سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

صورت‌بندی مسئله حجاب در جامعه غربی؛ از فمینیسم تا اسلام‌هراسی

حساسیت فزاینده به هر گونه ابراز آشکار مسلمان‌بودن در قلمرو عمومی، بحث درباره جایگاه مسلمانان در اروپا را برانگیخته است.

مسئله‌مندی حجاب زن مسلمان در اروپا را می‌توان بر سه مدار تحلیل کرد و بر پایه این تحلیل است که نارسایی زیرساخت‌های حقوقی و کثرت‌گرایی فرهنگی در اروپا هنوز نتوانسته است آن را به طور دقیق درمان و مدیریت کند. طبعاً این مسئله‌مندی هرچه دقیق‌تر انجام شود، امکان به فرجام‌رسیدن داعیه کثرت‌گرایی فرهنگی در اروپا بر بستر هویت اروپایی بیشتر می‌شود. 
 
 فمینیسم، اصالت یا ادعا
 پیش از حوادث ۱۱ سپتامبر، حجاب به صورت نظام‌مند تصاویر فانتزی‌های شرق‌شناسانه شامل حرمسراها، حجاب (بدون پیوستگی با پدیده عفاف)، فیلم‌های هالیوودی، رقص شکم و بی‌بندوباری جنسی و اروتیک را برمی‌انگیخت. برای اروپایی‌ها، حجاب، خاطره زنان سرکوب‌شده در برقعی را برمی‌انگیخت که تحت حکومت طالبان در افغانستان زندگی می‌کردند. حجاب برای آن‌ها به معنای انقیاد و غیرانسانی‌سازی زنان و قربانیان مقررات مردانه و قوانین ظالمانه اسلام است. در بهترین حالت، یک زن مسلمان از لحاظ اجتماعی، سیاسی و مذهبی محافظه‌کار قلمداد می‌شود. در بدترین حالت، گمان می‌رود زن مسلمان به پوشش حجاب وادار شده است و به عنوان قربانی شکل‌های دیگر سرکوب، شامل قطع عضو تناسلی، خشونت فیزیکی، چندهمسری و سنگسار در نظر گرفته می‌شود. زن مسلمان‌بودن در اروپای غربی امروز آسان نیست، برای نمونه اگر شما زنی مسلمان باشید که در فرانسه زندگی می‌کنید و هر نوعی از حجاب را به تن کنید، شانسی برای استخدام در حوزه عمومی یا بخش دولتی ندارید.

اگر شما یک دانش‌آموز مدرسه در فرانسه هستید و به پذیرش حجاب تصمیم گرفتید، باید اساساً آموزش‌تان را ازدست‌رفته تلقی کنید و اگر اتفاقاً از زمره زنانی باشید که برقع و نقاب (حجاب‌های پوشاننده چهره) می‌پوشند، شما اجازه ندارید در فضا‌های عمومی گردش کنید، از این رو باید در خانه بمانید. در سال٢٠٠٤ یک قانون فرانسوی، همه نشانه‌های آشکار مذهب را در مدارس عمومی فرانسه ممنوع کرد. این امر به این معناست که از سال٢٠٠٤ برای دختران مسلمان، انتخاب بین برداشتن حجاب‌شان و ادامه مدرسه یا حفظ حجاب و ترک مدرسه بوده است. در سال٢٠١٠ فرانسه- پس از بلژیک- دومین کشور اروپایی بود که برقع و نقاب را از همه فضا‌های عمومی از جمله خیابان‌ها، فروشگاه‌ها، پارک‌ها و عرصه‌های ورزشی حذف کرد. 

تحت قوانین فرانسه، زنانی که دارای پوشش برقع و نقاب هستند، به وسیله پلیس به برهنه‌سازی صورت‌شان وادار می‌شوند، باید در کلاس‌های شهروندی شرکت کنند و جریمه ١٩٠دلاری در انتظار آنان است. مردانی که به وادارکردن زنان به پوشیدن برقع و حجاب متهم شده‌اند، با جریمه‌های سنگین‌تری روبه‌رو هستند؛ یک سال زندان و به همان نسبت جریمه‌هایی تا ۳۸ هزار دلار. افزون بر این قانون فرانسه می‌تواند شهروندی هر فردی را که به پوشش حجاب صورت یا وادارکردن زنان به آن متهم است، لغو کند.

