نشست معرفی و بررسی کتاب «چراغ نیایش» از سلسله برنامههای فرهنگی خانه کتاب و ادبیات ایران با عنوان «تکیه کتاب» با حضور خسرو باباخانی و منوچهر اکبرلو در سرای اهل قلم خانه کتاب و ادبیات ایران برگزار شد.
شعرهای منتشر شده درباره معصومین (ع) تکراری هستند
در ابتدای این نشست، خسرو باباخانی در پاسخ به این سوال که «روایت داستانی چیست و آیا همه داستانها روایت هستند؟» توضیح داد: داستان همان روایت است. احساس میکنم در مواقعی قافیه تنگ آمده و شروع به نامگذاریهای عجیب و غریب میکنیم. من به عنوان مخاطب معمولی با نوشتن زندگینامه داستانی درباره ائمه معصومین (ع) مخالفم. داستان، از کشمکش شخصیتها شکل میگیرد؛ به این صورت که شخصیت در یک موقعیت دشوار قرار میگیرد و در آن موقعیت دچار تردید و شک میشود و بعد از تفکر به انتخاب دست میزند. آیا درباره معصومین (ع) میتوانیم اینگونه شخصیتپردازی کنیم؟ وقتی همه چیز برای معصومین (ع) روشن است جای داستانپردازی کجاست؟ مگر اینکه از حواشی استفاده کنیم و بنویسیم که به نظر من این کار ضروری نیست. باید به این پرسش جواب دهیم که کتابهایی از این دست چقدر در دینی شدن کودکان ما موثر بودهاند؟ با مراجعه به مدارس و دبیرستانها ببینیم آیا این کتابها به افزایش شناخت دانشآموزان نسبت به معصومین (ع) کمک کرده است یا خیر؟
وی با اشاره به این که حافظه برای من به عنوان یک کتابخوان اهمیت زیادی دارد، بیان کرد: توصیفات موجود در شعرهای منتشر شده درباره معصومین (ع) همه تکراری هستند؛ بنابراین پرداختن به اصل زندگی معصومین (ع) امکانپذیر نیست؛ بلکه باید برش یا مقطعی از زندگی آنها را انتخاب و به آن پرداخت. این آثار بنا دارند جامعه و نوجوانان ما را مذهبی و دینی کنند، اما آیا در این راه موفق بودهاند؟
او با بیان اینکه کتاب در زندگیاش نقش و اولویت اول را دارد به نخستین مواجهاش با کتاب «چراغ نیایش» به عنوان مخاطب اشاره کرد و گفت: از دیدن و خواندن کتاب «چراغ نیایش» نوشته محسن هجری بسیار خوشحالم؛ زیرا او جزو معدود نویسندگانی است که خودش از کتابش بهتر است. به عنوان مخاطب، این کتاب را با ذوق و شوق خواندم، اما به عنوان کارشناس این ذوق و شوق در من ایجاد نشد.
باباخانی ادامه داد: کتاب «چراغ نیایش» تا بخشی که امام سجاد (ع) به کربلا برمیگردد جذاب نوشته شده است. اما وقتی به مدینه برمیگردد گویی نویسنده اطلاعاتی درباره ایشان ندارد. باید به این نکته توجه کنیم که نخستین متنها درباره تاریخ اسلام ۱۵۰ تا ۲۰۰ سال بعد از هجرت پیامبر (ص) نوشته شده است و از قبل از این تاریخ اطلاعاتی در دست نداریم. به همین دلیل به دلیل نبود اطلاعات به روایت مراجعه میکنیم. در این کتاب نویسنده به علت تجربه بالا، احادیث را در قالب روایت بیان کرده تا داستان ادامه دار شود و به انتها برسد، اما از صفحه ۵۰ به بعد کتاب دیگر جذاب نیست. ممکن است دلیل این عدم جذابیت، کمبود اطلاعات نویسنده باشد یا نویسنده ناگزیر بوده از بیان بخشی از مطالب عبور کند.
این نویسنده در بخش دیگری از سخنان خود به سابقه آشنایی با نویسنده کتاب «چراغ نیایش» اشاره کرد و ادامه داد: اطلاعات نویسنده کتاب، اعجاب انگیز است و آثار منتشر شده از این نویسنده سطح بالایی دارند. من با چاپ و انتشار این آثار مخالف نیستم. به نظرم بعد از گذشت چهل سال باید درباره نحوه پرداختن به آثار صحبت کنیم و مسیرهای غلط را شناسایی و اصلاح کنیم.
خسرو باباخانی در پایان سخنان خود بحث سرگرمکننده بودن آثار مذهبی را مطرح کرد و گفت: وجه قالب این آثار سرگرمکننده بودن آنهاست. وقتی در اوقات فراغت از بین سرگرمیهای مختلف مانند دیدن فیلم، شنیدن موسیقی، رفتن به پارک و میهمانی، کتاب را انتخاب میکنیم در وهله اول به دنبال سرگرمی هستیم؛ در وهله دوم اگر کتاب قابل تامل و دارای محتوای قوی باشد این محتوا را به خواننده منتقل میکند و او را نسبت به قبل از خواندن کتاب یک قدم به جلو میبرد. یکی از ضعفهای این آثار، جذابیت پایین و نبود وجه سرگرمکنندگی در آنهاست. زمان آن رسیده که به صورت جدی درباره تاثیر این آثار با حضور نویسندگان و محققان صحبت کنیم. خانه کتاب و ادبیات ایران میتواند نشستهایی را با حضور نویسندگان و منتقدان برگزار کند تا در این نشستها به بررسی این موضوعات بپردازیم. یکی از ضعفهای ما در این حوزه کم حرف زدن است.
