دو گروه «خواص» و «عوام» در طول تاریخ تشکیلدهنده محیطهای اجتماعی بودهاند. در فرمایشات امیرالمؤمنین علی (ع) به کرات به دو مقوله «خواص» و «عوام» و مختصات و صفات این دو گروه اجتماعی اشاره شده است.
«خواص» به معنی گروه برجسته و مخصوص از مردماند که توسط عوامل مختلف دینی و اخلاقی و یا اقتصادی و اجتماعی از سایر مردم متمایز شدهاند. خواص عموماً در انتخاب و تحلیل، آگاهانه و مسوولانه عمل میکنند؛ آنها به واسطه جایگاهی که دارند واجد مسؤولیت اجتماعی نیز هستند؛ از جمله آنکه در حوادث فتنهگون که شناخت عرصه دشوار است، بر خواص فرض است که به اندازه وسع خود فضا را روشن کنند، تا غبار فتنه از جامعه رخت بربندد.
در بیانات رهبر حکیم انقلاب اسلامی نیز در طول سالهای مختلف و بنا به جهات و دلایلی به مقوله «خواص» و ویژگیهای آنان و وظایفشان اشاراتی شده است.
اما «خواص» چه کسانی هستند و چه خصایصی دارند؟ از منظر رهبر معظم انقلاب، «خواص» لزوماً انسانهای اندیشمند و عنواندار نیستند؛ بلکه «انسانهای خاص» در اقشار مختلف اجتماعی قابل مشاهده هستند؛ بنابراین «خواص» به یک طبقه اجتماعی خاص اطلاق نمیشود بلکه خصیصه «خواص بودن» در نوع اندیشه و عمل است.
رهبر حکیم انقلاب اسلامی در بیاناتی در خرداد سال ۷۵ در دیدار فرماندهان لشکر ۲۷ محمد رسولالله (ص) فرمودند: «خواص چه کسانی هستند؟ آیا قشر خاصی هستند؟ جواب، منفی است. زیرا در بین خواص، کنار افراد با سواد، آدمهای بی سواد هم هستند. گاهی کسی بی سواد است، اما جزو خواص است. یعنی میفهمد چه کار میکند. از روی تصمیمگیری و تشخیص عمل میکند؛ ولو درس نخوانده، مدرسه نرفته، مدرک ندارد و لباس روحانی نپوشیده است. به هر حال، نسبت به قضایا از فهم برخوردار است».
معظمله همچنین در بیانات اخیرشان در دیدار فرماندهان نیروی هوایی و پدافند هوایی ارتش، درخصوص «خواص» فرمودند: «خواص یعنی مثلاً آدمهای نامونشاندار، آدمهای باسواد و دانشمند؟ نه، خواص به این معنا نیست. خواص یعنی آن مجموعهی انسانهایی که در کار خود، با فکر و با شناخت و با تشخیص عمل میکنند و تابع جَو نیستند... این خواص میتواند در بین فعالان گوناگون انقلابی، در بین اصناف، کارگران، نظامیها، روحانیون و گروههای مختلف باشد، میتواند در بین فعالان مطبوعاتی باشد، میتواند در بین فعالان دانشجویی باشد، میتواند در بین فعالان سیاسی باشد. البته خوشبختانه در کشور ما و در ملت ما خواص در اقلیت نیستند؛ کسانی که از روی نقشه، فکر و تشخیص اقدام میکنند، کار میکنند، تصمیم میگیرند، در سطح کشور گسترده هستند و این از برکات انقلاب است. در خیلی از کشورهای دنیا اینجوری نیست؛ حالا خود بنده نرفتهام، اما گزارشهایی از بعضی از کشورهای بزرگ و معروف دنیا میدهند که مردم در کوچه و خیابان که راه میروند، ملتفت نیستند که حول و حوششان در دنیا چه دارد میگذرد؛ فقط به فکرند که بروند یک لقمه نان به دست بیاورند یا یک مقدار ثروتشان را اضافه کنند. در کشور ما اینجور نیست؛ در کشور ما، مردمی که با تشخیص عمل میکنند، میفهمند چه کار دارند میکنند، جبههبندی را میشناسند، دشمن را میشناسند، شیوهها را میشناسند، دوست را میشناسند، کم نیستند، زیادند؛ اینها میتوانند نقشآفرینی کنند؛ اینها میتوانند در موارد حساس، برای کشور کار انجام بدهند».
