سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

واکاوی برنامه آینده رژیم جنایت‌کار صهیونیستی برای جنگ منطقه‌ای

جنگ صهیونیست‌ها در غزه طولانی‌ترین جنگ عربی-صهیونیستی از زمان تأسیس رژیم صهیونیستی در ۱۹۴۸ محسوب می‌شود.

پس از غزه، نوبت به لبنان رسید. حملات هوایی رژیم‌صهیونیستی تنها در روز دوشنبه باعث شهادت ۵۸۸ نفر و زخمی شدن بیش از یک هزار نفر شد. به نظر می‌رسد اتفاقاتی که از روز سه‌شنبه هفته گذشته با انفجار پیجر‌ها در لبنان آغاز شد، نه سقف تحولات بلکه شروع تنشی جدی باشد؛ همان‌طور که در غزه رخ داد. به مانند جنگ در فلسطین، رسانه‌ها هر روز آمار کشته‌شدگان لبنان را با نمودار‌ها نمایش خواهند داد، کشور‌های دیگر با بیانیه‌هایی سطحی این حملات را محکوم خواهند کرد، سازمان ملل ناتوانی خود را به دلیل فشار‌های آمریکا و انگلیس آشکار خواهد ساخت و رژیم صهیونیستی کشوری دیگر را به ویرانی خواهد کشاند. 

جنگ با لبنان، اما تفاوت‌هایی نیز نسبت به غزه دارد. مقاومت اسلامی لبنان به جهت استعداد و کیفیت نیروی انسانی و تسلیحات نظامی با غزه قابل مقایسه نیست و از حمایت مستقیم محور مقاومت بهره می‌برد؛ به‌گونه‌ای که خبر‌ها حکایت از استقرار هزاران نظامی توسط محور مقاومت در جنوب سوریه برای حمله احتمالی به جولان اشغالی دارند. 

دیگر حرفی و تشری برای جهانی که با بی‌تفاوتی شاهد این فجایع است، باقی نمانده است. اما باید پرسشی هولناک برای کشور‌های منطقه طرح شود؛ «جنگ تا کجا قرار است کشیده شود؟»

جنگی که همه کلیشه‌ها را شکست
جنگ صهیونیست‌ها در غزه به‌زودی به یک‌سالگی خود می‌رسد. بنابراین، این جنگ طولانی‌ترین جنگ عربی-صهیونیستی از زمان تأسیس رژیم صهیونیستی در ۱۹۴۸ محسوب می‌شود. این جنگ چندین کلیشه کلاسیک در مورد ماهیت جنگ‌های عربی-صهیونیستی را نیز زیر سؤال برده است. یکی از این کلیشه‌ها این است که دولت رژیم‌صهیونیستی نمی‌تواند در جنگ‌های طولانی‌مدت شرکت کند و ساختار نظامی و اجتماعی آن برای مبارزه با جنگ‌های مشابه آماده نیست. واضح است که با وجود اینکه ارتش رژیم‌صهیونیستی جنگ را در چندین جبهه ادامه می‌دهد و نشانه‌های خستگی در عملکردش دیده می‌شود، هنوز دچار فروپاشی نشده است. بنابراین، لازم است دیدگاه‌هایی که می‌گویند ارتش رژیم‌صهیونیستی نمی‌تواند یک جنگ گسترده دیگر را در حالی که هنوز درگیر جنگ با غزه است، ادامه دهد، بازنگری شود. 

این جنگ همچنین کلیشه ناتوانی یک نیروی مقاومت غیردولتی و فاقد حمایت مستقیم از یک کشور را زیرسؤال برد. در ابتدای جنگ در غزه، برآورد‌ها این بود که مقاومت فلسطینی شاید بتواند به مدت سه یا شش ماه در برابر ارتش رژیم‌صهیونیستی ادامه دهد. اما آنچه پس از گذشت حدود یک سال از جنگ روشن شده این است که قابلیت‌ها و اراده مقاومت فلسطینی در غزه به‌هیچ وجه کاهش نیافته است. مردم غزه با ثبات استثنایی، سختی‌های جنگ و خسارات آن را تحمل می‌کنند و احتمال مهاجرت جمعی آنها کاهش یافته است. آنچه برای غزه صدق می‌کند، برای کرانه باختری و لبنان و جنوب آن نیز صدق می‌کند. 