نوشتن تنها برشی از زندگی معصومین (ع) کار سختی است
منوچهر اکبرلو نیز در این نشست به سابقه فعالیتاش در حوزه ادبیات نمایشی اشاره کرد و مطرح کرد: تمام آثار منتشر شده در حوزه ادبیات نمایشی در کشور را میخرم و میخوانم. با خواندن روایت، داستان، زندگینامه و همه داستانهای دینی و مذهبی از زندگی معصومین (ع)، پیامبران و امامان این سوال در ذهنم ایجاد میشود که این آثار چه فرقی با هم دارند؟
اکبرلو درباره مسئله تفکیک فرم و محتوا نیز اشاره کرد: ما اساسا به فرم و محتوا به صورت تفکیکی نگاه میکنیم. در نقد و کالبدشکافی یک اثر به اجزای مختلف فرم مانند دیالوگ، توصیفات، شخصیتپردازی، ریتم و ساختارپردازی و در هنرهای تصویری مانند فیلم از اجزائی مانند نور صحبت میکنیم. اما فرم و محتوا در هم ممزوج هستند. از استادان خود یادگرفتهایم که فرم و محتوا مانند چای شیرین است و شِکر آن نباید دیده شود و اگر دیده شود یعنی اضافی است. وقتی در داستان محتوا را ببینیم این معنا را منتقل میکند که مفاهیم شعاری را مطرح کردهایم. به نظر میرسد در تجزیه و تحلیل و نقد بررسی درباره فرم و محتوا به صورت تفکیکی صحبت میکنیم، اما در عمل این دو از هم تفکیک ناپذیر هستند. مخصوصا در ادبیات دینی و در چند دهه اخیر با این مسئله مواجه بودیم. انبوهی از فیلمها، نمایشنامهها، داستانها و اشعار مذهبی در کشور چاپ و مورد حمایت قرار گرفتهاند، اما محتوای کدام یک از این آثار نسل به نسل تکرار و از سوی کودکان و نوجوان زمزمه شده است؟ شاید ترانههای محدودی از برنامههای تلویزیونی به نوستالژی تبدیل شده باشند، اما آنها هم محتوای چندانی ندارند.
وی افزود: کسانی که مینویسند، کسانی که آثار را انتشار میدهند و کسانی که از آثار منتشر شده حمایت میکنند همگی درگیر محتوا هستند. نگاه تفکیکی بین فرم و محتوا باعث میشود این اتفاق رخ دهد. به عبارتی عناصر موجود در فرم باید فدا شوند تا محتوا حفظ شود. در تمام شاهکارهای ادبی به یک برش یا مقطعی از یک موضوع پرداخته میشود. نوشتن برشی از زندگی معصومین (ع) و امامان (ع) کار سختی است. هنگام نگارش ادبیات دینی یا مذهبی یا زندگینامه شخصیتهای دینی با مسائلی روبهرو میشویم که کار را برای نویسنده، رماننویس، فیلمنامهنویس و داستاننویس سخت میکند.
اکبرلو با بیان اینکه هر نوجوان ایرانی باید مجموعه «داستان فکر ایرانی» و کتاب «در پرتو مشروطه خواهی» نوشته محسن هجری را بخواند، گفت: همچنین کتاب «آشنایی با لطافت بنفشهها» نوشته این نویسنده نیز کتابی خواندنی و جذاب است و خواندن آن را به همه نوجوانان پیشنهاد میکنم. این آثار نشان میدهد نویسنده یک فرد جدی، مسلط به تاریخ، مذهب و احادیث است و تلاش میکند از هر حدیثی در آثار خود استفاده نکند.
وی در ادامه با اشاره به اینکه اساسا با نوشتن کل زندگی مخالف هستم، اضافه کرد: داستاننویسی و درام کردن زندگی یک فرد اقتضائاتی دارد که با شخصیتهای خوب مطلق منافات پیدا میکند. یهودیها، مسیحیها و فرقههای مذهبی دیگر از زندگی پیامبران انبوهِ فیلمهای مختلف حتی کمدی ساختهاند، اما ما هنوز نتوانستیم وارد این حوزه شویم. کسانی که فقه میدانند باید درباره تصویرگری معصومین (ع) در آثار سینمایی و نمایشی و حتی درباره نحوه بیان دیالوگ صحبت و بحث کنند؛ اما جای خالی این موضوع در کشور ما احساس میشود. به عبارتی درباره این موضوع تقوا گریزی وجود دارد و ترجیح این است که درباره آن حرفی زده نشود. درباره این موضوع وارد مباحث نظری نمیشویم تا به راهکار برسیم. باید بدانیم که اقتضائات درام و داستاننویسی را چگونه بیان کنیم تا با شرعیات و احکام منافاتی نداشته باشد.
منوچهر اکبرلو در پایان با بیان اینکه باید متناسب با سوالهای نسل جدید کتاب بنویسیم، گفت: ما در مقطعی به یک سوال جواب میدهیم و در مقطع دیگر باید به سوالهای دیگر جواب دهیم. دوره و نسل تغییر میکند و متناسب با آن سوالها و شبهات هم تغییر میکند؛ باید متناسب با شرایط، موقعیت، نسل و روزگار به سوالها جواب دهیم و باید دغدغه و شبهات کودکان و نوجوان را پیدا کنیم و متناسب با این دغدغهها به آنها پاسخ دهیم. در دوره کنونی به دلایل مختلف داستاننویسی روی کودکان تاثیر کمتری میگذارد و عوامل بیرونی مانند مداحی و روضهخوانی تاثیر بیشتری دارد. در زمینههای مختلف دینی با حضور تصویرگران و محققان درباره تصویرگری دینی برای کودکان صحبت کنیم تا تکلیف این موضوع روشن شود.