سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

مردی که زندگی را برای همسر اولش جهنم کرد

زنی که همسرش اقدام به گرفتن زن دوم کرده بود گفت: هنوز ۱۰ بهار از زندگی مشترک‌مان نگذشته بود که غلام به معاشرت با دوستان ناباب روی آورد و درگیر مصرف مواد مخدر شد و گرفتار مشکلات شدید مالی شدیم.

نزدیک ظهر بود. به کنار پنجره اتاق رفتم. پرده را کنار زدم و پنجره را گشودم؛ آفتاب داغ تابستان، عاشقانه به روی گلبرگ‌های گلدان پشت پنجره می‌تابید. رو به گلدان پشت پنجره لبخند زدم و گفتم: «اتاق غمباد گرفته بود، پنجره را گشودم تا هوایی تازه کند.»

او با لبخند پاسخ داد:

«در نبندیم به نور

در نبندیم به آرامش پر مهر نسیم

پرده از ساحت دل بر گیریم

رو به این پنجره با شوق سلامی بکنیم!»

خنده‌ام گرفت. گلدان پشت پنجره نیز همچون من اشعار سهراب سپهری را زیر لب زمزمه می‌کرد انگار از لابه‌لای آن ابیات گاهی بی‌وزن، معنا بیرون می‌کشید و راه و رسم زندگی می‌آموخت.

از پشت پنجره زنی را دیدم که هراسان و لنگ‌لنگان به این سو می‌آید. به گلدان پشت پنجره گفتم: «قصه دیگری در راه است!»

 زن جوان لنگ‌لنگان وارد اتاق مشاوره شد و با دستانی لرزان پرونده‌اش را روی میز گذاشت سپس در حالی که می‌گفت نمی‌خواهم از همسرم جدا شوم، چون جز او کسی را ندارم، بغضش شکست و قطرات اشک همچون جویباری از چشمانش جاری شد. پرونده را باز کردم، در قسمت موضوع شکایت نوشته شده بود: «ایراد ضرب و شتم عمدی از سوی‌همسر.»

تیپ پسرانه در جوانی

 دقایقی بعد سفره دلش را گشود و در شرح ماجرای زندگی‌اش گفت: «پدر و مادرم در آرزوی تولد فرزند پسر، من را به این دنیا آورده بودند، اما به‌رغم خواسته آنان پنجمین فرزندشان نیز دختر شده بود. بدین ترتیب من خودم را فرزندی ناخواسته می‌پنداشتم که همیشه از زن بودنش متنفر بود. در دوران کودکی و نوجوانی برای جلب محبت و توجه خانواده‌ام دست به هر کاری می‌زدم، گاهی لباس پسرانه می‌پوشیدم و رفتار‌هایی مردانه نشان می‌دادم آنگاه پدرم با رضایت لبخندی روی لبانش می‌نشاند و می‌گفت: «دختر کوچکم برای خودش مردی شده است!» و من با لبخند رضایت پدرم، غرق در شادی می‌شدم غافل از اینکه عزت نفس خود را لابه‌لای این لبخند‌ها و تأیید‌ها از دست دادم و زنانگی‌ام را انکار کردم. در دوران نوجوانی همواره از اعتماد به نفس پایینی برخوردار بودم و در مدرسه نیز هر کاری را برای تأیید دیگران انجام می‌دادم.»

۱۰ سال بعد از ازدواج

پس از کسب مدرک سیکل دیگر ادامه تحصیل ندادم و مدتی بعد غلام به خواستگاری‌ام آمد و دیری نپایید که کنار او پای سفره عقد نشستم. هنوز ۱۰ بهار از زندگی مشترک‌مان نگذشته بود که غلام به معاشرت با دوستان ناباب روی آورد و درگیر مصرف مواد مخدر شد و گرفتار مشکلات شدید مالی شدیم.

ازدواج دوم شوهرم

 روزی غلام به من گفت: «باید به صورت محضری رضایت بدهی که با زن دیگری ازدواج کنم وگرنه راهی زندان خواهم شد.» به گفته غلام آن زن از طلبکارانش بود و غلام قول داد پس از گذشت چند ماه آن زن را طلاق خواهد داد و من نیز برای حفظ زندگی‌ام با این ازدواج موافقت کردم، اما پس از اینکه غلام آن زن را به عقد خود درآورد، ورق برگشت و رفتارش با من تغییر کرد. او مدام به بهانه‌های واهی من را مورد فحاشی و کتک‌کاری قرار می‌داد تا اینکه روزی دست همسر دومش را گرفت و به خانه آورد. غلام می‌گفت او از این به بعد با ما زندگی خواهد کرد و این در حالی بود که ما در خانه‌ای ۵۰ متری در حاشیه شهر سکونت داشتیم و همسرم از زن دومش نیز صاحب فرزند شده بود.

هوویم از اتباع خارجی بود و همچون همسرم به مواد مخدر اعتیاد داشت آن دو گاهی در مقابل فرزندانم مواد مخدر استعمال می‌کردند، اما هنگامی که با اعتراض من روبه‌رو می‌شدند چیزی جز فحاشی و کتک‌کاری نصیبم نمی‌شد. چندین بار تصمیم گرفتم از همسرم به مراجع قانونی شکایت کنم، اما می‌ترسیدم، ترسی که از دوران کودکی همراهم بود؛ ترس از تنها رها شدن!