رژیم‌صهیونیستی، از زمان تأسیس خود، موجودیتی است که نمی‌تواند با تهدید کنار بیاید و مذاکره یا سازش با تهدید را نمی‌پذیرد. هرچه تهدید به مرزهایش نزدیک‌تر باشد، برای او خطرناک‌تر و نیازمند از بین بردن آن است. اگر شکست استراتژیک تل‌آویو در غزه و لبنان (و همچنین یمن) در نظر گرفته شود، به‌علاوه منافع سیاسی خاص نخست‌وزیر رژیم‌صهیونیستی، به‌نظر می‌رسد که این جنگ به‌زودی متوقف نخواهد شد و در مسیر گسترش قرار دارد؛ خواه زودتر و خواه دیرتر. ممکن است جنگ به شکل متفاوتی از یک مرحله به مرحله دیگر و از یک جبهه به جبهه دیگر پیش برود، اما به احتمال زیاد به یک جنگ طولانی تبدیل شده است. 

موفقیت‌های تاکتیکی، شکست استراتژیک
دولت نتانیاهو در ابتدای جنگ غزه اهداف استراتژیک روشنی تعیین کرده بود، هرچند که تحقق آنها به نظر غیرممکن می‌رسید؛ نابود کردن قابلیت‌های مقاومت فلسطینی در غزه و وارد کردن شکست کامل به آن، بازپس‌گیری اسرای صهیونیستی در دست غزه و جلوگیری از بازگشت حماس به حکومت غزه به‌طور قطعی. در جبهه شمالی که بلافاصله پس از آغاز حمله رژیم‌صهیونیستی به غزه شعله‌ور شد و حزب‌الله هدف آن را حمایت از مقاومان در غزه اعلام کرد، هدف رژیم‌صهیونیستی بازگشت آوارگان شهر‌ها و روستا‌های شمال به خانه‌هایشان بود. این هدف در طول ماه‌ها جنگ به‌طور ضمنی و تصریحی توسط مقامات صهیونیستی مطرح بود تا اینکه یک روز قبل از موج انفجار‌های شبکه ارتباطات حزب‌الله به‌طور رسمی در شورای وزیران پذیرفته شد. با این وجود در هر دو جبهه، صهیونیست‌ها تاکنون در تحقق اهداف جنگ ناموفق بوده‌اند. 

در غزه، نیرو‌های مقاومت، به‌ویژه گروه‌های وابسته به حماس، پس از نزدیک به یک سال از آغاز جنگ، همچنان قادر به مقابله با نیرو‌های صهیونیستی‌اند. هر زمان که صهیونیست‌ها به مناطق درگیری در شهرها، روستا‌ها و اردوگاه‌های غزه وارد می‌شوند، ضرباتی قابل توجه از مقاومت دریافت کرده‌اند. صهیونیست‌ها تنها در موارد معدودی توانسته‌اند اسیر زنده‌ای را بازپس‌گیرند و دیگر شکی وجود ندارد که حملات نیرو‌های صهیونیستی منجر به کشته شدن تعداد زیادی و شاید ده‌ها نفر از اسرای آنها شده است. به‌علاوه، با وجود کمبود اطلاعات، رسانه‌های صهیونیستی، که به احتمال زیاد به منابع امنیتی متکی‌اند، تایید می‌کنند که نیرو‌های مقاومت فلسطینی به‌طور فعال در حال بازسازی یگان‌های خود در مناطق مختلف غزه‌اند. مهم‌تر از همه، بسیاری از دستگاه‌های دولتی و شهرداری به محض خروج نیرو‌های صهیونیستی از مناطق مورد تهاجم، دوباره هرچند به‌صورت جزئی به کار خود ادامه می‌دهند با وجود خسارات عظیم جنگ به کارکنان و تجهیزات این دستگاه‌ها. 

