سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

چگونه آسیب‌های طلاق را تعدیل کنیم؟

پس از طلاق اگر فرزندان شما در مورد این رویداد سؤالاتی دارند، بهتر است به سؤالات صادقانه، اما متناسب با سن پاسخ دهید. لحن آرام و خنثی را حفظ کنید. از اظهارنظر‌های انتقادی، قضاوت‌آمیز و نامهربانانه در مورد شریک سابق زندگی‌تان خودداری کنید.

هرگز خودش را در ورطه سقوط نمی‌دید که دید. هیچ‌وقت تصور نمی‌کرد زندگیش به پایان مسیر پر پیچ و خم، به انتهای روز‌های تلخ و شیرین برسد که رسید. روی بازگشت به خانه پدری را نداشت که راهی شد. پای عریضه نویس و دردسر‌های شکایت به زندگیش کشانده نشده بود که شد. پس دیگر چه فرقی می‌کند کم و زیادش، چه توفیری دارد پس و پنهان این‌همه درد. حتی نگاه‌ها، قضاوت‌ها، سرزنش‌ها و روی برگرداندن‌ها دیگر در او اثر ندارد. انگار خودش هم، وجودش هم بی‌اثر شده است روی این خاک. حس مرده متحرکی را دارد که روح از کالبدش خارج شده و دیگر هیچ طعمی برایش طعم نیست و هر حادثه‌ای برایش روزمرگی جاری است. هنوز در بهت و ناباوری است. آن‌همه شور و شیدایی، به رؤیایی می‌ماند که تعبیری وارونه داشت. به کابوسی در یک نیمه شب مه آلود که چشم، چشم را نمی‌بیند و همه چیز تصویری وهم آلود دارد.

برخی معمولاً با این فرض که در نهایت طلاق خواهند گرفت، ازدواج نمی‌کنند. اگرچه طلاق رایج است، اما هر کسی کاملاً مطمئن است که ازدواجش دوام خواهد داشت. به همین خاطر است که انحلال ازدواج، فروپاشیدن زندگی مشترک و جدایی می‌تواند یک شوک باشد.

فرایند طلاق، بسیار شبیه یک ازدواج است و این رویداد تمایل دارد که زندگی را تغییر دهد. طلاق به تنهایی می‌تواند تغییرات زیادی را ایجاد کند، از حس تنهایی و انزوا تا مشکلات مالی و احساسی، از سرخوردگی تا رهایی. همان‌طور که ناچارید خودتان را با شکل تغییر یافته زندگی خود مطابقت دهید، مجبورید ترکیب پیچیده‌ای از افکار و احساساتی را تجربه کنید که از خیانت و فقدان گرفته تا خشم یا حتی تسکین را شامل می‌شود. همان‌طور که شروع به بازسازی خود می‌کنید، به خاطر داشته باشید که طلاق به معنای پایان زندگی شما نیست.

معصومه راننده اتوبوس است. او از سختی‌هایی می‌گوید که پس از جدایی تحمل کرده است: «آنقدر جوان بودم که نیاز به حمایت داشتم. با آنکه کار کردن پشت فرمان اتوبوس برایم سخت بود، اما نان آور خودم شدم و سرمایه‌ای برای شروع یک کار که بتواند هزینه زندگیم را تأمین کند، نداشتم. مشکلات اجاره نشینی، بیماری، بیکاری و ...» او قربانی دخالت اطرافیان و دهن بینی شوهرش شده است، اما هنوز هم در تاریکخانه ذهنش نتوانسته این جدایی را بپذیرد: «آرزو دارم‌ای کاش همه چیز به گونه‌ای دیگر رقم می‌خورد، همیشه از خودم می‌پرسم آیا می‌شد کاری برای جلوگیری از آن انجام دهم. هنوز سردرگم هستم و قبول طلاق برایم دشوار است، اما واقعیت همچنان پابرجاست: ازدواجم سال‌هاست به پایان رسیده ...»

