار کنم
با سلام
من فکر می کنم که از همه بی چاره ترم. یه برادر دارم که بعضی وقت ها ما رو به مرز سکته می رسونه. من یه دختر جوونم ولی از دستش هر بار که میرم درمانگاه دکتر بهم میگه که خونت غلیظه با این که ورزش هم میکنم و به سلامتیم اهمیت میدم. حالا به خاطر این میگم بدبختم که وقتی طرف خون منو تو شیشه میریزه من باز دلم برای اون آدم می سوزه و میگم کاش میمردم و سرش داد نمیز دم یا ...بدبختی من اینه که هرچقدر هم یکی بهم جفا کنه باز دلم برای اون آدم میسوزه
ی برادر دارمخیلی اذیتم میکنه. مدام روی اعصابم راه میره و از اینکه اعصابم خورد میشه خوشحال میشع. خیلیمپرخاشگره نمیدونم چه جوری باهاس رفتار کنم راهکار میخام
من از حجاب و عفاف خیلی خوشم میاد و هم نه میخوام بعد از اینکه 18 ساله شدم خودم تصمیم بگیرم که با حجاب باشم یا نه ولی خب مادر بزرگ و پدر بزرگم اصلاااااا دوست ندارن خودم تصمیم بگیرم که چجوری باشم لطفا کمکم کنید
نه خودت نه پدر و مادرت نه هیچکس اجازه بده فقط و فقط وفقط خدا برات تصمیم بگیره و تو با تحقیق و مطالعه به راحتی میتونی متوجه تصمیم درست بشی چون تو این عصر تکنولوژی و علم همه چیز در دسترس هست به ویژه تو اعتقادات نباید کوتاه بیای همه چیییییز واضح هست اما یه نکته هم شایان توجه هست بزرگترها بسیار با تجربه و صاحب حق هستند این رو شاید سالها بعد بهتر درک کنی که خودت سن و سال به سرت بیاد و تجربه کنی و دلسوز اولاد و نزدیکانت باشی امیدوارم موفق و سلامت باشی
سلام من یه مامان دارم اعصاب روان داره همش فروش می ده خوبم نمی شن بیشتر از ۲۰ بار بستریش کردیم همش فش می ده پرخاشگری می کنه نمی زاره بعضی وقت ها غذا بخورم افسرده شدم می خوام خودکشی کنم چیکارکنم از دستش
سلام وقتتون بخیر من یک دختر ۸ ساله دارم که خیلی عصبی و لجبازه علتش هم مشکلات و درگیری هایی که با همسرم داریم ممنون میشم منو رلهنمایی کنید چون خس میکنم منم شبیه همسرم شدم یک آدم عصبی همسرم همیشه بد صحبت میکنه من به یاد ندارم که نیم ساعت زیبا صحبت کرده باشه حتی بیرون جلوی اقوام و...کتک کاری که جای خود داره دخترم خیلی بهش استرس وارد میشه وقتی کمربندشو باز میکنه وای فقط غوغای محشر میشه...بعد از این کارها همسرم توقع داره برم بغل با یک بوس و ناز فراموش کنم چه ها که نکرده اگر حالم خوب نباشه و ناراحت بشم دوباره فحاشی و کتک کاری شروع میشه حرف باید حرف ایشون باشه همیشه و در همه شرایط ....این متنی هم که خوندم مصداق بارز رابطه ماست ممنون میشم راهنماییم کنید بیشتر برای دخترم ...منم درمقابل با بچه های دیگه .اطرافیان صبورم و مهربان اما درمقابل دختر خودم نه واین منو رنج میده
من یه برادر دارم سه سال ازمن کوچیک تره و فقط زورش به من میرسه و من را میزنه ولی جلو بقیه موش میشه مادرم هم اون درس نمیخوانه حرصش را سر من خالی میکنه دیگه نمیدونم تا کجا میتونم تحملش کنم بهش محبتم میکنم میگه وظیفه ات بود همون اش و همون کاسه تازه من یه بار نمره ریاضیم را 13/5 اوردم همش من را با اون مسخره میکنه و چون میرم تو یوتیوب و مادرم خبر نداره من را تهدید میکنه و یا میگه میگم میری تو یوتیوب و پینترست واقعا این ادما غیر قابل تحملن نمیدونم چیکارکنم . مامانم هم میگه این دختره چی میخواد بشه تورو خدا من را درک کنین و به من کمک کنین ایا باید خود ککشی کنم ؟
چگونه میتوان در چنین جامعه پرمشکلی زندگی کرد که نتوانی دروغ بگی و سردیگران کلاه بذاری و بدخواه باشی و گرفتاری دیگران خوشحالت کنه و تنفر را بجای محبت در دلت جای دهی و به حق خود قانع نباشی و زیاده خواه باشی و قانون گریزی و تضییع حقوق دیگران را زرنگی و افتخار بدانی و از تحقیر و تخریب دیگران لذت ببری و متکبر باشی و دیگران را با نگاه پست ناچیز بشماری و منافق باشی و بسرعت افتاب پرست رنگ عوض کنی! و چاپلوس باشی و نان را به نرخ روز بخوری.
