۱۴ مرداد چهل و سومین سالگرد انتخاب حجتالاسلام و المسلمین محمدجواد باهنر به عنوان نخستوزیر ایران در سال ۱۳۶۰ است. محمدعلی رجایی ۴۸ ساله دومین رییسجمهور کشورمان، حجتالاسلام محمدجواد باهنر دومین نخستوزیر جمهوری اسلامی را در سن ۴۸ سالگی انتخاب کرد. آنان ۲۸ روز عهدهدار مسوولیتهای اداری و دیوانی کشور بودند.
محمدجواد
حاصل ازدواج علیاصغر و همسرش در ۵ اسفند ۱۳۱۲ در محلهای معروف به «محله شهر» از کهنمحلههای قدیمی شهر کرمان متولد شد. او دومین فرزند خانواده بود و نامش را محمدجواد گذاشتند.
پدرِ پیشهور محمدجواد علاوه بر او صاحب یک پسر به نام محمدرضا و هشت دختر بود و برای امرار معاش در یکی از خیابانهای فرعی شهر مغازه پیشهوری و تولیدگری داشت.
حاج علیاصغر، محمدجواد را در پنج سالگی به مکتبخانه محل نزد بانوی متدینهای برای آموختن خواندن و نوشتن فرستاد.
محمدجواد دو سال بعد از اخراج رضا شاه توسط انگلیسیها از ایران در سال ۱۳۲۲ در ۱۰ سالگی به واسطه پسر صاحب مکتبخانه با مدرسه دینی معصومیه کرمان آشنا شد و با حمایت و راهنمایی طلبهای به نام حقیقی به این مدرسه رفت و طلبه شد.
او ۱۰ سال بعد در سال ۱۳۳۲ علاوه بر سپری کردن دوره سطح در مدرسه معصومیه، موفق شد دوره پنجم دبستان را بخواند. محمدجواد در مهر همان سال از مدرسه معصومیه کرمان به مدرسه فیضیه قم مهاجرت کرد.
خودش در خاطرهای از وضعیت اقتصادی پدر و علت تاخیر در رفتن به مدرسه، نوشت: وضع مالی خانواده طوری بود که به هیچ وجه قادر به پرداخت مخارج تحصیلم نبودم و از شهریه ۲۳ تومانی که آیتالله بروجردی پرداخت میکرد، زندگی میکردم البته بعد از مدتی ۵۰ تومان هم شهریه از حوزه علمیه کرمان برایم حواله شد.»
سال ۱۳۳۳ همزمان با اولین سال اقامت محمدجواد در قم بود. او در این سال به طور همزمان هم در امتحانات پایان دوره دبیرستان شرکت کرد و دیپلم گرفت و پس از خواندن درسهای دوره سطح یعنی کتابهای کفایه و مکاسب نزد میرزا محمد مجاهدی و سید محمدباقر سلطانی طبطبایی، از سال ۱۳۳۴ به مدت هفت سال تا سال ۱۳۴۱ از درس خارج فقه و اصول حضرت آیتالله سید روح الله موسوی خمینی بهره برد. او همچنین پای درس فقه آیتالله سید حسین بروجردی نیز حضور یافت.
شهید محمدجواد باهنر علاوه بر امام خمینی کتاب تفسیر و فلسفه افسار را به مدت شش سال نزد آیتالله سید محمدحسین طباطبایی آموزش دید.
حجتالاسلام باهنر در خاطراتش از استادش علامه طباطبایی و گردآوری کتاب تفسیر «المیزان» نوشت: «یادم هست اولین روزهایی که درس تفسیر را شروع کردند، ابتدا درس میگفتند، سپس مطالب در جمع طلاب مورد بحث قرار میگرفت، بعد از رفع اشکالات، درس را مینوشتند که بعدها به صورت «المیزان» دورة تفسیر عالی درآمد. بنده از ابتدای تفسیر سوره بقره به این سو در محضر ایشان بودم.»
او به طور همزمان از سال ۱۳۳۷ تا ۱۳۴۷ دروس دانشگاهی را در مقطع کارشناسی، رشته معقول و منقول، کارشناسی ارشد، رشته علوم تربیتی و دکترا رشته الهیات را در دانشگاه تهران پشت سر گذاشت.
