سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

چرا حضور کریستیانو رونالدو در تهران بیشتر از یک رویداد ورزشی است؟

حضور چهره و سلبریتی بین‌المللی در ایران یک‌سری فرصت‌ها و ظرفیت‌هایی را برای ما فراهم می‌کند که ما با تدبیر بیشتر و سیاستگذاری فرهنگی می‌توانیم از آن استفاده کنیم. وقتی پدیده هواداری در همه جهان امری طبیعی و معمول است، این مدل استقبال از رونالدو قابل پیش‌بینی بود.

 تصاویر استقبال از رونالدو توسط هوادارانش در ایران دو روز است که به یکی از سوژه‌های روز رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی تبدیل شده است. از جمعیت کثیری که داخل فرودگاه ریختند تا هوادارانی که دنبال اتوبوس تیم او راه افتادند و حتی جمعیتی که برای رسیدن به هتل محل اقامت او به کوهنوردی و صخره‌نوردی هم افتادند. تصاویر متعددی که بسیاری را آنقدر شگفت‌زده کرده که تلاش کرده‌اند اتوکشیده و مرتب این اقدامات را محکوم کنند و از در جامعه‌شناسی به انتقاد از این افراد در شبکه‌های اجتماعی بپردازند.

اما آیا این اتفاق، عجیب و نادر بود؟ آیا فقط در ایران خودمان چنین صحنه‌هایی به‌وجود می‌آید و در سایر کشور‌ها وقتی یک چهره بزرگ بین‌المللی وارد می‌شود آب از آب تکان نمی‌خورد و مردم حتی نگاهش هم نمی‌کنند. جواب این سوال منفی است. اما مساله‌ای که وجود دارد، این است که این موضوع باید بدون نگاه خودتحقیرانه به فرهنگ و جامعه ایرانی بررسی شود. مساله هواداری و فندوم‌ها یکی از موضوعات مهم در فضای اجتماعی و جامعه‌شناسی و فرهنگ ارتباطات کشور است که اگر ریشه‌ای آن را نشناسیم و آن را بررسی کنیم می‌شود همین اظهارنظر‌های عصا قورت‌داده در فضای شبکه‌های اجتماعی که ۹ سال پیش نمی‌توانست حجم وسیع مردم برای شرکت در مراسم تشییع پیکر مرتضی پاشایی را درک کند.

به همین بهانه به بررسی این موضوع با محمد‌جواد بادین‌فکر، پژوهشگر فرهنگی اجتماعی پرداختیم. کسی که خودش هم مقابل هتل محل اقامت رونالدو رفت و با هواداران این ستاره فوتبال گپ زد تا بهتر و دقیق‌تر در این باره از این موضوع صحبت کند. 

 هواداری لزوما خودتحقیری نیست

ابتدای امر باید این را بدانیم که هوادار بودن و هواداری از یک موضوع، یک شخص، اثر هنری و امثالهم الزاما چیز بد و منفی نیست که ما آن را مذموم بدانیم و تابو درنظر بگیریم. مساله هواداری و پیروی از یک امر مساله‌ای ذاتی است. شاید همه مردم، هواداری از سلبریتی و رسانه نداشته باشند، اما همواره موضوعی در زندگی دارند که از روی علقه احساسی یا تعصب از آن پیروی کنند. انگاره‌هایی را که نسبت به این مساله وجود دارد می‌توان در دو حالت بررسی کرد.

آقای بادین‌فکر معتقد است دو جریان فکری وجود دارد که مساله هواداری را در قالب‌های مختلف تحلیل می‌کند: «جریان اول نوعی نگاه انتقادی است که ذیل مطالعات انتقادی فرهنگ تشریح می‌شود. افرادی که این رویکرد را دارند، این نوع مواجهه با سلبریتی‌ها و اساسا مساله هواداری را جزء فرهنگ پایین و دونی درنظر می‌گیرند. این افراد معتقدند که آدم‌ها باید جاافتاده و عمیق‌تر زیست کنند. اگر موسیقی گوش می‌دهند، باید موسیقی کلاسیک باشد.