سلام لطفابه من بگیدجواب بایدچی بگم ازوقتی بچم به دنیااومده خانواده شوهرم هی به من میگن اصلاشبیه تونیست فقط شبیه خودمونه خوشگله هی باحرفهاشون حرص میدن هی تیکه میندازن
سلام لطفا به من کمک کنید ، من یک برادر ۵ سال از خودم کوچکتر دارم منتظر بهونه اس که دعوا راه بندازه کوچکترین حرف منو بهونه میکنه داد میزنه وسال خونه رو پرت میکنه ، حمله میکنه به کتاب هام ، وسایلم ،منو کتک میزنه بهم لگد و مشت میزنه . منم کنکوری ام میخوام درس بخونم
نمیتونم تمرکز کنم واقعا بی گناهم ولی مامانم چون داداشم کوچکتره میگه تقصیر توعه ، انقدر عصبی میشه که مامانم دست و پاشو میگیره که حمله نکنه ، فحاشی میکنه دیوونم کرده منو مثل خودش کرده ، مامانم هی بهم میگه یه چیزی بهش نگو که عصبی شه منم هی حس حماقت و سرزنش بهم دست میده ، من چی کارکنم چه جوری رفتار کنم ؟
سلام زنم بعضی موقع ها غیر قابل تحمل میشه خواهر هی تو زندگیم دخالت دارن می کنن ۶ ماه ازدواج کردم بالا نسبت شما مثل یه حیون میتونه خانه پدر خودش میشه شام ناهار ولی پاش خونه بابای من نمی زاره خسته شدم از دستش کاش این مهریش نبود راحت می شدم از دستش همش خانواده خودش رو ادم حساب میکنه فکر می کنه نمی دانم پول به حساب پدرش میریزد اخ ستون درد اوردم چه بگم که گیر این افتادم از من به بقیه پسر نصیحت اول طرف بشناسید بعد جلو برود حرفا زیاده ولی کمکم کنید
سلام من یه پسر نوجوان هستم دوتا برادر دارم هردوشون سنشون بیشتر از 21سال هست منم بچه آخر خانواده هستم سن من هم ۱۴سال هست برادر وسطی خیلی بامن دعوا میکنه بعد از دعوا میره پیشه مامانم ازم بد تعریف میکنه علکی دعوا راه میندازه بی دلیل فحش میده دیروز وقتی نهار میخوردیم ظرف خیار شور رو از قسط از جلوم برداشت
امروز هم وقتی آب میخوردم به من گفت از حسودیش آب میخوره
نمی دونم چیکار کنم مادرم هم از اون دفاع میکنه نمی دونم مگه من غلت کردم به دنیا اومدم مگه من غلت کردم به دنیا آمدم بعضی موقع ها لگد میندازه مشت میزنه انگار برادرش نیستم یه راه حل بگید راهنماییم کنید شمارا به خدا چند وقت پیش گفت انقدر به فیلم های مستهجن نگاه کردی اینجوری شدی به خداقسم به اونانگاه نمی کنم من پسری هستم که صلوات میفرستم دعا میخوانم راهنماییم کنید چیکار کنم باهاش
بسپار به خدا و از خدا بخواه کمکت کنه اصلا از کاراش ناراحت نشو فک کن بیماره و این کاراش از رو بیماریش انجام میده اینجوری تحملش راحتت تر میشه خودتت هم وقتت رو پر کن و اصلا بهش فک نکن مطمئنم همه چی درست میشه
ناشناس
۰۰:۳۶ ۱۹ فروردين ۱۴۰۰
متاسفانه پدر من به شدت نمیفهمه.و این باعث شده اعصاب من خراب بسه تا جایی که از شدتش سرم درد میگیره.با این که خیلی دوسمون داره و کاری های زیادی برامون کرده کلی لجباز و هر چی میگیم بابا نکن نکن بازم نمیفهمه.یه راهی میخوام که خودمو راحت کنم از این وضع
منم پدرم خیلی مارو دوس داره ....ولی تو بعضی مساعل واقعا میره رو مخ هزارتا دلیل منطقی بیازی باز یه دلیل مسخره میاره .....هرچیزی بخایم با هزارتا بهانه و اسرار باید قانعش کنیم
ناشناس
۱۸:۴۵ ۲۶ اسفند ۱۳۹۹
سلام من 17 سالمه و ی خواهر دارم ک دوسال ازم بزرگتره و خیلیییی ادم بد دل هست. همش به من حسودی میکنه و هی اذیتم میکنه. چون خودش کنکور هیچی قبول نشده و رتبه صدهزار شده ، حالا امسال ک من کنکور دارم همش اذیتم میکنه میاد کتابامو یواشکی بر میداره یا بلند بلند اهنگ میخونه تو خونه یا اون روز شنیدم داشت به دوستاش میگفت تروخدا دعا کنید این قبول نشه درحالی ک من موقع کنکور اون کلی دعاکردم براش ولی اون اینجوری میکنه
حتی مامان بابام هم جرأت نمیکنن بهش چیزی بگن بس ک بداخلاقه و مثل سگ پاچه میگیره. واقعا خیلی دلم میشکنه ک ی خواهر بزرگتر باید داشته باشم اونم اینقدر پست و بد ذات
یکم کمکم کنید. چجوری تحملش کنم آخه :(((
به نظرم باید کاری کنی که برادرات شرمنده شند از خودشون و سنشون می تونی حرف ها شون را جدی نگیری و حتی حرف ها ی جدی ای و که می زنند رو با خنده و مسخره تکرار کنی وکه انگار خیلی حرف خنده داری زده اصلا بهت بر نخورده و باید حالشو خیلی بد باشه که این حرف ها رو می زنند اگر اون ها تو ر و مسخره می کنند تو هم اون ها رو مسخره کن چون از ضعفشان هست که از این کار ها می کنند و اصلا خودت رو ناراحت نکن و بهش زیاد فکر نکن و
