این هفته کتاب «علی اشرف»، نوشته فرهاد خاکیان دهکردی که به بررسی مهاجرت از شهرکرد به تهران پرداخته است، معرفی شد.
این کتاب در ۱۰۰ صفحه توسط نشر بان به چاپ رسیده است.
رمانهای «پیشانی شکسته مجسمهها» و «رخ» و مجموعهداستانهای «یک مهمانی زنانه» و «نایب قهرمان» و مجموعه نمایشنامه «آیا…» منتشر شده بود. او سالهاست مدرس کارگاه نویسندگی اتاق آبی در شهرکرد است و اخیراً یک کتابفروشی کوچک در همین شهر به نام «رخ» افتتاح کرده است.
در بخشی از رمان «علیاشرف» میخوانیم:
خود تو علیاشرف، توی این زندگی کِی گذاشتی آب خوش از گلویت پایین برود، هان؟ … همهچیز را به خودت زهر میکنی. تابهحال شده از خودت بپرسی که این خودزنیها تا کی؟ اینطور که تو کمر به ویرانکردن خودت بستهای، والله که مغول کمر به ویرانکردن نیشابور نبسته بود! داری هی وجودت را شخم میزنی و نمک میپاشی روی زخمهای خودت… مگر نمیگفتی آدم از راه زخمهایش نفس میکشد؟ زخمهایی که نمکسودشان کردهای، چه؟ مگر دستآخر آدم را خفه نمیکنند؟ با توأم علیاشرف… بلند شو، نگاه کن! میگویند این میدان توی جهان بی همتاست؛ یعنی زیباترین میدان جهان است. علیاشرف، تو خوشحال نیستی… اینجا توی قشنگترین جای دنیا به تو خوش نمیگذرد.