اگرچه مسؤولیت حفظ نظم و امنیت عمومی برعهده پلیس است، اما گاهی در خبرهای رسانههای خارجی میخوانیم که ماموران قانون هم مرتکب جرایم نابخشودنیای شدهاند.
اینجاست که یک تناقض بزرگ به وجود میآید؛ زمانی که مجرمان جنایی، همان پلیسها و کارآگاهانی باشند که ماموریت دارند امنیت جامعه را بیمه کنند.
این پروندهها به خصوص در پلیس آمریکا هر چندوقت یکبار باعث جنجالهای رسانهای و اعتراضات مردمی میشود. با هم چند نمونه معروف از این پروندهها را مرور میکنیم.
همدستان مافیا
لوئیس و استفان- دو کارآگاه سابق اداره پلیس نیویورک- مدتها با مافیای نیویورک همکاری داشتند و برای خوشخدمتی از انجام هیچ جنایتی فروگذار نمیکردند. در سال ۲۰۰۶ که همهچیز افشا شد فهرست بلندی از جرایم گوناگون در دادگاه علیه این دو مطرح شد: هشت فقره قتل، اخاذی، قاچاق موادمخدر، شرطبندی غیرقانونی و... آنها تمام این جنایتها را در اواخر دهه ۸۰ و اوایل دهه ۹۰ در نیویورک مرتکب شدهاند.
حکم دادگاه برای این دو کارآگاه بازنشسته هم مشخص بود: حبس ابد! لوئیس اپولیتو در خانوادهای متولد شد که رابطه زیادی با خانوادههای مافیایی داشت. عمو و پسرعموی او هم عضو گروه مافیایی مخوفی به نام گامبینو بودند. در سالهای نوجوانی لوئیس، عمو و پسرعموی او به دست افراد همین خانواده مافیایی به قتل رسیدند و سپس او وارد اداره پلیس شهر نیویورک شد. چندسال از کارآگاهشدن لوئیس نگذشته بود که متهم شد اطلاعات سری و پروندههای رسمی اداره پلیس را در اختیار پل کاستلانو پدرخوانده خانواده مافیایی گامبینو قرار میدهد.
اما در دادگاهی که در سال ۱۹۸۳ برگزار شد او توانست بیگناهی خود را اثبات کند. اگر چه هیچ وقت نتوانست بیگناهی خود را در افکار عمومی ثابت کند و مردم او را یک جنایتکار میدانستند. لوئیس پس از آن در کتابی به نام «پلیس مافیایی: داستان یک پلیس وظیفهشناس که در خانوادهای مافیایی به دنیا آمد»، درباره زندگی خود و تلاشهایش برای دوریجستن از فعالیتهای مجرمانه خانواده گامبینو نوشت.
استفان کاراکاپا هم از اوایل دهه ۷۰ کار خود را در بخش بروکلین اداره پلیس نیویورک آغاز کرد. وی پس از بازنشستگی در سال ۹۲ به یک کارآگاه خصوصی خبره تبدیل شد و در لاسوگاس با لوئیس آشنا شد. بعدها مشخص شد او در طول سالهای انجام وظیفه و پس از آن، در باجگیریهای مختلف به خانوادههای مافیایی ایتالیایی-آمریکایی نیویورک کمک کرده است.
استفان به دلیل افزایش قدرت خانواده لوچزه پس از ارتکاب به چندفقره قتل، جایگاه بالایی در این خانواده پیدا کرده بود. پرونده رسوایی این دو کارآگاه سر و صدای زیادی در آمریکا به پا کرد و در نهایت دستمایه ساخت فیلم پرفروش Departed اثر کارگردان معروف هالیوود، مارتین اسکورسیزی شد.