اگر می‌خواهند هنرمندی را دنبال کنند، نباید هنرمند گیشه‌ای یا تازه به دوران رسیده باشد. هنرمندانی که اصیل هستند باید مورد توجه باشند. خلاصه اینکه این افراد اساسا اصالت‌گرا هستند و طبق همین تحلیل هواداری را امری مذموم می‌دانند. اما یک نگاه و نحله دومی هم به این ماجرا وجود دارد، اساسا سوژه این نگاه، مطالعه فرهنگ عامه‌پسند و مردم‌پسند است. پس در این دیدگاه مساله سلبریتیزه شدن، امری مذموم نیست و با برچسب‌های تند تحلیل نمی‌شود.

اما این را درنظر نمی‌گیرد که اساسا هواداری شاید یک نیاز فطری یا انسانی برای همه آدم‌هاست، حتی آن کسی که از یک سلبریتی طرفداری یا هواداری نمی‌کند، در موضوعات دیگری اتفاقا آدم هواداری است. هواداری، در اینجا به معنای پیروی و دنباله‌روی کردن از یک فرد، یک موضوع، حتی از یک شیء، از یک اثر هنری، از یک تیم ورزشی، از یک شخصیت ورزشی، دارای بار سنگین عاطفی است. باید توجه داشته باشیم که در موضوع هواداری عواطف به‌شدت موثر است. شما نمی‌توانید بگویید من هوادار یک تیم هستم، اما هیچ ارتباط و علقه عاطفی با آن تیم ندارم.»

 برای هواداری مقدماتی لازم است

فطری بودن مساله هواداری و درگیر شدن عواطف شخص هوادار از اولین مقدمات و اولین ویژگی‌های شخص هوادار و این مساله است. اما غیر از اینکه شما حس علقه دارید، این عواطف را باید همواره با نوعی حمایت‌گری همراه کنید. زمانی که هوادار هستید، باید به هر شکل و روشی که شده، از بت یا سلبریتی خود حمایت کنید و روحیه حمایت‌گرایانه خود را حفظ و تقویت کنید.

شاید بتوان این حمایت را به‌نوعی مصرف منظم تعبیر کرد، در شرح تعریف کرونل سندس از این روحیه و مساله مصرف منظم، بادین‌فکر این موضوع را این‌طور تحلیل می‌کند: «حمایت‌گری یا روحیه حمایت‌گرایانه از ویژگی‌های فردی هوادار است. کرونل سندس تعریفی از هواداری دارد، می‌گوید هواداری یک عمل یا یک فعالیت منظم، یک مصرف منظم دارای بار عاطفی و حمایت‌گرایانه است و می‌تواند درباره صنایع فرهنگی یا رسانه‌ای باشد.

البته اگر بخواهیم با تعریف سندس پیش‌برویم، هرکسی می‌تواند در این تعریف بگنجد، حتی کسانی که طرفدار شخصیت‌های غیررسانه‌ای هستند و این موارد را در فرقه‌ها زیاد می‌بینیم، آن افراد هم به‌طور منظم و پیوسته، درحال مصرف و پیروی از برخی شخصیت‌ها هستند. این پیروی زمانی که با نوعی علاقه و درگیری عاطفی همراه می‌شود، حالتی از شیفتگی و شیدایی را دربرخواهد داشت. 

از دیگر ویژگی‌های اتفاق هواداری که شاید آن را در همه هواداران مشاهده نکنیم، همان شیفتگی و شیدایی است که حاکی از درگیری احساسی زیاد سوژه با سلبریتی است. زمانی که شما شخصی را به‌واسطه علقه حسی که به او دارید در ذهن خود بزرگ می‌کنید، ناخودآگاه فاصله بیشتری با او حس می‌کنید و از طرفی دچار نوعی شیفتگی و علاقه‌مندی غیرمنطقی به او می‌شوید.

یک بخش از هواداری این‌طور است که فرد آنقدر نسبت به موضوع علاقه‌مند و آنقدر آن موضوع در ذهن او بزرگ می‌شود و ویژگی‌های ارزشمندی برای او درنظر می‌گیرد و حالت‌هایی از شیفتگی پیدا می‌کند، یعنی فراتر از محبت و عشق نسبت به آن موضوع است، به‌طوری‌که شاید رفتار‌های غیر منطقی از آن شخص سر بزند. ما هوادارانی داریم که شیفتگی جنون‌آمیز دارند. شاید این موضوع در کنسرت‌ها بیشتر مصادیق خود را بروز داده است که البته درباره رونالدو هم از این صحنه‌ها در ایران کم ندیده‌ایم.»

