جامعه ایران پس از پیروزی انقلاب، دشمنیها و خیانتهای زیادی را از سوی دشمنان شاهد بوده است؛ از خیانتهای داخلی و دشمنیهای منافقین و ترور مردم بیدفاع و مسئولان کشور تا جنگ تحمیلی علیه ایران؛ اما در این بین حضور امام خمینی و کمکهای الهی باعث شد خیانتها و دشمنیها سرانجامی نداشته باشند.
امروز نوزدهم تیرماه است و ۴۵ سال از یکی از ملتهبترین پروژهها علیه جمهوری اسلامی گذشت؛ پروژهای که بنا بر گفته مدعیان و طرح ریزان اصلی آن قرار بر کشتار بیش از ۵ میلیون انسان بود. ماجرا درباره کودتای نافرجام نوژه در سال ۵۸ است.
انقلابی که تازه شکل گرفته بود، علاوه بر مشکلات و سهمخواهیهای برخی جریانات ذاخلی با تحرکاتی از خارج از مرزها و طرح کودتا مواجه شد، طرحی که علاوه بر نیروهای داخلی، بخش عظیمی از آن توسط آمریکاییها و کمکهای رژیم بعث عراق در شرف اجرا بود.
چندی پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، تنی چند از افسران رژیم شاه گروهی را با نام «نقاب» تشکیل دادند و کودتایی را با هدف بازگرداندن شاپور بختیار، حمله به بیت حضرت امام و نابودی نظام نوپای جمهوری اسلامی طرحریزی کردند. این کودتا بهدلیل مرکز هدایت آن که در پایگاه شهید نوژه همدان بود به کودتای نوژه موسوم شد.
اما ۱۷ تیر ۵۹ یکی از افسران خلبان که در این عملیات مأمور بمباران بیت حضرت امام بود، خود را تسلیم و ماجرای کودتا را تشریح میکند. فرماندهی کل کودتا بهدست ژنرال سعید مهدیون بود. قسمت نیروی هوایی این کودتا را نیز ژنرال احمد محققی فرمانده اسبق ژاندارمری برعهده داشت. پایگاه شهید نوژه نیز در ۶۰ کیلومتری همدان به عنوان کانون عملیات کودتا در نظر گرفته شد و قرار بود پس از تصرف این پایگاه، تیمهای مختلف مراکز حساس تهران را بمباران و اشغال کنند.
هدف اولیه کودتا حمله هوایی به بیت امام خمینی (ره) در تهران و به شهادت رساندن ایشان بود، حمله به برج مراقبت فرودگاه مهرآباد، دفتر نخست وزیری، ستاد مرکزی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، ستاد مرکزی کمیتههای انقلاب و بمباران چند نقطه دیگر از اهداف بعدی کودتاچیان به شمار میرفت و بنا بود پس از بمباران هوایی، هواپیماها با شکستن دیوار صوتی به نیروی زمینی علامت بدهند که مرحله دوم کودتا را آغاز کند.
در این مرحله باید صداوسیما، فرودگاه مهرآباد، ستاد ارتش جمهوری اسلامی ایران، پادگان حر، پادگان قصر و پادگان جمشیدیه به تسخیر نیروهای کودتا درآید و در سطح شهر تهران با اعمال خشونت و ارعاب حالت نظامی ایجاد شود؛ بازگشت بختیار آخرین حلقه اهداف این کودتای شکست خورده بود.
طرح این کودتا از جمله تلاشهایی بود که سازمان سیا، رژیم بعث عراق، کشورهای حاشیه جنوبی خلیجفارس و تعدادی از مخالفین نظام جمهوری اسلامی بطور مشترک آن را طراحی کردند که پیش از دستیابی به هر گونه هدفی، کشف و با شکست روبرو شد.
مرحوم آیت الله ری شهری یکی از افراد نزدیک امام خمینی در این باره میگوید: نزدیک غروب آفتاب ۱۷ تیر، آقای سعید حجاریان که با کمیته اداره دوم ارتش همکاری داشت به دفترم آمد و هیجانزده گفت کار خصوصی دارم. ظاهرا چند نفر در دفتر بودند، به من نزدیک شد و گفت: امشب قرار است کودتا شود بدین سان با پیگیری کودتا کشف و خنثی شد.
عباس دهقان خلبانِ مامورِ بمباران جماران و صدا و سیما در اعترافاتش از قصد کودتاچیان این گونه پرده برداشت: در پایگاه هوایی نوژه خدمت میکردم. در تهران، به منزل فردی به نام نعمتی رفتم. به من گفت: مأموریت تو بمباران بیت امام و تلویزیون است و ما میتوانیم تا پنج میلیون نفر را بکشیم و اگر هم لازم شد در یکی از کشورهای حوزه خلیجفارس یا روی ناو آمریکا در خلیجفارس فرود بیاییم. من به او گفتم: شما با مردم مخالفید یا با حکومت که این همه کشت و کشتار میخواهید بکنید؟ گفت: ما با حکومت مخالفیم ولی هر کس هم که بخواهد مانع کار ما بشود چارهای نداریم جز اینکه همه را بکشیم.
