تحولات اخیر در روابط اسرائیل با امارات و عربستان سعودی، نه یک همگرایی خودجوش، بلکه نتیجه طراحی دقیق ایالات متحده برای بازتعریف نظم ژئوپلیتیک خاورمیانه است. این بازی دیپلماتیک، با هدف تقویت ائتلاف ضد ایران، تضعیف محور مقاومت، و تثبیت هژمونی آمریکا در منطقه پیش میرود. با این حال، ایران میتواند با بهرهگیری از ابزارهای رسانهای و فرهنگی، واقعیت پشت پرده این توافقها را افشا کرده و تناقضات سیاستهای عربستان و امارات را آشکار سازد .
۱. امارات و عربستان: قهرمانان دروغین فلسطین
- امارات: تعلیق موقت یا فریب پایدار؟
امارات در سال ۲۰۲۰ با ادعای «جلوگیری از الحاق کرانه باختری» به اسرائیل، پیمان ابراهیم را امضا کرد. اما اظهارات یوسف العتیبه، سفیر امارات در آمریکا، در سال ۲۰۲۴ نشان داد که این تعلیق موقت بود و اکنون منقضی شده است. در واقع، اسرائیل همچنان به گسترش شهرک سازیها ادامه میدهد، و امارات هیچ اهرم فشاری برای توقف آن ندارد . این موضوع نشان میدهد ادعای حمایت از فلسطین، صرفاً نقابی برای عادیسازی روابط و جلب حمایت آمریکا بود.
- عربستان: بازی دوگانه بین آمریکا و فلسطین
عربستان سعودی نیز در مسیر مشابهی گام برداشته است. اگرچه ریاض به طور رسمی بر پایبندی به «ابتکار صلح عرب» (۲۰۰۲) تأکید میکند، اما مذاکرات پنهانی با اسرائیل و آمریکا برای عادیسازی روابط در جریان است. بر اساس گزارشها، عربستان در ازای به رسمیت شناختن اسرائیل، خواستار تضمینهای امنیتی از آمریکا، دسترسی به فناوری هستهای غیرنظامی، و کاهش انتقادات بینالمللی درباره نقض حقوق بشر شده است. این در حالی است که اسرائیل حاضر به امتیازدهی معنادار به فلسطینیها نیست و حتی طرح الحاق کرانه باختری را به تعویق انداخته، نه لغو کرده است.
۲. آمریکا: گرداننده پشت پرده
- اهداف استراتژیک واشنگتن
ایالات متحده با میانجیگری بین عربستان و اسرائیل، به دنبال سه هدف کلیدی است:
۱. تقویت ائتلاف ضد ایران: ایجاد جبهه متحد عربی-اسرائیلی برای مهار نفوذ منطقهای تهران.
۲. محدودسازی چین: وادار کردن عربستان به کاهش همکاریهای اقتصادی و امنیتی با پکن، از جمله ممنوعیت استفاده از فناوری هوآوی و قیمتگذاری نفت با دلار .
۳. بازسازی هژمونی: پس از شکستهای سیاست خارجی (مانند خروج از افغانستان)، آمریکا نیازمند یک پیروزی نمادین در خاورمیانه است.
- نقش ترامپ و بایدن: دو روی یک سکه
اگرچه جو بایدن و دونالد ترامپ در شیوه اجرا متفاوت عمل کردهاند، اما هر دو عادیسازی روابط را در راستای منافع آمریکا به پیش بردهاند. ترامپ با امضای پیمان ابراهیم، زمینه را فراهم کرد، و بایدن با فشار بر عربستان برای محدودسازی روابط با چین، این روند را تسریع بخشید. حتی بازگشت ترامپ به قدرت در ۲۰۲۵، احتمالاً به گسترش بیشتر این توافقها میانجامد.
۳. ایران: فرصتها در بحران
- رسانهها و افشای تناقضها
ایران میتواند با تمرکز بر دو محور، دست آمریکا و متحدانش را رو کند:
۱. روایتسازی مبتنی بر مقاومت: برجستهسازی تناقض بین ادعاهای حمایت از فلسطین و همکاری عملی با اسرائیل. برای مثال، افشای اسنادی که نشان میدهد عادیسازی روابط امارات و عربستان، نهتنها به نفع فلسطینیان نبوده، بلکه شهرکسازیها و نقض حقوق بشر را تشدید کرده است.
۲. تقویت گفتمان مقاومت: استفاده از platforms فرهنگی و مذهبی برای نشان دادن همبستگی با فلسطین و محکومیت همکاری کشورهای عربی با اسرائیل. این اقدام میتواند حس بیاعتمادی به رهبران عرب را در میان تودههای مردم افزایش دهد.
- ایران و بازی قدرت منطقهای
تهران با استفاده از ابزارهای دیپلماتیک (مانند توافق با عربستان) و امنیتی (حمایت از گروههای مقاومت)، میتواند هزینههای همکاری با اسرائیل را برای ریاض و ابوظبی افزایش دهد. بهویژه پس از حملات حوثیها به زیرساختهای نفتی عربستان در ۲۰۲۳، ریاض به آسیبپذیری خود در برابر محور مقاومت پی برده است. ایران میتواند با تقویت این گفتمان، عربستان را میان تعهداتش به آمریکا و امنیت داخلی خود گرفتار سازد.
۴. آینده محتمل: تداوم بحران یا تغییر پارادایم؟
- سناریوی تداوم وضع موجود
اگر عربستان و امارات به همکاری با اسرائیل ادامه دهند، نه تنها مسئله فلسطین به حاشیه رانده میشود، بلکه شکاف بین رهبران عرب و افکار عمومی عمیقتر خواهد شد. این وضعیت، زمینه را برای گسترش نفوذ ایران و گروههای مقاومت فراهم میکند .
- سناریوی تغییر با محوریت مقاومت
ایران در صورت موفقیت در دیپلماسی رسانهای و فرهنگی، میتواند همبستگی منطقهای علیه عادیسازی را تقویت کند. برای نمونه، پس از توافق ابراهیم، موجی از اعتراضات در کشورهای عربی شکل گرفت که نشان دهنده عدم مقبولیت این توافقها در سطح مردمی است . تقویت این جنبشها، آمریکا و متحدانش را وادار به تعدیل مواضع خواهد کرد.
آمریکا محور است، اما مقاومت زنده است
در پایان باید به این نکته اشاره کرد که استراتژی آمریکا در خاورمیانه، مبتنی بر ایجاد اتحادی ناپایدار میان اسرائیل و کشورهای عربی است که منافع ملی آنها را قربانی اهداف کوتاه مدت واشنگتن میکند. با این حال، ایران با بهرهگیری از ابزارهای فرهنگی و رسانهای، میتواند واقعیت این «صلحهای دروغین» را برملا ساخته و عربستان و امارات را در برابر ملتهای منطقه مسئولیتپذیر کند. در نهایت، آینده خاورمیانه نه در دست بازیگران خارجی، بلکه در گرو اراده مردمی است که حاضر نیستند هویت و عدالت را فدای معاملههای پشت پرده کنند.
*پژوهشگر حوزه استراتژی