 آهن‌ربای جذب سلبریتی چیست؟

با بروز و ظهور و فراگیری رسانه‌های جمعی، دامنه تعدد سلبریتی‌ها در هر حوزه‌ای بیشتر شد. به‌گونه‌ای که در حوزه‌های متعدد شاهد بروز ستاره‌هایی هستیم که مردم از آن‌ها هواداری می‌کنند، اما مساله حائزاهمیت این است که این اتفاق برآمده از چیست؟ مردم از بابت چه چیزی هوادار می‌شوند و بر چه حسابی آنان را به‌عنوان بت درنظر می‌گیرند و بعضا او را می‌پرستند؟ بادین‌فکر درباره این متر و معیار می‌گوید: «هوادار سوژه‌ای را در سلبریتی می‌بیند که خود فاقد آن است.

اگر این اتفاق بیشتر و بیشتر شده و عواطف و احساسات شما با زیست او عجین شود، ناخودآگاه دچار نوعی شیفتگی و هواداری می‌شوید. دلیل اصلی اینکه ما از سلبریتی‌ها حمایت می‌کنیم و آن‌ها در ذهن‌مان تحسین‌برانگیزند، احساس فاصله و دست نیافتنی بودن آنهاست. ما دائما گمان می‌کنیم آن‌ها ویژگی‌هایی دارند که ما فاقد آن هستیم و می‌خواهیم که مانند او شویم.»

هوادار معتقد است که سلبریتی دقیقا رویای او را زندگی می‌کند و تجسم رویاهایش را در سلبریتی‌هایی می‌بیند که هوادار آنان است. هر قدر که آن سلبریتی برای او دست‌نیافتنی‌تر باشد و هر قدر احساس فاصله بیشتری داشته باشد، بیشتر سعی می‌کند او را به‌عنوان بت در هسته مرکزی ذهنش قرار دهد و دور آن بچرخد و او را بپرستد.

بادین‌فکر با توجه به گفت‌و‌گویی که با جوان ۲۰ ساله حاضر در جمعیت هواداران مقابل رونالدو داشت به این موضوع این‌طور اشاره کرد: «یکی از علل اینکه مردم وارد پروسه هواداری می‌شوند، این است که آن سلبریتی یک‌سری ویژگی‌ها دارد که آن‌ها ندارند یا بهتر است این‌طور بگوییم ما نمی‌توانیم شبیه آن سلبریتی‌ها شویم و به ویژگی‌های مطلوب ذهن و معیارهایمان برسیم.

به همین جهت همچنان جایگاه سلبریتی‌ها تثبیت می‌ماند. من امشب با یک جوان ۲۰ ساله مصاحبه کردم که از محله میدان خراسان آمده بود از او پرسیدم تو چه چیزی را از رونالدو می‌بینی که او را اینقدر دوست داری؟ او ویژگی‌هایی را می‌دید که خودش فاقد آن بود و می‌خواست در خودش تقویت کند. مثلا سبک زندگی سالم رونالدو برای او بزرگ بود یا اینکه او از فقر به این جایگاه رسیده است.»

اگر من بالفعل بتوانم مانند سلبریتی ذهنم زندگی کنم، دیگر حس فاصله‌ای نخواهد کرد و آن‌وقت است که زمین بازی تغییر می‌کند، حالا دیگر فضای رقابت شکل می‌گیرد. فضای رقابتی ما را از حالت هوادار و حمایتگر خارج می‌کند. پس تا زمانی که ما وارد این میدان نشده‌ایم و هنوز حس فاصله نسبت به ستاره ذهن‌مان داریم، نوعی هوادار هستیم و از او پیروی می‌کنیم.

بادین‌فکر هم این موضوع را این‌طور تایید کرد: «اگر شما به خودتان بگویید من مثل رونالدو می‌توانم دریبل بزنم، این‌طور ورزش کنم، این سبک زندگی را داشته باشم، شما دیگر هوادار نیستید. می‌توانم یعنی بالفعل می‌توانم نه اینکه در آینده خواهم توانست. اصلا دیگر شما هوادار نیستید، چون شما خود را دیگر به‌عنوان رقیب او می‌بینید. به محض اینکه سوژه را در موقعیت رقابت ببینید، دیگر نمی‌توانید هواداری کنید. هوادار کسی است که رقابت را با آن سوژه کنار می‌گذارد و آن را به تمام و کمال به‌عنوان آدم منحصربه‌فرد می‌پذیرد.»

