سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

مدافع حرمی که رفت تا همسرش دیگر انتظار بازگشت او را نکشد

همسر شهید عربی می‌گوید: هر موقع با شهید به زیارتگاه‌ها می‌رفتیم، دعا می‌کرد که هیچ‌وقت شرمنده شهدای دفاع مقدس نشویم و آخرین باری که به مأموریت رفت به من گفت: «من این مأموریت را می‌روم که دیگر غصه برگشتنم را نداشته باشی.»

علی‌اکبر عربی، شهید مدافع حرم متولد تیر ماه ۱۳۵۵ در روستای سرکوبه از توابع شهرستان خمین چشم به جهان گشود و دارای ایمان قوی و اخلاق حسنه بود، روابط عمومی بالایی داشت و در خانواده رفتار بسیار خوبی داشت و همیشه در پی تأمین خانواده خود بود و پدر وی نیز جانباز دفاع مقدس بود.

وی در سال ۱۳۸۵ به واسطه دایی خود که هر دو در سپاه کار می‌کردند با همسرش آشنا شد و ازدواج کرد که حاصل این ازدواج سه فرزند به نام‌های فاطمه، محمد مصباح و اهورا است و این شهید با خانواده و همسر خود بسیار مهربان بود و هیچ‌وقت با عصبانیت موضوعی را به خانواده تذکر نمی‌داد.

او پس از ازدواج، زندگی مشترکش را در قم آغاز کرد و همزمان با ادامه تحصیل، در دفتر فرماندهی لشکر مشغول به خدمت شد. در سال ۱۳۹۱ به عنوان جانشین وارد گردان امام حسین (ع) شد. وی حضوری فعال در منطقه شمال غرب (سردشت) داشت و در سال‌های اخیر فرماندهی گردان الی بیت المقدس و فرماندهی پایگاه شهید زین الدین منطقه پردیسان را نیز بر عهده داشت؛ همچنین طی این سال‌ها، به عنوان خادم افتخاری در مسجد مقدس جمکران و حرم حضرت معصومه (س) پذیرفته و مشغول به خدمت شد. 

شهید عربی خوش برخورد، مهربان و با تعهد بود و رابطه خیلی خوبی با پدر و مادر خود و همسر داشت هیچ فرقی بین آن‌ها نمی‌گذاشت و هیچ‌گاه جلوتر از آنان راه نمی‌رفت و جلوی آن‌ها پاهایش را دراز نمی‌کرد و احترام خاصی برایشان قائل بود و همیشه سعی می‌کرد نمازش را اول وقت بخواند و پدرش در این خصوص می‌گوید: یکی از ویژگی‌های بارز علی‌اکبر خواندن نماز اول وقت بود که همیشه به این فریضه واجب دینی توجهی خاص داشت و این خصلت از ویژگی‌های مشترک بین شهدا است.

حجم کاری شهید بسیار بالا بود، اما زمانی که به خانه می‌آمد زمان بسیار زیادی برای خانواده و فرزندان می‌گذاشت و همیشه به قول خود عمل می‌کرد و به گفته همسرش هر موقع با شهید به زیارتگاه‌ها می‌رفت، شهید همیشه می‌گفت: «من دعا می‌کنم، شما آمین بگویید و کاری کنید که هیج‌وقت شرمنده شهدای دفاع مقدس نشویم» و آخرین باری که شهید به مأموریت رفت به همسر خود گفت: «من این مأموریت را می‌روم که دیگر غصه برگشتن من را نداشته باشی.»

شهید خادم افتخاری جمکران بود و سه شنبه‌ها را در آن جا سپری می‌کرد و به گفته همسرش خیلی از حاجت‌هایش را از همین رفت و آمد‌ها گرفت و با توجه به روابط عمومی که بالایی داشت هیشه سعی می‌کرد به دیگران کمک کند و همواره ولایت‌مدار و مطیع امر رهبری بود؛ اگر اضافه کاری در سپاه به او می‌دادند، صرف کمک به مستمندانی که می‌شناخت می‌کرد.