من به برادر دارم که پنج سال از من کوچیکتره الان پانزده سالشه خیلی رو اعصابمه همه اونو دوست دارن و به اون توجه میکنن مدام به من میگن ما دختر نمیخواستیم اگه تو پسر بودی خوب میشد همه به اون توجه میکنن اونم همش با من دعوا میکنه آخرش هم همه چیز تقصیر منه دیگه نمیدونم از دستش چیکار کنم
من یک مادر دارم که همیشه بین بچه ها فرق میزاره مثل اب تو سینی میمونه هرلحضه با یکی از بچه ها هست همیشه بین بچه ها میفته هر دفه با یکیش قهره اصلا حرف زدن تو کتش نمیره همیشه طرف مقابل مقصره اوهیچ وقت مقصر نیست.خیلی خسته شدم.باید با چنین مادرری چگونه رفتار کنیم
فقط تا میتونی عذابش بده تو لباساش نمک و سرکه بریز ، وسایل شخصیشو کثیف کن
ناشناس
۰۱:۰۹ ۲۱ دی ۱۳۹۹
برادر من خيلي عصبيه اصلا اجازه نميده من جايي برم همش منُ كنترل ميكنه اگه به حرفاش گوش نكنم منُ كتك ميزنه ذيروز ميخاستم برم خونه ي دوستم اجازه نداد من قايمكي رفتم فهميد منُ به حد مرگ زده بدنم پر از كبودي شده هروقت يكم عصباني ميشه ازم منُ يه عالمه كتك ميزنه
سلام من ی خواهرشوهر دارم خیلی بی احساسه من از خانوادم دورم هیچ کس رو تو این شهر ندارم ولی خانواده شوهرم همش توقع دارن من برم سمت اون الانم حامله شده من هفته ای دو دفعه بهش زنگ میزدم ولی بعد ی مدت دیدم اگه من یک سالم بهش زنگ نزنم اون اصلا یادی از من نمیکنه واقعا نمیدونم چطور باید باهاش برخورد کنم ،یکم منو راهنمایی کنید
وقتی میری خونش کاری کن که آرزوی مرگ کنه یا برو با مسواکش زیر ناخوناتو تمیز کن
علی
۱۳:۴۹ ۱۱ دی ۱۳۹۹
من یک برادر دارم 20 ساله است ولی من می خواهم یک چیزی را بخورم که مال عمویم هست نمی شود خانه عمویم طبقه 1 است و خانه ما 5 برادرم برای اینکه راحت تر درس بخواند به پایین می رود من یک روز در میان به پیش او می روم و می خواهم چیزی بخورم دعوا می شود نمی دانم چه کار کنم به خدا
سلام من فکر کنم یکی مثله من مادرشوهر داشته باشه همش با من دعوا میکنه با اینکه از پسرش خیلی کوچیکترم و بالاترم باز میگه برو خونه بابات همش الکی باهام دعوا میکنه تو خونه پدرشوهرم زندگی میکنم شوهرم هم میگه ولش جوابش رو نده من که با تو خوبم دلم میخواد هردو تا بمیرن شاید منم راحت شم نه راهنمیایی درست میکنه نه منو میبره جای دیگه خونه بگیره مادر شوهرم دلش پوره سر من خالی میکنه منم زود ناراحتی میکنم و اعصابم خورد میشه نمیدونم چیکار کنم واقعا خسته شدم یه بچه آوردم شاید بهتر شدن بدتر شدن خانوادم هیچ اقدامی نمیکنن میگن دوست دارم خودم بکشم از این زندگی لعنتی نمبشه با این زندگی کرد
من یه داداش ۵سال کوچیک از خودم دارم اصلا باهم دیگه جور نیستیم.من یکم بی اعصابم و اونم خنگ با اینکه ۱۳سالشه ولی انگار مغز عقل نداره بعضی وقتا فکر میکنم شاید عقب موندس نمیدونم هرچی هم بع خانوادم میگم ببریم دکتر میگن نه دست خودشه خودشو زده به اون راه ولی من مطمئنم یه مشکلی داره.منم چون بی اعصابم با یه کار و حرف کوچیک خیلی زود دیوونه میشم و بنابراین همه منو مقصر میدونن.من چیکار کنم
سلام و خسته نباشید همه مواردی که گفتین من انجام میدم ولی خانم بنده بدتر از این حرفاست حرفایی میزنه که ادمو دیوانه میکنه من بخاطر بچهها خیلی ملاحظه میکنم ولی دیگه صبرم داره تموم میشه میخوام طوری بزنمش که دیگه نتونم حرف بزنه لطفاً منو راهنمایی بکنید ممنون از شما
من یه داداش 5 سال بزرگتر از خودم دارم وقتی عصبانی میشه انقد داد میزنه میخواد گلوش پاره شه وقتایی هم که بابام نیس میخواد منو بزنه منم فقط میرم تو اتاق درو قفل میکنم تا وقتی بابام بیاد دوستان این راه همیشه جواب میده
من یه داداش دارم منو اذیت میکنه بعد گریه می کنه و اگر بخوام بزنمش مامان و بابام نمی زارن بعد مامان و بابام منو می زنن
بعضی مواقع حس می کنم من بچه شون نیستم
سلام من یه مادر بزرگ دارم پدر منو درآورده همش منو جلوی دوستام ضایع میکنه منو جلوی کل فامیل یه دیو بی شاخ دم ساخته و انقدر غرغر میکنه دلم میخواد کله ام رو بکوبم به دیوار من هر حرفی میزنم ربط میده به این که تو از دین دور شدی لطفا بگین چیکار کنم
سلام...من یه برادر دارم که از من سه سال بزرگتره ولی اخلاقاش عین بچه های ۳ سالس. خیلی منو اذیت میکنه و هم مامانمو. بابام هم هرچی بهش میگه گوش نمیده.
