سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

پذیرایی خونین در مسجد جامع کرمان

یکی از افراد حاضر در مسجد جامع کرمان و یکی از شاهدان جنایت مزدوران رژیم پهلوی با یادآوری آتش سوزی این مسجد، خاطره‌ای را روایت کرد.

۴۵ سال قبل، اوباش و کولی‌ها از ساعت ۱۱ تا ۱۵ دوشنبه‌ای در مهر به مسجد جامع کرمان حمله‌ور شدند. آنان یک روز قبل آجر و قلوه سنگ به پشت‌بام مسجد برده بردند تا صبح روز واقعه بر سر مردمِ عزادار بریزند. کولی‌ها برای وحشت‌آفرینی عزاداران موتورسیکلت‌ها و دوچرخه‌های آنان را آتش زدند. ماموران شهربانی و گارد ارتش نیز در حمایت و پشتیبانی آنان به مسجد ریختند و با گاز‌های خفه‌کننده و اشک‌آور از عزاداران پذیرایی کردند و تا توانستند آنان را خونین و مالین کردند.

امروز ۲۴ مهر چهل و پنجمین سالروز به شهادت رسیدن مردم کرمان در مراسم چهلم شهدای ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ است.

مردم کرمان بزرگداشت چهلمین روز جنایت ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ را ۳۷ روز بعد از این جنایت در مسجد جامع کرمان به عزا نشستند. این مراسم در حال برگزاری بود که دژخیمان پهلوی برای ممانعت از برگزاری ادامه مراسم وارد صحن و شبستان مسجد شدند با پاره‌های سنگ و چوب عزاداران را زدند.

در کنار اوباش و کولی‌های کرمانی سربازان شهربانی هم که دستور شلیک داشتند، عزاداران کرمانی را به رگبار بستند و آنان را به قفسه‌های قرآن و کتاب‌های ادعیه دوختند، مسجد را به آتش کشیدند و در نفرت خود سوزانند.

پیش‌بینی امام

بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران در تاریخ ۲۰ مهر ۱۳۵۷ با صدور اعلامیه‌ای در نوفل‌لوشاتو چهلمین روز قتل‌عام مردم تهران که در ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ اتفاق افتاد را به مردم ایران تسلیت گفتند و بیست و چهارم مهر مصادف با چهلمین روز شهادت آنان را عزای عمومی اعلام کردند.

امام در این اعلامیه نوشتند: «اکنون که چهلم عزیزان تهران به دنبال «چهلم»‌ها فرا رسیده و با استقرار حکومت سرنیزه و پلیس در انتظار «چهلم»‌هایی باید باشیم، اکنون که سایۀ شوم حکومت نظامی و نظام سیاه شاهنشاهی روزگار ملت محروم ما را به تباهی کشانده است.

اکنون که دست ابرقدرت‌های ستمگر برای چپاول مخازن غنی ما بر ضد ارادۀ مصمم ملت از آستین دژخیمان شاه بیرون آمده و عزیزان اسلام را به خاک و خون می‌کشد، اکنون که نمود‌های «دروازۀ تمدن بزرگ» به دست پایه‌گذاران حقوق بشر، یکی پس از دیگری بر روی نعش‌های جوانان برومند ما رخ می‌نماید.

اکنون که به ادعای کارتر، ملت به آزادی و استقلال شاهانه نایل شده است، کشور بی‌پناه ما عزادار و ملت مظلوم ما سوگمندند. ما در غرب و شما در شرق به عزای عمومی می‌نشینیم، تا دست جنایتکار ابرقدرت‌های نفت‌خوار در کشور نفت‌خیز ما باز است در‌های سعادت و آزادی و استقلال بسته است. 

عزیزان من. همت کنید و زنجیر‌های اسارت را پاره کنید و مهره‌های خیانتکار را یکی پس از دیگری از صحنه خارج کنید و دست مهره‌دار‌های سودجو را از کشور‌های اسلامی قطع کنید. سعادت و آزادی و استقلال، پشت سد مهره‌های داخلی و مهره‌دارهاست. سد‌ها را ویران کنید و صف‌ها را در هم شکنید و کشور را نجات دهید.

