سخنرانهای این محافل اغلب ناشناخته هستند و کمتر محفل علمی صلاحیت آنها را تایید میکند. اینها آدمهای بهظاهر خوب و خوشحالی هستند که به اسم مشاور و روانشناس با گفتن چند جمله جذاب و تحریکآمیز انگیزشی و بالابردن حرارت صدا و با فن بیانی روان و قوی، بلندپروازی را در مغزمان نقش میبندند و ما را وادار میکنند دائم به محالات فکر کنیم، چون معتقدند هر چیزی که به آن فکر میکنیم حتما آن را بهدستمیآوریم و بهجای حل مسأله به همان رویای زیبا در ذهنمان مشغول باشیم.
افراد متقلبی که هدفشان سوءاستفاده از قشر جوان، نوجوان، ناآگاه و آسیبدیده جامعه است. تلخترین قسمت ماجرا اینجاست که علاوه بر افراد روانشناسنما و جعلی، درصد زیادی از کسانی که در زمینه روانشناسی زرد فعالیت میکنند، تحصیلات دانشگاهی در حوزه روانشناسی دارند، اما از آنجا که روانشناسی زرد، تبدیل به دکانی پولساز شده است ترجیح میدهند از نیاز و مشکلات مردم، کسب درآمد کنند. روانشناسی زرد برای کسانی که بهدنبال حال خوب هستند خوشایند است، ولی دستاوردی برایشان ندارد.
نتیجه اعتماد انسانها به روانشناسی زرد و روانشناسی موفقیت این است که هزینههای گزافی را برای کتب، بستهها، کلاسها، همایشها و تستهای بیپایهواساس خرج میکنند و پس از چند سال، وقتی به نتیجه مطلوب نرسیدند، از روانشناسی، حتی نوع علمیاش، دلسرد میشوند و احساس میکنند هیچ چیز نمیتواند مشکلشان را حل کند و تاسفبارتر اینکه در باورعموم مردم روانشناسی همین چیزی است که در فضای مجازی مد شده و تفاوت آن را با روانشناسی علمی و واقعی نمیدانند.
تفاوت روانشناسی زرد با روانشناسی علمی
ملیکا ملکزادهرضوی، کارشناس ارشد روانشناسیتربیتی میگوید: روانشناسی زرد شامل مفاهیم و آموزههای عامیانه و ساده غیرعلمی است که برای تمام مشکلات راهحلهای یکسان و سریع پیشنهاد میدهد. مفاهیمی مانند قانون جذب، انرژیدرمانی، ذهن ثروتساز، قانون کائنات، قدرتتجسم، کارما، انرژی و... در زیرمجموعه روانشناسی زرد قرار دارند. روانشناسی زرد بدون شناخت دقیق، بررسی همهجانبه و استفاده از رویکردهای علمی و اثباتشده یک نسخه برای تمام مشکلات افراد میپیچد.
بسیاری از آموزشهای روانشناسی زرد تجاری است و فقط به جهت سودآوری تهیه میشود. فردی که تحت تاثیر این مفاهیم قرار گرفته در لحظه ممکن است احساس کند حالش بهتر شده و دردش کمی تسکین پیدا کرده است درصورتیکه اثری موقت دارد و در درازمدت سبب آسیبهای روانی میشود، اما به گفته ملکزاده، روانشناسی واقعی، پایه و اساس علمی دارد، از نظریات و رویکردهای اثباتشده و مورد تایید جامعه علمی استفاده میشود و با شناخت دقیق، همهجانبه و متناسب با شرایط و وضعیت هر فرد راهکار ارائه میدهد.
روانشناسی واقعی ممکن است برای برخی تجربهای دردناک و ناخوشایند به نظر برسد چراکه در طول فرآیند درمان، افراد از دردها، آسیبها ورنجهای خود آگاه میشوند و سپس با کمک درمانگر و تلاش خودشان این دردها را به مرور زمان تسکینمیدهند.
جاذبه روانشناسی زرد برای راحتطلبها
افرادی بیشتر جذب روانشناسی زرد میشوند که مهارت تفکر انتقادی ندارند و هر مطلبی را بهراحتی قبول کرده و بدون تحقیق میپذیرند. ملکزاده میافزاید: معمولا افرادی که دچار بحران شدهاند یا فشار روانی زیادی را تحمل میکنند و میخواهند بهسرعت از هر طریقی شده این فشار را کاهش دهند در دام افراد روانشناسنما میافتند.
برخی از افرادی نیز که وضعیت اقتصادی نامناسبی دارند و بهدنبال راههای ارزان برای حل مسائل خود هستند و همچنین افراد راحتطلبی که میخواهند بدون هیچ تلاشی به هدف خود دست یابند ازجمله کسانی هستند که در تلههای روانشناسی زرد گرفتار میشوند.
ملکزاده معتقد است روانشناسی زرد فرصت رشد را از افراد میگیرد، چراکه رنجها و شکستها ما را به بینش میرسانند و باعث رشدمان میشوند. همچنین افرادی که تحث تاثیر مباحث روانشناسی زرد هستند بهطور مداوم احساسات خود را سرکوب یا انکار میکنند، چراکه این روانشناس میگوید همیشه باید خوشبین و مثبتاندیش باشید و این نکته را به ما القا میکند که اگر احساس دیگری همچون غم، خشم، ناامیدی و... را تجربه کردید، ضعیف و ناتوان هستید. اما مگر میشود انسان دائم احساس شادی و تفکر مثبت داشته باشد؟! احساساتی مثل غم و خشم از واکنشهای طبیعی روح و روان افراد است و هرگز به معنای ضعیفبودن و بیکفایتی نیست.
منبع: جام جم