در جبهه شمالی، تعداد حملات صهیونیست‌ها در طول یک سال از جنگ، بیشتر از تعداد حملات حزب‌الله و متحدانش بوده است؛ به نسبت شصت به چهل درصد. شهر‌ها و روستا‌های جنوبی لبنان بمباران شدند، درست مانند شهر‌ها و روستا‌های غزه. لبنان همچنین تحت فشار‌های سیاسی و دیپلماتیک زیادی از سوی ایالات متحده و کشور‌های اروپایی قرار گرفت. اما همه این مسائل تاکنون به جدا شدن جبهه شمال از غزه یا بازگشت امن آوارگان صهیونیستی به شهر‌ها و روستا‌های خود در شمال رژیم‌صهیونیستی منجر نشده است. 

البته رژیم‌صهیونیستی موفق به ترور ده‌ها نفر از نیرو‌های مقاومت فلسطینی در غزه شده و به احتمال زیاد تعداد مشابهی از مقامات دستگاه‌های امنیتی، خدمات شهری و بهداشتی و آموزشی را نیز به شهادت رسانده است. اما به احتمال زیاد برآورد‌های ارتش رژیم‌صهیونیستی مبنی‌بر کشته شدن بیش از بیست هزار نفر از مجاهدان القسام بسیار اغراق‌آمیز است. تنها موفقیتی که جنگ صهیونیست‌ها در غزه کسب کرده است، نابودی تصادفی، سیستماتیک و گسترده شهرها، محله‌ها و اردوگاه‌ها و کشتن ده‌ها هزار غیرنظامی است که اکنون از سوی نهاد‌های بین‌المللی و انسانی به‌عنوان نسل‌کشی توصیف می‌شود و ارتباطی ضعیف با اهداف جنگ دارد. از سوی دیگر، در جبهه شمالی، ضربات صهیونیست‌ها منجر به ترور یا کشته شدن صد‌ها نفر از کادر‌های نظامی حزب‌الله و متحدانش و ده‌ها نفر از رهبران این گروه شده است. به عبارت دیگر، در مقابل موفقیت‌های تاکتیکی محدود و روش‌های جنگی نسل‌کشی، هنوز شکست در تحقق اهداف استراتژیک جنگ، در غزه و لبنان، گریبانگیر رهبران جنگ صهیونیستی است. 

هدف اسرائیل؛ یک نسل‌کشی دیگر در لبنان
در طول حدود یک سال، استراتژی جنگ فرسایشی رژیم‌صهیونیستی در بازداشتن حزب‌الله و مجبور کردن آن به کنار گذاشتن شرط آتش‌بس در جبهه شمالی با پایان جنگ در غزه و عقب‌نشینی نیروهایش به پشت رودخانه لیتانی ناکام بوده است. 

اکنون بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر رژیم‌صهیونیستی، از این شکست و نیاز به بازگرداندن ساکنان به شمال برای مشروعیت‌بخشی داخلی و خارجی به تصمیمش برای گسترش جنگ در لبنان استفاده می‌کند و ممکن است به بهانه از بین بردن تهدید حزب‌الله این جنگ را به جنگی فراگیر تبدیل کند که شامل تهاجم زمینی باشد. اما بسیاری در داخل و خارج از رژیم‌صهیونیستی متوجه‌اند که اهداف آینده نتانیاهو در لبنان – مانند غزه– در واقع فراتر از اهدافی است که به افکار عمومی رژیم صهیونیستی و جهان اعلام می‌شود. 

نتایج یک سال جنگ ویرانگر رژیم‌صهیونیستی علیه نوار غزه نشان می‌دهد که اهدافی که نتانیاهو تعیین کرده، با استراتژی‌ای که در میدان به کار برده، تفاوت قابل‌توجهی دارد. 