شوهر معصومه همان سال ازدواج مجدد کرد، اما او همچنان خاطرات زندگی مشترک را محکم نگه داشته و حرکت رو به جلو برایش دشوار شده است. مدام تکرار می‌کند:، اما ما با هم خیلی خوب بودیم.

زندگی ممکن است آن‌طور که برنامه‌ریزی کرده‌اید، پیش نرود. پذیرش شرایط جدید پس از جدایی معمولاً یک شبه اتفاق نمی‌افتد و به زمان نیاز دارد. احساس اندوه، درد، رنجش، تحقیر و انزجار، خشم و خصومت، پشیمانی و تنهایی اغلب می‌تواند منجر به درگیری درونی شود. هرچند همه احساسات معتبر هستند و ممکن است طاقت فرسا باشد، اما در چرخه‌های افکار تاریک یا دردناک گرفتار نشوید؛ با گذشت زمان این احساسات کاهش می‌یابد.

همان‌طور که در مسیر خود پس از طلاق قدم می‌گذارید، وقت گذاشتن در طول مسیر برای کشف خود می‌تواند به شما کمک کند تا نیاز‌های کلیدی خود را شناسایی کنید، به علاوه راه‌هایی برای برآورده کردن آن‌ها با شرایط خود. احساس بی‌هدفی که اغلب پس از طلاق به وجود می‌آید می‌تواند زمان زیادی را برای فکر کردن در مورد سناریو‌های چه اتفاقی در اختیار شما بگذارد و در مارپیچی از احساسات ناراحت‌کننده فرو بروید. تغییر برنامه منظم می‌تواند راه طولانی را به سمت مقابله با احساس تنهایی و سایر احساسات ناخواسته و جلوگیری از نشخوار فکری هدایت کند. سپیده یک زن خانه دار بود که به‌خاطر خساست شوهرش تصمیم به جدایی گرفت. او از تجربه زندگی سخت با مرد خسیس می‌گوید، اما حالا که سال‌ها گذشته، هر روز خود را محاکمه و سرزنش می‌کند. اینکه اگر مانده بود، شاید خانواده پرجمعیتی داشت، این‌همه تنها نمی‌ماند و شاید همسرش تغییر می‌کرد. اصلاً شاید خودش سرکار می‌رفت و هزار یک راه نرفته را در ذهنش مرور می‌کند.

اما احساس پشیمانی نباید با سرزنش تلفیق شود. از سرزنش کردن خودداری کنید. مقصر دانستن خود یا آنها، ممکن است کمک زیادی به پیشرفت شما نکند. در عوض، سعی کنید دیدگاه خنثی‌تری داشته باشید؛ دیدگاهی که شامل تصدیق آشکار مشارکت‌های خود است. انجام این کار می‌تواند به کاهش خشم در لحظه و بهبود روابط شما در آینده کمک کند.

حالا که طلاق اتفاق افتاده، زندگی هنوز جاری است و لحظه‌های نو در انتظار است. می‌شود طلوع کرد تا بر شاخه‌های درخت زندگی شکوفه‌های از جنس امید بنشیند. می‌شود شکسته‌های گذشته را دوباره پیوند زد و جان تازه‌ای به لحظه‌ها بخشید. می‌توان هم به یکباره جام زندگی را سرکشید و خود را به تباهی و نیستی کشاند. هر چه هست، حالا سفر به فصل دیگری از زندگی آغاز شده است.

«طلاق می‌تواند زندگی شما را به آشوب بکشاند، ویرانگر باشد، یا شوک غیر منتظره‌ای که مهر پایان بزند بر رؤیا‌های طلایی و آرزو‌های دور و نزدیک. طلاق می‌تواند دامی برای اعتیاد باشد و بهانه‌ای برای انحراف. اما می‌تواند هم شروعی تازه برای یک راه نو باشد.» این را یک زن ۵۳ ساله می‌گوید که به گفته خودش مسیر پر خاشاکی را در صحرای تنهایی برای رسیدن به یک زندگی سالم طی کرده است.