 به‌خاطر رونالدو سیگار را ترک کردم!

شاید نمایندگی آرزو‌های ما توسط سلبریتی‌ها عمده دلیل تعیین جایگاه هواداری ما باشد. بادین‌فکر درخصوص این نمایندگی ناظر به حضور رونالدو گفت: «یک‌سری ویژگی‌ها در ذهن هوادار پررنگ است که شاید خودش به‌تن‌هایی به آن‌ها نمی‌رسد. مساله این است که سلبریتی ویژگی‌هایی دارد که هوادار دوست دارد آن‌ها را داشته باشد، اما نمی‌تواند پس سلبریتی از آرزو‌های او نمایندگی می‌کند. از خواسته‌هایی که من دوست داشته و دوست دارم به آن برسم نمایندگی می‌کند.

پس این خیلی مهم است. اگر که یک بت، یک بازیکن ورزشی، یک هنرمند، این ویژگی مهم را یعنی دست‌نیافتنی بودن را نداشته باشد، شاید نتواند هوادار داشته باشد. هوادار باید ببیند که او کار‌هایی می‌کند که خودش انجام نمی‌دهد. آن جوان ۲۰ ساله هم این فضا را داشت. از زمانی که رونالدو یونایتد بازی می‌کرده، هوادار او بود. اینکه او برای این نوجوان شاخص شده بود، به دلیل ویژگی‌های جادویی و اسطوره‌ای‌اش بود. او این مثال را برای من می‌زد که شما خودتان تیم محبوب نداری؟ گفتم چرا پرسپولیس.

گفت شما فکر کن دقایق آخر در بازی فینال، یک نفر بیاید و تیمت را نجات دهد، چه حسی پیدا می‌کنی؟ گفتم خب حس خیلی خوبی است، تیم من قهرمان می‌شود. گفت رونالدو بار‌ها از این کار‌ها کرده و روحیه شکست را به پیروزی تبدیل کرد. روحیه اینچنینی دارد و خب این یکی از جذابیت‌های جدی رونالدو برای او بود. دوم اینکه رونالدو برای او یک شخصیت سخت‌کوش و به‌شدت توانا که از دوران بچگی کار می‌کرده، تلقی می‌شد. یا سبک زندگی سالم رونالدو برای او مهم بود، این حس جنگندگی و موفقیت او مطرح بود.

حتی به من گفت من تحت‌تاثیر رونالدو سیگار را ترک کردم و می‌توانستم سمت این موارد بروم، اما نرفتم. خب این‌ها یعنی سلبریتی را بت قرار داده و در تلاش برای رسیدن به اوست.»

 هوادار با حضور فیزیکی احساس قدرت می‌کند

بخش اعظم و ابتدای مساله هواداری ذهنی و روانی است. ما به‌واسطه رسانه‌ها که نقش واسطه‌گری را میان ما و سلبریتی‌ها ایفا می‌کنند، با نوعی فاصله فیزیکی مواجه هستیم که همه چیز از سلبریتی را به ذهن و فضای روانی تقلیل می‌دهیم. بادین‌فکر درخصوص این تئوری گفت: «یکی از ویژگی‌های مدیا در عصر مدرن واسطه‌گری و واسط بودن است.

پس همواره یک حالت واسطه‌مندی با یک سلبریتی وجود دارد. حالا هر چقدر که این واسطه‌ها کم شود و امکان اینکه من بتوانم از لحاظ جسمی و فیزیکی به آن سلبریتی نزدیک شوم، جذابیت این موضوع را برای من بیشتر می‌کند. الان من به‌عنوان هوادار به لحاظ ذهنی یا سوبژکتیو با یک سلبریتی در ارتباطم، در ذهنم وجود دارد، به او فکر می‌کنم، تخیل می‌کنم و برایش فن‌پیج می‌زنم. اصلا این تعامل یک شبه تعامل نمادین است.