پلیسی که رقیبش را کشت
استفانی لازاروس کارآگاه پلیس لس آنجلس در ۴۹سالگی و پس از بازنشستگی متهم شد، در سال ۱۹۸۶ نامزد سابق خود را به قتل رسانده است. این پرونده قتل که به مدت دو دهه در اداره پلیس این شهر مفتوح باقی مانده بود در نهایت باعث رسوایی کارآگاهی شد که همه همکارانش از صداقت و وظیفهشناسی اش تعریف میکردند. جلسه دادگاه این کارآگاه بازنشسته اداره پلیس لسآنجلس بسیار جنجالی وباحضوردههاخبرنگاربرگزارشد.
او کاملا از این اتفاق شوکه شده بودچون اصلا تصور نمیکرد رازش فاش شده و روزی به خاطر ارتکاب به قتل در برابر قاضی حاضر شود. اداره پلیس اعلام کرد یکی از مجرمان زندان ایالتی به ماموران پیشنهاد داده بود در ازای در اختیار قراردادن اطلاعات مهم در مورد پرونده یک قتل، دوران محکومیت او را کاهش دهندواوبودکه اطلاعات بسیارمهمی درباره قتل و عامل آن دراختیار پلیس قرارداد.
با این اطلاعات لازاروس به قتل رقیب عشقی خود متهم شد. لازاروس که با حقیقت روبهرو شده بود و دیگر راه فراری نداشت، تمام وقایع را برای دادگاه شرح داد. او در آن سالها کارآگاه جوان و مغروری بود که همه باور داشتند آیندهای روشن در پیش دارد، اما یک اتفاق همه رویاهایش را تیره و تار کرد.
نامزد استفانی او را ترک کرده و با زن دیگری ازدواج کرده بود: به نام شری راسموسن، استفانی که نمیتوانست این توهین را بپذیرد برای قتل این زن جوان نقشه کشید. رئیس پلیس شهر لسآنجلس با ابراز شگفتی و تاثر از این اتفاق گفت: «هرگز در تاریخ اداره پلیس شهر ما سابقه نداشته یک کارآگاه پلیس به جرم قتل عمد در دادگاه متهم شود. به هرحال باید بپذیریم ماموران پلیس هم مثل شهروندان عادی ممکن است دچار هیجانات آنی شوند و از روی خشم یا حسادت دست به انجام چنین جنایتهایی بزنند.» به هرحال لازاروس اعتراف کرد ۲۷ سال پیش شری راسموسن- پرستار ۲۹ساله- را مورد ضرب و شتم قرار داده و به قتل رسانده است.
نامزد سابق استفانی و همسر شری پس از سه روز مسافرت کاری به منزل بازگشته و با جسد همسرش در اتاق نشیمن مواجه شده بود. اما اداره پلیس در آن زمان به یک سارق حرفهای مظنون بود، چون قبل و پس از قتل شری، دو فقره قتل دیگر در همان منطقه اتفاق افتاده بود و شواهد نشان میداد تمام این قتلها به انگیزه سرقت انجام شده است وبه این ترتیب سارق حرفهای دراین قتل هم متهم شناخته شد.
ولی حالا پس از دو دهه، مشخص شده بودکه کارآگاه جوان اداره پلیس مسؤول این جنایت بوده است؛ کارآگاهی که باید تمام دوران بازنشستگی خود را در زندان ایالتی بگذراند و در انتظار مرگ بنشیند.
قاتلی در بازی
رودولف- مامور پلیس آمریکایی- در ماه میسال ۲۰۱۰ در ساعات خارج از زمان خدمت خود، مرتکب جنایت وحشتناکی شد. همسر این مامور پلیس مدتی قبل از حادثه، او را ترک کرده بود و گاهی پسر هشت سالهشان را برای تفریح و خرید با خود بیرون میبرد. روز حادثه هم کودک در حضور مادرش مشغول بازی بودکه اوبه سوی آنهارفت.