میتونید کمکم کنید. من هنوز سن کمی دارم و مجبورم با خانوادم تو یه خونه زندگی کنم ولی اینقدر که برادرم اذیتم میکنه واقعا آرزو میکنم هیچوقت خواهرش نبودم.راه فراری هم ندارم و کاری هم از دستم برنمیاد.
مادرم فوت شده و با برادرم با مادربزرگ زندگی میکنیم. کلا شخصیتش به نوعی هست که صرفا به فکر خودشه، اگر چیزی مطابق میلش پیش نره تمام ناراحتیشو سر من خالی میکنه،، اینها برام اهمیتی نداره.. اما وقتی قضیه سلامتی و جان ادم میشه قضیه فرق میکنه،در شرایط فعلی که بابت کرونا انجام یکسری کارهای روزمره متفاوت شده ایشون کلا توی عالم خودشه. چکاپ هایی که واقعا ضروری نیستن و انجام میده وقتی هم توضیح میدم براشون ، خیلی راحت میگن تو برادرت برین مسافرت! اگه نگرانین!!! رفتار بعضی از این اشخاص طوری نیست که بشه ندید گرفتشون!
همسر من همیشه نه میاره از این کلمه حالم به هم میخوره و هیچ پیشرفتی تو زندگیمون نکردیم فقط یه خونه داریم همین و بس خیلی منفی به همه چیز نگاه میکنه البته شکاک هم هست نمیدونم چیکارش کنم
این مطالب مفید بود اما واقعا چاره برخورد با آدم ابله چیه؟ ما یه همسایه نادان داریم مرد، زن و فرزندان همگی نادان هستن طوری که میلیون ها تومان پول خودشون رو به واسطه نادانی بر باد دادن اما مشکل اونجاست که زندگی رو بر همسایه ها نیز غیر قابل تحمل کردن، خونه رو به آشغال دونی تبدیل کردن، تا حد زیادی شبیه انسان های عصر حجر زندگی می کنن و کلا با تمدن بیگانه هستن و اساسا نتها گفتمان بلکه حتی دعوا و جنگ هم با این خانواده بی اثر هست. نادانی بزرگترین درد بی درمان هست.
من یه خواهر دارم اصلا به دنیا اومده که منو اذیت کنه و چون ۳ سال از من بزرگتره به همه حتی مامانم دستور میده ولی رابطش با بقیه خوبه . همین که از اتاق میام بیرون منو نصیحت میکنه و خاصیتی جز مضر بودن نداره
سلام ، من یه دخترام از خانواده سنتی، یه برادر دارم که کلن از بس اذیتمون کرده خسته شدم ازش ، ۳۲ سالش یه بارم سرکار نرفته، تا الانم خرجشو بابام میده، یه وقتای یه حرفی میزنه که آدم می خواد سرشو بکوبونه به دیوار، محکومیم به زندگی کردن با اینجور آدما و راه چاره نیست
منم همین طور بودم ولی ولی یه روز که جلو عموم شروع کرد حرف زدن بهم و در مورد فتح و فتوحات خودش حرف زدن پاشدم باهاش بحث کردن عموم دخالت کرد منم یه دست و پای عمومو شکوندم بعد اون همچی درست شد
ناشناس
۱۰:۴۲ ۲۹ فروردين ۱۳۹۹
من از همسرم بی زارم یعنی به خاطر بچم دارم پیر میشم هر روزم زهرمار هرشبم گریس واقعا صبرم لبریز شده چند بار خواستم خود کشی کنم ولی بخاطر بچم نمیتونم
سلام وقتتون بخیر خوب هستید. مطالب شما تا حدود زیادی درست و جالب و خوب بود. من با پدرم این مشکل رو دارم نمیدونم چیکار کنم. نمیخاد قبول کنه بره مشاوره. من پیش خودم گفتم مشاوره هم بره درست نمیشه .. اما همون هم نمیره میگه من مشکلی ندارم. و خیلی اذیت میشیم. افکار منفی میده. غر غر زدن و... میشه راهنمایی کنید؟؟
سلام
من همیشه میگم همه ما خلقت خدا هستیم چه خوب چه بد
این ادمهای عصبی اطرافیانمون هم واقعا باید دلت براشون بسوزه چون اونقد غصه تو دلشون دارن که نمیتونن تحمل کنند باید در مقابلشون صبور باشیم