ایشان افزودند: «بنابراین انسان خاص ممکن است مرد باشد، ممکن است زن باشد. ممکن است تحصیلکرده باشد، ممکن است تحصیل نکرده باشد. ممکن است ثروتمند باشد، ممکن است فقیر باشد. ممکن است انسانی باشد که در دستگاههای دولتی خدمت میکند، ممکن است جزو مخالفین دستگاههای دولتی طاغوت باشد. خواص که میگوئیم - از خوب و بدش - یعنی کسانی که وقتی عملی انجام میدهند، موضعگیریای میکنند و راهی انتخاب میکنند، از روی فکر و تحلیل است. میفهمند و تصمیم میگیرند و عمل میکنند. اینها خواصند. نقطه مقابلش هم عوام است. عوام یعنی کسانی که وقتی جو به سمتی میرود، آنها هم دنبالش میروند و تحلیلی ندارند. یک وقت مردم میگویند: زنده باد! این هم نگاه میکند، میگوید: زنده باد! یک وقت مردم میگویند: مرده باد! نگاه میکند، میگوید: مرده باد!»
رهبر حکیم انقلاب اسلامی با نگاه و بینش نافذ خود، «خواص» را به دو طیف «خواصِ جبهه حق» و «خواص جبهه باطل» تقسیم میکنند و میفرمایند: «عدهای اهل فکر و فرهنگ و معرفتند و برای جبهه حق کار میکنند. فهمیدهاند حق با کدام جبهه است. حق را شناختهاند و بر اساس تشخیص خود، برای آن، کار و حرکت میکنند. اینها یک دستهاند. یک دسته هم نقطه مقابل حق و ضد حقاند. اگر باز به صدر اسلام برگردیم، باید این طور بگوییم که عدهای اصحاب امیرالمؤمنین و امام حسین، علیهما السلام هستند و طرفدار بنیهاشمند. عدهای دیگر هم اصحاب معاویه و طرفدار بنیامیهاند. بین طرفداران بنیامیه هم، افراد با فکر، عاقل و زرنگ بودند. آنها هم جزو خواصاند».
اما از منظر رهبر بصیر انقلاب اسلامی، «خواصِ جبهه حق» نیز به دو نوع تقسیم میشوند؛ امری که سبب میشود قضیه دشوار شود. معظمله در این خصوص میفرمایند: «خواصِ طرفدارِ حق، دو نوعاند. یک نوع کسانی هستند که در مقابله با دنیا، زندگی، مقام، شهوت، پول، لذت، راحت، نام و همه متاعهای خوب قرار دارند. اینهایی که ذکر کردیم، همه از متاعهای خوب است. همهاش جزو زیباییهای زندگی است. «متاع الحیاة الّدنیا.» متاع، یعنی بهره. اینها بهرههای زندگی دنیوی است. در قرآن که میفرماید «متاع الحیاة الدنیا»، معنایش این نیست که این متاع، بد است؛ نه. متاع است و خدا برای شما آفریده است. منتها اگر در مقابل این متاعها و بهرههای زندگی، خدای ناخواسته آن قدر مجذوب شدید که وقتی پای تکلیفِ سخت به میان آمد، نتوانستید دست بردارید، واویلاست! اگر ضمن بهرهبردن از متاعهای دنیوی، آنجا که پای امتحان سخت پیش میآید، میتوانید از آن متاعها به راحتی دست بردارید، آن وقتْ حساب است».
بدون تردید، خواص جامعه مسئولیت و وظیفه خطیری دارند؛ لغزش آنها، میتواند موجبات لغزش بخش قابل توجهی از جامعه را فراهم آورد؛ رهبر حکیم انقلاب در این باره میفرمایند:
«وظیفه اینها وظیفه سنگینی است؛ من میخواهم این را به شما و به همه ملت عرض بکنم. این کسانی که ما اسمشان را خواص میگذاریم، یعنی کسانی که دارای فکراند، نگاهشان نگاه از روی تدبر است، از روی تشخیص است، اوضاع را میفهمند، میشناسند، میدانند چه کار دارد میشود، اینجور نیست که سرشان پایین باشد و هر جا دیگران رفتند اینها هم بروند، این افراد وظیفه سنگینی دارند؛ اینها بایستی جهت عمومی حرکت جامعه را حفظ کنند و نگذارند این حرکت دچار انحراف بشود. اگر خواصّ جامعه از این وظیفه غفلت بکنند، حوادثی که پیش خواهد آمد ضربههای تاریخی به ملتها میزند؛ ما در طول تاریخ اسلام، از این حوادث زیاد داشتیم. در زمان امیرالمؤمنین، در زمان امام حسن، در زمان امام حسین، کسانی بودند که جزو خواص بودند، مطلب را میفهمیدند، تشخیص میدادند، اما در لحظه لازم، به هنگام حضور پیدا نمیکردند؛ دچار تردید، دچار تأمل، دچار تنبلی و در مواردی دچار خیانت میشدند و روی دیگران هم اثر میگذاشتند، روی آن جمعیتی هم که تابع جواند اثر منفی میگذاشتند؛ از این موارد داشتیم. در جنگ صفین، کسانی به خاطر رفتن قرآنها روی نیزه دچار تردید شدند، دیگران را هم دچار تردید کردند. حالا نقلهایی هست البته من خیلی به طور قاطع نمیتوانم بگویم که بعضی از اینها تعمد داشتند؛ اشتباه نکرده بودند بلکه برای خاطر تبانی با دشمن این کار را میکردند! این هم گفته میشود؛ ممکن است یک چنین وضعی پیش بیاید».