تنظیمات قانونی پیش‌گفته در بلژیک و فرانسه برای منع برقع و نقاب از فضا‌های عمومی، کشور‌های اروپایی دیگر مانند اسپانیا، هلند، اتریش، ایتالیا و به تازگی سوئیس را به صرافت انداخته است که آن‌ها نیز باید پوشش اسلامی چهره را در ساختمان‌های دولتی، بیمارستان‌ها و حتی حمل‌ونقل عمومی ممنوع کنند. پس از حوادث ۱۱ سپتامبر و در پی آن حوادث تروریستی در اروپا، «حجاب» شبح اسلام رادیکال، تروریسم و اسلحه‌ای پنهان را در میان اروپاییان تداعی می‌کرد. اگر زنان مسلمان به حجاب وادار می‌شوند، همانطور که اغلب اینگونه گمان می‌رود، چه دلایل دیگری وجود دارد که یک شخص عاقل بخواهد این گونه خود را سرتاپا بپوشاند، به ویژه در گرم‌ترین ماه‌های تابستان؟ آن‌ها احتمالاً به شکل‌های رادیکال و سیاسی اسلام تن داده‌اند. اکنون دیگر درک منفعلانه از زن مسلمان خطرناک شمرده می‌شود، نه به دلیل اینکه بنیادی‌ترین حقوق انسانی این زنان نقض می‌شود (اسطوره انفعال)، بلکه به این معنا که زنان می‌توانند دستکاری و وادار شوند به شیوه‌ای خشونت‌آمیز علیه غیرمسلمانان رفتار کنند. 

حساسیت فزاینده به هر گونه ابراز آشکار مسلمان‌بودن در قلمرو عمومی، بحث درباره جایگاه مسلمانان در اروپا را برانگیخته است. این امر به جابه‌جایی و همان گویی گفتمان جنگ جهانی علیه تروریسم نیز کمک کرده است. تأکید گسترده بر رویه‌های حجاب در رسانه‌ها و گفتمان عمومی، فضای تخالف میان دموکراسی‌های سکولار اروپایی- امریکایی و سنت‌های اسلامی را اشغال کرده و روابط جنسیتی را به نقطه کانونی واگرایی میان مسلمانان و غیرمسلمانان بدل کرده است.
در بسیاری از جوامع غربی، افراد عادت کرده‌اند هنگامی که زنی با حجاب بسیار محافظه‌کارانه مانند نقاب می‌بینند، احساس نگرانی می‌کنند و آن‌ها را موجوداتی منفعل و سرکوب‌شده می‌دانند. این تصویر رسانه‌ای با مشاهده دقیق‌تر اخبار و تصاویر این زنان در بهار عربی به شدت به چالش کشیده شد. شمار فراوانی از زنان عرب مسلمان که در اخبار رادیویی و تلویزیونی ظاهر شدند و دیدگاه‌های سیاسی قدرتمندی بر ضددیکتاتور‌های عرب و تحلیل‌های پیچیده‌ای از اوضاع حاکم عرضه کردند، محجبه بودند.

برخی از آن‌ها برقع یا نقاب نیز داشتند. این تصاویر پرسش‌هایی را درباره پیش‌فرض‌های‌مان درباره زنانی که چهره یا صورت‌شان را می‌پوشانند، به پیش می‌کشند. به این زنان برچسب بیش از حد محافظه‌کار یا شست‌وشوی مغزی داده‌شده نمی‌چسبد. در واقع این زنان، ما و جهان را به شگفتی واداشتند. زنانی انقلابی وجود داشتند که اجازه نمی‌دادند مردان به جای آنان سخن بگویند و از اینکه در برابر دوربین‌های ملی و بین‌المللی سخن‌شان را بگویند، ابایی نداشتند. در چنین شرایطی واقعاً اینکه آن‌ها چه می‌پوشند، اهمیت ندارد، بنابراین هنگامی که امروزه زنانی را می‌بینیم که برقع یا نقاب دارند، با به یادآوردن بهار عربی، این نکته را باید به خود خاطرنشان کنیم که زنانی که پوشش بسیار محافظه‌کارانه برقع یا نقاب را انتخاب می‌کنند، هنوز دارای ذهنیت، یک دیدگاه سیاسی و صدا هستند. نقاب ممکن است مانند برقع صورت و سر آن‌ها را بپوشاند، اما ذهن آن‌ها را نخواهد پوشاند. به هر روی در مناقشات حجاب در اروپا، مدعای گذرابودن فمینیسم در عمل نشان داده می‌شد، زیرا بر اساس ارزش‌های آن، زنان حق دارند تفاوت، مطالبات و تمایزات خود را بطلبند و مانع خط‌کشی و عینک مردانه در زندگی اجتماعی خود شوند. از آثار مخالفت با انتخاب زنانه حجاب از سوی سیستم مردسالار، جرح و ردی بر اصالت فمینیسم در برخی نظام‌های اروپایی بود. 
 
