سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

نقشه عجیب پدر برای ممانعت از مهاجرت پسر

مرد میانسال برای اینکه از مهاجرت پسرش ممانعت کند، با اجاره دو آدم‌ربا از آن‌ها خواست پسرش را تا وقتی که تاریخ بلیت هواپیمایش بگذرد، حبس کنند.

اوایل پاییز امسال، چند کارگر ساختمانی در حال عبور از ساختمانی متروکه بودند که صدای کمک خواهی مرد جوانی به گوششان رسید. به‌دنبال صدا وارد ساختمان متروکه شده و پسر جوانی را دیدند که دست و پایش بسته و بشدت زخمی شده بود.

بلافاصله وی به بیمارستان منتقل شد و پس از بهبود به مأموران پلیس گفت: از مدت‌ها قبل تصمیم به مهاجرت داشتم، همه کارهایم را نیز انجام دادم و بلیت هواپیما را نیز گرفتم، اما قرار شد چند روز قبل از پرواز، با دوستانم به شمال بروم.

کوروش ۲۰ ساله ادامه داد: برای رفتن پیش دوستانم در حال عبور از خیابان بودم که ناگهان یک خودرو پژو با دو سرنشین راهم را سد کرد. یکی از سرنشینان خودرو مرا به اسم صدا کرد من هم جواب دادم، اما ناگهان آن‌ها پیاده شده و مرا به زور سوار خودرو کردند. مردان خشن دست و پایم را بستند و چاقویی زیر گلویم گذاشتند و تهدید کردند که اگر سر و صدا کنم، مرا می‌کشند. فکر کردم سارق هستند، گفتم هر چه پول دارم می‌دهم مرا رها کنید، اما قبول نکردند. بعد از اینکه کتکم زدند، دستمالی را روی دهانم گذاشتند که بلافاصله بی‌هوش شدم.

آدم ربایی یک میلیاردی

شاکی گفت: نمی‌دانم چند ساعت بی‌هوش بودم، به خودم که آمدم متوجه شدم در باغی در اطراف تهران زندانی شده ام. مردان ناشناس مدام مرا شکنجه می‌دادند و تهدید می‌کردند اگر خانواده‌ات به ما یک میلیارد تومان پول ندهند، تو را به قاچاقچیان اعضای بدن انسان می‌فروشیم. در این مدت فقط به من نان و آب می‌دادند و مدام هم کتکم می‌زدند. آدم ربایان مدعی بودند با خانواده‌ام تماس گرفته‌اند، اما با گذشت چند روز خانواده‌ام نتوانسته‌اند این مبلغ را فراهم کنند.

او ادامه داد: بعد از دو هفته شکنجه به من گفتند، چون خانواده‌ات پول را ندادند تو را به باند قاچاق اعضای بدن می‌دهیم. برایم عجیب بود، چون پدرم وضع مالی به نسبت خوبی داشت و تهیه یک میلیارد برایش سخت نبود. آن‌ها دوباره مرا بی‌هوش کردند، اما وقتی چشم باز کردم در خانه‌ای متروکه دست و پا بسته بودم. تمام توانم را جمع کردم و فریاد زدم و کمک خواستم. در نهایت هم چند کارگر مرا نجات دادند. پسر جوان در ادامه گفت: موضوعی که مرا خیلی ناراحت کرد این بود که چرا خانواده‌ام اصلاً پیگیر من نبودند و اینکه من بلیت پرواز به خارج از کشور داشتم که دیگر باطل شد.

درحالی که کوروش چنین ادعایی مطرح کرد، تحقیقات به دستور بازپرس شعبه یازدهم دادسرای امور جنایی تهران آغاز شد. در ادامه بررسی‌ها وی، دوباره به پلیس مراجعه کرد و گفت: خانواده‌ام می‌گویند آدم ربایان اصلاً با آن‌ها تماس نگرفته بودند و پدر و مادرم هم به تصور اینکه من با دوستانم در شمال هستم و از مهاجرت منصرف شده‌ام پیگیر نشده بودند.

شناسایی هویت مردان خشن

در حالی که تحقیقات در این رابطه ادامه داشت، کارآگاهان به بازبینی دوربین‌های مداربسته اطراف محل ربوده شدن پسر جوان و رها کردن او پرداختند. دوربین‌ها شماره پلاک خودرو پژو را تصویر‌برداری کرده بودند. با استعلام شماره پلاک خودرو، هویت مالک به نام اردلان به‌دست آمد. مأموران برای دستگیری اردلان وارد عمل شده و مرد جوان بازداشت شد.

اردلان در تحقیقات اولیه گفت: من و دوستم سابقه‌دار و معتادیم. چند روز قبل مرد میانسالی به سراغمان آمد و از ما خواست که پسرش را برباییم. او برای این آدم ربایی، پیشنهاد داد نفری ۱۰ میلیون تومان به ما بدهد. ما قبول نکردیم و گفتیم ارزش زندان ندارد، اما او گفت اگر دستگیر شدیم برایمان رضایت می‌گیرد. بعد هم ۲۰ میلیون به ما داد و طبق مشخصاتی که داده بود پسرش را ربودیم و طبق خواسته او دو هفته زندانی و در نهایت هم رهایش کردیم.