در منطق کارتر، این جنایت‌ها و اختناق‌ها و وحشی‌گری‌های شاه کوشش در راه استقرار اصول دموکراسی و موضع‌گیری‌های مترقیانه نسبت به مسائل اجتماعی است. او مردم آگاه ایران را متهم می‌کند که با آزادی که شاه می‌خواهد بدهد مخالفند و تمام اعتصابات و اعتراضات سراسر ایران برای گریز از آزادی است. لکن باید بداند که این فریبکاری‌ها دیگر ارزش خود را از دست داده است و همۀ جوامع شاه را شناخته‌اند.

ملت بزرگ ایران. تاریخ ایران، بلکه تاریخ جهان، نهضتی، چون نهضت شما به یاد ندارد و قیام همگانی، چون قیام شما آزادگان را پشت سر نگذاشته است. امروز نونهالان ۷-۸ سال دبستان‌های ما فدایی می‌دهند و در راه اسلام عزیز و کشور، خون نثار می‌کنند. شما در چه تاریخی چنین دیده‌اید؟ امروز زن‌های شیردل، طفل خود را در آغوش کشیده و به میدان مسلسل و تانک دژخیمان رژیم می‌روند. در کدام تاریخ چنین مردانگی و فداکاری از زنان ثبت شده است؟

امروز غریو «مرگ بر شاه» از دل طفل دبستانی تا پیران بیمارستانی مجال را بر رژیم منحط پهلوی چنان تنگ نموده و اعصاب شاه را آن سان خرد کرده که دست از پا نشناخته و تسکین خاطر خود را با خون کودکان و جوانان ما بیمه می‌کند.

خواهران و برادران عزیز. صبور باشید و سستی و ضعف از خود نشان ندهید؛ راه شما راه خدا و اولیای خدا است. خون شما در راهی می‌ریزد که خون پیغمبران و امامان و اصحاب صلاحیتدار آنان ریخته شد. شما به آنان می‌پیوندید و این نه تنها غم ندارد، که شادی‌آور است. صف‌های خود را محکم کنید و اراده‌ها را مصمم و وحدت کلمه را حفظ نمایید و با همۀ جناح‌های مسلمان؛ خصوصا ارتشی‌ها ائتلاف کنید و سلام گرم مرا به آنان برسانید و بگویید اینان که با مسلسل شما و یا اجانب کشته می‌شوند برادران و خواهران شما هستند. برای ارضای شهوات شاه، خود را پیش خالق و خلق رسوا نکنید و در آغوش ملت بیایید آغوش ما برای شما باز است.

عزیزان من. از اختلاف که الهام ابلیس است اجتناب نمایید و به هم پیوسته در راه هدف که سرنگون شدن رژیم فاسد پهلوی و قطع ایادی اجانب از مقدرات و مخازن کشور است، نهضت مقدس را ادامه دهید و در راه پیشرفت مقاصد اسلامی خود از هیچ عاملی نهراسید که این جنبش بزرگ را هیچ قدرتی نمی‌تواند متوقف کند. شما به حق‌اید و دست خداوند تعالی با شما است و خدا خواسته است که مستضعفین پیشوایی را به دست گرفته، خود وارث مقدرات و مخازن خود باشند.»

همراهی مراجع

علاوه بر حضرت امام سه نفر از علمای بزرگ کشور از جمله آیات عظام گلپایگانی، مرعشی نجفی و شریعتمداری با صدور اعلامیه مشترکی از این اقدام امام امت حمایت کردند.

آنان در اعلامیه خود نوشتند: «عموم مسلمانان با تعطیلی دوشنبه بار دیگر وحدت و یکپارچگی خود را به منصۀ ظهور رسانند و در کمال متانت و آرامش، هشیاری و همبستگی ملی را در برابر نفاق افکنان و تفرقه اندازان نشان دهند.»

مشروح ماجرا

به توصیه برخی روحانیون و مبارزان انقلاب قرار شد مراسم بزرگداشت چهلمین روز شهدای ۱۷ شهریور در مسجد جامع کرمان برگزار شود از این رو کسبه و بازاریان با تعطیل کردن دکان‌ها و سرا‌های بازار کرمان به سمت مسجد جامع شهر رفتند. آنان برای رسیدن به مسجد باید خیابان‌های منتهی به میدان مشتاق را طی می‌کردند با وجود حضور پر تعداد ماموران شهربانی و ساواک در این خیابان‌ها، اما مردم و کسبه شهر بی‌اعتنا به آنان به سمت مسجد راهی بودند.