همان‌طور که اهدافی نظیر نابودی حماس، بازگرداندن گروگان‌ها و جلوگیری از تبدیل غزه به یک تهدید آینده، در واقع پوششی برای پروژه خارج کردن نوار غزه از معادله منازعه از طریق کشتار جمعی، تخریب گسترده و آوارگی و همچنین تلاشی برای تغییر وضعیت در کرانه باختری بود، اهداف اعلام‌شده کنونی مانند پایان دادن به تهدید حزب‌الله در جبهه شمالی و بازگرداندن مهاجران نیز تنها پوششی برای هدف بزرگ‌تر است؛ هدفی که می‌تواند شامل تلاش برای نابودی مقاومت حتی از طریق تهاجم زمینی به لبنان و بازپس‌گیری برخی از سرزمین‌های آن به‌عنوان بخشی از پروژه ایجاد منطقه حائل در طول نوار مرزی با عمق چندین کیلومتر باشد. رژیم‌صهیونیستی از ماه‌ها پیش، از طریق تخریب گسترده و نظامند روستا‌های مرزی لبنان، به این پروژه پرداخته است تا ساکنان این مناطق را وادار به ترک دائمی خانه‌هایشان و نه‌تن‌ها آوارگی موقت کند. 

هزینه گزاف جنگ با حزب‌الله 
بدون شک هزینه‌های مربوط به اهداف رژیم‌صهیونیستی در لبنان به هیچ‌وجه قابل‌مقایسه با هزینه‌های جنگ در غزه نیست. این موضوع به سه دلیل مرتبط است؛ نخست اینکه زرادخانه عظیم نظامی حزب‌الله قادر است به رژیم‌صهیونیستی آسیب بی‌سابقه‌ای وارد کند، به‌ویژه زمانی که این جنگ فراگیر شود. دوم اینکه چنین جنگی به‌راحتی می‌تواند به یک جنگ منطقه‌ای تبدیل شده و بازیگران دیگری مانند ایران را به خود جذب کند و این مسأله هزینه‌های منطقه‌ای و جهانی آن را افزایش می‌دهد. سوم اینکه تهاجم احتمالی زمینی رژیم‌صهیونیستی به لبنان هزینه‌های سنگینی به دنبال خواهد داشت که کمتر از تهاجم‌های قبلی رژیم‌صهیونیستی نخواهد بود و مانند آنها منجر به گرفتار شدن در باتلاق یک جنگ فرسایشی طولانی‌مدت خواهد شد که پیروزی در آن امکان‌پذیر نیست. 

مطمئنا نتانیاهو این هزینه‌ها را در برنامه‌ریزی برای مرحله بعدی جنگ در لبنان در نظر می‌گیرد، اما او جنگ خود علیه غزه و جنگ فعلی‌اش علیه حزب‌الله را فقط از منظر هزینه‌ها بررسی نکرده است، بلکه دو منظر مهم‌تر را نیز در نظر گرفته است؛ اول فرصت‌هایی که رژیم‌صهیونیستی برای خود فراهم کرده تا درگیری را در ابعاد فلسطینی-صهیونیستی و منطقه‌ای بازتعریف کند و بازدارندگی جدیدی ایجاد کند و دوم شرایط منطقه‌ای و جهانی‌ای که به رژیم‌صهیونیستی کمک کرده است. 

عملیات طوفان‌الاقصی تغییرات زیادی در نگرش صهیونیست‌ها به نحوه برخورد با تهدید‌های اطراف خود ایجاد کرد. رژیم‌صهیونیستی استراتژی خود در این جنگ را نه برای نابودی حماس یا حزب‌الله و ایران و بازگرداندن بازدارندگی به پیش از هفت اکتبر، بلکه با توجه به فرصت‌هایی که جنگ برای ایجاد یک تغییر عمیق در منازعه فلسطینی-صهیونیستی و درگیری مستقیم با حزب‌الله در لبنان و جنگ نیابتی‌اش با ایران فراهم کرده، طراحی کرده است. 