منم وقتی ازدواج کردم شوهرم از ازدواج با من پشیمون شده بود به خاطر سخت گیریهای مادرم با خودم فکر کردم همه مردها مثل هم هستند اگه طلاق بگیرم زندگی خوبی نخواهم داشت بهش محبت میکردم غذا سر موقع درست میکردم همیشه خونه ام رو تمییز نگه می داشتم خلاصه تا می تونستم منتشو میکشیدم چند سال این کارا رو میکردم الان شدم نور چشم شوهرم اینو برا این گفتم که صبور باشید در مقابل این ادمها کمکشون کنید اگه نمیتونید اذیتشون نکنید
با سلام صحبتهاي شما رو كاملا قبول دارم و خيلي دلم ميخواد همانطور كه ميفرماييد عمل كنم ولي وافعا سكوت كردن خيلي سخته يعني همون لحظه بدون اينكه عمدي باشه فقط قصد داري نظرتو بگي ولي متاسفانه عكس جواب ميده
من در واقع دنبال راهكارم كه چه تمرينهاي يا چه كاري بكنم طوري كه شما ميفرماييد رفتار كنم با همسرم كه بيست و يك ساله همين مشكل رو داريم
وای باز کار شما یکم راحته من یک شوهر خاله دارم اما هنوز ازدواج نکردن نامزدن وای این مرد یکبار طلاق رفته اگر بگی از 100% 99%مریزه یعنی همه جاش مریزه اه انقدر خالم با این مرد به ما ها تیکه میندازند که بابام میخواد داداشم و منو بزن ااز این زندگی نکبت بار خسته شدم اون همه اش به ما تیکه میندانزه ابرومارا جلو همه میبره همه حسودی به ما میکنه از قدیم گفتن حسود حسود هرگز نیاسود امیدوارم سریعا از زندگی ما بره بیرون من به همه میگم اون مناسب خالم نیست و از خالم ۱۲ سال بزرگتره ومثل پدرش میمونه خالم خیلی زیبا و خوشگل هستش اما عشق و پول اون مرد چشمای خالمو کور کرده تازه هم خیلی بد مردیه و هرچه زودتر از زندگی مون بره بیرون
داداشم هم ۱۰ سال از من بزرگتره و همش سن شو به رخ من میکشه خیلی رو مخمه ولی خداروشکر همه طرف داری منو میکنن
من یک همسر دارم دقیقا حرفهای آقا دکتر رو انجام میده یعنی هر چی میخوای اشتباهتش رو بهش گوش زد کنی حق به خودش میده تازه من و مقصر میدونه اصلا چیزی به نام صحبت کردن بین ما نیست ادمی هست فحاش و بدون منطق من رو هم به مرز جنون داره میرسونه لطفا راهنمایی ام کنید البته بعضی مطالب دقیقا مسکل من بود کمکم خواهد کرد ممنون
سلام منم یه دوست تو مدرسه دارم که خیلی اذیتم می کنه من کلاس هفتمم مامانم و بابام اصلا تو جلسه های مدرسه ام شرکت نمی کنن همین دوستم مائده رو وقتی بهشون می گم گوش نمی دن و می گن کاری نمیشه کرد واقعا وقتی میام خونه اصلا نمی تونم تمرکز کنم همش افسردگی درم و از استرس معدی ام درد می گیره ولی به قول مامانم کاریش نمیشه کرد
سلام منم یه خواهر دارم که ۵ سال کوچیکتر از منه ولی چنان خودش رو میگیره و منو سرزنش میکنه و همش سرم داد میزنه و میگه باید به حرفم گوش کنی.با مادر بیچاره ام اینقدر دعوا میکنه که مادرم سردرد میگیره واقعا به حال مادرم گریه ام میگیره
باهاش قطع رابطه کن هر آتویی هم ازت داره واست مهم نباشه
اشکان
۱۸:۴۰ ۱۷ آبان ۱۳۹۸
واقعا درک نمیکنم این آدما از ما چی میخوان؟؟
منم یه برادر بزرگتر از خودم دارم که دقیقا همین مشخصاتو داره و واقعا رو مخه.فقط پنج سال از من بزرگتره ولی فک میکنه خیلی بزرگه و با من مثل بچه ها برخورد میکنه با اینکه ۲۱ سالمه.
حتی با خواهرمم همینطوره.خودشم رفتا بچگونه ای داره و مادرمم از دستش خسته شده.۲۶ سالشه ولی هنوز تو خونست و نه درس میخونه و نه ازدواج میکنه تا از دستش خلاص شیم و نه کار میکنه و فوقالعاده تنبله حتی حال نداره بره دو تا نون برا خونه بخره و من خسته و کوفته از دانشگاه و کلاس زبان و سرکار که میام خونه مجبورم برن نون هم بخرم.من هر روز صبح ساعت ۸ صبح میرم بیرون و ساعت ۹ شب میام خونه و از من میپرسه کجا بودی و چیکار کردی و ......