با وجودی که حجتالاسلام باهنر ۹ سال در قم سکونت داشت اما با قبولی در دانشکده الهیات دانشگاه تهران هفتهای ۲ روز به تهران آمد و تا سال ۱۳۳۷ لیسانس الهیات گرفت. همین وضعیت نیز در دوره دکتری الهیات ادامه یافت.
باهنر علاوه بر رشته الهیات، رشته امور تربیتی را در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران خواند و فوق لیسانس گرفت.
حاصل ازدواج حجتالاسلام محمدجواد باهنر چهار فرزند دو دختر و دو پسر است. فرزند بزرگ او دکتر ناصر باهنر عضو هیات علمی دانشگاه امام صادق (ع) و مدیرعامل مجتمع فرهنگی رفاه است.
پسر دوم ایشان هم در دانشگاه صنعتی شریف در رشته هوافضا درس خواند و در استخدام وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح است. از دو دختر ایشان هم یکی پزشک و دیگری دندانپزشک است.
دکتر محمدجواد باهنر درکنار عباس دوزدوزانی و برخی پاسدارانش
فعالیتهای سیاسی
حجتالاسلام محمدجواد باهنر در خطراتش از دوران درس خواندن در حوزه علمیه قم و نحوه آشنایی با چهرههای سرشناس انقلاب نوشت: «ما همه علاقهمند بودیم که حوزة قم، از نظر نوع مطالعات و مسایل طرح شده و همچنین، از نظر تحقیقات علمی، فکری و فلسفی تحرک جدید داشته باشد که خوشبختانه این نهضت از چند سال قبل شروع شده بود. اولین جهش از یک طرف توسط امام و از طرف دیگر توسط علامه طباطبایی و شاگردانشان آقایان منتظری، بهشتی، مشکینی و دیگران آغاز شد. من نیز به اقتضای سن در دورههای دوم درس این اساتید بزرگ شرکت کردیم و تقریبا بعد از شش سال که از آغاز این حرکت گذشت، به این جریان پیوستم.
... نهضت تالیف و تحقیق و ترجمه و کارهای مطبوعاتی تازه شکل میگرفت و ما به کمک چند نفر از دوستان از جمله آقایانهاشمی رفسنجانی و سید محمدباقر مهدوی و عدهای دیگر از دوستان نشریه «مکتب تشیع» را راه انداختیم و از سال ۱۳۳۶ به صورت سالنامه و بعدها به صورت فصلنامه در آوردیم که البته بعد از انتشار هفتمین شماره توقیف شد.
نکته جالب اینجا بود که آن روزها تیراژ کتابها بین ۱۰۰۰ الی ۳۰۰۰ نسخه بود اما وقتی ما اولین سالنامه را اعلام کردیم و قبوض مربوطه را فروختیم. به قدری استقبال شد که مجبور شدیم سقف چاپ را ابتدا به ۱۰۰۰۰ نسخه و بعد به ۵۰۰۰۰ نسخه افزایش دهیم.»
حجتالاسلام باهنر در تشریح منبر رفتنهایش گفت: «در کنار این فعالیت، طبق عادتی که طلاب آن روز داشتند، ما هم به منبر میرفتیم و سخنرانی میکردیم. خاطرم هست، اولین بار که سال ۱۳۳۷ توقیف شدم، مقارن با سالی بود که دولت ایران، اسرائیل را به رسمیت شناخته بود. در آبادان، در منبری سخنرانی میکردم که شدیدا به این مسئله حمله کردم که توسط شهربانی آبادان دستگیر شدم. این اولین برخورد من با رژیم بود. آن روزها موضوع دستگیری روحانیها بسیار نادر بود.
باهنر در کنار آقایان خمینی، خامنهای، بهشتی، طبسی و موسوی اردبیلی
در سال ۱۳۴۱ به تهران آمدم، چون در آن روزها، صحبت از این بود که نمایندهای از حوزه علمیه قم برای تبلیغات اسلامی به کشور ژاپن برود و بنده را پیشنهاد کرده بودند. به این منظور به تهران آمدم تا مقدمات کار را فراهم کنم. لازم بود که یک دوره زبان انگلیسی که زبان دوم آنها بود، بخوانم. منتهی این سفر به علت مشکلاتی که پیش آمد، به تاخیر افتاد و به آغاز مبارزات روحانیت به رهبری امام بزرگوارمان در اواخر سال ۱۳۴۱ منتهی شد. یعنی ۶ الی ۷ ماه از سکونتم در تهران گذشته بود که مبارزه آغاز شد. بهتر دیدم که در ایران بمانم و در جریان مبارزه همکاری کنم.