با این حال دسته‌هایی از اراذل و اوباش و کولی‌های کرمانی در خیابان‌ها اطراف و محوطه بیرونی مسجد با شعار «جاوید شاه» سعی در تحت تاثیر قرار دادن عزاداران و تحریک مردم داشتند با این حال آنان از این رفتار متعجب بودند.

انبوه جمعیت عزادار که صحن و شبستان مسجد جامع را پر کرده بودند و در حال و هوای خود به سخنان خطیب مراسم گوش می‌کردند ناگهان صدای قیل و قال و هجوم جمع زیادی از کولی‌ها و اوباقش شهر را شنیدند که با چوب و چماق در حال ورود به مسجد بودند. اوباش که جمعیتی در حدود ۳۰۰ نفر داشتند از همان درِ ورود مسجد شروع به ضرب و شتم عزاداران و شکستن در و پنجره‌های مسجد کردند و فضای آرام و معنوی سخنرانی را به هم زدند و به دنبال آنان سربازان شهربانی کرمان وارد مسجد شدند.

اوباش و کولی‌های حرمت‌شکن بی‌رحمانه پیر و جوان و مرد و زن حاضر در مسجد را کتک زدند و سربازان شهربانی نیز شروع به شلیک گاز اشک‌آور کردند. ماموران ساواک نیز بی‌کار نبودند. آنان از بالای پشت‌بام مسجد بر سر عزاداران تکه‌های آجر و سنگ ریختند و حرمت خانه خدا را شکستند و قرآن‌ها و کتاب‌های دعا را پاره کرده و آتش زدند.

خاطره شاهد

یدالله علوی، یکی از افراد حاضر در مسجد جامع کرمان و یکی از شاهدان جنایت مزدوران رژیم پهلوی با یادآوری آن جنایت در خاطره‌ای گفت: «از همان ساعت‌های اولیه صبح خبر رسید که در اطراف مسجد نیرو‌های دولتی مستقر شده‌اند. تقریبا ساعت ۹ صبح آمدم جلوی درِ شرقی مسجد که دریاچه و حوض آب در آنجاست.

بالای سر درِ مسجد عکس بزرگی از امام در کنار ساعت مسجد جامع نصب بود. البته گوشه و کنار مسجد نیز عکس‌هایی از امام و پلاکارد‌های حاوی شعار‌های ضد رژیم نصب بود. جلوی درِ شرقی تعدادی را در پیاده‌رو چوب به دست دیدم. مشخص بود همان کولی‌های چوب به دست هستند و می‌خواهند به مسجد حمله کنند. آن‌ها یواش یواش حلقه محاصره را تنگ‌تر کردند. تا این زمان اگر کسی می‌خواست از مسجد بیرون رود، اجازه می‌دادند. بعد از این هر سه درِ مسجد توسط ماموران بسته شد و به کسی اجازه ورود و خروج ندادند.

وقتی کولی‌ها از پله‌ها پایین آمدند، من به بچه‌ها گفتم درِ مسجد را ببندند که وارد مسجد نشوند. مردم در صحن مسجد پخش بودند و احتمال ورود آن‌ها را به مسجد نمی‌دادند که ناگهان از پشت‌بام مسجد هجوم آوردند. ظاهرا روز قبل هماهنگی کرده و مقداری آجر و قلوه سنگ به پشت بام برده بودند.

مردم که دیگر در حیاط مسجد امنیت نداشتند، به طرف شبستان آیت‌الله صالحی رفتند. داخل شبستان به مردم گفتم که فرش‌ها و قالی‌ها را جمع کنند و پشت ستون‌های قطور جمع کنند که اگر آتش‌سوزی رخ داد قالی‌ها آتش نگیرد. موقعی که مردم از صحن مسجد به داخل شبستان آمدند، یک دفعه از درِ شرقی و از راه‌پله‌ها مأموران و کولی‌ها داخل مسجد ریختند که مشخص بود از پشت‌بام آمده‌اند. آن‌ها از راه‌پله به پایین آمده و داخل مسجد شدند. چماق به دست‌ها با حمایت گارد شاهنشاهی وارد مسجد شدند. آنان با شعار جاوید شاه وارد مسجد شدند.