یعنی من باید با این سن و سالم جواب پس بدم به همه.به خدا دیگه خسته شدم از دستش لطفا راهنماییم کنید چیکار کنم شرایط بهتر شه و روابطمون قشنگتر شه و اون به من احترام بزاره و فک نکنه که من یه بچه شیش سالم
باسلام من با 13 سال زندگی غیر قابل تحمل که تا به امروز اسمشو نمیدونستم ساختم البته با دو فرزند دارم صبر میکنم .ولی زندگی بااین افراد یه جورایی مرگه .من درک درستی از عشق ولذتی از زندگی وجوانیم نبردم .خدا نصیب نکنه .من چند سال از سنم پیر تر وشکسته تر شدم
من یه خواهر دارم بچه اوله. از همون بچگی ناسازگار بود. الان که بزرگ شده نه ازدواج میکنه نه کار میکنه نه تو کارای خونه کمک میکنه فقط با همه دعوا میکنه و با همه کس مخالفه حتی یه دوست هم نداره. یعنی مایع عذاب خانواده و فامیله
باعث شده همه ما تو خونه عصبی بشیم. همیشه هم دروغ میگه
واقعا نمیدونیم باهاش چی کار کنیم. خدایا فقط از شرش نجاتمون بده
بی دلیل کسی اینطوری نمیشه به جای اینکه کمکش کنین اینجوری میگین مگه انتظار دیگه ای هم میشه داشت ؟
ناشناس
۱۰:۱۷ ۲۲ خرداد ۱۳۹۹
منم،مثل خواهر شما هستم،البته نه در اون حد،دلیل هم داره،دلیلش اینکه از بچگی بدبختی کشیدم،کل زندگی شون فدای پسرشان کردن، من دخترم و احساسی تر و نیاز به محبت دارم ،نه سرکوب
اون دوستانی که مینالند که همسرشون بداخلاقه، خدمتشون بگم که گوشتون کر و چشمتون کور، میخواستید برید سراغ یه کیس بهتر برای ازدواج، چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی؟
امیدوارم خدا یه روزی انقدی که باعث عذاب ما شدن چندبرابر عذابشون بده
خدا لعنتشون کنه دیگ نمیکشم خسته شدم یه ادم چقدر دروغگو و کثیف و پست میتونه باشه چرا خدا این جور ادمای چندش اوری رو به وجود اورده بدتر از همه یه نفرم نیست به ادم دلداری بده
سلام من یه دختر ۱۶ ساله ام ک یه شوهر خاله دارم بشششششششدددددددتتتت رو مخه و فقط خدا میدونه ک من چقد از این بشر متنفرم یادمه از وقتی بچه دار شدن و از شانس گندم بچشون مثه من دختره و همش با این موجود کوفتی جدید تو سر من میزنن و از وقتی تیزهوشان قبول شدم خیلی بم حسودی میکنه و میگه یاسمن من اینقد رو این بچه کار میکنم ک روی تو رو کم کنه افتضاح عقده ای هس و هر وقت میرم خونه مامان بزرگم عزا میگیرم و متاسفانه تو این خونواده هیشکس طرف من نیس و همه فک میکنن من مقصرم چون خیلی بش توجه نمیکنم با اینکه اون کلی تهمت میزنه و ب اون چیزی نمیگن بخدا دارم دیوونه میشم اخه مگه من چقد تحمل دارم هیشکس درکم نمیکنه همش ارزو میکنم برا دانشگاه یه شهر دیگه قبول شم و دیگه برنگردم نظر شماها چیه؟
سلام
باز خوبه شوهر خالته.. مث من با یه خواهر عقده ای گرفتار نیسی ک ده سال ازت کوچیکتر باشه و بی نهایت بی تربیت و دهن پاره... و همیشه همه طرف اونو بگیرن... درد من توی خونه و خونوادمه.. وقتی خواهر بی تربیتم جلو جمع و غریبه ها دعوا راه میندازه باهام و تربیتشو ب نمایش میذاره... بقیه درکم میکنن و ب مادرم تذکر میدن ک باید ب اون کوچیکتره ادب بدی ن بزرگتره رو توبیخ کنی بابت حرف شنیدن
... عزیزم بهترین راه اینه خودتو شاد و سرزنده نگه داری و نذاری کسی شخصیتتو زیرپا بذاره.. با لبخندت باعث شکستشون شو.. موفق و در آرامشباشی
س
۱۸:۱۹ ۲۲ شهريور ۱۳۹۸
سلام من یک دختر عمو دارم که خیلی رو مخه الکی دوست داره دنبال دعوا برگرده مثلا داشتم باهاش حرف میزدم گفت عکس از بچگیت داری منم یکی نشونش دادم بهم گفت چقدر زشت بودی بعد یه عکس از خودش نشونم داد و گفت من بهتر از تو بودم منم تو دلم گفتم جواب ابلهان خاموشیست جوابشو ندادم ولی تا حالا چقدر کوتاه اومدم با خودم گفتم داره خودشو کوچیک میکنه مامانش زنه خوبیه ولی هیچی بهش نمیگه خلاصه با این که ازم بزرگتره عقلش کوچیکه چکار کنم ضایعش کنم تو جمع؟
سلام من مادر دوپسرهستم چهل وشش سالمه شوهرم زورگوست چکارکنم بدقولم هست مثلا به پسر بزرگم قول داده بود که پزشکی قبول بشه براش ماشین بخره ولی زد زیرقولش الان پنج ساله که گذشته ولی ماشین نخریده .پولدار وخسیس وزورگو ودیکتاتور
دوستان گرامی اگر افردای در خانواده دارید یا دوست و اشنا که دارای مریضی جنون و دو قطبی و غیره هستن و همیشه سعی دارن از شما بد بگن و امتیاز بخرن،بهترین کار اینه که ارامش خودتون رو حفظ کنید و به همه بدون اینکه بفهمه بگید مشکل داره اونوقت نمیتونه شما رو خراب کنه و دیگران هم باهاش طوری برخورد میکنن که درستم بشه
باور دارم هر چقدر جلوتر میریم، آدمها پیچیده تر میشن و به تبع اون زندگیها پیچیده تر. بدون شک هیچکسی در تمام حوزه ها نمیتونه فرد موفقی باشه و اینجا لزوم بهره گیری از مشورت با کسانیکه صاحب نظر هستن و موفق، اجتناب ناپذیره. شاید در مورد برخی از افرتد، ازدواج یک ضرورت اجتماعی محسوب نشه چه در غیر اینصورت هم باعث بدبختی خودشون میشن و هم طرف مقابل وای به اون روزیکه بچه ای هم وجود داشته باشه. شرایط نابسامان اقتصادی جامعه هم تاثیر مخرب خودش رو تو روابط آدمها اعم از حانواده یا غیر گذاشنه. بی انگیزگیها، وفور مواد مخدر، بیکاری ... تو این شرایط هنر کنیم خودمونو حفظ کنیم و هنر کنیم به دیگران اگه خیری نمیرسونیم، شرمون گرببانگیرشون نشه.