این موضوع برای من خیلی ثقیل بود و چون از مخالفت کردن با آنها هم به ویژه در منزل نعمتی هراس داشتم، گفتم من بیت امام را نمیتوانم بزنم ولی تلویزیون را میزنم. پس از کمی صحبت از او جدا شدم و به خانهمان رفتم و موضوع را با مادرم که زنی ساده و مسلمان بود در میان گذاشتم.
مادرم به شدت ناراحت شد و گفت: تو نه تنها این کار را نباید بکنی، بلکه باید خبر بدهی و جلوی این کار را بگیری و اگر اطلاع ندهی شیرم را حلالت نمیکنم و از تو رضایت ندارم. بالاخره تا ساعت ۱۲ شب با مادرم و برادر کوچکترم درباره این موضوع صحبت میکردیم و تصمیم گرفتم موضوع را به جایی یا به کسی اطلاع بدهم ولی، چون نعمتی گفته بود در جاهای مختلف نفر داریم، میترسیدم به هر کسی این موضوع را بگویم.
تصمیم گرفتم موضوع را به آقای خامنهای بگویم و برای محکم کاری، موضوع را روی کاغذ نوشتم و در خانه گذاشتم و به برادرم گفتم اگر بلایی سر من آمد و برنگشتم به هر ترتیبی شده این موضوع را به جایی خبر دهد و جلوی آن را بگیرد. ساعت ۱۲:۳۰ شب از خانه بیرون آمدم و به کمیته تلفن زدم و گفتم یک خبر خیلی مهمی دارم که باید حتما به آقای خامنهای بگویم. مرا به کمیته بردند و چون زیاد سؤال میکردند، گفتم من یک خلبان هستم و موضوع براندازی در کار است. ساعت ۴:۳۰ صبح بود که رفتیم منزل آیتالله خامنهای و جریان را برای ایشان گفتم و ایشان دیگران را مطلع کردند.
اما شنیدن این ماجرا و اقدامات برای جلوگیری از این کودتا از زبان رهبر معظم انقلاب شنیدنی است.
رهبر معظم انقلاب در این باره فرمودند: ماجرای اطلاع من از کودتایی که در پایگاه شهید نوژه قرار بود اتفاق بیافتد، به این شکل بود که شبی حدود اذان صبح، دیدم درب منزل ما را میزنند، بشدت هم میزدند، من از خواب بیدار شدم، رفتم دیدم آقای مقدم است، میگوید که یک ارتشی آمده و میگوید با شما یک کار واجب دارد. گفتم: کجا است؟ گفتند: در اتاق نشسته. داخل اتاق پاسدارها شدم، دیدم شخصی دم در تکیه داده به دیوار، کسل و آشفته و خسته و سرش را فرو برده بود. گفتم: شما با من کار دارید؟ بلند شد و گفت: بله. گفتم: چه کار دارید؟ گفت: کار واجبی دارم و فقط به خودتان میگویم. من حساس شدم. گفتم: من نمازم را بخوانم، میآیم. پس از نماز او را به داخل حیاط آوردم، گوشه حیاط نشستیم.
گفت: کودتایی قرار است انجام شود. گفتم: قضیه چیست و تو از کجا میدانی؟ او شروع کرد به شرح دادن. گفتم: شما چطور شد آمدی سراغ من؟ او ماجرای خود را تعریف کرد که جالب بود... آثار بیخوابی شب، خیابان گردی، خستگی، افسردگی شدید و سراسیمگی در او پیدا بود. حرفش را مرتب و منظم نمیزد و من مجبور بودم مکرر از او سؤال کنم. خلاصه آنچه گفت این بود که در پایگاه همدان اجتماعی تشکیل شده و تصمیم بر یک کودتایی گرفته شده، پولهایی به افراد زیادی دادهاند، به خود من [خلبان] هم پول دادند. عدهای از تهران جمع میشوند میروند همدان و شب در همدان این کار [تصرف پایگاه هوایی شهید نوژه] انجام میگیرد. بعد میآیند تهران، جماران و چند جا را بمباران میکنند.
پرسیدم کی قرار است این کودتا صورت بگیرد؟ گفت: امشب و شاید گفت: فردا شب - دقیقاً یادم نیست. - من دیدم مسئله خیلی جدی است و بایستی آن را پیگیری کنیم. با اینکه احتمال میدادم او حال عادی نداشته باشد یا سیاستی باشد که بخواهند ما را سرگرم کنند، اما اصل قضیه این قدر مهم بود که با وجود این احتمالات، دنبال آن باشیم. گفتم: شما بنشین تا من ترتیب کار را بدهم.»
