باشگاه خبرنگاران جوان؛ فاطمه تورانلو - «مرزها را سیاستمداران انگلیسی بعد از جنگ جهانی اول در نقشهای خالی کشیدند؛ حدود عربستان و کویت و عراق را یک کارمند دولت انگلیس در سال ۱۹۹۲ تعیین کرد. قدرتهای اروپایی آن زمان بر این بودند که باید نوعی نظام حکومتی مصنوعی در خاورمیانه به وجود آورند تا اساس موجودیت سیاسی مسلمانان را تغییر دهند.» این بخشی از کتاب «صلحی که همه صلحها را بر باد دادْ نوشته دیوید فرامکین است که در آن از یک بازی انگلیسی با عنوان «بازی بزرگ» صحبت میشود.
بازی که نشان میدهد رویای قدرتهای غربی برای منطقه ما حکایت و امروز نیست؛ بلکه راهی چند ساله است تا در نهایت منطقه غرب آسیا به کشورهایی کوچک و بی خطر بدل شوند؛ این رویایی بود که هربار به صورتی متفاوت خود را جلوه گر میکرد.
سال ۱۹۹۳؛ شیمون پرز نهمین رئیس جمهور رژیم صهیونیستی اصلیترین دست نشانده غرب در منطقه غرب آسیا این رویا را در قالب یک کتاب عرضه کرد. کتابی به نام «The New Middle East» یا همان خاورمیانه جدید. او در این کتاب درباره تشکیل خاورمیانه جدید صحبت میکند و در آن سه طرح اصلی را نام میبرد: طراحی یازدهم سپتامبر و حمله نظامی به افغانستان، شعار اصلاحات اجتماعی و در نهایت آشکار کردن تغییر جغرافیای سیاسی.
ایدهای که بارها و بارها تکرار شد و نشان داد که روز و شب مقامات صهیونیستی و غرب به چگونگی تحقق این رویا میگذرد. برای مثال در روزهای جنگ ۳۳ روزه کاندولیزا رایس گفته بود «آن چه ما در آنجا شاهدش هستیم، دردهای زایمان یک خاورمیانه جدید است. ما باید مطمئن باشیم که به سوی این خاورمیانه قدم بر میداریم و نه برای بازگشت به خاورمیانه پیشین».
«رالف پیترز»، سرهنگدوم بازنشسته آمریکا در مقالهای پیشنهاد تجزیه کشورهای منطقه را عنوان میکند. جیمز ولشی رئیس پیشین سازمان سیا نیز معتقد بود که عربستان سعودی باید به سه کشور کوچکتر بدل شود.
موضوعی که در سخنرانی سال گذشته نتانیاهو در سازمان ملل خود را به صورت واضح نشان داد؛ وقتی که او با نشان دادن نقشهای خیالی خاورمیانهای را به تصویر کشیده بود که در آن فلسطینی وجود نداشت.
رویایی که رهبر انقلاب در سال ۱۳۸۳ درباره آن فرمودند: «مسئله خاورمیانه بزرگ، یک آرزوی آمریکایی است. خاورمیانه بزرگی که آنها میگویند، یعنی کشوری بزرگ در خاورمیانه به مرکزیت اسرائیل. البته منظور آنها این نیست که یک دولت واحد تشکیل شود؛ نه، همین دولتهایی که در مرزهای جغرافیایىِ کنونی قرار دارند، باشند؛ منتها دولتهایی که توی مشت آمریکاییها باشند؛ مردم بهظاهر آنها را انتخاب کرده باشند، امّا آمریکاییها خواسته باشند.»
حالا زمان گذشته است؛ اتفاقات منطقه غرب آسیا به ویژه سوریه، اما بسیاری را یاد این رویای دور غرب میاندازد.
محمد توفیق العلاوی سیاستمدار عراقی و نخستوزیر پیشین عراق معتقد است: یکی از هدفهای اسرائیل، تخریب و تجزیهی سوریه و ایجاد چندین دولت کوچک بر اساس مذهب و قومیت و درگیری بین آنهاست. این هدف تنها با ظهور گروه تروریستی که به راحتی به قتل و خونریزی میپردازد و ویرانی میآفریند، محقق میشود.
روح الله مدبر کارشناس مسائل سیاست خارجی نیز در این باره معتقد است: متاسفانه افق پیش رو نشان میدهد که سوریه در پروژه تجزیه غرب قرار دارد و قدرتهایی که در آشوب این کشور نقش داشتند این کشور را به سمت تجزیه خواهند برد و وضعیت به سمت بحران خواهد رفت.
حسن شمشادی نیز در این باره گفته است: مرحله سوم این بود که اگر منافعشان باشد و به این نتیجه برسند که تجزیه سوریه میتواند به امنیت بیشتر رژیم صهیونیستی کمک کند قطعا به فکر تجزیه سوریه نیز هستند، اما طبعا تنها بازیگر سوریه صهیونها نیستند. اگر موضوع تجزیه پیش بیاید تعارض منافعی با آنچه که ترکها در سوریه به دنبال آن هستند ایجاد میشود و مجبورند که منافع ترکیه را نیز تضمین کنند؛ و این یعنی بخشی از خوابی که غرب از زمان جنگ جهانی اول برای این منطقه دیده است. اما البته این تمام ماجرا نیست.بخش عمدهای از این داستان حول یک محور میچرخد؛ محوری که تا امروز بسیاری از بازی های غرب و متحدانش را بر هم زده است.
همان محوری که رهبر معظم انقلاب اسلامی درباره آن اظهار کردند: مقاومت این است، جبهه مقاومت این است: هرچه فشار بیاورید محکمتر میشود، هرچه جنایت کنید، پرانگیزهتر میشود. هرچه با آنها بجنگید، گستردهتر میشود و من به شما عرض میکنم به حول قوهی الهی گسترهی مقاومت بیش از گذشته تمام منطقه را فرا خواهد گرفت. عوامل استکبار بعد از این حوادث سوریه خوشحالند، به خیال اینکه با سقوط دولت سوریه که طرفدار مقاومت بود جبههی مقاومت دیگر ضعیف شده. اینها سخت در اشتباهند؛ آن کسانی که خیال میکنند با این چیزها جبههی مقاومت ضعیف شده است درک درستی از مقاومت و جبههی مقاومت ندارند. نمیدانند جبههی مقاومت اصلاً یعنی چه.
حضرت آیتالله خامنهای تاکید کردند: جبههی مقاومت یک سختافزار نیست که بشکند یا از هم فرو بریزد یا نابود بشود. مقاومت یک ایمان است، یک تفکر است، یک تصمیم قلبی و قطعی است، مقاومت یک مکتب است یک مکتب اعتقادی است. چیزی که ایمان یک عده مردم است با فشار آوردن نه فقط ضعیف نمیشود بلکه قویتر میشود. انگیزهی افراد جبههی مقاومت و عناصر جبههی مقاومت با دیدن خباثتها قویتر میشود و دامنهی جبههی مقاومت گستردهتر میشود؛ و این داستان یک بازی غربی بود؛ آرزویی که سالهاست دنبال میشود و قطعا شناخت دشمن و راهبردهایش میتواند زمین بازی را برای بازیگران سادهتر کند.