سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

پدر و مادر مقتول دامادشان را بخشیدند؛

۲ شرط برای بخشش قاتل نوعروس

تأمین هزینه تحصیل ۱۲ کودک کار و تدریس زبان خارجی به کودکان در مناطق دور افتاده، شرط خانواده مقتول برای بخشیدن قاتل دخترشان بود.

 تابستان سال ۹۳ مردی هراسان با پلیس تماس گرفت و از قتل همسرش خبر داد. به دنبال این تماس، اعضای تیم جنایی راهی خانه مرد جوان شدند. با حضور در محل آنها با جسد زن جوان روی مبل در حالی مواجه شدند که همسرش در چند قدمی او روی زمین نشسته بود.

مرد جوان درباره این ماجرا گفت: یک سال قبل با همسرم مهرناز آشنا شدم و ازدواج کردیم. من دیوانه وار مهرناز را دوست داشتم، اما از آنجا که هر دو جوان، و بسیار مغرور و لجباز بودیم از همان روز‌های اول آشنایی با هم مدام بحث و دعوا می‌کردیم، چون هر کدام می‌خواستیم حرف خودمان را به کرسی بنشانیم. بر سر خرید‌های عروسی و انتخاب لباس و ماشین عروس تا کوچک‌ترین مسائل با هم دعوا داشتیم. اوایل که حرمت‌ها بین ما نشکسته بود گاهی کوتاه می‌آمدیم، اما سریال دعوا‌های ما همچنان ادامه داشت و بدتر می‌شد تا اینکه شب حادثه قرار بر این شد که به میهمانی برویم. از آنجا که من خیلی وقت بود پدر و مادرم را ندیده بودم از مهرناز خواستم که به خانه آنها برویم. اما مهرناز به خاطر دلخوری‌ای که از مادرم داشت بازهم لجبازی کرد و گفت باید به خانه مادر او برویم. شاید باورتان نشود، اما سر همین موضوع باهم دعوایمان شد و مهرناز شروع به داد و فریاد کرد. حال و روز من هم بهتر از او نبود، با صدای فریاد او آنچنان عصبانی شدم، که از روی ناراحتی و عصبانیت دستم را روی دهانش گذاشتم تا او را ساکت کنم. نمی‌خواستم صدای فریادش را بشنوم. از طرفی می‌ترسیدم همسایه‌ها هم متوجه درگیری ما بشوند. به خودم که آمدم، متوجه شدم همسرم نفس نمی‌کشد. باورم نمی‌شد که عشقم را با دستان خودم کشتم، تا صبح بالای سرش گریستم و بعد هم به پلیس زنگ زدم.

درخواست قصاص

با اعتراف مرد جوان به جنایت، او به بازسازی صحنه قتل پرداخت. با تکمیل تحقیقات و صدور کیفرخواست، پرونده به دادگاه کیفری استان ارجاع شد. مسعود، عامل جنایت زمانی که در جایگاه ویژه قرار گرفت به دفاع از خود پرداخت و مدعی شد که از صمیم قلب از جنایتی که مرتکب شده پشیمان است.

قضات دادگاه کیفری نیز باتوجه به درخواست اولیای دم، اعترافات متهم، بازسازی صحنه جنایت و سایر مدارک و شواهد موجود در پرونده، حکم قصاص را برای تازه داماد صادر کردند.

در حالی که اولیای دم خواهان قصاص بودند و نام مرد جوان در فهرست محکومانی قرار داشت که بزودی حکمشان اجرا می‌شد، خانواده مسعود و خیرین و صلح‌یاران به سراغ اولیای دم رفتند تا آنها را راضی به گذشت کنند.

دو شرط برای بخشش

گرچه در جلسات اولیه که برای بخشش برگزار شد، خانواده مهرناز خواهان قصاص قاتل دخترشان بودند، اما با گذشت حدود ۱۰ سال از جنایت، اولیای دم کم کم راضی شدند از قصاص صرف نظر کنند، اما با دو شرط؛ روزی که آنها به دادسرا رفتند گفتند: قاتل دخترمان را به دو شرط می‌بخشیم.

مادر مقتول گفت: از زمانی که دخترمان کشته شد، تنها چیزی که آراممان می‌کرد فکر قصاص قاتلش بود. اما با گذشت زمان و وساطت ریش سفیدان و صلح‌یاران، در این خواسته‌مان دچار تردید شدیم و فکر کردیم که آیا این کار درست است؟ یک روز با خودم گفتم اگر مسعود را قصاص کردیم و بازهم دلمان آرام نشد چه می‌شود؟ آن وقت جان یک نفر را هم گرفته‌ایم. با خودم گفتم با مرگ قاتلش دخترم زنده نمی‌شود، اما با این دو شرط نام دخترم ماندگار خواهد شد.

زن میانسال گفت: دخترم همیشه به فکر کودکان کار و بچه‌هایی بود که توانایی تحصیل ندارند. او دلش می‌خواست معلم شود تا به این بچه‌ها درس بدهد، اما عمرش کفاف نداد. از طرفی مسعود لیسانس زبان دارد و خیلی خوب انگلیسی صحبت می‌کند. اولین شرط ما این است که به مناطق محروم برود و به بچه‌های آنجا زبان انگلیسی یاد بدهد. دومین شرط ما هم این است که هزینه تحصیل ۱۲ کودک کار یا کودکانی که پدر و مادرشان را از دست داده‌اند، بپردازد. با طرح این دو شرط از سوی اولیای دم و پذیرش آن از سوی مرد جوان وی که حدود ۱۰ سال در زندان به سر می‌برد، بزودی آزاد خواهد شد و زندگی جدیدی را شروع خواهد کرد.

منبع: روزنامه ایران

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۶
در انتظار بررسی: ۰
ناشناس
۰۹:۳۱ ۲۷ خرداد ۱۴۰۳
گذشت چیزی خوبی هست در بعضی جاها
ناشناس
۲۳:۱۲ ۱۹ خرداد ۱۴۰۳
خدایا به تو پناه میبریم لحظه ای مارا تنها نگذار......
ناشناس
۱۸:۴۵ ۱۷ خرداد ۱۴۰۳
روح دخترت شاد.
حسنی
۱۷:۳۷ ۱۷ خرداد ۱۴۰۳
طلا ق بعضی موقع خوب است جلو قتلهارا میگیرد
مجید
۱۷:۲۱ ۱۷ خرداد ۱۴۰۳
خدایا شکرت خدایا واقعا شکرت قضیه من و زنم هم تقریبا مشابه همین قضیه داشت می رفت جلو که با البته دیدن خسارت مادی جدا شدیم
ناشناس
۱۲:۵۶ ۱۷ خرداد ۱۴۰۳
اول باید به کلاس اموزشی کنترل عصبانیت برویم
که از کوره در نرویم
بعد چه شرط زیبایی
صددرصد دعای این بچه ها به مرحومه مهرناز هم میرسد
روحشان شاد و قرین نعمت و بخشش از طرف خدا