مدتی قبل گزارش درگیری بین دو نفر مقابل آرایشگاهی در لواسانات به پلیس اعلام شد. با گزارش این خبر، مأموران پلیس بلافاصله راهی محل شده و در بررسیها مشخص شد که دعوا بین مرد آرایشگر و دوستش رخ داده است.
مرد جوان در تحقیقات گفت: چندی قبل یک دستگاه لیزر به دوستم که آرایشگر است دادم تا با آن کار کند. قرار شد که مبلغی از درآمدش را به من بدهد و هر زمان هم که خواستم دستگاه را ببرم. اما در این مدت او حتی یک ریال هم به من پرداخت نکرد.
امروز دوباره به سراغش رفتم و پولم را خواستم، اما او باز هم بهانه آورد و درنهایت عصبانی شدم و گفتم اگر پول نمیدهی دستگاهم را بده ببرم. اما او مخالفت کرد و گفت اجازه نمیدهم که دستگاه را با خودت ببری. سر همین مسأله دعوایمان شد و شروع به فحاشی و توهین به من کرد.
یکسال حبس
با شکایت مرد جوان، تحقیقات ادامه یافت و مرد آرایشگر گفت: دوستم درست میگوید، قرار بود که مبلغی را به عنوان اجاره دستگاه لیزر به او بدهم، اما به خاطر خرج ومخارج و بدهیهایی که داشتم نتوانستم پولی به او بدهم. زمانی هم که دوستم برای گرفتن دستگاه لیزر آمد، دعوایمان شد.
با اعتراف متهم، پرونده پس از تکمیل تحقیقات به دادگاه لواسانات ارجاع شد. قاضی پرونده نیز وی را به یک سال حبس محکوم کرد. اما از آنجایی که مرد آرایشگر سابقه کیفری نداشت و از این اتفاق بسیار پشیمان بود و از طرفی شاکی نیز رضایت خود را اعلام کرده بود، قاضی میثم حسینپور با صدور حکم جایگزین حبس برای مرد آرایشگر او را محکوم کرد تا هشت ساعت در زندان تهران بزرگ (سالن مجرمان غیر نقدی) به اصلاح زندانیان بپردازد.
مرد جوان نیز با پذیرش این حکم برای اجرای آن راهی زندان شد، اما وقتی قدم به زندان گذاشت هرگز تصور نمیکرد با تجربهای عجیب مواجه شود. او در آنجا پای درد دل زندانیانی نشست که هر کدام داستانی غمانگیز داشتند. وی که از شنیدن سرنوشت زندانیان بشدت متأثر و متنبه شده بود بعد از انجام حکم به نزد قاضی میثم حسینپور برگشت و گفت: در مدتی که برای آرایش و پیرایش زندانیان رفته بودم هزاران بار خدا را شکر کردم که شما حکمم را تغییر دادید و من مجبور نشدم یک سال به زندان بیفتم. اگر یک سال روانه زندان میشدم نه تنها نامزدم را که قرار بود بزودی باهم ازدواج کنیم از دست میدادم بلکه سابقه کیفری هم در پروندهام ثبت و آیندهام نابود میشد. به همین خاطر اگر اجازه بدهید حاضرم چند ساعت و چند روز دیگر هم برای اصلاح زندانیان به زندان بروم و اگر کار دیگری هم از دستم بر بیاید برایشان انجام دهم.
روزنامه ایران