سال ۱۳۴۲ که اوج مبارزات بود و واقعه ۱۵ خرداد در همان سال اتفاق افتاد. ما از آن دست روحانیونی بودم که از قم به شهرهای مختلف کشور اعزام شدیم تا محرم آن سال را به محرمِ حرکت و قیام تبدیل کنیم. من مامور شدم به همدان بروم. دستور این بود که از روز ششم ماه محرم، سخنرانیها اوج بیشتری پیدا کند و مبارزه شدت گیرد، چون گفته بودند که نگذارید جلسات پرجمعیت شوند. اگر بخواهید از اوایل شروع کنید، قبل از اینکه مردم اجتماع کنند، شما را دستگیر خواهیم کرد اما از روز ششم سخنرانیها اوج گرفت و بنده روز هفتم محرم دستگیر شدم. هنوز حوادث ۱۵ خرداد پیش نیامده بود که مردم اجتماع کردند و ما آزاد شدیم و مجددا به سخنرانیهایی که داشتیم ادامه دادیم. تا روز ۱۲ محرم آن سال، همه جا این مسئله اوج گرفته بود و ما به شدت تحت تعقیب بودیم که دوستان بنده را مخفیانه به تهران فرستادند تا دستگیر نشوم.
... در پایان سال ۱۳۴۲ که مصادف با سالگرد واقعه مدرسه فیضیه بود. چون فروردین ۱۳۴۲، رژیم به مدرسة فیضیه حمله کرد. این زمان مصادف بود با سالروز شهادت امام جعفر صادق (ع) به همین مناسبت، در بازار تهران در مسجد جامع، سخنرانی برگزار شد و من مسئول اجرای برنامه بودم. سه شب برنامه سخنرانی برگزار و اجتماع عظیمی گرد هم آمد که در آن سالها، در نوع خود بسیار جالب توجه بود. شب سوم، ماموران پلیس به اتفاق سرهنگ طاهریِ معدوم که مسئول دستگیری من بود، به آنجا آمدند و بعد از دستگیری، مرا به زندان قزلقلعه بردند.»
آموزش و پرورش
شهید حجتالاسلام باهنر سال ۱۳۴۲ به استخدام وزارت آموزش و پرورش در آمد و علاوه بر تدریس در مدارس با دفتر تحقیقات و برنامهریزی این وزارتخانه نیز همکاری داشت و برنامههای تعلیمات دینی پایههای مختلف تحت نظر وی تهیه و تنظیم شد. کتابهای دینی تألیف وی نقش چشمگیری در آگاهسازی جوانان و نوجوانان قبل از انقلاب داشت.
او در تشریح چگونگی ورود به نظام آموزش و پرورش و چگونگی تالیف کتبی درسی، گفت: «ابتدا آیتالله دکتر بهشتی به آموزش و پرورش راه یافته بودند و سربندهای کار را در اختیار داشتند. همچنین آقای دکتر غفوری در آنجا مشغول بودند. در حدود ۷ الی ۸ ماه گذشته بود که بنده در جریان قرار گرفتم.
قرار شد برای برنامهریزی تعلیمات دینی و نوشتن کتابهای دینی، به طور جدی کار کنیم. از اولین سالهایی که وارد آموزش و پرورش شدم با مشکلات فراوانی روبهرو بودم. دوستان مقدمات را فراهم کردند و من توانستم به قسمت برنامهریزی راه پیدا کنم. جالب بود که ما در این فرصت توانستیم از بخشهای کوتاهی که در اول ابتدایی به عنوان مسائل دینی بایستی وارد شود تا آخرین سالهای تحصیلی دبیرستان، کتبهای تعلیمات دینی بنویسیم و همینطور برای دورههای تربیت معلم و دیگر رشتههای تحصیلی که وجود داشت.
این از فرصتهای جالبی بود برایم و تاریخچه مفصلی دارد که حاکی از درگیریهایی است که در این رابطه با دستگاه داشتم ولی به یاری خدا موفق شدیم مطالب کتابها و خودِ کتابها را بدون کوچکترین دخالت دستگاه، بنویسیم. مطالب آن کتابها حتی در بعضی از حوزههای مبارزاتی مخفی آن روز، به عنوان مطالب آموزشی، تعلیم داده میشد. مطالبی را که در دوره دبیرستان و راهنمایی گنجانده بودیم، نسبتا تحرک خوبی داشت.»
