تاسوعا روز بزرگداشت شهادت اسوه ادب، از خودگذشتگی، عشق به خدا و امام حسین (ع)، شجاعت و وفاداری، حضرت ابوالفضل العباس (ع) است که با گذشت ۱۴۰۰ سال، هنوز نام ایشان با ادب و مردانگی و شجاعت همراه است.
حضرت عباس (ع) با لبی تشنه برای آوردن آب به سوی روز فرات روانه شد، اما دشمنان راه را بر او بستند و با قطع کردن دستان آن حضرت مانع از او برای بردن آب شدند. این دستها برای آزادگان جهان مانند علم شد و مردانگی و شجاعت او در تاریخ ماندگار شد.
اتفاقات مهم و سرنوشت ساز تاسوعا در سرزمین کربلا
۱. ورود شمر به کربلا
شمر بن ذی الجوشن یکی از افرادی که در دشمنی با ائمه معصوم (ع) پش قدم بود در روز تاسوعا خود را به کربلا و محل نبرد رساند و نامهای از سوی عبیدالله بن زیاد به دست عمر بن سعد داد. عمر که به صلح و بیعت با امام حسین (ع) خوشبین بود و در این راه بسیار تلاش کرده بود با خواندن نامه عبیدالله راه چارهای جز نبرد برای خود پیدا نکرد، زیرا در غیر اینصورت فرماندهی و حکومت ری را برای همیشه از دست میداد.
پذیرفتن جنگ یا صلح برای او سخت بود، اما علاقه به حکومت و فرمانروایی چنان در قلب او ریشه دوانده بود که بدون در نظر گرفتن روز قیامت و موقعیت دینی امام حسین (ع) و قرابت او با پیامبراکرم (ص)، راه جنگ و نبرد را در پیش گرفت. او با این نیت که پس از شهادت توبه کرده و در پیشگاه حضرت محمد (ص) بخشیده میشود نبرد را آغاز کرد، زیرا اگر حکومت ری را از دست میداد دیگر هرگز بدان نمیرسید.
۲. دو امان نامه برای حضرت ابوالفضل (ع)
شمر که فرمانده سربازان پیاده و از عناصر مهم واقعه کربلا بود، در عصر روز تاسوعا، امان نامهای از عمر بن سعد برای چهار فرزند رشید و دلاور ام البنین (ع) یعنی ابوالفضل، عبدالله، جعفر و عثمان از برادران پدری امام حسین (ع) آورد تا آنان را از امام حسین (ع) جدا کند.
ام البنین، همسر حضرت علی (ع) دارای چهار فرزند دلیر و فداکار بود که همگی در رکاب برادر بزرگوار خود امام حسین (ع) در واقعه کربلا بودند. حضرت ابوالفضل فرزند بزرگ ام البنین بود که به خاطر جمال زیبا، قامت موزون، دلاوری، غیرت و شجاعت بی مانندش، به «قمر بنی هاشم» معروف شده بود.
ام البنین و شمر ذی الجوشن، هر دو از قبیله بنی کلاب بودند. بدین جهت شمر پس از نزدیک شدن به خیمهها فریاد زد: خواهر زادگانم کجایند؟
امام حسین (ع) با درک منظور شمر، به برادران خود فرمود: پاسخ شمر را بدهید. اگر چه او فاسق است و لیکن با شما قرابت و خویشی دارد.
حضرت ابوالفضل به خواست برادر خویش همراه با فرزندان دیگر ام البنین به نزد شمر رفت و از او پرسید که چی میخواهی؟
شمر گفت: شما خواهرزادگان من هستید. بدانید که تا ساعاتی دیگر شعلههای جنگ برافروخته خواهد شد و هیچ فردی از یاران حسین بن علی (ع) زنده نمیماند. من برای شما امان نامهای از عمر بن سعد آوردم. شما از این ساعت در امان هستید، مشروط بر این که دست از یاری برادرتان بردارید و سپاهیانش را ترک کنید.
حضرت عباس علیه السلام که کانون وفاداری و معدن غیرت بود، بر او بانگ زد: بریده باد دستهای تو و لعنت خدا بر تو و امان نامه ات.ای دشمن خدا، ما را دستور میدهی که از یاران برادر و مولایمان حسین علیه السلام دست برداریم و سر در طاعت ملعونان و فرزندان ناپاک آنان درآوریم. آیا ما را امان میدهی ولی برای فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله امانی نیست؟
شمر از پاسخ دندان شکن فرزندان ام البنین، خشمناک شد و به خیمه گاه خویش برگشت.
