عالمان دینی، از آغاز با نهضت مشروطیت بودند و نخستین شهید را نیز تقدیم کردند. متأسفانه پیش از آن که این حرکت شورانگیز، دگرگونی بنیادین در ژرفای جامعه پدید آورد، دستان استعمار انگلستان به کار افتاد و این حرکت شکوهمند را به کنترل خویش درآورد و به سمت هدفهای دلخواه هدایت کرد.
تغییر ریل توسط انگلستان
در ایجاد جنبش مشروطه، هیچ دست خارجی وجود نداشت؛ چراکه آنهایی هم که منتسب به خارج بودند مثل جریانهای منورالفکر وابسته به غرب، به هیچ وجه استعداد تولید یک جنبش اجتماعی را نداشتند. اما در مرحله تأسیس نظم مطلوب، زمانی که این خواستهها به وسیله سفیر انگلیس به شاه ارجاع داده شد، دو تغییر مهم در آن اتفاق افتاد؛ یکی مطرح شدن واژه «مشروطه» بود که در ابتدا وجود نداشت و دیگر آنکه اجرای قانون اسلام به کلی تغییر کرد؛ جای اجرای احکام اسلام و گذاشتن عدالتخانه، لفظ «دارالشورا» قرار بگیرد. به عبارتی این دو خواسته، از سه خواستهای که ارزش استراتژیک داشت، ماهیتا تغییر کرد. جایی که مطرح شد قوانین اسلامی اجرا بشود، نوشتند در مملکت قانون درست بشود. جایی هم که قرار بود عدالتخانه تأسیس شود، به دارالشورا تبدیل شد. حال برخی معتقدند، سفیر انگلیس بود که این تغییرات را به وجود آورد. بعضی نیز اعتقاد دارند آنها که صحنهگردان بوده و این خواستهها را به سمت سفیر انگلیس سوق دادند، مسبب این تغییرات بودند. به هر شکل تفاوتی بین این دو وجود ندارد؛ چون به گواه تاریخ این خواستهها در سفارت انگلستان تغییر کرد. به دنبال این مسأله، شاه فرمان مشروطیت را صادر کرد.
در فرمان اول مشروطیت لفظ تأسیس مجلس دارالشورای اسلامی داریم که این به مذاق خیلیها خوش نیامد. در فرمان دوم که به فرمان مشروطیت معروف است، به کلی آن لفظ دارالشورای اسلامی هم حذف میشود و همین پنج مادهای که مبنای مشروطیت قرار میگیرد، تصویب میشود؛ بنابراین وضع موجود تغییر میکند. در حقیقت باید گفت اصل درگیریها در مرحله تأسیس نظم مطلوب شکل میگیرد. موضع تمام اختلافها و درگیریها اینجاست. آیا آن قانون اساسی و نظم مطلوبی که نهادینه میشد همان آرمان مردم در مرحله فروپاشی نظم موجود بود؟ همه میدانند اینگونه نبودهاست. در تأسیس نظم مطلوب به هیچ وجه صحنهگردان اصلی مردم نیستند. در این مقطع دولت انگلیس نه به طور رسمی و آشکار بلکه از راه عوامل خود در نوشتن قانون اساسی مشروطه به شدت تأثیرگذار بوده و اسناد آن نیز موجود است.
به سبب همین، این مشروطه بعدها تبدیل به یک مصیبت برای کشور شد. قانون اساسی مشروطه طوری نوشته شده که منطبق بر یک مدل انگلیسی بود. از این رو باید به رضاخان برسد. مشروطه کاری کرد که تا آن دوره در ایران سابقه نداشت. قانون اساسی مشروطه، سلطنت را مادامالعمر در دل یک خانواده تثبیت کرد که این مسأله هرگز در ایران مسبوق به سابقه نبوده است. قانون اساسی مشروطیت اتوماتیک مرجعیت قدرت را از دل مردم و از دل مذهب خارج و به جایی برد که دیگر مردم اختیار تغییرش را نداشتند. درحقیقت نقش انگلیس در ماجرای مشروطه، سوار شدن بر موج خواستههای مردم و به دست گرفتن مدیریت این موج و نیز واگذاری آن به عناصر دستنشانده خود بود که در قالب نوشتن قانون اساسی مشروطه نمود یافت.
عدالتخانه چه خطری برای منافع انگلیس داشت؟
دو موضوع، در خواستههای طرفداران عدالتخانه مورد نظر منورالفکرهای غربگرا و نیز انگلیسیها نبود. یکی اینکه دولت، عدالتخانه تشکیل بدهد و دیگر آن که همه میدانستند، چون قرار است قوانین اسلام پیاده شود این عدالتخانه دست علما خواهدبود. قوانین اسلام را «میرزاملکم خان» ارمنی یا «محمدعلی فروغی» که نمیتوانستند پیاده کنند!
به هر ترتیب از احساس وظیفهای که علما در این نهضت درخصوص دخالت در حوزه سیاست کردند، اینگونه برمیآمد که این دو اصل دایره نفوذ رهبران مذهبی را در ساختار حکومتی تثبیت میکرد. به عبارتی هدف ساختار الیگارشی جدیدی که در دل نظام قاجار شکل میگرفت این بود که برای خود پایگاهی تعریف نماید نه برای رقیب. آنها قرار نبود برای رقیب، یعنی برای مرجعیت قدرت مذهبی جای پا تعریف کنند.
چرا سفارت انگلستان؟
مشروطه یک جریان اجتماعی بود که در نقطه آغاز و سپس در نفی وضع موجود شکل گرفت. آن چیزی که نیروهای خارجی و جریانهای وابسته به نیروهای خارجی در ایران در نظر داشتند برهم زدن ساختار رژیم قاجار نبود بلکه ایجاد یک سلسله تغییرات جزیی در دل این رژیم بود که نیروهای بازیگر جدیدی که بیشتر تحصیلکرده غرب بودند، وارد ساختار تصمیمگیری رژیم قاجاریه شوند. در واقع هیچکس مشروطه را نمیشناخت و نامش نهضتی بود که بعدها به اسم عدالتخانه شهرت پیدا کرد. بعدها روزنامهها چنین مطرح کردند که آنچه امروز خواسته شماست در خارج به آن مشروطه گفته میشود. این اتفاق در زمان بستنشینی روی میدهد. البته مضاف بر آنکه مهاجرت علما به حرم حضرت معصومه (س) اتفاق افتاده بود و ارتباطات در کمترین سطح خود قرار داشت. در این شرایط، مردم را ترساندند و به آنها گفتند که اگر میخواهید از تهاجم حکومت در امان باشید، بهترین حالت آن است که به مکانی که در اختیار دولت ایران نیست، پناهنده شوید تا به خواستههای خود برسید. در حقیقت صحنه گردانان این ماجرا میدانستند که علما وارد این فضا نمیشوند.
منبع: جام جم