سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

بررسی تاریخی جریان نفوذ در آستانه ادامه پخش سریال سرزمین مادری

درآستانه پخش ادامه این‌سریال درسال‌جدید به ادامه نوشتار‌هایی که درخصوص بررسی تاریخی جریان نفوذ درکشورداشتیم، می‌پردازیم.

سریال سرزمین مادری که از سال گذشته راهی آنتن شبکه سوم سیما شده، نگاهی به تاریخ کشور از دریچه زندگی پسری به نام رهی دارد. خبر آمده است که فصل سوم سریال از چهارشنبه پنجم اردیبهشت در پلتفرم تلوبیون و پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ از شبکه سوم سیما پخش می‌شود. درآستانه پخش ادامه این‌سریال درسال‌جدید به ادامه نوشتار‌هایی که درخصوص بررسی تاریخی جریان نفوذ درکشورداشتیم، می‌پردازیم.

حفظ منافع انگلیس در ایران قدیم
حتما میس لمبتون که زمان آمدن به ایران دختر جوانی بوده است، استعداد زیادی در حوزه‌های مختلف داشته که بعد‌ها از او به‌عنوان شخصی موثر در جاسوسی برای انگلیس یاد کرده‌اند. فردی که به‌عنوان طراح نظری کودتای ۲۸مرداد۱۳۳۲، یک‌تنه دستاورد‌های ملی‌شدن صنعت نفت ایران را بر باد داد و در رشته وقایعی که به کناره‌گیری رضاشاه در سال ۱۳۲۰ منجر شد، نقشی مهم برعهده داشت و توانست به پاس خدمات خود ازجمله برکرسی نشاندن مهره‌هایی مانند سیدضیا، نشان ویژه «خادم نظام امپراتوری بریتانیا» را دریافت کند.

همزمان با پخش فصل دوم سریال «سرزمین مادری» که نگاهی به وقایع تاریخی دوران معاصر ایران دارد، نگاهی اجمالی به این چهره مرموز و درعین حال فعال و کنشگر داشته‌ایم. مروری بر واقعیت‌هایی تلخ که نشان می‌دهد خانم لمبتون در قامت اندیشمند و سیاستمداری آگاه به فرهنگ ایران، درطول سال‌های ماموریتش با رفتار آگاهانه خود، کنشگری فعال برای دستیابی انگلیسی‌ها به مطامع خود بوده و استعمار انگلیس، برای حفظ منافع خود دررقابت با آلمان، ازهیچ اقدام مداخله‌گرانه‌ای در ایران فروگذار نکرده است. 
 
هم‌کاسه سیاستمداران، دوست لمپن‌ها
میس لمبتون، جاسوس حرفه‌ای انگلستان، دختر جوانی بود که درسال۱۳۱۶به ایران آمد و حضور مرئی و نامرئی او تا سال ۱۳۵۷ ادامه داشت. به اعتقاد استاد قاسم تبریزی، پژوهشگر تاریخ معاصر، لمبتون فردی فراتر از وابسته مطبوعاتی، بلکه به‌عنوان یک فرد اطلاعاتی کارآزموده توان گرداندن چندین موضوع را به‌طور همزمان داشت وبا افرادوشخصیت‌ها، احزاب وگروه‌ها، درباریان و حتی افراد «لمپن» در ارتباط بود.

خیانت‌ها و جاسوسی‌های وی با توجه به همین توانایی‌ها تداوم یافته؛ بعید نیست که از ابتدا با هدف جاسوسی وارد ایران شده و سفر‌ها و ملاقات‌های او به لحاظ گسترش حوزه نفوذ دولت متبوعش صورت گرفته باشد. او با آن‌که به‌ظاهر به انگلستان رفت و در مرکز ایران‌شناسی آنجا فعالیت می‌کرد، اما تشکیلاتش را همچنان در ایران اداره می‌کرد و از خودش شخصیتی محقق و ایران‌شناس به نمایش می‌گذاشت و یک مؤسسه حمایت از اسب هم برای فریب افکار عمومی به راه اندخته بود. فردی که به‌خصوص از سال۱۳۲۰تا۱۳۳۲درتاریخ معاصر ایران جریان‌ساز است و با تمام رجال سیاسی و درباری ارتباط دارد. حتی نورالدین کیانوری می‌گوید میس لمبتون با من دو دیدار داشت.