سلام ما پنج تا خواهریم از یکی از خواهرام خیلی بدم میاداون خیلی بی ادب و پررو و گستاخ و حسود و مادرم هم همیشه طرف اونو میگیره دوتاشون خیلی غیر قابل تحملن چی کار کنم؟
زنی دارم غیر قابل تحمل از دستش خسته شدم بعداز 28 سال می خ واهم طلاقش بدهم دایم من ودخترم سرزنش میکنه اصلا حرف گوش نمکنه وتمام فحاشی عالم را به ما میگه و15ساعت داد میزنه وهیچگاه حق به ما نمی ده وهمیشه گناه را هم به گردن ما می اندازه لطفا مارا کمک کن چون فکر میکنم روانی شده است
این خصوصیات 99 درصد اطرافیان منه ینی بیشتر فامیلامون ...واقعا خیلی زور داره بخوای رفتار های زشت کسایی رو تو زندگیت تحمل کنی که هیچ نقشی تو انتخابشون نداشتی یه مشت آدم فضول و حسود و بدذات و بی ادب اسایشمون رو ازمون گرفتن ..
منم ی خواهر غیر قابل تحمل دارم تا چیزی بر وفق مرادش نیست خودشو میزنه به مریضی که طپش قلب داره چشماش نمیبینه سرش گیج میره و ... مامان بابای بیچارمم که فک میکنن واقعیه بیچاره ها میمیرن و زنده میشن تا دو سه روز که اون خوب میشه هیچ وقت کسی جرئت نداره حرفی یهش بزنه تا میگی بالای چشمت ابرو سرت داد میزنه و بعدم حالش بد میشه خدا صبر هممون بده
که ناچارم به تحملش،خوشحالم ازاسنکه مطالبتون با تمام تجتربم مطابقت داره
یکم اروم شدم،بابت توصیهها سپاسگزارم!☺️
خواهر زاده هام خیلی غیر تحملن
اصن نمیتونم تحملشون کنم اعصابم ضعیفه
یکیش ک از من متنفره
بهش یبار گفتم دخترک نچسب
من یه خانم متاهلم ک فعلا نامزدم و تو خونه بابام زندگی می کنم بشدت منو اذیت می کنه اشتباهات نوجوانیم رو سرکوفت می کنه میخوام حرف بزنم تهدیدم می کنه ک میزنم می کشمت میخوام جایی برم یا چیزی بخرم میگ حق نداری تنها بری همسرمم خونشون تهرانه ماهی ی بار میاد شهرستان ما خجالت می کشم بهش چیزی بگم
واقعا واسه هر مسئله کوچیکی دعوا راه میندازه فحاشی می کنه زندگی رو ب کامم تلخ کرده من این مسئله رو قبول کردم ک پدرم ی انسان بشدت روان پریش ولی بعضی مواقع صبرم لبریز میشه نمیدونم چیکار کنم خیلی هم اهل دخالت کردن تو مسائل شخصی من و همسرم هس واقعا دیگ خسته شدم از دستش بعضی موقع ها آرزوی مرگ می کنم برای خودم نمی دونم چطوری باهاش کنار بیام چون اصلا قابل تحمل نیس حرفاش سرکوفتاش
من خودم دختردایی و پسرداییم اینطور هستن واقعا خیلی سخته با این افراد بمونی یه جا
من فکر می کنم که از همه بی چاره ترم. یه برادر دارم که بعضی وقت ها ما رو به مرز سکته می رسونه. من یه دختر جوونم ولی از دستش هر بار که میرم درمانگاه دکتر بهم میگه که خونت غلیظه با این که ورزش هم میکنم و به سلامتیم اهمیت میدم. حالا به خاطر این میگم بدبختم که وقتی طرف خون منو تو شیشه میریزه من باز دلم برای اون آدم می سوزه و میگم کاش میمردم و سرش داد نمیز دم یا ...بدبختی من اینه که هرچقدر هم یکی بهم جفا کنه باز دلم برای اون آدم میسوزه
نمیتونم تمرکز کنم واقعا بی گناهم ولی مامانم چون داداشم کوچکتره میگه تقصیر توعه ، انقدر عصبی میشه که مامانم دست و پاشو میگیره که حمله نکنه ، فحاشی میکنه دیوونم کرده منو مثل خودش کرده ، مامانم هی بهم میگه یه چیزی بهش نگو که عصبی شه منم هی حس حماقت و سرزنش بهم دست میده ، من چی کارکنم چه جوری رفتار کنم ؟
امروز هم وقتی آب میخوردم به من گفت از حسودیش آب میخوره
نمی دونم چیکار کنم مادرم هم از اون دفاع میکنه نمی دونم مگه من غلت کردم به دنیا اومدم مگه من غلت کردم به دنیا آمدم بعضی موقع ها لگد میندازه مشت میزنه انگار برادرش نیستم یه راه حل بگید راهنماییم کنید شمارا به خدا چند وقت پیش گفت انقدر به فیلم های مستهجن نگاه کردی اینجوری شدی به خداقسم به اونانگاه نمی کنم من پسری هستم که صلوات میفرستم دعا میخوانم راهنماییم کنید چیکار کنم باهاش
حتی مامان بابام هم جرأت نمیکنن بهش چیزی بگن بس ک بداخلاقه و مثل سگ پاچه میگیره. واقعا خیلی دلم میشکنه ک ی خواهر بزرگتر باید داشته باشم اونم اینقدر پست و بد ذات
یکم کمکم کنید. چجوری تحملش کنم آخه :(((
بعضی مواقع حس می کنم من بچه شون نیستم
قانون جوکر
میتونید کمکم کنید. من هنوز سن کمی دارم و مجبورم با خانوادم تو یه خونه زندگی کنم ولی اینقدر که برادرم اذیتم میکنه واقعا آرزو میکنم هیچوقت خواهرش نبودم.راه فراری هم ندارم و کاری هم از دستم برنمیاد.