او حالا یک کارگاه کوچک تولید صنایع چرمی دارد که کار‌های با ارزشی را به نمایش می‌گذارد و معروف شده است: «همیشه فکر می‌کردم هر کس در زندگی مشترک به بن‌بست می‌رسد حتماً تلاش کافی برای حفظ آن نداشته، اما زندگی خودم با همه تلاشی که برای ساختنش داشتم، فروپاشید. نمی‌خواهم از این بگویم که چگونه با وجود دو فرزند، به بن‌بست رسیدیم. هنوز هم نمی‌دانم چه بر سر زندگیم آمد. اصلاً ازدواج ما اشتباه بود و دو آدم اشتباهی در کنار هم قرار گرفته بودیم. اما پس از اینکه زندگی مستقلی تشکیل دادم، سخت کار کردم و پای تعهدم به فرزندانم ایستادم.»

او پا به پای بچه‌ها دوره‌های هنری و آموزشی را گذرانده و خودش را یافته است: «خود تحقیر شده‌ام را که کینه‌ای عمیق در آن ریشه انداخته بود و حس انتقام لحظه‌هایش را پر کرده بود، سردرگم و پریشان یافتم. اما آنچه مرا به زندگی پیوند داد، معصومیت فرزندانم بود. به سرنوشت آشفته بچه‌هایم فکر کردم که در برزخ جدایی پدر و مادر، در مسیری پرحادثه و نامعلوم باید نهال وجودشان ریشه بگیرد. برای خودم هم باورش سخت بود، اما زندگی را از نو ساختم. حالا سال‌های طولانی می‌گذرد و حس آرامش دارم از اینکه طلاق کانون خانوادگیم را ویران نکرد، شکل زندگیم را تغییر داد.»

جدایی شاید به منزله رهایی از مسئولیت‌ها یا تنش‌ها باشد، اما در صورت وجود فرزندان مشترک شکل دیگری به خود می‌گیرد. آن وقت است که نمی‌توان سرنوشت آنان و عواطف‌شان را نادیده گرفت و ناچار به برقراری ارتباط هستید. نمی‌توان فرزند را قربانی کینه و انتقام‌جویی از یکدیگر کرد چرا که شواهد حاکی از آن است وقتی والدین برای سهیم شدن مسئولیت‌ها با یکدیگر همکاری می‌کنند، عملکرد کودکان از هر نظر بهتر می‌شود. یافته‌های تحقیقاتی نشان می‌دهد، حفظ ارتباط با همسر سابق خود پس از طلاق نقش مهمی در رشد کودک سالم و رفاه کلی خانواده ایفا می‌کند. ممکن است احساس ناراحتی یا عصبانیت کنید و چیزی جز تحقیر نسبت به همسر سابق خود نداشته باشید، اما اجازه ندهید فرزندانتان در ضمیر پاک‌شان، بحث‌های شما را رنگ‌آمیزی کنند. بهتر است یک برنامه فرزندپروری مشترک ایجاد کنید، زیرا به شما کمک می‌کند که از همان ابتدا یک الگوی ارتباط محترمانه ایجاد کنید. سعی کنید روی بهترین چیز‌ها برای فرزندانتان تمرکز کنید، نه اینکه چه کسی «برنده» است. حتی ممکن است در محله‌ای زندگی کنید که فرزندان شما قبلاً به مدرسه می‌رفتند.

پس از طلاق اگر فرزندان شما در مورد این رویداد سؤالاتی دارند، بهتر است به سؤالات صادقانه، اما متناسب با سن پاسخ دهید. لحن آرام و خنثی را حفظ کنید. از اظهارنظر‌های انتقادی، قضاوت‌آمیز و نامهربانانه در مورد شریک سابق زندگی‌تان خودداری کنید. به فرزندان خود یادآوری کنید که طلاق تقصیر آن‌ها نبوده است. چون بچه‌ها مظلوم‌ترند.

منبع: روزنامه ایران

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.