در پی اظهارات باهنر در سال ۱۳۵۰ در خصوص جشنهای ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی؛ توسط ساواک احضار و سپس ممنوعالمنبر شد. او در این دوره فعالیتهای فرهنگی مختلفی از جمله تأسیس دفتر نشر و فرهنگ اسلامی، تأسیس مدرسه راهنمایی مفید، تأسیس و بنای کانون توحید و تأسیس مکتب امیرالمؤمنین(ع) را در کارنامه خود دارد.
در سال ۱۳۵۲ و به دنبال فعالیت گسترده حجتالاسلام باهنر و حساسیت و کنترل شدید ساواک بر اعمال و رفت و آمدهای ایشان و برای تضعیف روحیه و تزلزل اراده محکم ایشان در مبارزه علیه رژیم، ساواک به طور مرتب و مستمر، نزدیکان به خصوص خواهر ایشان را دستگیر و مورد بازجویی قرار داد و در بیابانهای اطراف تهران رها کرد.
به دنبال این قضایا و در پی گزارش یکی از اهالی محل مبنی بر تکثیر و توزیع اعلامیه در منزل حجتالاسلام باهنر، بلافاصله ساواک به منزل ایشان حمله کرد و پس از بازرسی و توقیف برخی کتابها، ایشان را دستگیر و پس از چند روز با اخذ تعهد آزاد کرد.
شهید محمدجواد باهنر در شرح این خاطره، گفت: «یک جریان خانوادگی برای من پیش آمد. خواهری داشتم که نزد ما زندگی می کرد و آمدند و او را دستگیر کردند و دستگیریهای بسیار عجیبی بود. مرتب دستگیر میکردند و چند روز نگه میداشتند و گاهی در بیابانها رها میکردند و گاهی در گوشه دیگری از شهر و عمدتا اصرارشان این بود که روابط ما را بتوانند از او بپرسند که ما با چه گروههایی ارتباط داریم و چه جلساتی در منزل داریم و چه مسائلی را تعقیب می کنیم.»
حجتالاسلام باهنر پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سازمان نهضت سوادآموزی مشغول خدمت شد. او همچنین نماینده مردم کرمان در مجلس خبرگان قانون اساسی و نماینده شورای انقلاب اسلامی در وزارت آموزش و پرورش بود.
باهنر در مجلس اول شورای اسلامی با ۶۴.۸۰ در صد آرا معادل دو میلیون و ۱۳۴ هزار و ۴۳۴ نفر نماینده مردم تهران شد.
نقشآفرینی در شورای انقلاب
اندیشه ایجاد تشکلی به نام شورای انقلاب با توجه به شرایط خاص دوران مبارزه در یاران نزدیک امام خمینی وجود داشت. بحث جدی در این زمینه در سفری که آیتالله مرتضی مطهری به پاریس برای دیدار با امام خمینی (ره) انجام داد، مطرح شد.
آیتالله اکبرهاشمی رفسنجانی در خاطراهای در این باره نوشت: ... آقای مطهری در مراجعت از سفر پاریس دستور رهبر عظیم الشان انقلاب را مبنی بر تشکیل شورای انقلاب آوردند.
حضرت امام آقایان شهید مطهری، شهید بهشتی، موسوی اردبیلی، شهید باهنر وهاشمی رفسنجانی را به عنوان هسته اولیه شورای انقلاب تعیین کرده و اجازه داده بودند که افراد دیگر با نظر این پنج نفر اضافه شوند. در جلسات ابتدایی تصمیم بر این شد که حتیالامکان ترکیب شورا از اعضای روحانی و غیر روحانی به نسبت مساوی و نزدیک به هم باشد. این شورا در آذر ۱۳۵۷ تشکیل شد در هدایت و برنامهریزی امور انقلاب و مشورتهای لازم به امام خمینی (ره) نقش مهمیآیفا کرد.»
یکی از کمیتههای شورای انقلاب، کمیته اعتصابات بود. وظیفه این کمیته دامن زدن به اعتصابات بود و در مواردی که در خصوص نیازهای ضروری مردم مشکلی به وجود میآمد این کمیته، چگونگی اعتصابات را تنظیم میکرد. به خصوص در جریان اعتصاب کارگران نفت مشکلاتی برای سوخت مردم به وجود آمد و بنا به دستور امام، باهنر به عضویت این کمیته درآمد و با سفر به نقاط مختلف کشور به رتق و فتق امور مربوط به اعتصابات پرداخت.