در واقع اوهم با توده‌ای‌ها دیدار دارد، هم با درباری‌ها. در اسناد موجود آمده است که میس لمبتون برای پیدا کردن یک جاسوس آلمانی در کاشان، سه ماه در آنجا مستقر شد و با باغبانی به نام «مش رضا» که در آن باغ مستقر است، ازدواج می‌کند. به‌گونه‌ای که به‌عنوان فردی خانواده‌دار، خودش را تثبیت می‌کند و زمانی که ماموریتش لو می‌رود و ژاندارم‌ها برای دستگیری و بردنش به تهران می‌آیند، باغبان از همه جا بی‌خبر مقابل‌شان می‌ایستد که بی‌انصاف‌ها زن مرا کجا می‌برید!

لمبتون نویسنده
تسلط و توانایی افرادی مانند ادوارد براون بر مهارت نوشتن که قبلا در مورد او سخن گفتیم ازجمله برگ‌های برنده‌ای بوده که در آن عصر می‌توانسته‌اند از طریق آن هم بر مردم عامی که بهره‌ای کم از خواندن و نوشتن داشته‌اند و هم کسانی که خود را از دایره خواص و افراد با سواد می‌دانسته‌اند، اثر بگذارند. در این میان میس لمبتون هم در حد عالی از چنین مهارتی برخورد ار بوده و در کنار همه توانمندی‌های خود که او را به مهره‌ای مفید و کارآمد برای انگلیس تبدیل می‌کرده از این هنر نیز به‌خوبی بهره جسته است. گفته شده که میس لمبتون سه ماه قبل از ترک ایران همه روزه به کتابخانه ملی می‌رفت و در آنجا مشغول مطالعه می‌شد. او در همان وقت اظهار کرده بود مشغول نوشتن کتابی درباره تقسیم محصول بین مالک و زارع در ادوار مختلف در ایران است.

در این کتاب راجع به روابط مالک و زارع در ایران و چند صد نوع بهره مالکانه که مالک از زارع ایرانی می‌گرفت، اطلاعات جامعی تهیه شده که نهایتا کتاب با عنوان مالک و زارع در ایران منتشر شده است. علاوه بر این «آن لمبتون» توانست کتابی در دستور زبان فارسی بنویسد که سال‌های درازی در اغلب کشور‌ها تدریس می‌شد و لغت‌نامه کوچکی هم تألیف کرد که شهرت گرفت. به‌علاوه به‌صورت منظم مقالات پژوهشی تاریخی درباره امور دیوانی، اجتماعی و مالی ایران می‌نوشت که در Bsoas و دایره‌المعارف اسلامی (لیدن) و سایر مجله‌ها به چاپ می‌رسید.

آخرین کتاب وی ایران عصر قاجار است (۱۹۸۷ میلادی) که توسط سیمین فصیحی‌پور ترجمه شده به ضمیمه آن مطالبی در باب شرق و شرق‌شناسی و ایران‌شناسی دارد که در نوع خود خواندنی است. در اوایل سال ۱۳۲۲ میس لمبتون پیاده از تهران به اصفهان رفت. این مسافرت او ۲۴روز طول کشید. در این مسافرت وی گزارشی ۲۷۰ صفحه‌ای تهیه کرد که همه آن به صورت کتابی خطی مدون شد. علاوه بر این در مندرجات برخی منابع تاریخی ـــ سیاسی آمده که وی متن قرارداد کنسرسیوم نفتی سال ۱۹۵۴ میلادی را ترجمه کرده است.

لمبتون در «پیاده‌رو»
در ماه ژوئن ۱۹۴۱ آلمان هیتلری پیمان خود را با روسیه شوروی شکست و در جبهه‌ای به طول ۲۰۰۰ کیلومتر به خاک شوروی حمله کرد. درست ۱۰ روز بعد در آگوست ۱۹۴۱ (سوم شهریور ۱۳۲۰) نیرو‌های متفقین از جنوب و شمال کشور ما را اشغال کردند و هرج و مرج، گرانی و فساد را برای ایران به ارمغان آوردند. نیرو‌های خارجی (انگلیس و شوروی) بهانه اشغال خود را وجود شماری از عمال و افسران آلمانی در پوشش مهندس و تکنیسین‌های فنی در مؤسسات راه‌آهن و برخی از مؤسسات دیگر صنعتی و احتمال اجرای نقشه آلمان برای اشغال ایران اعلام کردند.