به گفته شاهدان، وقتی رودولف وارد صحنه شد، همسر او با زنی دیگر در حال مشاجره بود، چون ادعامی کردبه خاطرشوخی بیجای این زن گوشی تلفن همراه ۶۰۰دلاریش به شدت آسیب دیده بود. وقتی هاوارد ویلیامز – مقتول وارد مشاجره شد تا با میانجیگری طرفین را آرام کند پلیس جوان که شاهد دعوای همسرش بودیک دفعه کنترل خودش را از دست دادوبه دلایل نامعلومی خشمگین شد، به سوی اتومبیل خود رفت و با اسلحهاش برگشت و چندبار به طرف حاضران شلیک کرد.
در اثر این جنایت وحشتناک هاوارد ویلیامز ۲۳ساله جان خود را به خاطر اصابت گلوله به سینهاش از دست داد. یک زن ۲۶ساله و جوانی ۱۸ساله نیز در این حادثه از ناحیه پا مجروح شدند. این مامور پلیس در دادگاه به حبس ابد محکوم شد.
کارآگاه، قاتل اعتصابکنندگان
سرگی لبوف در دوران انقلاب روسیه ۱۱ اعتصابکننده کارگری را در مسکو به قتل رساند. در سالهای سیاه انقلاب روسیه، تراژدیهای فراوانی رخ داد که یکی از آنها قتلعام معترضان به دست ماموران پلیس و حتی کارآگاهان عالیرتبه اداره پلیس مرکزی بود. البته برای رسیدگی به پرونده قتلهای سیاسی باید به افراد در سایه بیشتر پرداخت. آلکساندر برکمن یکی از تئوریپردازان حزب کمونیست روسیه بود که از دوران جوانی خوی وحشیگری و افراطیگری خود را آشکار کرده بود.
کارآگاهانی که خودشان قاتل بودند
او که با سازمانهای خرابکار مختلفی در ارتباط بود در جریان تنشهای سیاسی منتج به انقلاب روسیه، یکی از عوامل اصلی جنایات سیاه آن دوران بود. دلیل استفاده از ماموران پلیس هم کاملا مشخص است: مصونیت قضائی و نفوذ در دولت فاسد روسیه برای جلوگیری از انجام تحقیقات در رسیدگی به این پروندهها. یکی از این پروندههای سیاه مربوط به دوران اعتصاب سراسری کارگران در سال ۱۸۹۲ بود که وی با پرداخت پولهای هنگفت، ماموران پلیس و کارآگاهان زبده را برای قتلعام و سرکوب معترضان استخدام میکرد.
سرگی لبوف نیز با دریافت پول حاضر شد در این جنایت شریک شود و در یک مورد ۱۱ معترض بیگناه را بیرحمانه به قتل برساند. یکی از این معترضان نوجوانی ۱۱ ساله بود! در آن سالها ماموران کمونیستی، چون برکمن برای ادامه حیات باورهای پوچ و خطرناک خود بسیاری از مردم بیگناه روسیه را قربانی کردند. بسیاری از پروندههای جنایی آن دوران هنوز هم مفتوح هستند.
لبوف سالهای پایانی عمر خود را در کشورهای تازهاستقلال یافته شوروی سابق گذارند و هرگز در چنگال قانون گرفتار نشد. برکمن هم دو بار زندانی شد: یک بار به مدت ۱۷ سال به جرم فعالیتهای خرابکارانه و بار دیگر حبس ابد به دلیل انجام جنایات مختلف در دوران انقلاب روسیه.
یوهان مامور قاتل
اول ژانویه سال ۲۰۰۹ یوهان میسرلی- مامورپلیس ایالتی در بازجویی از جوانان سیاهپوستی که نظم قطار را در ایستگاه اوکلند در شب سال نو به هم زده بودند، به اسکار گرانت- جوان سیاهپوست ۲۲ساله- شلیک کرد. در حالی که اسکار بیدفاع روی زمین دراز کشیده بود و در اختیار پلیس بود، میسرلی او را با شلیک از فاصله نزدیک به قتل رساند.