نکه قابلتأمل، برنامه دشمن برای خواص است؛ این نکته مورد تاکید مقام معظم رهبری نیز هست؛ معظمله در این باره فرمودند: «امروز جبهه دشمن برای خواص برنامه خاص دارد؛ برای خواص در کشور خود ما و در خیلی از جاهای دیگر برنامه دارند که اینها را دچار تردید کنند، دچار تأمل کنند، دچار تعلل کنند، احیاناً چرب و شیرین دنیا را به اینها بچشانند، اینها را جذب کنند برای اینکه در بزنگاهها، در نقاط حساس، در آنجایی که لازم است یک اقدامی انجام بدهند، انجام ندهند و آن شتابدهندگیای که از خواص متوقع است، صورت نگیرد؛ برای این کار برنامه دارند».
از منظر رهبر حکیم انقلاب اسلامی، وظیفه «خواص» خنثیکردن تردیدافکنی و شکآفرینی دشمن است. «خواص» باید طلایهدار «جهاد تبیین» باشند و مدام در عرصه «روشنگری» کوشا باشند. «خواص» باید با تکیه بر منطقِ متقن و مستدل، از قدرت اثرگذاری خود بر عموم مردم در راستای تثبیت جبهه حق بهره بگیرند. خواص باید صریح باشند، باید با صراحت حرف بزنند، باید شبههها را از ذهنها زایل کنند، دوپهلو و دوگونه و تردیدآمیز حرف نزنند؛ بنابراین یکی از کارهای مهم نخبگان و خواص، «تبیین» است؛ خواص باید حقایق را بدون تعصب روشن کنند؛ در اینجاست که نقش «بصیرت» آشکار میشود؛ خواصی که در جبهه حق هستند و بصیرت دارند و صحنه را به وضوح و در ورای فتنهانگیزیها میبینند و قدرت غلبه بر تمایلات دنیوی را نیز دارند.
رهبر حکیم انقلاب اسلامی در همین رابطه در مردادماه ۸۸ و در اوج جریان فتنه فرمودند: «نقش نخبگان و خواص این است که این بصیرت را نه فقط در خودشان، در دیگران هم به وجود بیاورند. آدم گاهی میبیند که متأسفانه بعضی از نخبگان خودشان هم دچار بیبصیرتیاند؛ نمیفهمند؛ اصلاً ملتفت نیستند. یک حرفی یکهو به نفع دشمن میپرانند؛ به نفع جبههای که همتش نابودی بنای جمهوری اسلامی است به نحوی. نخبه هم هستند، خواص هم هستند، آدمهای بدی هم نیستند، نیت بدی هم ندارند؛ اما این است دیگر. بیبصیرتی است دیگر».
ایشان افزودند: «این بیبصیرتی را به خصوص شما جوانها با خواندن آثار خوب، با تأمل، با گفتگو با انسانهای مورد اعتماد و پخته، نه گفتوگوی تقلیدی، از بین ببرید. کسانی هستند که میتوانند با استدلال، آدم را قانع کنند؛ ذهن انسان را قانع کنند؛ و حتی حضرت ابیعبداللَّهالحسین (علیهالسلام) هم از این ابزار در شروع نهضت و در ادامه نهضت استفاده کرد. امام حسین را فقط به جنگِ روز عاشورا نباید شناخت؛ آن یک بخش از جهاد امام حسین است. به تبیین او، امر به معروف او، نهی از منکر او، توضیح مسایل گوناگون در همان منی و عرفات، خطاب به علما، خطاب به نخبگان، بعد هم در راه به سمت کربلا، هم در خود عرصه کربلا و میدان کربلا، باید شناخت. در خود عرصه کربلا حضرت اهل تبیین بودند، میرفتند، صحبت میکردند. حالا میدان جنگ است، منتظرند خون هم را بریزند، اما از هر فرصتی این بزرگوار استفاده میکردند که بروند با آنها صحبت بکنند، بلکه بتوانند آنها را بیدار کنند. البته بعضی خواب بودند، بیدار شدند؛ بعضی خودشان را به خواب زده بودند و آخر هم بیدار نشدند. آنهایی که خودشان را به خواب میزنند، بیدار کردن آنها مشکل است، گاهی اوقات غیر ممکن است».
منبع: مهر