آیتالله سید محمد حسینی بهشتی و حجتالاسلام محمدجواد باهنر به همراه جمعی دیگر از یارانشان پس از آزادی از زندان در پاییز ۱۳۵۷ حزب جمهوری اسلامی را تاسیس و مرامنامه و اساسنامه آن را تهیه کردند.
نقش باهنر در حزب بسیار تعیین کننده بود و در اکثر امور با ایشان مشورت میشد. پس از شهادت دکتر بهشتی در فاجعه خونین انفجار دفتر مرکزی حزب در هفتم تیر سال ۱۳۶۰، حجتالاسلام باهنر به دبیر کلی حزب جمهوری اسلامی انتخاب شد و این مسئولیت را تا زمان پذیرش پست نخستوزیری به عهده داشت.
باهنر در تاریخ ۲۰ شهریور ۱۳۵۹ در کنفرانس خبری و رادیو تلویزیونی گزارش کاملی از عملکرد و فعالیتهای شورای انقلاب ارائه کرد.
اعضای شورای انقلاب مانند حلقههایی پیوند قوای سهگانه را با شورای انقلاب میسر میکردند.
روز رایگیری نخستوزیری باهنر
نخستوزیری
به دنبال رای عدم کفایت سیاسی مجلس به سید ابوالحسن بنیصدر او از ریاست جمهوری عزل شد و در انتخابات فوقالعاده محمدعلی رجایی به عنوان دومین رییسجمهور ایران انتخاب شد. او ۱۰ روز بعد از پیروزی در دومین انتخابات ریاست جمهوری ایران به حسینیه جماران رفت و نزد امام امت و برخی مقامات لشکری و کشوری، قرآن کریم و قانون اساسی را شاهد گرفت و به آنها قسم خورد تا پاسدار دستاوردهای انقلاب و خدمتگزار مردم باشد.
شهید رجایی ۱۳ مرداد ۱۳۶۰ به ساختمان قدیم مجلس شورای اسلامی در خیابان امام خمینی رفت و در مراسم رسمی تنفیذ حکم ریاست جمهوریش که با حضور آیتالله اکبرهاشمی رفسنجانی رییس مجلس، آیتالله سید عبدالکریم موسوی اردبیلی رییس دیوان عالی کشور، اعضای شورای نگهبان، سید علیاکبر پرورش، سید محمد موسوی خوئینیها، حبیبالله عسگراولادی، محمد یزدی، سید محمد خامنهای نایب رییسان مجلس برگزار شد، شرکت کرد و متن سوگندنامه ریاست جمهوری را بعد از قرائت، امضا کرد.
او یک روز بعد حجتالاسلاموالمسلمین محمدجواد باهنر دوست صمیمی و قدیمیش را از وزارت آموزش و پرورش به دفتر نخستوزیری برد و به عنوان دومین نخستوزیر نظام جمهوری اسلامی به اولین دوره مجلس شورای اسلامی که روزهای بدون دکتر سید محمد حسینی بهشتی و دهها نماینده ترور شده در هفتم تیر ۱۳۶۰ را پشت سر میگذاشت، معرفی کرد.
حجتالاسلام باهنر بعد از رایزنی و مشورت با رییسجمهور، نمایندگان مجلس و اعضای حزب جمهوری اسلامی، انجمنهای اسلامی و سایر نهادهای انقلابی در تاریخ ۲۲ مرداد ۱۳۶۰ دومین کابینه نظام جمهوری اسلامی را برای اخذ رای اعتماد به مجلس شورای اسلامی معرفی کرد و چهار روز بعد همه وزرای پیشنهادیش از مجلس رای اعتماد گرفتند و کابینه جدید کارش را به سرعت شروع کرد.
نظر مجلس اول
آیتالله اکبرهاشمی رفسنجانی، رییس اولین دوره مجلس شورای اسلامی در کتاب خاطراتش «عبور از بحران» نوشت: «آخر وقت روز ۱۳ مرداد جلسه غیر رسمی غیر علنی برای مشورت در امر نخستوزیری آقای باهنر داشتیم. عدهای از دوستان به دلیل روحانی بودن و ادعای کم تحرک بودن ایشان، مخالف بودند و عدهای به خاطر عدم مشورت قبلی با آنها. آخر شب، آقایان رجایی و باهنر تلفن کردند و از این مخالفتها نگران بودند.
