سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

ناگفته‌های حمله تروریستی شاهچراغ از زبان کودک فداکار

گفت‌وگو با پسربچه شجاع دل حادثه تروریستی حرم مطهر شاهچراغ که برای نجات جان پدرش تلاش می‌کرد را از نظر می‌گذرانید.

عیسی قدرتی همراه دو پسر خردسالش در ورودی منتظر دختر کوچولو و مادر خانواده بود که متوجه حضور تروریست مسلح شد. او بلافاصله فرزندانش را به گوشه‌ای کشید و از آن‌ها خواست تا با تمام قدرت از تیررس تروریست مسلح فرار کنند. محمدمبین هفت‌ساله و محمدمتین ۱۰ساله شروع به فرار کردند.

هنوز چند متری دور نشده بودند که تروریست مسلح پدر را از ناحیه پا هدف گلوله قرار داد. محمدمتین خود را به جای امن رساند، اما محمدمبین هفت‌ساله که وضعیت پدر را دید، همان‌جا کنار پدر ماند تا او را نجات دهد. انتشار فیلم فداکاری پسر هفت‌ساله در حادثه تروریستی شاهچراغ شیراز در فضای مجازی و تلاش مبین برای نجات جان پدرش، این روز‌ها از او قهرمان ساخته است.

قهرمانی کوچک که در آن وضعیت، ترس هم نتوانست مانع کمک او به پدرش شود. پدرشان در بیمارستان نمازی شیراز بستری است و این روز‌ها عموی خانواده پیگیر وضعیت او در بیمارستان است. از طریق عموی خانواده گفت‌و‌گویی با محمدمبین و محمدمتین که در کنار پدر هستند، انجام دادیم که در ادامه می‌خوانید.

قهرمان داستان حادثه شاهچراغ، محمدمبین هفت‌ساله است که با زمین خوردن پدرش تلاش می‌کرد او را از مهلکه نجات دهد. پسر هفت‌ساله بسیار شیرین‌زبان است و تمام جزئیات حادثه را دقیق بیان می‌کند. وقتی می‌خواهم حادثه را روایت کند، می‌گوید: «صدایی شبیه ترقه آمد و خیلی ترسیده بودم. پدرم گفت فرار کنیم که من هم به دنبال او و برادرم دویدم، اما پدرم چند متر آن‌طرف‌تر روی زمین افتاد. محمدمتین از ما دور شده بود و دیگر او را ندیدم.»

وقتی پدر روی زمین افتاد، پسر کوچولو چند قدمی از او فاصله گرفت، اما نتوانست او را تنها بگذارد و دوباره نزد پدر برگشت. «پدرم، مرد مهربانی است و من دوستش دارم به همین خاطر می‌خواستم کمک کنم بلند شود تا با هم از آنجا برویم، اما دیدم از پاهایش خون می‌آید. پدرم چند بار گفت فرار کن، اما کنار او ترسم کمتر بود. وقتی دید نمی‌روم تلاش کرد برای حفظ جان من با پای زخمی از آنجا دور شود.

چند دقیقه بعد پلیس و آمبولانس اورژانس آمد و پدرم را بردند. بعد هم مادرم مرا پیدا کرد و پیش برادر و خواهرم رفتم.» یک روز بعد از حادثه، فیلم خودش را در گوشی‌های تلفن همراه دید و فهمید قهرمان کوچولوی تراژدی شاهچراغ شده است. «خوشحالم که معروف شدم. همه از من حرف می‌زنند و می‌خواهند مصاحبه کنند. بیشتر از معروف شدن از این خوشحالم که حال پدرم خوب است.

وقتی دیدم از پایش خون می‌آید، خیلی ترسیده بودم. اگر این اتفاق باز هم بیفتد، دوباره پیش پدرم می‌مانم. دوست دارم بزرگ شدم، پلیس شوم تا این آدم‌های بد را زندانی کنم. دیشب دوباره خواب آن مرد را دیدم و با وحشت از خواب پریدم.»

ما مخفی شدیم 

محمد متین که غروب دوشنبه شاهد تیراندازی مرد تروریست بود وقتی پدرش مجروح شد وظیفه مراقبت از خواهر و برادر کوچک ترش را برعهده گرفت تا مادر پیگیر وضعیت پدر باشد.

محمدمتین برای چه کاری به شیراز رفته بودید؟

ما اهل شهرستان طسوج کوار هستیم. روز یکشنبه برای زیارت شاهچراغ به شیراز آمدیم. حوالی اذان مغرب و عشا وارد حرم شدیم. من، مبین و پدرم بعد از عبور از گیت بازرسی، منتظر مادر و خواهر کوچولویم بودیم که آن اتفاق افتاد.

چه اتفاقی؟

صدای شلیک گلوله که آمد، پدرم گفت بچه‌ها فرار کنید. من و مبین دویدیم. فقط صدای تیر می‌شنیدم. من همراه چند نفر دیگر فقط دویدیم و نفهمیدم پشت‌سرم چه اتفاقی افتاد. همه ترسیده بودند و سعی می‌کردند فرار کنند. من هم همراه آن‌ها می‌دویدم. 

کجا رفتی؟

من و چند نفر دیگر به داخل سرویس بهداشتی رفتیم و آنجا پناه گرفتیم.

ترسیده بودی؟

خیلی. همه‌چیز یکدفعه اتفاق افتاد و فقط می‌گفتند فرار کنید. وقتی داخل سرویس بهداشتی بودیم هم وحشت داشتیم که آن مرد به آنجا نیاید و به ما شلیک نکند. چند دقیقه بعد مادرم به آنجا آمد و فهمیدیم همه‌چیز تمام شده است. خواهرم را پیش من گذاشت و همراه چند نفر به دنبال مبین رفتند و دقایقی بعد با او بازگشت. آنجا بود که فهمیدم پدرم تیر خورده است. پدرم الان بیمارستان بستری است و ما هم کنارش هستیم تا حالش خوب شود و به طسوج برگردیم.

منبع: جام جم

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۳
در انتظار بررسی: ۰
ناشناس
۱۴:۱۸ ۲۷ مرداد ۱۴۰۲
تروریست ها از کودکان ایرانی هم می‌ترسند.
نه فقط ترس بلکه وحشت دارند.
تروریست ها در جهان بدست ایرانیان نابود و محو می‌شوند.
ناشناس
۰۰:۰۸ ۲۶ مرداد ۱۴۰۲
یعنی میخواستین پدرش رو کمک نکنه !!!!
ناشناس
۱۱:۰۷ ۲۵ مرداد ۱۴۰۲
لعنت به این سیاه دلها که فرزندان پاک و بیگناه مون رو دچار ترس و نگرانی کردن