محمد عبیات پژوهشگر تاریخ اسلام میگوید: خلافت ۲۰ ساله معاویه گرچه دورانی پر فراز و نشیب بود، اما با توجه به سیاست بسیار سخت گیرانه و سراسر خدعه معاویه برای امویان دوران طلایی محسوب میشود.
او افزود: معاویه بر این باور بود که گزینش خلیفه باید در میان بنیامیه باقی بماند و بدین منظور یزید را به ولایتعهدی برگزید گرچه که «ابن زیاد بن ابیه» موضع متفاوتی داشت. زیاد باور داشت که یزید آدم سستی است و به شکار بیش از خلافت علاقه دارد و برای خلیفه شدن مناسب نیست و از سوی دیگر گروه مخالف معاویه، همچنان نیرومند بودند.
آقای عبیات در خصوص مرگ معاویه در سال ۶۰ هجری گفت: این مرگ دقیقا در زمانی رخ داد که انتقادات به امویان از سوی مخالفان به اوج رسیده بود و یزید با چالشهایی جدی در شهرهای مختلف رو به رو بود در عین حال مروایان مدعیان خلافت بودند و به عنوان رقیبان او همواره در کمین خلافت نشسته بودند.
عاملان، کارگزاران و مسئولان و روسای یزید در شهرهای مختلف، عملا علاقهای به ادامه مسیر با شخصیتی همچون یزید را نداشتند و فعالیتهای او را در تراز امویان نمیدانست.
یزید با توصیه مشاوران و هیات انتصابات خود همچون سرجون بن منصور رومی، در راستای بقاء خود و استقرار شهرها به نفعش به تغییرات گسترده دست زد.
بنابر روایت، نخستین تغییر از مدینه و مکه آغاز شد، او ولید بن عتبه بن ابو سفیان فرماندار مدینه را تغییر داد و عمرو بن سعید را به جای او منصوب کرد و مکه را نیز پس از یحیی بن حکیم بن صفوان بن امیه فرماندار مکه به او واگذار کرد.
در کوفه نعمان بن بشیر انصاری را عزل و با مشورت مستقیم سرجون، عبیدالله بن زیاد را حفظ سمت فرمانداری بصره به فرمانداری کوفه نیز گمارد.
ابن اعثم کوفی مینویسد:، چون نامهها نزد یزید بن معاویه بسیار شدند، غلام پدرش ـ که نامش سِرجون بود ـ را خواست و به وى گفت: اى سرجون! در باره کوفه چه نظر دارى؟ مسلم بن عقیل، وارد کوفه شده و شیعیان با حسین بن على، بیعت کرده اند. سرجون به یزید گفت: اگر نظر بدهم، مى پذیرى؟ یزید گفت: بگو تا بشنوم. سرجون گفت: به نظرم نامه اى براى عبید اللّه بن زیاد ـ که امیر بصره است بنویس و کوفه را نیز در قلمرو حکومت او قرار ده تا او وارد کوفه شود و عهده دار حلّ مشکل گردد. یزید گفت: به جانم سوگند که این، درست است.
در خراسان و سیستان سلم بن زیاد بن ابیه، برادر عبیدالله بن زیاد را حاکم کرد که بخشهای زیادی از سرزمینهای تازه فتح شده اسلامی را شامل میشد.
اقدامات یزید در عزل و نصبهای مسئولان، نه تنها یک فرار به جلو برای ایجاد استقرار دلخواه محسوب میشود، بلکه تلاشی برای بقاء تلقی میگردد، تلاشی که هیچگاه به نتیجه مطلوب نرسید.