روز بعد، اول وقت به مجلس رفتم برای اینکه قبل از شروع جلسه، وضع آراء نمایندگان نسبت به نخستوزیری آقای باهنر را بسنجم. عدهای از دوستان، مخالف بودند و قرار شد از مجلس استفسار کنیم. اگر موافق بودند مقداری غیر رسمی و غیرعلنی بحث کنیم. مجلس موافقت کرد و مخالفان و موافقان صحبت کردند. مخالفان حرف حسابی نداشتند. لیبرالها هم موافق بودند. آقای رجایی هم شرکت کرد و صحبتهای خوبی داشت.
پس از این مذاکرات بود که در جلسه علنی روز ۱۴ مرداد سال ۱۳۶۰ بررسی صلاحیت باهنر برای احراز پست نخستوزیری در پنجمین دستور کار مجلس قرار گرفت.
... از آنجا که اعتبارنامه ۴۰ نفر از نمایندگان هنوز به تایید نرسیده است. این نمایندگان اجازه مشارکت در رایگیری را ندارند. البته ۲۹ نفر از آنان با امضای نامهای موافقتشان با نخستوزیری باهنر را به هیات رییسه اعلام کردند که باز در شمار آراء محاسبه نمیشد. هیچ کس در صحن علنی در مخالفت با باهنر نطق نکرد. از ۱۶۸ نماینده دارای حق رأی، ۱۳۰ رای موافق، ۱۴ رای مخالف و ۲۴ رای ممتنع به گلدانهای رای ریختند.
همان شب نشست روسای قوای مجریه، قضاییه و مقننه با حضور محمدعلی رجایی، محمدجواد باهنر و سید عبدالکریم موسوی اردبیلی در دفتر بنده - حجتالاسلام اکبرهاشمی رفسنجانی - برگزار شد. در این جلسه سید احمد خمینی و بهزاد نبوی نیز حضور داشتند و درباره ارتش، سپاه، کابینه و دادگاههای انقلاب بحث کردیم.»
برنامه نخستوزیر
حجتالاسلام محمدجواد باهنر برای انتخاب وزرای کابینه با رییسجمهور رجایی و سایر نیروها و نهادهای انقلاب مشورت کرد.
او در مصاحبه با مجله پاسدار انقلاب گفت: «ما برای تشکیل کابینه جدید و تصمیمگیری درباره وزرای گذشته مشورتهای فراوانی با افراد صاحبنظر و همچنین انجمنهای اسلامی، نهادهای انقلابی، نمایندگان مجلس و مسؤولان متعهد و صدیقمان کردهایم و میکنیم اما همه پیشنهادها و اظهارنظرهای گوناگونی که انجام میشود و متأسفانه مواردی هم سراغ داریم که حتی از طرف جناحهای اسلامی و نهادهای انقلابی در موارد خاصی نظرهای مخالف با یکدیگر داده میشود.
ما برای اینکه اصالت انتخاب را رعایت کنیم، به همه این گزارشها و پیشنهادها و اظهارنظرها با دقت گوش میدهیم و بعد با جمعبندی کلی این نظرات و از طرفی با توجه به مشکلات و اولویتهایی که وجود دارد، انتخاب نهایی را میکنیم و امیدواریم که در این انتخابها بیشترین هماهنگی وجود داشته باشد.»
حجتالاسلام باهنر در ۱۵ مرداد ۱۳۶۰ در مصاحبه با روزنامه جمهوری اسلامی با اشاره به ویژگیهای وزرای کابینهاش، گفت: «خصوصیات وزرای ما براساس ارزشهای مکتبی و اسلامی و داشتن مواضع سیاسی در خط امام و داشتن تعهد انقلابی و داشتن کارایی و مدیریت کافی، حسن تدبیر و ارائه کار و حدالامکان تخصص در زمینه رشتهای که به عهده آنها سپرده میشود و بالاخره صداقت و منزلت اسلامی خواهد بود.»
نخستوزیر بیستم مرداد ۱۳۶۰، دو روز قبل از معرفی وزرا به اولین مجلس شورای اسلامی هم در جمع خبرنگاران، گفت: «ما با انتظار وسیع مردم و انقلاب که کابینهای صددرصد مکتبی، قاطع و در خط امام و کسانی که بتوانند نیاز جامعه را درک کنند و متناسب با پیشرفت انقلاب حرکت کنند، مواجه هستیم.»