به‌دنبال اظهارات اردلان، همدست او نیز بازداشت شد و در گام بعدی کارآگاهان به سراغ پدر کوروش رفتند. مرد میانسال در تحقیقات گفت: پسرم سودای رفتن به خارج از کشور را داشت هر چه اصرار کردم که منصرف شود قبول نکرد، می‌خواست به آلمان برود. وقتی بلیتش را هم گرفت دیگر از همه جا ناامید شدم، او تنها فرزندم است و نمی‌توانستم دوری‌اش را تحمل کنم به همین دلیل نقشه ربودنش را طراحی کردم. از دوستانم پرس و جو کردم و در نهایت به دو خلافکار رسیدم. با مبلغ ۲۰ میلیون تومان آن‌ها را راضی کردم که برای دو هفته پسرم را بربایند تا زمان بلیتش بگذرد.

با رضایت پسر جوان، پدرش آزاد شد و دو آدم ربای اجیر شده نیز به دستور بازپرس موسی رضازاده در اختیار کارآگاهان اداره آگاهی قرار داده شدند.

برچسب ها: پلیس ، آدم ربایی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۱۲
در انتظار بررسی: ۰
ناشناس
۰۶:۵۶ ۲۲ آبان ۱۴۰۲
عجب بابای احمقی پول بهش نمیدادی بلیط بخره
ناشناس
۱۱:۳۲ ۲۰ آبان ۱۴۰۲
لابد بمونه بدبختی شما رو که دیده حالا بدبختی خودشو شما ببینید ؟ مگه گیم نت اومدی؟ بذار بره دنبال سرنوشتش اینجا یدونه خمیر دندون سالم نداریم بزنیم دندون رو خراب نکنه تو میزنی دهن بچتو سرویس میکنی که بمون ایران؟ چه غلطی بکنه مثلا؟
ناشناس
۱۴:۵۵ ۲۰ آبان ۱۴۰۲
تو دیگه آخر خود تحقیر هایی! بیشترین و بهترین لوازم آرایشی و بهداشتی تو ایران یافت میشه، چه خارجی و چه داخلی که داره به خیلی کشورهای دیگه منجمله اروپا صادر میشه. برو یکم سوادت رو بالاتر ببر. ضمنا وضع مالی خوبی هم که داشتند دیگه چه بدبختی؟ خمیر دندون رو بهانه نگیر بگو دنبال یه چیز دیگه ای لااقل بگنجه!
ناشناس
۱۱:۲۶ ۲۰ آبان ۱۴۰۲
دشمن دانا بلندت میکند/ برزمینت میزند نادان دوسا
هر بلایی سر ادم میاد تهش ختم نیشه ب یک نفر ب ظاهر دوست ولی نادان، فکر نکرده اگه اون خلاف کارا بعد ربودن پسرش اونو میکشتن ک بدتر میشد و دیگه اصلا صداشم نمی شنید
ناشناس
۱۰:۵۳ ۲۰ آبان ۱۴۰۲
پدرش بعداً می فهمد چه اشتباهی کرده.
ناشناس
۱۲:۰۷ ۲۰ آبان ۱۴۰۲
بدبخت غربزده
ناشناس
۱۰:۲۷ ۲۰ آبان ۱۴۰۲
اینقدر میگن فرزندآوری کنین برای این روزه...اگر اولاد بیشتر آورده بودی الان وابسته یک پسرت نبودی...الان 10 تا نوه هم داشتی
ناشناس
۱۳:۱۰ ۲۰ آبان ۱۴۰۲
یه جوری میگی فرزند آوری انگار توی بهترین خدمات دارند زندگی می کنیم
توی تامین شیر خشک و دارو بچه و توی تامین معلم و کتب درسی، رانت توی کنکور، هدر رفت 2 سال در سربازی، اوضاع بیکاری، بگیر برو تا کمبود در تامین آب برق گاز الی آخر مشکل داریم بعد بفکر فرزند آوری باشند؟
که مثل دهه 50_60 ها بچه بيارند الان برای تامین یک زندگی حداقلی و ازدواج به مشکل بخورند؟
از قدیم گفتند آدم از یک سوراخ دوبار گزیده نميشه
اشتباهات نسل قبلی رو نسل جدید انجام نمی دهند نه بخاطر وضعیت معشیتی اقتصادی تورم گرانی بلکه بخاطر نبود امید و اعتماد به مدیریت در تامین حداقلی های یک زندگی ساده.
میلاد
۱۰:۲۶ ۲۰ آبان ۱۴۰۲
کاش پدر من بودی پولدارم بودی تا آخر عمر همینجا میموندم زندگیم هم در رفاه بود
مهدی پرن
۱۰:۱۶ ۲۰ آبان ۱۴۰۲
همه اطرافیانم که یه ذره زبان بلد بودن از کشور فرار کردن تا جوونیشون بیشتر از این توی جهنمی که ساختین با نام اسلام هدر نره
ناشناس
۱۴:۵۹ ۲۰ آبان ۱۴۰۲
خوب تو هم برو تو بهشت يهوديها یا غیره زندگی کن، فقط میترسم سر از کارت خوابهای کنار خیابونشون در بیاری. قدر زر زرگر شناسد قدر گوهر گوهری.
ناشناس
۰۹:۴۶ ۲۰ آبان ۱۴۰۲
دلتو به خدا ببند نه پسر آخه اولاد که وفا نداره