 مشاهده‌پذیری و تشدید سوژگی
 فراری تصدیق می‌کند که در غرب، حجاب به تن کردن در فضا‌های عمومی در عوض اینکه نادیده گرفته شود، توجهات را جلب می‌کند (Ferrari، ۲۰۱۳). در این مورد، حجاب تصویر اسلام را به انحصار خود درآورده است، در حالی که پنهان‌کننده این واقعیت است که زنان مسلمان بسیاری وجود دارند که حجاب ندارند. در چنین شرایطی مشاهده‌پذیری و مشاهده‌ناپذیری بدن زنان مسلمان به کانونی برای ترویج حجاب به مثابه نمادی از «دیگربودگی» مسلمانان بدل می‌شود. گفتمان غربی نیازمند عاملیت جنسی زنان است و می‌خواهد این امر را در گشوده‌بودن تماشای بدن زن حک و تثبیت کند. بیشتر غربی‌ها می‌خواهند زن ابژه‌ای برای نگاه‌های خیره باشد. بازنمایی تصویر زن مسلمان محجبه به عنوان نماد سرکوب جنسیتی به وسیله چنین دیدگاهی برساخته می‌شود، به ویژه با نگاه خیره‌ای که می‌خواهد ببیند.

برحسب این ایده، حجاب شکلی از مشاهده‌پذیری میل را بنا می‌نهد؛ میلی برای برداشتن حجاب و تماشای امر دیده نشده. برای یگنگلو تمایل برای نفوذ به پشت پرده حجاب بر اساس میل به سروری، کنترل و شکل‌بندی مجدد سوژه‌ها از طریق مشاهده‌پذیرکردن‌شان شناخته می‌شود (Yegenoglu، ۱۹۹۸). با دنبال کردن این خط فکری، زنان مسلمان احتمالاً مورد هدف هستند، چراکه آن‌ها خارج از هنجار‌های پذیرفته‌شده ایستاده‌اند و در نتیجه در همنوایی با انتظارات جامعه درباره رفتار جنسی و نمایش جنسیتی شکست می‌خورند. در اینجا دوگانه‌ای ظاهر می‌شود، به این معنا که زنان مسلمان محجبه در برابر نگاه خیره به وسیله حجاب مقاومت می‌کنند یا با کشف حجاب، خود را به آن وا می‌گذارند. اولی با این تصویر که حجاب به عنوان نشان مقاومت در برابر هویت غربی است، همبسته است. در چنین چشم‌اندازی است که زن مسلمان محجبه تهدیدآمیز و فاقد شرایط لازم برای ادغام در جامعه هدف قلمداد می‌شود. 
 
 ابژه اسلام‌هراسی
 برای بسیاری از سیاستمداران و شخصیت‌های مشهور و عمومی، مقنعه اسلامی نمادی از سرکوب است؛ نشانه‌ای که مهاجران در خانه (کشور میزبان) نمی‌توانند ادغام شوند؛ اینکه اسلام‌گرایان از بیرون (مرز‌های ملی) و در همه جا تهدید می‌کنند. آن‌ها میان چادر ایرانی‌ها، فتواها، سوزاندن کتاب‌ها، خشونت فلسطینی‌ها، قتل و ترور در کشور‌های مسلمان و پوشش مقنعه دختران ارتباط برقرار می‌کنند. 

همانطور که زمپی و چاکرابرتی مطرح کرده‌اند، اسلام‌هراسی شکل جدیدی از نژادپرستی بر اساس چرخش از نژاد به مذهب است، در حالی که نژادپرستی قدیم متکی بر باور صریح به برتری بیولوژیکی است، نژادگرایی جدید بر باور برتری فرهنگی و مذهبی مبتنی است. لمبرت و مازر (٢٠١١) اشاره می‌کنند «پاکستانی‌هراسی» به وسیله «مسلمان‌هراسی» به مثابه پدیده خیابانی خطرناک جدید جایگزین شده است. در حالی که حدود ۱۰ سال پیش تعریف گروه مجرمان بر سیاهپوستان و مردم آسیایی به عنوان هدف‌های بالقوه متمرکز بود، اکنون به نحوی فزاینده، هدف اولیه‌شان برای حمله، مسلمانان هستند. 

