انتشار یافته: ۱۷
در انتظار بررسی: ۰
این کودک بود ؟!؟!// با این قد هیکل رفته بغل مامانش
اون دوتا آقا سگ رو گرفتن ببرن بخورن.
مامانم می گفت وقتی برادرم کوچیک بود به امامزده اطراف خونشون رفته بود. مثل حالا نبود. اون وقت ها خشتی و گلی بود و گله های گوسفند و سگ های گله هم در آنجا رفت و آمد می کردند. مامانم می گفت به یکباره چند تا سگ اومدند به سمتم و من بچه ام رو بغل کردم و روی اون خوابیدم تا سگ ها بهش آسیب نزنند. سگ ها به قدر پارس می کردند که اهالی متعجب شدند و اومدند ببینند چه خبره. مامانم می گفت از ترس سگ ها، امام زاده رو صدا کردم و کمک خواستم و متوجه شدم دیگه سگ ها پارس نمی کنند و عقب رفتند. واقعاً ترسناکه وقتی چند تا سگ در اطرافت باشند یا افتاده باشند روی آدم. واااااای خدای من
مادر تحت هیچ شرایطی بچه شو رها نمیکنه، خاله و عمه هم همینطور، به نظرم فقط جنبه نگهداری بچه رو به عهده داشته...
ناشناس
۱۰:۲۷ ۱۷ مهر ۱۴۰۲
شایدم از این کولی ها بوده که بچه کرایه میکنن میبرن گدایی میکنن
جالبه خانمه فرار کرد نرفت چند متر اونورتر با وجود آقایون وایسه ، فکر کنم تا خونه دوید رفت تو خونه در رو بست و قفلش کرد . خخخخ
مادر فقط مادران دهه ۳۰ تا ۵۰ و دهه ۶۰ ایران. از اون به بعد روحیه مادرانه در دختران ما جاش رو آروم آروم به شغل و درآمد و آرایش بیخود و خود پرستی و در نتیجه بی حوصلگی و عدم توجه به فرزند داره میده.
سارا
۱۳:۳۹ ۱۶ مهر ۱۴۰۲
شاید اون خانم مادرش نبوده مثلا" عمه ؛خاله ویا همسایه و....بدون داشتن اطلاعات کافی قضاوت نکنید.
بچه شو جلو سگ انداخت که خودش رو نجات بده
بعد که ازش بپرسن چرا این کارو کردی میگه من فرار کردم سگ بیاد دنبال من کاری به بچم نداشته باشه . :)
شده عین میمونها که زیر پاشونا داغ کردن بچشونا گذاشتن زیر پاشون وایسادن روش خخخخ این مادر هم حالا که ترس و حمله سگ تموم شد بچشو بغل میگیره و هی میبوسه و عزیزم عزیزم میکنه و میگه مامانی عزیزم چیزیت نشدخدارو شکر خخخ
مگه یه مادر با بچش اینکارو میکنه
این که بچه نیست حداقل 11 سالشه. چرا اینو بغل گرفته؟؟/
احتمالا پرستارش بوده. مادررررررررر؟؟؟؟؟
مادرش نیست
ناشناس
۱۲:۲۶ ۱۶ مهر ۱۴۰۲
مادرش نبود عمرا بچه به این بزرگی رو بغل میکرد!
از یه مادر همچین حرکتی بعیده!!!