شهید وصیت کرده بود که صبر خود را از حضرت زینب (س) در واقعه کربلا بیاموزیم و در مشکلات دنیا سعی کنیم از ایشان الگو بگیریم و خطاب به همسر خود نوشته است که هرگاه مشکلات زندگی به سوی شما آمد ابتدا به خداوند توکل کنید و سپس روز عاشورا و مصائبی که به حضرت زینب (س) وارد شده است را یادآور شوید.

در بخش دیگری از وصیت ایشان خطاب به فرزندان خود آمده که همواره آنان را به حفظ حجاب توصیه کرده و امیدوار است که مبارز خوبی برای اسلام در کل مقاطع زندگی خود باشند و تا زمانی که حجاب را رعایت می‌کنند مانند دری در میان صدف محفوظ هستند، چرا که شهید معتقد بود که حجاب از الزامات خیمه با برکت نظام اسلامی ایران است.

یکی از خاطرات شیرین شهید به زبان همسرش این است که شهید همیشه عادت داشت به مناسبت اعیاد مختلف گلی به خانواده خود تقدیم کند، در سوریه مشغول مأموریت بود و از آنجا عکس یک گل لاله وحشی را برای همسرش ارسال کرد.

همسر شهید از نحوه شهادتش می‌گوید: «شهید علاوه بر بحث نظامی‌گری همیشه به عنوان یک امدادگر در کنار رزمنده‌ها بود، در عملیاتی یکی از رزمنده‌ها تیری به دستانش اصابت می‌کند و شهید به کمک او می‌شتابد زمانی که دست رزمنده را پانسمان می‌کند و می‌خواهد که به سنگر برگردد ناگهان تیری به دست او اصابت می‌کند و برای اینکه دیگر رزمنده‌ها متوجه نشوند دست خود را با دستکش می‌پوشاند و دوباره به سمت سنگر به راه می‌افتد و این بار پای او را نشانه می‌گیرند و این بار شهید تا می‌خواست که پا‌های خود را پانسمان کند، در این حین گلوله به سر ایشان می‌خورد و به درجه شهادت نائل می‌شود.»

این شهید والا مقام جانشین فرماندهی گردان سه امام حسین (ع) از لشکر علی بن ابیطالب (ع) بود که در درگیری با نیرو‌های تکفیری و تروریستی و در جریان آزادسازی شهر‌های شیعه نشین نبل و الزهرا به شهادت رسید و به گفته همسرش شهید عربی مانند بقیه شهدا به برد با گوره‌های فاسد تکفیری در سوریه رفته و اجر و مزد خودش را با شهادت در راه اهل بیت (ع) دریافت کرد.

خبر شهادت این شهید به همسرش توسط پدرش به او صورت گرفت، زمانی که شهید در عملیات بود، روزانه دفعات زیاد به همسر خود زنگ می‌زد، اما سه روز از شهید خبری نشد تا اینکه همسر وی به همکارانش زنگ می‌زند، ولی همکاران به همسر شهید می‌گفتند، اجازه بدهید ارتباط بگیریم سپس با شما تماس می‌گیریم، تا اینکه چند روز بعد خبر شهادت عربی را از طریق پدر وی به همسرش دادند.

در مراسم تشییع جنازه شهید عربی، همسر وی حال و روزی خوبی نداشت، اما خوشحال بود که بار مسئولیت سنگینی که بر روی دوشش سنگینی می‌کرد بالاخره رها شد و در حین مراسم پسری ۸ ساله بود که بسیار گریه می‌کرد و وقتی همسر شهید علت گریه این کودک را جویا شد پسر گفت: «چرا بین این همه آدم، علی آقا باید می‌رفت؟» که نشان از با محبت بودن شهید بود.

منبع: ایسنا

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
ناشناس
۲۲:۱۶ ۱۸ دی ۱۴۰۲
روحتان شاد.