یوهان میسرلی مامور ایالتی شب سالنو، اسکار گرانت را به قتل رساند
تصویر این جنایت شوم که از چشم دوربینهای موبایل مسافران حاضر در ایستگاه دور نمانده بود به سرعت روی اینترنت رفت و بازیدکنندگان فراوانی داشت. این تصویر و خبر قتل جوان سیاهپوست موجی از خشم و نفرت در میان آفریقایی تبارهای منطقه به همراه داشت؛ سیاهانی که همیشه از بدرفتاری ماموران پلیس سفیدپوست با سیاهپوستان مینالیدند.
صدها سیاهپوست با تظاهرات در خیابانهای شهر خواستار اشد مجازات برای این پلیس سفیدپوست شدند که با سرکوب ماموران پلیس مواجه شدند و پس از ساعتها درگیری، غائله با دستگیری ۱۰۰ نفر از معترضان پایان یافت. در این تظاهرات که به خشونت کشیده شد آسیب فراوانی به اماکن تجاری خیابانهای مرکزی اوکلند وارد شد.
میسرلی هم که در خانه یکی از دوستانش مخفی شده بود خود را تسلیم پلیس کرد. البته سیاهپوستان معتقد بودند او برای حفظ جان خود تسلیم پلیس شده تا توسط سیاهان معترض کشته نشود! یوهان بعد از محاکمه به خاطر این جنایت به اعدام محکوم شد.
پلیس جوان قاتل
ماجرای کوآنسی جان یکی دیگر از حوادثی بود که سر و صدای بسیاری در آمریکا به پا کرد؛ پلیسی که با کشتن یک جوان سیاهپوست خشم بسیاری از سیاهپوستان را برانگیخت و اعتراضات بسیاری را موجب شد. کوآنس جان که برای سرکشی به منطقه سیاه پوستنشین گویانا رفته بود، به چند جوان محصل که در حال بازگشت از مدرسه بودند نزدیک شدو از آنها خواست تا هر چه در کیفشان دارند بیرون بریزند.
اگرچه دستور این مامور پلیس اجرا شد امایکی ازآنها به نام کلوین فریزر همان طور که به این کار پلیس اعتراض میکرد، مشغول خالی کردن کیفش بود که ناگهان کوآنسی اسلحه اش را مسلح کردوبه سمت پسرجوان شلیک کرد، در یک لحظه خون از بدن کلوین جاری شد. بعد از این حادثه کوآنسی جان ۳۰ساله به جرم قتل جوان محصل دستگیر شد. این پلیس جوان که تنها دوسال از خدمتش در اداره پلیس میگذشت در یک جنایت آشکار از فاصله نزدیک به سینه جوان سیاهپوست شلیک کرد و او را به قتل رساند.
مرگ کلوینفریزر سروصدای بسیاری بهپاکرد
نتیجه پزشکی قانونی نشان میداد فریزر در اثر شوکی که به دلیل شلیک به ریه او وارد شده بود و خونریزی ناشی از آن جان خود را از دست داده است. مامور پلیس از نزدیک به سینه چپ مقتول شلیک کرده و شدت ضربه آنقدر زیاد بود که گلوله از سمت دیگر بدن او خارج شده بود. پس از مراسم خاکسپاری فریزر، بسیاری از سیاهپوستان گویانا در مقابل ساختمان دادگاه تجمع کردند و خواستار اعدام پلیس بیرحم شهرشان شدند. با حکم دادگاه این پلیس جوان باید تا پایان عمر در زندان ایالتی بماند.
کشتهشدن کلوین به دست مامورپلیس باعث شد تا مردم احساس ناامنی کنند و از دادگاه بخواهند تا پرونده را به طور جدی بررسی کنند
پس از مرگ کلوین عدهزیادی روبه روی ساختمان دادگاه تجمع کردند
دوستان و آشنایان کلوین در مراسم تشییع جنازهاو بسیار ناراحت بودند و طوری این مراسم را برگزار کردند که دادگاه موضوع را جدیتر بگیرد
منبع: همشهری آنلاین