حدود ساعت ۱۱:۱۵ صبح حیاط و صحن مسجد را اشغال کردند. در‌های مسجد هم بسته شد و به کسی اجازه ورود و خروج نمی‌دادند. نیرو‌های نظامی هم وارد عمل شدند. شبستان آیت‌الله صالحی در قسمت شمال مسجد جامع بود. وسایل گروه ما که اداره‌کننده مراسم بودیم، در شبستان کوچک جنب صفه بزرگ غربی مسجد قرار داشت و ما در آنجا مستقر بودیم.

من به اتفاق یکی از دوستان به شبستان غربی رفتیم و آنجا مستقر شدیم. افراد زخمی را در آن شبستان بستری کرده و زخم‌هایشان را بستیم. برای خنثی کردن اثر گاز‌های خفه‌کننده و گاز‌های اشک‌آور، دو سه تا از سبد‌های انگور که بیضی شکل و اصطلاحا «چاک» می‌گفتند و برای پذیرایی مراسم خریده بودیم در وسط شبستان آتش زدیم.

در آن ساعت درگیری زیاد بود و صدای جیغ و فریاد از همه طرف بلند بود. کولی‌ها که به لحاظ فرهنگی ضعیف بودند، کار‌های سخیفی انجام می‌دادند از جمله وقیحانه چادر از سر زن‌ها می‌کشیدند، گیس زن‌ها را می‌کشیدند، زشت‌ترین جملات و کلمات را می‌راندند. جو خیلی نامأنوسی بود. به آیت‌الله صالحی اهانت کردند، تعدادی از روحانیون را کتک زده و زخمی کردند که آقای نیشابوری و آقای اسدی از آن جمله بودند.

آن روز‌ها وسایل نقلیه اغلب مردم موتور و دوچرخه بود. از اتفاقاتی که وحشت زیادی را در مسجد ایجاد کرد، این بود که وقتی این گروه مهاجم به مسجد رسیدند اول کاری که کردند موتور‌ها و دوچرخه‌های مردم را آتش زدند. من دقیقا یادم هست که شعله آتش به ساعت مسجد رسید و یک قسمت از آن را از بین برد. این درگیری‌ها تا ساعت ۱۵ ادامه داشت و تیر هوایی هم می‌زدند.»

روایت ساواک

بنا بر گزارش ساواک «در روز چهلم شهدای ۱۷ شهریور تهران و اولین سالگرد ارتحال آیت‌الله آقا سید مصطفی خمینی ساعت ۸ صبح در روز ۲۴ مهر ۱۳۵۷، حدود ۵۰۰۰ نفر از مردم کرمان به دعوت علما و روحانیون شهر برای بزرگداشت آنان در مسجد جامع شهر اجتماع کردند. در این روز بازار و کلیه مغازه‌ها تعطیل بود.»

روزنامه کیهان هم گزارش کرد: «به نظر من حدود ۳۰۰ نفر، اما به روایت ماموران ساواک ۱۰۰۰ نفر از ساکنین زاغه‌نشین کرمانی با در دست داشتن چوب و میله آهنی و دادن شعار‌هایی به نفع حکومت در ساعت ۱۱:۳۰ هنگامی که حجت‌الاسلام صمدانی واعظ مسجد جامع مشغول سخنرانی بود، به مسجد رسیدند. ابتدا دوچرخه‌ها و موتورسیکلت‌های مردم را آتش زدند که البته با واکنش مردم روبرو شدند و بین مردم و کولی‌ها درگیری به جود آمد.

در این هنگام نیرو‌های شهربانی با استفاده از گاز اشک‌آور و شلیک هوایی سعی در متفرق کردن آنان داشتند. در همین هنگام عده‌ای دیگر از مهاجمان به پشت‌بام مسجد رفتند و با پرتاب آجر جمعیت داخل مسجد را مورد حمله قرار دادند. در این میان آیت‌الله صالحی و آیت‌الله رخشاد نجفی به دلیل پخش گاز‌های اشک‌آور بیهوش شدند سپس عده‌ای دیگر از کولی‌ها به سمت مردم حمله کردند و عده‌ای را مجروح و زخمی کردند.

در اثر این واقعه، قسمتی از وسایل مسجد و ساختمان مسجد آتش گرفت و بخشی از قرآن‌ها و کتاب‌های دعا سوخت.»

روزنامه اطلاعات هم گزارش کرد: «۷۰ باب مغازه در خیابان شاهپور کرمان به آتش کشیده شد و شیشه‌های چندین بانک و موسسات بزرگ تجاری شکسته شد.»

منبع: ایسنا

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.