دو روز بعد امام خمینی (ره) در بیستم تیر در دیدار با مردم به تفصیل در باره نصرت الهی در حفظ و پیشبرد انقلاب اسلامی اشاره کردند، گفتند: مگر ملت ما حالا دیگر نشسته آنجا که یک فانتوم و دو فانتوم کاری انجام بدهد. این احمقها نفهمیدند این را که با چهار تا مثلًا سرباز- سربازها که با اینها موافق نیستند- با چهار نفر از این درجهدارها مثلًا و امثال اینها میشود یک مملکت ۳۵ میلیونی که همه مجهز هستند، اینها بتوانند فتح کنند. اینها غلط فکر کردند.
مجید نجفپور محقق تاریخ و نویسنده کتاب «دست خدا بر نقاب» در توصیف این کودتا میگوید: کودتای نقاب، خشنترین کودتا در قرن ۲۰ محسوب میشود. متاسفانه زیاد روی این مسئله تمرکز نشده است. قرار بود که چهار هواپیما در بالای جماران به حرکت دربیاید و بمباران انجام دهد و ۷۵۰ پوند بمب ریخته شود که به کلی همهچیز حتی گونههای حیوانی نابود میشد. حمید نعمتی در بازجوییها گفت که اگر ۵ میلیون نفر هم در جریان کودتا کشته شود باید کودتا انجام بگیرد. نام اصلی این کودتا نقاب است. طراحی آن با بختیار و غلامعلی اویسی است. متاسفانه اسناد خارجی در مورد این کودتا را نداریم و سازمان سیا چیزی منتشر نکرده است. دو سازمان ام آی سیکس انگلستان و سیا در این کودتا نقش داشتند.
محسن رضایی نیز ماجرای لو رفتن کودتا را در یادداشتی با عنوان «کودتا و شیر مادر» شرح دادهاست. به گفته او، در آن زمان او مسئول اطلاعات سپاه بود.
به گفته وی، اوایل تیرماه سال ۱۳۵۹ در خیابان ایران به دیدار رهبر انقلاب که در آن زمان نماینده حضرت در ارتش بودند، رفتم. به ایشان گفتم که اطلاعات ما رد و خط یک کودتا را در ارتش پیدا کردهاست. کودتا قطعی است ولی زمان شروع و نقطه آغاز را هنوز کشف نکردهایم
به گفته رضایی، پس از مدتی حضرت آیت الله خامنهای به وی تلفن زد و گفت خلبانی اینجاست که مشابه حرف رضایی را میزند. سریع خودتان را برسانید منزل ما ببینید موضوع از چه قرار است. من رفتم و با یک خلبان جوان روبهرو شدم. همان چند جمله اول را که گفت فهمیدم حلقه گمشده ما پیدا شدهاست.
آن خلبان به رضایی گفته بود وقتی مادرش از قصد پسرش برای شرکت در کودتا آگاه میشود به وی میگوید: «شیرم را حرامت میکنم، اگر سریعاً پیش نروی و ماجرا را به ایشان نگویی.» خلبان هم به منزل حضرت آیت الله خامنهای رفت و ماجرا را برای او بازگو کرد.
محمد بهشتی رئیس دیوان عالی کشور نیز درباره محاکمه متهمان چند روز پس از این اتفاقات گفته و اینکه عدهای از آنها به اعدام محکوم میشوند. در اولین گروه از اعدامها، ۹ روز پس از اعلام کشف کودتا، پنج نفر از درجهداران که در زندان به سر میبردند، در دادگاهی غیرعلنی محکوم شده و اعدام شدند.
گزارش از محمدحسین نیکخوی متین
که متاسفانه موفق شد ضربه کاری بزند و بسیاری از خلبانان ماهر وارد این توطئه شدند که بعضی از مهره های اصلی اعدام و بسیاری کنار گذاشته شدند.
شکست کودتای نوژه...
آزاد سازی خرمشهر ...
و..........
اینها همه نشانه چیست؟!
یک بار اتفاقی
دو بار اتفاقی
همه اینها را که نمیشود به پای اتفاق و شانس گذاشت!
وقتی که میگن معجزه ، یعنی همین...
وقتی که حضرت امام ره فرمودند که شن های طبس ، مأمور خدا بودند ، کاملأ صحیح فرمودند.
وقتی که فرمودند که خرمشهر را خدا آزاد کرد ، کاملأ صحیح فرمودند.
وقتی که از معجزات در جبهه ها گفته میشد ، نادان ها به خیال اینکه باید ، اسب سفید بیاید و سوار بر آن کسی باشد!
ما در جبهه ها معجزاتی دیدیم که هضم آن در مغز بعضی ها نمیگنجد و یا نمیخواهند که بپذیرند.
که قطعأ اینان افرادی شل مغز و گنجشک مغز هستند.
حیف گنجشک...