در ایام اغتشاشات سال گذشته که به بهانه مرگ مهسا امینی شروع شد و جامعه را چند هفتهای درگیر خود کرد، اگر صفحات بازیگری که علیه جمهوری اسلامی موضع نگرفته را نگاه میکردیم در قسمت نظرات، انبوهی از توهین و تهدید مشاهده میشد که بازیگران را وادار به حمایت از آشوب میکردند.
در آن ایام برخی از چهرههای مشهور در دام فشار لشکر فیک جریان نفاق افتادند و در آتش اغتشاشات دمیدند و برخی دیگر در صفحات شخصی خود در فضای مجازی از این فشارها پرده برداشته و از هجومهایی گفتند که به هوای کار در سینما، حضور در جشنواره فجر و حتی شادی به دلیل پیروزی تیم ملی فوتبال روی آنان بود.
رباتها و فیکها
حمیدهیراد، اولین هنرمندی بود که پرده از حجم فشار کامنتهای تهدیدآمیز برداشت و نوشت: «روی حرفم با اون کسانی که با ربات یا پیجهای فیک به من و دوستانم که خواننده یا بازیگر و ورزشکار هستند و معلومه ازطرف کی حمله میکنند و دور از جون مردمم، هر چیزی که لایق خودشون و خانوادهشون هست رو به ما عنوان میدن... من نه سلبریتی هستم و نه هیچ کسی، منم مثل تک تک مردمم هستم فقط شغلم فرق میکنه همین... تویی که با پیج فیک میای میگی در مورد کنسرت و هزار تا چیز دیگه حرف میزنی حتی نمیتونی درک کنی که چندتا انسان از این راه خرج زن و بچهشون رو میدن و من خبر دارم که چند نفرشون تو اوضاع بیپولی و کرونا که شغل ما تعطیل شد، طلاقگرفتن و زندگیشون نابود شد ...» در روزهای اغتشاشات زمان بازگویی حقایق توسط هنرمندان نبود، ولی حمید هیراد این جرأت را به خرج داد و از علت موضعگیری برخی هنرمندان پرده برداشت. حالا یک سال از اغتشاشات ۱۴۰۱ گذشته و سلبریتیها در حال بیان حقایقی هستند که بیش از یک سال آن را پنهان نگه داشته بودند!
تحمیل سکوت
الهام حمیدی، بازیگر سینما درباره فحاشیهای فضای مجازی و هجمههای اکانتهای فیک مینویسد: «در جشنواره فیلم فجر و جامجهانی مجبور به سکوتمان کردند. بازیگر سینما و تلویزیون: جلوگیری از شادی فوتبالیستها در جام جهانی و فحاشی به هنرمندان در جشنواره فجر، تحمیل سکوت بود. اشاره به هر اتفاق امیدوارکنندهای، سیل توهینهای مختلف را بههمراه دارد؛ این موضوع با فرهنگ مردم ایران همخوانی ندارد.»
سازماندهى افراد برای توهین زیر پستها
لیندا کیانی نیز دیگر سینما مینویسد: «عده زیادى هستند که سازماندهى شده میان زیر پستهاى من و همکارانم یا دیگر چهرههای شناخته شده با هجمه سنگین کامنتى سعى دارن که جلوى حقگویى ماهارو بگیرن. هدفشونم اینه که ما رو اسیر مارپیچ سکوت کنند. برام مهم شد و خواستم از این تریبون به همکارانم توصیه کنم حواستون باشه تو دام نیوفتید.» جالب این است احسان کرمی که محصول همین لشکر فیک است با توهم براندازی ایران رفت، وی نیز این پست را لایک کرده است! متین ستوده، بازیگر سینما و تلویزیون: «بعداز اظهارنظر بعضی از همکارانم درباره توهینهای مجازی به شخصیتهای رسانهای خیلی دلگیر شدم؛ چون پارسال در همین ایام خیلیها از ترس شنیدن توهین و فحاشی نمیتوانستند فعالیت کنند.»
۲ پایگاه فضای مجازی منافقین
براساس اطلاعات به دست آمده جریان نفاق و یگان ۸۲۰۰ رژیم صهیونیستی، دو پایگاه بزرگ در فضای مجازی هستند که برای پیشبرد اهداف براندازی و ضدایرانی فعالیت مجازی میکنند. تصاویر و شواهدی وجود دارد که گروهک تروریستی منافقین در فضای مجازی لشکر فیک مجازی دارد. همچنین کسانی که به یگان ۸۲۰۰ جذب شدهاند، برای رواج اندیشههای صهیونیستی و نفوذ در جهان عرب و مسموم کردن فرهنگ و تفکرات آنان و نیز ضربه زدن به ارزشهای اخلاقی، انسانی و عقیدتی به کار گرفته شدهاند و در واقع این جمع، یک ارتش سایبری را تشکیل دادهاند تا در فضای مجازی، اهداف خاصی را دنبال کنند.