هنگامی‌که حزب‌الله تصمیم گرفت در جنگ برای حمایت از غزه شرکت کند، این مشارکت را نیز عمدتا برای تطبیق پیش‌دستانه با رویکرد جدید رژیم‌صهیونیستی در مقابله با تهدید‌ها و جلوگیری از سناریوی یک جنگ فراگیر طراحی کرد. انضباط زیادی که حزب‌الله در مدیریت جنگ فرسایشی در دوره گذشته نشان داد، نقشی اساسی در جلوگیری از گسترش جنگ توسط رژیم صهیونیستی داشت، اما اکنون واقعیت این است که این انضباط و صبر استراتژیک، نتوانسته است نتانیاهو را از تشدید جنگ بازدارد و شاید در آینده نیز مانع حمله رژیم‌صهیونیستی به لبنان نشود. 

حزب‌الله امروز خود را در دوراهی انتخاب بین عقب‌نشینی یا سازگاری با روند فرسایشی و پرهزینه جنگ رژیم‌صهیونیستی یا نشان دادن نیروی بیشتر برای بازگرداندن توازن بازدارندگی می‌بیند، اما همه این گزینه‌ها خطرات زیادی را به همراه دارند. نحوه برخورد حزب‌الله و ایران با روند جنگ رژیم‌صهیونیستی میزان آمادگی هر دو طرف را برای درگیری در یک جنگ فراگیر تعیین می‌کند، اما احتمالا چیز‌های زیادی را در محاسبات و استراتژی نتانیاهو تغییر نخواهد داد. 

سوریه: آیا جبهه جولان باز می‌شود؟
در واکنش به جنایات رژیم‌صهیونیستی، یکشنبه ۲۲ سپتامبر حزب‌الله اعلام کرد که پایگاه و فرودگاه «رامات داوید» را با ده‌ها موشک فادی ۱ و فادی ۲ هدف قرار داده است. براساس بیانیه حزب‌الله، این اولین‌باری است که از هشتم اکتبر سال گذشته تا امروز از چنین موشک‌هایی استفاده می‌شود. این موشک‌ها به نام فرمانده حزب‌الله، فادی حسن طویل- که در سال ۱۹۸۷ در نبردی با رژیم‌صهیونیستی به شهادت رسید- نامگذاری شده‌اند. بررسی نوع و کارایی آنها که قادر به ضربه زدن به عمق صد کیلومتری به‌شکل دقیق بوده، بسیارمهم است. گفته می‌شود این موشک‌ها در سوریه تولید شده‌اند. 

این موشک‌ها برای اولین‌بار در ویدئوی منتشرشده توسط حزب‌الله در تاسیسات «عماد ۴» در میانه تابستان به نمایش گذاشته شد. آیا این اقدم نشانه‌ای است که حزب‌الله عمدا موشک‌ها را آشکار کرده تا جبهه جولان را باز کند؟ آیا چنین تحولی با تغییرات سیاسی‌ای که بشار اسد، رئیس‌جمهور سوریه در وزارتخانه‌های خود به‌ویژه وزارت خارجه انجام داده، ارتباط دارد؟

انتخاب موشک‌های فادی ۱ و ۲ توسط حزب‌الله با منطق سوریه و تغییرات سیاسی بشار اسد، رئیس‌جمهور سوریه- که اخیرا فیصل مقداد را از مسئولیت وزیر امور خارجه به سمت معاونت رئیس‌جمهور ارتقا داده- هماهنگ است. گفته می‌شود مقداد اعتماد زیادی به ایران دارد. وزارت خارجه سوریه خواسته از ایجاد تفسیر‌های سیاسی درباره این انتصاب خودداری شود. بااین‌حال برخی آن را نشانه‌ای از جهت‌گیری جدید سوریه در محور مقاومت می‌دانند. با پایان عملیات رژیم‌صهیونیستی در نوار غزه، مقامات صهیونیست شروع به صحبت درباره عملیات‌های ویژه در عمق لبنان کرده‌اند. 

