سه روز قبل رهگذران در حال عبور از خیابانی در جنوب تهران بودند که ناگهان پسر جوانی از پنجره مغازه‌ای که در طبقه دوم پاساژ قرار داشت به پایین افتاد. همزمان پسر و دختری هراسان از پله‌ها پایین آمده و قصد فرار داشتند، اما رهگذران موفق شدند دختر جوان به نام المیرا را دستگیر کنند.
مرگ پسر جوان به بازپرس کشیک قتل پایتخت اعلام شد و تیم جنایی با حضور در محل تحقیقات را آغاز کرد. معاینات اولیه متخصصان پزشکی قانونی در صحنه، حکایت از آن داشت که پسر جوان با ضربه جسم سنگین به سر جانش را از دست داده و ارتفاعی که از آن سقوط کرده در حدی نبوده است که به کام مرگ برود.
المیرا در بررسی‌های اولیه گفت: من دستفروش هستم و در خیابان بساط لباس‌فروشی دارم. مدتی قبل با فرامرز (مقتول) آشنا شدم. او هم مثل من بساط لباس داشت. کم‌کم با هم دوست شدیم و رابطه مان صمیمی‌تر شد. از طرفی پسری به نام مهرداد که ضایعات جمع‌کن بود به من علاقه‌مند شده و از من خواست رابطه‌ام با فرامرز را به‌هم بزنم و با او دوست شوم، اما من قبول نکردم. روز حادثه من و فرامرز داخل پاساژ صحبت می‌کردیم که ناگهان مهرداد با چوب‌دستی وارد شد و به سمت فرامرز حمله کرد بعد با هم درگیر شدند. او چندین ضربه با چوب به سر فرامرز زد و او را هل داد که تعادلش را از دست داد و سقوط کرد.
با اظهارات دختر جوان، بازپرس جنایی دستور بازداشت مهرداد و ادامه تحقیقات را صادر کرد.
روزنامه ایران
میشه لطفا حرمت چادریا رو نگه دارید..بزور سر هر عوضی،چادر نکنید!!!!!
چادر برای ما ارزش داره..ملعبه یکسری خلافکار و جانی ک نیست..
دودست فروش و یه ضایعات جمع کن افتادن جون هم
نمیدونم چرا فقط این اقشار دنبال ازدواج و تشکیل خونواده میرن
بنده تو تجریش مغازه دارم و میبینم که دستفروش ها 10 برابر ما در یک روز درآمد دارن