سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

در گفت‌وگو با باشگاه خبرنگاران جوان مطرح شد؛

آیا قصه واقعه کربلا در شاهنامه وجود دارد؟

یکی از پرسش‌هایی که علاقه‌مندان به امام حسین (ع) و شاهنامه مطرح می‌کنند این است که آیا در شاهنامه به واقعه کربلا اشاره شده است و قصه آن در این کتاب کهن وجود دارد؟

محمد رسولی، شاهنامه پژوه و کارشناس فرهنگ و هنر درمورد ارتباط شاهنامه با عظمت واقعه کربلا بیان کرد: خیلی از علاقمندان به شاهنامه درمورد ارتباط این کتاب ورجاوند و بی مانند با عظمت رویداد تاسوعا و عاشورا و نهضت امام حسین (ع) می‌پرسند که آیا در شاهنامه در رابطه با تاسوعا و عاشورا مطالبی گفته شده است؟ در پاسخ باید گفت که هم آری و هم خیر. زیرا شاهنامه روایت تاریخ صادق ایران در عهد کهن و باستان و رویداد عظیم عاشورای حسینی پس از دوران ایران باستان است و لذا از این واقعه هم مانند  سایر وقایع که پس از دوران باستان اتفاق افتاده است در شاهنامه هیچ سخنی نرفته است و درواقع، این پاسخی است که به ظاهر درست هم، می‌نماید و هر شاهنامه‌پژوه و تاریخ‌دان آن را تأیید خواهد کرد.

این شاهنامه‌پژوه گفت: حسین بن علی علیه‌السلام در سال ۶۸۰ میلادی قیام کرده و در این سال در نبرد با ظالمین کشته شده و با رسیدن  به مقام  والای شهادت از دنیا رفته‌اند.

شاهنامه فردوسی، تاریخ ایران را تا مرگ آخرین پادشاه ساسانی در سال ۶۵۱ میلادی بیان کرده است؛ بنابراین رویداد عاشورا حدود ۳۰ سال پس از تاریخی است که شاهنامه روایت می‌کند و قابل انتظار و معقول است که از عاشورا در شاهنامه سخنی به میان نیامده باشد. 

این پاسخ درست به پرسش «آیا از عاشورا در شاهنامه مطلبی وجود دارد؟» است. اما همه چیز در این دنیا به ظاهر نیست. از قضا در باور و روح و تفکر ایرانی هر چیزی یک روح و بطن و باطن دارد که آن روح و بطن و باطن اصل است. 

ظاهر کار حسین بن علی علیه‌السلام و باطن آن کدام است؟! ظاهر کار، جنگی بین دو دسته است که از جهت نظامی و ظاهری طرف امام حسین علیه السلام شکست خورده است. اما باطن قضیه چیست؟

رسولی مطرح کرد: در عرفان ایران و عرفان اسلامی بحث گسترده و ثابت شده‌ای در خصوص ظاهر و باطن داریم. این مسلّم و قطعی است که هر موضوع و رویداد و هر خبری ظاهری دارد و باطنی. اصل هر چیز باطن آن است. این مهم را به خصوص در کتبی مانند مثنوی معنوی مولوی از آغاز تا پایان می‌بینیم و به روشنی در هر پژوهنده‌ای اثبات می‌شود که باید به معنا و باطن توجه کرد نه به ظواهر.

آیا اگر امام حسین علیه السلام نامشان حسین نبود و مثلاً نام ایشان علیرضا یا محمد یا هر چه بود هیچ تأثیری در آن واقعه‌ی عظیم داشت؟ معلوم است که خیر. آیا اگر آن واقعه‌ی عظیم در دهم محرم اتفاق نمی‌افتاد و مثلاً در بیستم ربیع الاول بود، تفاوتی در پیام واقعی آن داشت؟ معلوم است که خیر. آیا اگر صد کیلومتر این طرف‌تر یا آن طرف‌تر بود، در  اصل ماجرا  تأثیری داشت؟! باز هم پاسخ خیر است. پس اصل موضوع و بطن کار حکمت است.

این شاهنامه پژوه تصریح کرد: حسین علیه السلام مظهر انسان  آزاده‌ای است که برای حفظ شرافت و نجابت و آزادگی تلاش کرده و در این راه گ، حتی حاضر شده‌اند جان خود را فدا کنند. اما تمام تلاششان بر این بوده است که آزادگی و شرافت خود را حفظ کنند و اینکه رویارویی با ستم و بیداد و در  راستای دادگستری و عدالت ورزی گام برداشته‌اند و این بطن و روح و اصل قضیه است. 

او ادامه داد: اصولاً آن‌چه امام حسین (ع) به دنبالش بودند، مورد علاقه‌ی مردم و محبان و دوستداران امام همام و آن‌چه هدف بوده و آن‌چه که انجام شده، ارزش است و ارزش‌هایی که حسین (ع) برای آنها کوشیده‌اند و در راه آن‌ها جان باختند و بسیار مورد اکرام و گرامیداشت مردم است. حال، اگر با این نگرش درست به باطن کار امام حسین علیه السلام توجه کنیم، می‌بینیم  که در شاهنامه از اول تا آخرش تاسوعا و عاشورا وجود دارد. کل پیام شاهنامه همان چیزی است که هدف و روش و مرام امام حسین (ع) است.

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۵
در انتظار بررسی: ۰
محسن
۱۷:۴۰ ۲۸ تير ۱۴۰۳
عقاب طفل شیرخواره رابلندمیکنه توروزوشب بهش موجودی که خونش جهنده هست میده درکل خوردن هدف عقاب هست وپرورش دادن باچه نوع خونی خیر.
پس فردوسی درشاهنامه نمیتواندبیانگرنویسنده ای شیعه باشد. درکل شیعه بعدازفردوسی درسلسله صفویه درایران روی کارآمد.
ناشناس
۰۹:۴۵ ۲۸ تير ۱۴۰۳
احسنت درود بر اُستاد.
ناشناس
۰۸:۵۹ ۲۸ تير ۱۴۰۳
داستانهای شاهنامه متعلق به قبل از امام حسین است ولی خود فردوسی متولد ۹۴۰ میلادی است و شیعه هم بوده
ناشناس
۰۸:۵۶ ۲۸ تير ۱۴۰۳
شما پیدا می‌کنید.
ناشناس
۰۸:۵۴ ۲۸ تير ۱۴۰۳
اگر نباشه میشه به جای فردوسی در شاهنامه آوردش