باهنر در مصاحبه با خبرگزاری پارس به معیار انتخاب اعضای کابینه اشاره کرد و گفت: «نظام جمهوری اسلامی برای پذیرفتن مسؤولیتها ضمن تأکید بر تعهد و ایمان اسلامی و داشتن روح انقلابی، تجربه، تخصص و کارایی را هم جزو شروط لازم محسوب میدارد و از این نظر تلاش شده است که در انتخاب مسئولان هر وزارتخانه شرایط یاد شده رعایت شود و این مسئله در ترکیب کابینه مشخص است.»
او در مصاحبه با خبرنگار واحد مرکزی خبر نیز به معیار انتخاب وزیران اشاره کرد و گفت: «ضوابط انتخاب این بوده که افرادی مکتبی، انقلابی از بطن تودههای مردم برخاسته و نسبت به کارشان تخصص داشته باشند و حتی الامکان دارای طرحی برای پیشبرد وزارتخانههایشان نیز باشند و بتوانند با هم་ با امت و با مجلس در طریق سازندگی بیشتر پیش روند.»
رییسجمهور، نخستوزیر و کابینه
کابینه باهنر
اعضای کابینه حجتالاسلام محمدجواد باهنر به این شرح بود: اکبر پرورش وزیر آموزش و پرورش، حجتالاسلام محمدرضا مهدویکنی وزیر کشور، منصور شهیدی وزیر نیرو، محمدعلی نجفی وزیر فرهنگ و آموزش عالی، بهزاد نبوی وزیر مشاور در امور اجرایی، حسین نمازی وزیر امور اقتصادی و دارایی، سید محمد غرضی وزیر نفت، محمد شهاب گنابادی وزیر مسکن و شهرسازی، موسی نامجو وزیر دفاع، محمد اصغری بهادری وزیر دادگستری، میرحسین موسوی وزیر امور خارجه، حسین موسویانی وزیر مشاور و سرپرست صنایع فولاد، هادی منافی وزیر بهداری، عبدالمجید معادیخواه وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، مرتضی نبوی وزیر پست و تلگراف و تلفن، محمود روحانی وزیر مشاور و رییس سازمان بهزیستی، حبیبالله عسگراولادی وزیر بازرگانی، محمدتقی بانکی وزیر مشاور و رییس سازمان برنامه و بودجه، محمد سلامتی وزیر کشاورزی، محمد میر محمدصادقی وزیر کار و امور اجتماعی و حسین تاجگردان وزیر راه و ترابری.
اولین وزیر پیشنهادی که از مجلس رای اعتماد گرفت، اکبر پرورش بود که در تاریخ ۲۵ مرداد ۱۳۶۰ از فیلتر مجلس عبور کرد. بقیه وزرای پیشنهادی نیز به جز حسین تاجگردان که با رای عدم اعتماد مجلس روبرو شد و منصور شهیدی که قبل از جلسه رای اعتماد استعفا داد، یک روز بعد در تاریخ ۲۶ مرداد از مجلس رای اعتماد گرفتند.
باهنر به جای منصور شهیدی، حسن غفوریفرد را به مجلس معرفی کرد و موفق به گرفتن رای اعتماد مجلس شد.
دیدار با امام
شهید محمدعلی رجایی رییسجمهور به همراه شهید حجتالاسلام محمدجواد باهنر نخستوزیر و اعضای دولت در تاریخ ۳۱ مرداد ۱۳۶۰ به دیدار بنیانگذاری جمهوری اسلامیآیران رفتند.
امام امت در این دیدار رو به رییسجمهور و دومین کابینه دولت، بیان کردند: «حالا نوبت آقایان است که در مقابل این همه زحمتی که آنها کشیدند و محبتی که آنها کردند و فداکاری که آنها کردند حالا نوبت آقایان است که من نمیگویم جبران ـ آنها نکردند برای اینکه یک چیزی بگیرند از شما ـ اما وجدان اقتضای این را میکند که در همه جا کارها به نفع مملکت [باشد] و به نفع اسلام و به نفع این جمعیتها و خصوصا این مستمندهایی که در همه کشور هستند.