سنت قدیمی منافقین
مسعود رضایی، تاریخپژوه و نویسنده آثاری، چون «تاملی در یادداشتهای آقای هاشمی»، «سیاست و تاریخ معاصر ایران» و «مسلمانی در جستوجوی تعالی» نیز در این ارتباط معتقد است: این روش، روش چپهای مارکسیست و نیروهای وابسته به آنهاست؛ به شکلی که این مدل برخورد با دگراندیشان و مخالفان در تاریخ معاصر ما با نام منافقین گره خورده است. آنها ابتدا وقتی میدیدند کسی با نیروهای انقلابی اندک مراودهای دارد، دست به بایکوت شخص میزدند و اگر این مراوده ادامه داشت، تهدید و پس از آن، او را ترور میکردند و میکشتند.
امروزه اگر کسی بیاید، چهرهها و شخصیتها را به بهانه همکاریهای معمول کاری و صنفی با جمهوری اسلامی تهدید، تخریب و بایکوت کند در اصل دارد روش و منش منافقین را پیگیر میشود. شعار آزادی میدهند، اما در عمل سربازان گروهک منافقین هستند. در حال حاضر مدعیان آزادی، استبدادی را در عمل پیگیر میشوند که افراد جامعه را وحشتزده کرده و به هرنحوی به حاشیه ببرند. این مدل برخورد با افراد اگر تعدیل نشود و با آن مقابله نکنند، میتواند موجب برخوردهای بسیار خشونتآمیزتری در جامعه شود. حالا یک سال از این ماجرا گذشته و اعتراف سلبریتیها درباره این موضوع، داغ مجازی شده است.
بیشک در روزهای آینده شاهد اعترافات بیشتری در این موضوع باشیم، اما این اعترافها چیز عجیبی نیست، زیرا بسیاری از سلبریتیها در دام فیکنیوزها و ربات افتادند و بر اساس هدف و خواست آنها رفتار کردند، ولی در فضای فعلی برای خروج از فشار یکساله و همچنین برای آینده اجتماعیشان، نیاز است واقعیتها را بازگو کنند گرچه دیر، ولی همین اعتراف دیرهنگام نیز ثمرات مثبتی را برای جامعه به همراه دارد.
منبع: جام جم
البته باید میفهمیدن اینا فیکن
اينا براي من نوعي فقط در حد شغل تعريف ميشن نه بيشتر
كاشكي اين يادمون بمونه
از این تریبون اعلام میکنم من با این تهدیدات نمی ترسم با این حرکت مشت محکمی بر دهان یاوه گویان خواهم زد، :)
yjc
شرف داشته باشید و فردا واسه قاتلاشون دلسوزی نکنید
عنیش اینه که اون بچه هر موقع بخواد میره مثل ملت ایران محکوم به زنده موندن با یه تیکه نون نیست. کجاش شفاف نیست برات؟
يه حرفي بزنين ملت باور كنن
یک: شهر راسک در یکسال اخیر به علت اقدامات یک پدر و پسر که جایگاه امام جمعه را در آن شهر در اختیار داشتند، ملتهب بوده است. این پدر و پسر هر دو پیش از این به علت اقدام به ترور یک روحانی اهل سنت و مواضع افراطی سیاسی و تکفیری بارها خبرساز شده بودند. اما آنچه اتفاقات شهر راسک را به حادثه تلخ اخیر شهادت یازده نفر از ماموران انتظامی رساند، فرآیندی فراتر از این پدر و پسر دارد. مولوی عبدالحمید بعد از بازداشت پدر( مولوی محمد فتحی نقشبندی) بارهااز این چهره ضدامنیتی حمایت کرد و او را در افکار عمومی، فردی بیگناه که به او ظلم شده، معرفی کرد. در این میان پسر نقشبندی( مولوی عبدالغفار نقشبندی) که اینک به عنوان «عبدالمالک دو» در خارج از ایران گروه تروریستی جدید شکل داده، متقابلا، مولوی عبدالحمید را رهبر مذهبی و خط قرمز گروه خود معرفی کرد. این رفت و برگشتهای سیاسی و رسانهای، برای اهل فن واضح است که چه بلا و تصورات انحرافی سر اعتقادات بخشی از جوانان منطقه میآورد. ساده ترین اثرش این است که برخی از کسانی که اقدامات تروریستی چند ماه گذشته در سیستان و بلوچستان را رقم زدند، به صراحت از تاثیر پذیری همزمان و تواما خود از مولوی عبدالحمید و نقشبندی پسر گفتهاند. به تعبیر جامع تر، خطبهها و مواضع عبدالحمید با تولید شبهه، سیاه نمایی، نفرت، خشم، مشروعیت و مقبولیت زدایی و دادن آدرس های گمراه کننده ذهن ها را مریض میکند و پس از آن گروههای تروریستی مثل جیش العدل و نقشبندی ها یا دیگر تکفیری ها و تجزیه طلبان به ذهنهای مریض شده، اسلحه پیشنهاد میکنند و توهم داشتن پشتوانه و تاییدیه مردمی پیدا میکنند. این اولین مکانیزم و البته ابرمکامیزم تولید ترور و اقدام ضدامنیتی در جنوب شرق در سالهای گذشته و به خصوص یکسال اخیر بوده هست.