تمام خطوط قرمز نقض شده و قواعد درگیری شکسته شده‌اند. اوضاع به‌سوی وخامت بیشتر می‌رود، شواهد نشان می‌دهد سوریه در دوران تصمیم‌گیری درخصوص جهت‌گیری بر مبنای تحولات آتی قرار دارد. جبهه جولان همچنان تحت معادله «فک‌الاشتباک» قرار دارد که در سال ۱۹۷۴ امضا شد؛ با اینکه برخی حملات ازجمله شلیک سی موشک توسط گروه‌های هم‌پیمان با حزب‌الله به جولان اشغالی رخ داده است. خودداری سوریه از مداخله ممکن است پاسخی به درخواست متحدانش باشد یا به‌دلیل شرایط نابسامان سوریه پس از جنگ داخلی و تحریم‌های اقتصادی شدید آمریکا تحت قانون «سزار». بااین‌حال به‌نظر می‌رسد محور مقاومت می‌خواهد جبهه‌های جدیدی را علیه رژیم‌صهیونیستی باز کند، به‌ویژه پس از آنکه نتانیاهو، از تصمیمش برای گسترش جنگ در لبنان به‌تمامی مناطق خبر داد؛ بنابراین ورود سوریه دیگر یک انتخاب نیست، بلکه تصمیمی است که باید اجرا شود. آیا اکنون زمان باز کردن این جبهه است یا اینکه حزب‌الله از ذخایر موشکی خود بدون توجه به محل ساخت آنها استفاده می‌کند؟

جولان یا الجلیل؟
رسانه‌های صهیونیستی می‌گویند تل‌آویو نگران حمله ده‌ها هزار نیروی عضو محور مقاومت به سرزمین‌های اشغالی از سمت منطقه جولان است. طی هفته‌های گذشته خبر‌هایی منتشر شد که حکایت از استقرار صد‌ها عراقی، یمنی و نظامیانی از دیگر کشور‌ها در اطراف جولان اشغالی در جنوب سوریه داشت. به نظر می‌رسد با گذشت زمان تعداد این نیرو‌ها به هزاران یا شاهد ده‌ها هزار نفر رسیده است. 

در همین رابطه روزنامه عبری «هاآرتص» گزارش کرده ارتش رژیم‌صهیونیستی به‌شدت نگران ورود حدود ۴۰ هزار نیرو از کشور‌های عربی سوریه، عراق و یمن به جولان است. هاآرتص به نقل از مسئولان امنیتی رژیم‌صهیونیستی نوشته: «این نیرو‌ها در جولان منتظر صدور دستوری از نصرالله خواهند بود و با وجود اینکه آنها از نیرو‌های ویژه نیستند، اما شرایط همچنان نگران‌کننده است.» حضور این نیرو‌ها در جولان را باید با طرح حمله زمینی رژیم‌صهیونیستی به لبنان که چندی قبل توسط روزنامه الاخبار لبنان افشا شد، مورد بررسی قرار داد. الاخبار که نزدیک به مقاومت تلقی می‌شود، گزارش کرده یکی از طرح‌های رژیم برای حمله به جنوب لبنان، تهاجم از مسیر سوریه است. در این طرح، نیرو‌های ارتش رژیم‌صهیونیستی وارد جنوب سوریه می‌شوند تا ارتباط لبنان با خط تدارکات‌رسانی محور مقاومت را قطع کنند. در گام دوم، ارتش رژیم از طریق خاک سوریه خود را به منطقه بقاع لبنان می‌رساند تا مسیر مواصلاتی میان شمال و مرکز این کشور با جنوب را قطع کند. به زعم صهیونیست‌ها با قطع خط تدارکاتی محور مقاومت به لبنان در سوریه و همچنین مسدودسازی مسیر ارتباطی جنوب لبنان، آنها می‌توانند حزب‌الله را در این منطقه سرکوب کنند. 