هیچ‌وقت تعامل حقیقی نیست. حالا به محض اینکه هوادار موقعیت‌ها و بزنگاه‌هایی را پیدا می‌کند که به سلبریتی از لحاظ جسمانی نزدیک شود، واسطه کم شود، من می‌توانم حالا جسمم را هم وارد تعامل کنم. حس حضور من به‌عنوان هوادار یک سلبریتی می‌تواند به من حس قدرت بدهد.»

از مصادیق این اتفاق را شاید در کنسرت‌ها بیشتر ببینیم، اینکه هوادار گمان می‌کند حالا دیگر مدیا نقش واسطه‌گری ندارد و جسم او هم وارد تعامل شده است. بادین‌فکر هم با توجه به این مصداق می‌گوید: «شما در کنسرت‌ها این مورد را زیاد می‌بینید. مثلا سلبریتی شاید در طول سال پنج بار کنسرت بگذارد. بقیه سال هوادار از طریق رسانه و امر واسط با او ارتباط برقرار می‌کند. کنسرت آن بزنگاه است که اجازه می‌دهد شما بتوانید او را از نزدیک حس کنید. حس حضور حس خاصی است که برای هوادار قابل توصیف نیست.» 

اتفاقی که مقابل هتل اسپیناس‌پالاس هم رخ داد هم این تئوری حس حضور را توصیف می‌کند. بادین‌فکر در این باره می‌گوید: «در راستای تئوری کم کردن فاصله با واسطه، این سوژه ۲۰ ساله که با او گفتگو کردم، می‌گفت من الان دوست داشتم ۲۰ دقیقه کنار یا روبه‌روی رونالدو می‌نشستم و با او حرف می‌زدم، گفتم خب به او چی می‌گفتی؟ گفت ببین اصلا مهم نیست من چی می‌گفتم شنیدید که می‌گویند مثلا تو با یک آدم بزرگ رفت‌وآمد کنی، شبیه خود او می‌شوی؟ من احساس می‌کنم اگر با او دمخور بودم من هم مانند او بزرگ می‌شدم و حس خوبی پیدا می‌کردم.

چیزی که در این حضور مطرح بود، کمتر معطوف به دیده شدن سوژه هوادار بود. درخصوص علت حضورشان خیلی‌ها مانند این سوژه می‌گفتند کمترین چیز این بود که اگر من رونالدو را می‌دیدم می‌رفتم برای بچه‌محل‌هایم تعریف می‌کردم، این کمترین چیزی بود که من امروز به آن رسیدم. یک عده این‌طور آمده بودند و یک عده هم آمده بودند که ببینند اصلا چه خبر است. یعنی متاثر از یک جوی آمدند. هوادار سینه‌چاک نبودند، اما می‌خواستند بیایند ببینند چه خبر است اصلا. عمدتا هم من آقا پسر دیدم و خانم کمتر بود.»

 استقبال از چهره‌ها مخصوص ایران نیست

با حضور رونالدو در ایران و استقبال مردم از او، برخی این اتفاق را حاکی از فقر فرهنگی دانسته و از موضع خودتحقیری تحلیل کردند، اما مساله این است که رفتار‌های هوادارانه اینچنینی در همه جای دنیا و در موارد متعدد مواجهه با سلبریتی‌های حوزه‌های متفاوت وجود دارد. بادین‌فکر هم این اتفاق را در حوزه سلبریتیزه شدن فرهنگ عادی دانست، ولی وجه تمایزی برای این مواجهه در ایران قائل بود: «خیلی‌ها معتقدند که این مساله هواداری در کل دنیا وجود دارد، رونالدو جا‌های دیگری از دنیا هم رفته و استقبال‌های مشابهی از او شده است. این صحبت‌ها درست است.

پدیده هواداری یک پدیده جهانی است، یعنی ذیل کتگوری مطالعات جهانی شدن فرهنگ بررسی می‌شود. اما یک تفاوت‌هایی البته در ایران وجود دارد. اگر بخواهم با توجه به استقبال از رونالدو بحث کنم باید بگویم برای آن جوان ۲۰ ساله، این فضا هیچ‌وقت دست‌یافتنی نبوده‌است. در فرانسه برای استقبال از رونالدو شلوغ می‌شود، مردم آنجا تجربه حضور چهره‌های سلبریتی جهانی را دارند و در آنجا مساله تازه و پیچیده نیست.