دو: مکانیزم دوم در خارج از ایران اتفاق میافتد، خارج نشینان در ابتدا فرایند اثرگذاری و نحوه هدایت و مدیریت مولوی عبدالحمید را در یکسال گذشته به روز رسانی کردند و سپس او را در پروژه ضدامنیتملی زن، زندگی و آزادی با همه ابعاد سیاسی، فرهنگی و امنیتی، استحاله و معنابخشی کردند. گردانندگان مکانیزم دوم که فعال در خارج از ایران هستند، علاوه بر این، سازمان منافقین را راهبر جیش الظلم و گروه تروریستی نقشبندی و حبیب الله سربازی قرار دادند و بین گروههای تروریستی بلوچ با دیگر گروه های قومی، مذهبی و تجزیه طلب دور جدیدی از همکاری و هماهنگی برقرار کردند.
سه: مکانیزم سوم در سطح هماهنگی سرویسهای آمریکایی، اروپایی و رژیم صهیونیستی طراحی و هدایت میشود. گردانندکان مکانیزم سوم، دومکانیزم قبلی را تقویت، هدایت و مواظبت میکنندو در بزنگاه های مهم از آن استفاده های مطلوب خواهند کرد. یکی از بزنگاه ها حتما زمانی خواهد بود که اسرائیل زیر ضرب است و یا جریان اغتشاشگر کف خیابان های زاهدان مهار شده و یا مهمتر از آن، نگرانی از کم اثر شدن روانی یکی از رهبران معنوی جریان زن، زندگی و آزادی در جنوب شرق جدیتر از قبل شده است.
چهار: حال دوباره به حادثه راسک نگاه کنید، روند مسایل ضدامنیتی در سیستان و بلوچستان پیچیدگی بیشتری یافته و بازیگران به ظاهر نقش متفاوت و با حدود مشخص دارند ولی در پشت صحنه در واقع دور یه میز نشسته اند و خارج از چارچوب تعیین شده نمی توانند اقدام کنند.آنچه در سیستان و بلوچستان در حال اتفاق است، فراتر از موضوع ضد امنیتی اخیر است و خلاصه کردن و ماندن در حادثه حمله به مقر انتظامی در شهرستان کوچیک راسک، بسیار ساده لوحانه خواهد بود و به صراحت باید گفت، دستگیری عوامل جیش العدل اتفاقا ساده ترین موضوع ضدامنیتی روی میز جنوب شرق است.
پنج: خب اینک چه باید کرد؟! اولین اتفاق این است که در سیستان و بلوچستان، مسئولین بدانند دوران تحلیل موضوعات این استان با روشها و مولفههای سنتی گذشته است و باید پذیرفت جنگ ترکیبی در این استان واقعیتی روی زمین است. دوم اینکه مجموعه تصمیمگیر راهی جز زدن زیر این میز گفته شده به صورت کامل ندارد و مدارا با بخشی از اعضای این میز به امید اینکه بخشی از میز را مهار و بخش دیگر خود به خود اصلاح میشود، تکرار اشتباه گذشته و وقت تلف کردن است. همه اطراف میز باید در وهله اول ارتباط شأن قطع و سپس همزمان و یکییکیکامل مهار شوند.
سیستان و بلوچستان در یکسال اخیر شاهد، شهادت تعداد قابل توجهی از ماموران انتظامی بوده است. حمله به مقر فرماندهی انتظامی شهرستان کوچیک راسک نیز جدای از یکسال گذشته این منطقه نیست. با این وجود یک سوال مهم این است که روند ضدامنیتی چگونه توانسته همچنان خود را در سیستان و بلوچستان حفظ و هرازگاهی رویداد ضدامنیتی تولید کند. برای درک دقیق این روند، باید مکانیزم تولید و زایش اقدامات ضدامنیتی در جنوب شرق را خوب فهم کرد.
يه مصاحبه تلویزيوني راه ساده اي بود جرا استفاده نكردن براي به اصطلاح روشنكري مردم