۳. فرمان حمله عمومی
عمر بن سعد با دریافت نامه از عبیدالله بن زیاد در تصمیم خود تردید را کنار گذاشت، زیرا احساس میکرد اگر تعلل کند شمر فرمانده سپاه خوهد شد؛ بنابراین در عصر روز تاسوعا بدون هیچ اخطاری و با دستپاچگی فرمان حمله را به سوی خیمههای امام حسین (ع) صادر کرد.
وی با گفتن «یا خیل الله ارکبی و بالجنة ابشری» تلاش نمود تا کردار خویش را بایسته جلوه دهد و روحیات متزلزل سپاهیان خویش را تقویت کند، تا مبادا در نبرد با فرزند زاده رسول خدا صلی الله علیه و آله دچار سردرگمی و سستی و پراکندگی گردند. سپاه کفرپیشه عمر بن سعد، یک پارچه به حرکت درآمده و به سوی خیمههای امام حسین علیه السلام هجوم آوردند.
امام حسین علیه السلام در این هنگام خیل عظیم سپاهیان دشمن را در روبروی خیمههای خود مشاهده نمود.
آن حضرت، بلافاصله برادرش عباس (ع) را طلبید و وی را به همراه ۲۰ تن از یاران فداکارش، چون زهیر بن قین و حبیب بن مظاهر به سوی سپاه دشمن فرستاد، تا عمر بن سعد را ملاقات کرده و علت آتش افروزیهای بی حاصل آنان را جویا گردند.
حضرت ابوالفضل (ع) به همراه یاران امام حسین (ع) به سپاهیان دشمن نزدیک شد و از سرکردگان آنان پرسید: منظور شما از این حرکت بی جا و غوغاها چیست؟
آنان پاسخ دادند: از امیر عبیدالله بن زیاد فرمان آمده است که باید بر شما عرضه کنیم و آن این است که یا در طاعت او درآیید و با وی بیعت کنید و یا آماده نبرد سرنوشت ساز باشید!
حضرت ابوالفضل (ع) فرمود: پس قدری تامل کنید تا من این گزارش را به سرورم حسین علیه السلام برسانم.
امام حسین علیه السلام به وی فرمود: به سوی ایشان برو و از آنان مهلت بخواه که امشب را صبر کنند و کار نبرد را به فردا واگذار کنند. چون دوست دارم در شب آخر عمرم مقداری بیشتر به نماز و عبادت بپردازم و خدا میداند که من به راز و نیاز با وی و نیایش در درگاهش چه قدر علاقه مندم.
حضرت ابوالفضل (ع) نزد سپاهیان دشمن بازگشت و از آنها شب عاشورا را برای نماز و عبادت مهلت خواست. عمر بن سعد نمیخواست اجازه دهد.
برخی از فرماندهان سپاه، از جمله قیس بن اشعث و عمر بن حجاج بر او اعتراض کرده و گفتند: سبحان الله اگر اهل دیلم (کنایه از مردم بیگانه) و کفار از تو چنین تقاضائی میکردند، سزاوار بود که با آنها موافقت کنی» بالاخره ابن سعد با فشار یارانش، شب عاشورا را به امام و اصحابش مهلت داد.
امام صادق (علیه السّلام) در حدیثی درباره این روز فرموده اند: تاسوعا روزی است که امام حسین (علیه السّلام) و یارانش در کربلا محاصره شدند و اهل شام در اطراف آنان اجتماع نمودند. ابن مرجانه و ابن سعد از کثرت لشکر خود خوشحال شدند و امام حسین (علیه السّلام) و یاران او را در آن روز ضعیف شمردند یقین کردند که برای حسین یاوری نخواهد آمد و اهل عراق آن حضرت را کمک نخواهند کرد.
حکم روزه گرفتن در تاسوعا و عاشورا
علامه مجلسی در زاد المعاد فرموده و بهتر آن است که روز نهم و دهم را روزه ندارد، زیرا که بنی امیه این دو روز را برای برکت و شماتت بر قتل آن حضرت روزه می داشتند و احادیث بسیار در فضیلت این دو روز و روزه آنها بر حضرت رسول (ص) بسته اند و از طریق اهل بیت (ع) احادیث بسیار در مذمت روزه این دو روز خصوصا روز عاشورا وارد شده است.