باید همه دست به هم بدهید و این طور نباشد که ـ مثلا ـ آقای رئیس جمهور کنار بنشیند و محول کند به دولت و نیست هم این طور، من می دانم الآن این طور نیست. آقای رئیس جمهور هم از خود ملت است و مملکت خودش هست و برای خودش کار میکند. همۀ وزارتخانهها هم هر چه میتوانند وقتی دیدند لازم است که یکدیگر کمک کنند به اوضاع، به همدیگر کمک کنند، اجنبی نیستند از هم که او بخواهد کار او را بشکند، او بخواهد کار او را بشکند یا کمک به او نکند. مردم هم حاضرند که وقتی یک مشکلی را دیدند برای هر یک از شما مردم حاضرند به اینکه عمل بکنند. نوبت، نوبت شماست که باید این دین را به این مردمیکه شما را نشاندند سر این مسند، دین خودتان را عمل بکنید، ادا کنید به مردم.
یکی از مسائل مهم، قضیۀ افرادی است که در وزارتخانهها هست، افرادی که ممکن است باشد، هست البته، که اینها علاوه بر اینکه خدمت نمیکنند، کارشکنی هم میکنند، هست الآن این. یک دستهای هستند که اینها فقط برای اینکه یک چیزی گیرشان بیاید و یک حقوقی گیرشان بیاید و یک قدری نق بزنند و یک قدری هم کارشکنی بکنند، پا بشوند بروند منزلشان. اینها باید شناسایی بشود درست و این افراد کنار گذاشته بشود و هر طوری دیگر که البته صلاح می دانید به طور تدریج.
و الآن دیگر کسی نیست که شما عذر بیاورید که من میخواستم بکنم و فلانی نگذاشت. سابق عذر میآوردند که ما وزیر خارجه نتوانستیم درست کنیم و واقعاً هم این هم یکی از مصبیتها بود که خوب تا آخر وزارت خارجه درست نشد و سایر کارها هم هی کارشکنی میشد. الآن این مسائل به حمدالله نیست. اختیار دست خود شماهاست و شماها باید برای این ملت خدمت کنید و خودتان را خدمتگزار مردم بدانید. اگر در ذهنتان بیاورید که من وزیرم و باید مردم از من [اطاعت] بکنند بدانید اصلاح نشدید. در ذهنتان حتی خلجان بکند، آقای رئیس جمهور در ذهنش خلجان بکند که من شخص اول مملکت هستم و چه و کذا، این اصلاح نشده است. خلجانش هم از شیطان است.
این خلجانش هم، او عمل نمیکند اما در ذهنش این خلجان را هم بیرون کند و همین طور هر یک شماها خدمتگزار این مملکت هستید، خدمتگزار این ملت هستید و برای این ملت هم شکرانۀ اینکه این دست تعدی متعدیها قطع شد و رژیم منحوس شاهنشاهی که از اول غلط بوده از بین رفت و مملکت دست شماها افتاد که از خود مردم هستید و با خود مردم هستید، مهم این است که در مقام عمل هم وزارتخانهها را درست تصفیه کنید.
ببینید افرادی که واقعا میخواهند نگذارند کارها انجام بگیرد، میخواهند مردم را ناراضی کنند ـ هستند البته اشخاصی که بنایشان بر این است که ناراضی کنند ـ اینها را باید تصفیه بکنید و بخواهید هم که در هر عملی رضایت همۀ مردم را به دست بیاورید این امکان ندارد.
بالاخره در هر عملی اگر تصفیه باشد، یک دستۀ تصفیه شده مخالف میشوند، یک دسته رفقای تصفیه شده مخالف میشوند، شما همان نظرتان به این باشد که تکلیف شرعی الهی خودتان را که مقامی را دارید و باید با این مقام خدمت کنید. این آلت است برای خدمت به مردم، خودش چیزی نیست، اگر خدمت به مردم کردید، مقام برای شما صلاحیت دارد و خوب است و اگر نشد مقام چیزی نیست. من دعا میکنم انشاءالله خداوند شماها را موفق کند، مؤید کند و کابینهای که به حمدالله شاید در طول تاریخ ما همچو کابینهای به این صحت و به این خوبی و با این چهرههای نورانی نداشتیم حالا انشاءالله نورافشانی کنند و مردم را هم برسند بهشان و خصوصا طبقۀ مستضعفین را که باید به آنها رسیدگی بشود، در هر امری از امور رسیدگی بشود، با حفظ موازین اسلامی و شرعی به همۀ امور رسیدگی بشود.»
منبع: ایسنا