شانزدهمین دوره جایزه جلال آل احمد که با صدمین سال تولد جلال همراه شده بود، گوشه چشمی به یکی از کتابهای منتشر شده او یعنی کتاب «سفر به ولایت عزرائیل» داشت؛ کتابی که پرده از زخم کهنِ فلسطینیان را برمیداشت و روایتِ دو هفته حضورِ جلال در اسرائیل بود.
جلال درباره سفرش به فرنگ گفته بود، در سفر اینبار برای من هیچ نوع مفّری نیست؛ یعنی اینبار به فرار از هیچ چیز و هیچ کس - حتی خودم - به این سفر آمدم.
این سفر را یک نوع شتل تلقی میکنم. شتل این قمار کلانی که در آن خراب شده مملکت ما هست و ما اجباراً شاهدش هستیم. اینکه باشی و ببینی و شاهد باشی که چه میکنند و چه میبرند و چه میدزدند و فریادت را هم بزنی، اما توی چاه، ناچار به عنوان شتل تلقی میکنی چنین سفری را که میخواهند تو نباشی و حتی همان فریاد توی چاه را نزنی و به همان اندازه قلیل مزاحم نباشی و راحت بگذاری دزدها را و اراذل را.
جلال آل احمد در این کتاب جمله معروفی دارد، که در نقلِ محافل جایزه جلال و نشست خبری این مراسم بود.
او با صراحت درباره اسرائیل نوشته: «اما به صراحت و در همین اول کار بگویم، که صرف نظر از سنت و اساطیر و آن وعده و وعید دراز و صرف نظر از اینکه چه شد تا حکومت اسرائیل در آن ولایت مستقر شد، که کار تاریخ نویسان است، حکومت اسرائیل با وضعی که فعلاً دارد از نظر من شرقی، از طرفی سر پل مطمئنی است برای سرمایهگذاری غرب که پس از جنگ دوم به صورتی دیگر و با لباسی دیگر در شرق نمودار شده و من با این قسمت اسرائیل بگو مگوی فراوان دارم و بعد هم تجسم خشن کفاره گناهانی است، که هم در آن سالهای جنگ فاشیستها در داخو و بوخن والد و دیگر داغگاهها مرتکب شدند. درست توجه کنید، که گناهی است و غربی مرتکب شده و من شرقی کفاره میدهم».
پیش از این محمدرضا کائینی تاریخپژوه در نشست بررسی کتاب «سفر به ولایت عزرائیل» درباره سفرهای جلال آل احمد گفته بود، جلال در دهه ۴۰ سلسله سفرهایی به کشورهای اروپایی داشت، که تحت عنوان سفر فرنگ منتشر شدند. تمام این یادداشتها بعد از درگذشت او به همت مرحوم شمس آل احمد و با مقدمه نویسی او و احتمالا مصطفی زمانینیا منتشر شد.