از دست بابام دیوانه شدیم نمی دونیم چیکار کنیم ، هرکی برای یک چیزی ازش دل خوره
توضیحایی روکه نوشته بودیم خواندیم ولی هنوز انجامش ندادیم .
لطفا بقیر از اون توضیحا بازم توضیح بدید ،سپاس .
باید شکیبا باشیم
من همیشه میگم همه ما خلقت خدا هستیم چه خوب چه بد
این ادمهای عصبی اطرافیانمون هم واقعا باید دلت براشون بسوزه چون اونقد غصه تو دلشون دارن که نمیتونن تحمل کنند باید در مقابلشون صبور باشیم
منم وقتی ازدواج کردم شوهرم از ازدواج با من پشیمون شده بود به خاطر سخت گیریهای مادرم با خودم فکر کردم همه مردها مثل هم هستند اگه طلاق بگیرم زندگی خوبی نخواهم داشت بهش محبت میکردم غذا سر موقع درست میکردم همیشه خونه ام رو تمییز نگه می داشتم خلاصه تا می تونستم منتشو میکشیدم چند سال این کارا رو میکردم الان شدم نور چشم شوهرم اینو برا این گفتم که صبور باشید در مقابل این ادمها کمکشون کنید اگه نمیتونید اذیتشون نکنید
من در واقع دنبال راهكارم كه چه تمرينهاي يا چه كاري بكنم طوري كه شما ميفرماييد رفتار كنم با همسرم كه بيست و يك ساله همين مشكل رو داريم
داداشم هم ۱۰ سال از من بزرگتره و همش سن شو به رخ من میکشه خیلی رو مخمه ولی خداروشکر همه طرف داری منو میکنن
ممنون
منم یه برادر بزرگتر از خودم دارم که دقیقا همین مشخصاتو داره و واقعا رو مخه.فقط پنج سال از من بزرگتره ولی فک میکنه خیلی بزرگه و با من مثل بچه ها برخورد میکنه با اینکه ۲۱ سالمه.
حتی با خواهرمم همینطوره.خودشم رفتا بچگونه ای داره و مادرمم از دستش خسته شده.۲۶ سالشه ولی هنوز تو خونست و نه درس میخونه و نه ازدواج میکنه تا از دستش خلاص شیم و نه کار میکنه و فوقالعاده تنبله حتی حال نداره بره دو تا نون برا خونه بخره و من خسته و کوفته از دانشگاه و کلاس زبان و سرکار که میام خونه مجبورم برن نون هم بخرم.من هر روز صبح ساعت ۸ صبح میرم بیرون و ساعت ۹ شب میام خونه و از من میپرسه کجا بودی و چیکار کردی و ......
یعنی من باید با این سن و سالم جواب پس بدم به همه.به خدا دیگه خسته شدم از دستش لطفا راهنماییم کنید چیکار کنم شرایط بهتر شه و روابطمون قشنگتر شه و اون به من احترام بزاره و فک نکنه که من یه بچه شیش سالم
باعث شده همه ما تو خونه عصبی بشیم. همیشه هم دروغ میگه
واقعا نمیدونیم باهاش چی کار کنیم. خدایا فقط از شرش نجاتمون بده
خدا لعنتشون کنه دیگ نمیکشم خسته شدم یه ادم چقدر دروغگو و کثیف و پست میتونه باشه چرا خدا این جور ادمای چندش اوری رو به وجود اورده بدتر از همه یه نفرم نیست به ادم دلداری بده
باز خوبه شوهر خالته.. مث من با یه خواهر عقده ای گرفتار نیسی ک ده سال ازت کوچیکتر باشه و بی نهایت بی تربیت و دهن پاره... و همیشه همه طرف اونو بگیرن... درد من توی خونه و خونوادمه.. وقتی خواهر بی تربیتم جلو جمع و غریبه ها دعوا راه میندازه باهام و تربیتشو ب نمایش میذاره... بقیه درکم میکنن و ب مادرم تذکر میدن ک باید ب اون کوچیکتره ادب بدی ن بزرگتره رو توبیخ کنی بابت حرف شنیدن
... عزیزم بهترین راه اینه خودتو شاد و سرزنده نگه داری و نذاری کسی شخصیتتو زیرپا بذاره.. با لبخندت باعث شکستشون شو.. موفق و در آرامشباشی