 متفقین قبلا در ۱۶ ژوئن و ۱۹ ژوئیه و ۱۶ آگوست مکرر به دولت ایران در این زمینه اخطار کرده بودند. این حوادث به استعفای رضاخان از سلطنت و تبعید او توسط انگلیس‌ها به جزیره موریس و سپس به ژوهانسبورگ منجر شد. در چنین شرایطی، انگلیس‌ها دو سازمان مجهز جاسوسی در ایران تدارک دیدند. یکی «خانه پیروزی» (ویکتوری هاوس) برای توزیع نشریات تبلیغاتی به زبان‌های فارسی و عربی و انگلیسی مثل روزگار نو، شیپور و عالم جنگ، به مدیریت یک ایرانی به‌نام تمدن‌الملک بود و دیگری سازمان ضداطلاعات و جاسوسی MI ۶. ریاست سازمان ضداطلاعات با کلنل اسپنسر و ریاست خانه پیروزی بر عهده یک فارغ‌التحصیل رشته زبان‌های شرقی از دانشگاه آکسفورد انگلستان به نام میس لمبتون بود.

 لمبتون در باغ سفارت انگلیس در تهران ساکن بود و محل خانه پیروزی در ساختمان بزرگ و وسیعی در خیابان فردوسی، کمی پایین‌تر از میدان فردوسی قرار داشت که بعد از جنگ به مرکز انجمن روابط فرهنگی ایران و انگلیس تبدیل شد. پخش کلیه نشریات انگلیس‌ها در تهران و شهرستان‌ها برعهده حسن عرب، صاحب بنگاه نشریاتی «پیاده‌رو» بود. بنگاه پیاده‌رو در خیابان نادری نرسیده به چهارراه یوسف‌آباد، مقابل بیمارستان سابق شوروی (شرکت دارویی تیدی) بود. پیاده‌رو شامل دو دهنه مغازه بزرگ با یک زیرزمین وسیع و قفسه‌های بزرگ پر از کتاب و نشریات و مجلات خارجی بود. قبل از ورود متفقین، بنگاه پیاده‌رو نشریات آلمانی، ازجمله مجله «سیگنال» را هم برای فروش عرضه می‌کرد ولی با ورود متفقین، کار عرب به پخش نشریات انگلیسی منحصر شد. پیاده‌روهمچنین مرکز ملاقات‌های میس لمبتون با برخی رجال سیاسی آن زمان بود. لمبتون اغلب بعدازظهر‌ها به پیاده‌رو می‌آمد و دراین محل با برخی ازرجال آن روزگار، چون عبدالحسین هژیر و مورخ‌الدوله سپهرو دکتر طاهری و ملک مدنی (نمایندگان بانفوذ مجلس) و غلامحسین ابتهاج (برادر ابوالحسن ابتهاج) صحبت می‌کرد.

لمبتون با چادرنماز 
معروف‌ترین نویسندگان چپ همچون آقابزرگ علوی، احسان طبری، عباس نراقی از گروه ۵۳نفر ایرانی که در خانه پیروزی در خدمت لمبتون بودند، نیاز‌های فرهنگی خود را از بنگاه پیاده‌رو تهیه می‌کردند.

عرب بیشتر اوقات در سفر وحضر همراه لمبتون بود؛ در سفر برای سرکشی به شعبات خانه پیروزی در شهرستان‌ها، در ملاقات لمبتون با سران عشایر و دربازدید از اماکن مذهبی که لمبتون با چادرنماز از آن اماکن دیدن می‌کرد. عرب بعد ازجنگ به فعالیت سیاسی پرداخت وبا صنیع‌حضرت از لات‌های تهران جزو محافظین و گروه ضربت سیدضیاءالدین طباطبایی درآمد. او دسته‌ای از داش‌مشتی‌ها واراذل جنوب شهر را تشکیل داده بود تا از آنها برای مقابله و زد و خورد با دسته‌های حزب توده استفاده کند. اوبعد از۲۸مرداد در سلک روزنامه‌نگاران درآمد و روزنامه «پرچم خاورمیانه» را در خوزستان منتشر کرد. هوشنگ مقاره‌ای گفته است عرب به‌تازگی به‌خاطر خرید و حمل تریاک به دام پلیس انگلستان افتاده با وساطت دوشیزه لمبتون آزاد شده است.

* گفتنی است دوشیزه لمبتون به‌دلیل خدمات ارزشمند به کشور متبوعش و موفقیت در ایفای نقش جاسوسی خود توانست مدال «خادم نظام امپراتوری بریتانیا» را به‌دست‌آورد. او روز ۳۰خرداد۱۳۸۷در۹۶سالگی در شهر نورتن برلن در انگلستان درگذشت.
منبع: جام جم

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
ناشناس
۰۷:۱۳ ۲۹ فروردين ۱۴۰۳
چه تاریخ مظلوم و تاریکی داریم که ناشی از حکومت پادشاهی و بی سوادی مردم بود و این فلاکت را امروزه به عنوان عصر طلایی به مغز مفندقی های کنونی می فروشند!
خدایا ما را از بیسوادی و کم سوادی نجات بخش ، آمین یا رب العالمین