امباپه هم در خود فرانسه بازی کرده است. نیمار هم آنجا بازی کرده و مردم سلبریتی‌های بین‌المللی را دیده‌اند. اما اینجا انگار برای اولین بار بود که یک چهره و سوپراستار بین‌المللی را می‌دیدند. گمان می‌کردند همین یکبار هم خواهد بود و تمام. یعنی یک پنجره بسیار محدود برای کم کردن واسطه خودشان با سلبریتی‌شان بود. به هر حال شما اگر در غرب باشید، آدم‌های مختلف و سلبریتی‌های مختلف را می‌توانید ببینید، اما در ایران این یک حسی است که به گفته این جوان تامین نمی‌شود. انگار عربستان این لطف را به ما کرده که رونالدو را برای ما آورده است.»

 تدبیر فرهنگی تهدید را به فرصت تبدیل می‌کند

حضور چهره و سلبریتی بین‌المللی در ایران یک‌سری فرصت‌ها و ظرفیت‌هایی را برای ما فراهم می‌کند که ما با تدبیر بیشتر و سیاستگذاری فرهنگی می‌توانیم از آن استفاده کنیم. وقتی پدیده هواداری در همه جهان امری طبیعی و معمول است، این مدل استقبال از رونالدو قابل پیش‌بینی بود.

در این رابطه بادین‌فکر ایده جالب فرصت‌سازی و بهره‌مندی از این اتفاق را این‌طور طرح می‌کند: «ما باید به این فکر کنیم که در ایران پنجره‌های اوقات فراغت و حس رسیدن به یک‌سری آرزو‌ها محدود است. پیش‌بینی این رخداد هم خیلی واضح بود. به نظر من سیاستگذاران فرهنگی ما حداقل باید به این موضوع فکر کنند. من که این مدل مواجهه مردم را دیدم، به این فکر کردم که واقعا نمی‌شد مسئولان فرهنگی ما فکری برای این کار بکنند؟ این بازی بدون تماشاگر بود و این همه هوادار هم وجود دارد.

ما می‌توانستیم با باشگاه النصر یا سفارت عربستان که حالا روابط خوبی هم داریم، یک برنامه‌ای تدارک ببینیم. رونالدو بیشتر در ایران می‌ماند. نشست خبری برگزار می‌کردند. اگر مردم او را می‌دیدند، استقبال بی‌شک آبرومندانه‌تر می‌شد، این‌طور روی تپه رفتن و دویدن پشت اتوبوس او حس توده‌وار منتقل می‌کرد که برای اهالی فرهنگ به‌شدت ناراحت‌کننده بود. می‌شد یک برنامه در شان برگزار کرد که هواداران هم او را ببینند.

شما با یک سلبریتی ستاره بین‌المللی پردنبال‌کننده مواجهید. ترتیب دادن یک مراسم رسانه‌ای در شان او و مردم ایران باعث می‌شد که ما به لحاظ فرهنگی و قدرت نرم هم که حالا در دنیا ضعف داریم، انزوایمان را برطرف کنیم. ارتباط فرهنگی با یک شخصیت بین‌المللی که مثلا در اینستاگرام پردنبال‌کننده است و دیده شدن این موضوع توسط دنیا می‌توانست ما را از منظر دیپلماتیک هم تقویت کند.

واقعا اینکه ما یک فرش به رونالدو بدهیم، درست است که ما هدیه‌ای به او دادیم، اما شما می‌توانستی از حضور یک چهره حالا به‌واسطه باشگاه دیگر، بهترین بهره را ببری. هم مردمت بهره‌مند می‌شدند هم سیاستگذاری و کشورت. یعنی تصویر ملی ما در دنیا تقویت می‌شد.» 

حالا شاید این استقبال و حواشی آن برای اهالی فرهنگ اندکی مذموم و ناراحت‌کننده باشد، اما اتفاقی است که می‌تواند برای تجربیات بعدی پیش‌فرض‌های واضح‌تری را رقم بزند. با این تجربه، برای دفعات بعدی می‌شود تدبیری اندیشید و برای چهره‌های دیگری مانند نیمار که به تهران می‌آیند، اجرا کرد.

منبع: فرهیختگان

برچسب ها: رونالدو ، فوتبال ، تهران
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.