 از سویی خانواده نیز هیچ گونه حمایتی از من نمی‌کردند، آن‌ها می‌گفتند دختر باید با لباس سفید به خانه بخت برود و با کفن برگردد!

من قانون هستم

گاهی همسرم را تهدید به شکایت می‌کردم، اما او با گستاخی می‌گفت: «من قانون هستم و تو هیچ غلطی نمی‌توانی بکنی!» و هر وقت مشاجره‌ای بین ما صورت می‌گرفت کفش‌هایم را پنهان می‌کرد تا نتوانم از خانه خارج شوم.

خلاصه یک شب باز هم به بهانه‌ای واهی از همسرم کتک مفصلی خوردم. دیگر تحمل این زندگی برایم سخت بود، با خود گفتم دیگر بس است و باید در مقابل این رفتار‌ها بایستم و کاری انجام دهم. صبح روز بعد پاورچین از خانه خارج شدم و به خانه زن همسایه رفتم. با شرمساری کفش‌های او را قرض گرفتم؛ کفش‌هایش برایم تنگ بود و پاهایم را زخمی کرده بود. از سوزش زخم پاهایم، لنگ‌لنگان قدم برمی‌داشتم. به هر حال خودم را به دادگاه رساندم سپس به پزشکی قانونی مراجعه کردم. می‌خواستم حقم را از زندگی با همسرم بگیرم؛ چیز زیادی از او نمی‌خواستم، همین که من را کتک نزند و مقابل فرزندانم به من بی‌احترامی نکند برایم کافی بود.

مرد بداخلاق در کلانتری

روز بعد همسر زن جوان با احضاریه به اتاق مشاوره کلانتری آمد و در پاسخ به علت ضرب و جرح همسرش بدون ابراز پشیمانی گفت: «من کار اشتباهی انجام ندادم در قانون من، هر کس به حرف همسرش گوش نکند حقش این است که کتک بخورد.»

 وقتی رفتار گستاخانه مرد جوان را دیدم اظهاراتش را ضمیمه پرونده کردم و به همراه نامه پزشکی قانونی و گزارش وضعیت اعتیاد متشاکی، پرونده را سریعاً به دادگاه ارسال کردم و مقام قضایی با مطالعه پرونده، متهم را به پرداخت دیه محکوم کرد.

التماس برای گذشت

 مرد جوان وقتی متوجه شد قانون در کنار همسرش ایستاده است از کار خود ابراز پشیمانی کرد و با التماس از همسرش خواست او را ببخشد. مرد جوان متعهد شد خانه دیگری برای همسر دومش اجاره کند و دریافت که حق هیچ گونه بدرفتاری نسبت به همسرش را ندارد.

 در این میان با رضایت زن جوان و فرصتی دوباره به همسرش این پرونده به مصالحه ختم شد.

کفش‌هایم کو!

 چند روز بعد زن جوان دوباره به کلانتری آمد، اما این بار کفش‌های خودش را به پا داشت.

 هر چند کفش‌هایش بسیار کهنه و مندرس بود، اما رسا، محکم و استوار قدم برمی‌داشت چرا که دیگر آموخته بود گاهی برای رسیدن به حقت باید محکم گام برداری حتی اگر کفشی به پا نداشته باشی.

گلدان پشت پنجره وقتی به کفش‌های زن جوان نگاه کرد این شعر از سهراب سپهری را زیر لب زمزمه کرد:

 «کفش‌هایم کو؟

چه کسی بود صدا زد سهراب...

آشنا بود صدا...»

نظر کارشناس سرهنگ دوم مریم زواری

تسلط نداشتن بر مهارت‌های زناشویی، بیماری‌های جسمی و روانی، مشکلات اقتصادی و بیکاری را می‌توان از جمله مهم‌ترین دلایل همسر‌آزاری بر شمرد، اما بدون شک اعتیاد مردان مهم‌ترین دلیل ارتکاب همسر آزاری از سوی مردان است چرا که فرد معتاد تنظیم هیجان ضعیفی دارد و در هنگام تجربه هیجانات منفی همچون خشم، رفتار‌های خشونت‌آمیز بروز می‌دهد. علاوه بر عوامل فردی و روانشناختی عوامل خانوادگی، اجتماعی و فرهنگی نیز در بروز همسر آزاری، نقش مؤثری دارند. متأسفانه در برخی فرهنگ‌ها، سلطه‌گری و پرخاشگری مردان امری طبیعی تلقی می‌شود. همسر آزاری پیامد‌های ناگواری دارد که از جمله می‌توان به کاهش اعتماد به نفس، افسردگی، اضطراب و احساس گناه در فرد قربانی اشاره کرد. در این میان فرزندان نیز به عنوان شاهدان خشونت مشکلاتی همچون افسردگی، اضطراب، مشکلات تحصیلی و... را تجربه خواهند کرد، از سویی دیگر زنان رکن اصلی جامعه محسوب می‌شوند و همسر آزاری سلامت جامعه را به مخاطره می‌اندازد پس پیشگیری از آن از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.

آموزش‌های قبل و بعد از ازدواج و به دنبال آن افزایش کیفیت روابط زناشویی، آگاهی عمومی افراد جامعه، آموزش مهارت‌های حل مسأله و کنترل و مدیریت خشم و مراجعه به روانشناس و مشاور در هنگام بروز اختلافات زناشویی از جمله مهم‌ترین راهکار‌هایی است که می‌توان به وسیله آن از بروز همسر آزاری پیشگیری کرد.

منبع: ایران

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.