در برابر این طرح، اما هزاران یمنی، عراقی و سوری در جنوب سوریه تجمع کرده‌اند تا هرگونه طرح حمله زمینی به جنوب لبنان را خنثی کنند. حضور این یگان‌ها در سوریه حمله رژیم به این کشور را دشوار می‌کند. با این‌حال اگر تل‌آویو به سمت طرح خود برای حمله به لبنان از مسیر جنوب سوریه برود، همزمان ضمن مواجهه با نیرو‌های مقاومت در جنوب این کشور، با حمله مقاومت لبنان به الجلیل مواجه خواهد شد. اگر صهیونیست‌ها تصمیم بگیرند بدون حمله به سوریه، مستقیما به جنوب لبنان حمله کنند، آنگاه نیرو‌های تجمع‌کننده در سوریه به جولان اشغالی یورش خواهند برد. تل‌آویو در دوراهی قرار گرفته است؛ مبادرت رژیم به جنگ، الجلیل یا جولان را در معرض تهاجم در جبهه‌ای ثانویه قرار می‌دهد. 

عراق، مرجعیت و ۴۰ هزار نیروی آماده 
در بیانیه‌ای که صبح چهارشنبه منتشر شد، مقاومت اسلامی در عراق مسئولیت پرتاب یک موشک کروز «الأرقب» به سمت یک هدف مهم در شمال فلسطین اشغالی را برعهده گرفت. این اقدام کمی پس از آن صورت گرفت که این گروه از حمله‌ای جداگانه با استفاده از پهپاد به هدفی در نزدیکی دره اردن خبر داده بود. مقاومت عراق می‌گوید این حملات در حمایت از مردم فلسطین و در پاسخ به «جنایات» رژیم‌صهیونیستی علیه غیرنظامیان انجام می‌شوند. 

در همین حال، ارتش رژیم‌صهیونیستی تایید کرد که پرتاب یک پهپاد از سمت شرق را شناسایی کرده که در منطقه وادی عربه در جنوب رژیم‌صهیونیستی سقوط کرده است. رسانه‌های صهیونیستی از آتش‌سوزی در محل سقوط این پهپاد خبر دادند و اعلام کردند تیم‌های امداد و آتش‌نشانی برای مهار آتش‌سوزی به منطقه اعزام شده‌اند، اما جزئیاتی درباره میزان خسارات یا تلفات احتمالی منتشر نشد. 

با شدت گرفتن درگیری‌ها در شمال سرزمین‌های اشغالی و حملات رژیم‌صهیونیستی به لبنان، احتمال فعال شدن جبهه‌های دیگر، ازجمله عراق افزایش یافته است. به‌ویژه گزارش‌ها حاکی است که ۴۰ هزار نفر از نیرو‌های عضو محور مقاومت درحال آماده شدن برای پیوستن به حزب‌الله در جنگ با رژیم‌صهیونیستی‌اند. 

این شرایط پرسش‌های مهمی را درباره آینده محور مقاومت در منطقه مطرح می‌کند. این ائتلاف که در جریان مبارزه با داعش در عراق و سوریه قدرت گرفت، نشان داده اتحاد موفقی از گروه‌های مختلف در یک جنگ گسترده به وجود آورده است. آیا اکنون این ائتلاف می‌تواند در مواجهه با رژیم‌صهیونیستی، در صورت گسترش جنگ در منطقه، دوباره متحد شود؟ علاوه‌بر این، مسأله مهم دیگری که مطرح می‌شود، امکان صدور فتوای جهاد از سوی مراجع دینی منطقه است. پیش از این آیت‌الله سیستانی در عراق با صدور فتوای جهاد علیه داعش، بسیج مردمی علیه داعش را شکل داد. پرسش مهم در صورت فراگیر شدن جنگ با رژیم‌صهیونیستی و تبدیل شدن آن به یک جنگ منطقه‌ای این است که آیا شاهد صدور فتوای جهاد مشابهی خواهیم بود؟ پرسشی که پاسخ آن می‌تواند به‌طور قابل‌توجهی چشم‌انداز این جنگ را تغییر دهد.

منبعک روزنامه فرهیختگان

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.