پس از ۱۱ سپتامبر و حوادث تروریستی اروپا، خطر روزافزون تجاوز و خصومت به خاطر مشاهده‌پذیری هویت مسلمانی زنان مسلمان محجبه را تهدید می‌کند. باید به بررسی ماهیت قربانی‌سازی اسلام و توضیح شکل‌های متفاوت تجاوزی پرداخت که زنان مسلمان در حوزه عمومی تجربه می‌کنند. این بررسی‌ها قاعده‌مندی‌هایی را به ما نشان می‌دهد که بر اساس آن‌ها قربانی بالقوه و واقعی‌شان، به هدف تکراری یورش‌های فیزیکی و کلامی بدل می‌شود. همینطور باید به شکل‌های ناپیدای قربانی‌سازی اسلام‌هراسی مانند خیرگی مداوم، کمین‌کردن و احساس نادیده‌گرفته‌شدن اشاره کرد که از سوی قربانیان بازشناسی و تصدیق می‌شود.

همانطور که زمپی و چاکرابرتی تأکید دارند، در فهم فرایندی که اسلام‌هراسی گروه‌هایی را قربانی دلالت و انگاره‌های خود می‌کند، باید آن را به مثابه یک الگوی همیشگی آزار، تجاوز و خشونت دید، نه امری مجزا و تک‌گانه. به این ترتیب این نکته برجسته می‌شود که زن مسلمان در یک چرخه قربانی‌سازی تکراری و چندگانه گیر می‌کند. واضح است که از این چشم‌انداز، پیامد‌های عاطفی، روانی و رفتاری منحصربه‌فردی برای قربانیان بالقوه و عملی آن به همراه می‌آورد. احساس مادونی، نبود اعتمادبه‌نفس و عزت، افسردگی، احساس گناه و پسرفت، همه از جلوه‌های همین امر است. پیوند متقابل فرهنگی دارای اثر یکدست‌کننده‌ای بر پوشش مسلمانان و محوکردن برخی هویت‌ها و تاریخ‌های متنوع حجاب مسلمانان است. بسیاری از محققان حجاب در اروپا معتقدند این تعارض و ابهامات سیاستی ناشی از نداشتن درک عمیق مسئله حجاب زن مسلمان است. تعارض سیاستی کشور‌های اروپایی در مسئله حجاب و تحدید‌های متعدد زنان محجبه در این کشور‌ها با وجود گرایش روزافزون زنان این کشور‌ها به حجاب اسلامی، سردرگمی و ابهام را در نحوه رویارویی با این پدیده- حتی برای کشور‌های اسلامی مانند جمهوری اسلامی ایران- ایجاد کرده است.

اخیراً اروپا کوشیده است با خوانشی نو از اسلام، بر این تعارض و ناکارآمدی چیره شود. قرائت «اسلام رحمانی» و اسلام اروپایی به مثابه «دینی برای همه مردم در همه کشورها» شاید بتواند مشکل اصلی رویارویی را حل کند، البته این در صورتی است که غرب این مفهوم را همراستا با فهم مسلمانان و همچنین همراه با زیرساخت اخلاق‌مدارانه فهم کند و آن را سیاست اصلی خود قرار دهد. در صورتی که اروپا قصد تحمیل قرائت خود از اسلام را داشته باشد، اولاً همچنان در شرایط نفهمیدن مسئله قرار گرفته است و ثانیاً موجب افزایش مناقشات میان مسلمانان و اروپاییان می‌شود. 

 اگر غرب قرائت خود از اسلام بنیادگرا، خشونت‌طلب و مخالف آزادی و گفتگو را ترجیح می‌دهد و اسلام رحمانی را اسلام مخالف تنگ‌نظری و دشمنی و موافق گفتگو و تکثر و آزادی می‌داند که تنها در عرصه ساحت فردی ورود کرده و ساحت‌های دیگر زندگی اجتماعی انسان‌ها را به خود واگذار کرده است؛ شناختی حداقلی و مطلقاً لیبرال از اسلام دارد که پیشرفتی نسبت به گذشته دربر نخواهد داشت.

منبع:روزنامه جوان

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.