محمد علاقه زیادی به امید خود داشت. همه میدانستند که این پسربچه ۵ ساله به حدی امید را دوست دارد که اگر ساعتها هم با او تنها بماند بهانهگیری نمیکند. محمد به محض اینکه چشمش به امید میافتاد بغل او میپرید و یک لحظه از او جدا نمیشد.
برای همین مادر محمد که از چند سال قبل از حادثه با پدربزرگ امید ازدواج کرده بود، اگر کاری داشت بچهاش را به امید میسپرد تا از او مراقبت و نگهداری کند.
محمد با همان شیرین زبانی مخصوص خودش همیشه از لحظاتی که در کنار امید خوش میگذراند برای مادرش تعریف میکرد. اما این لحظههای خوش بین عمو و برادرزاده، ۸ سال قبل پایان فاجعه باری داشت و هیچ کس فکرش را هم نمیکرد که ارتباط دوست داشتنی این کودک با امید رنگ خون و جنایت به خود بگیرد.
رسیدگی به پرونده قتل محمد ۵ ساله از ۸ سال قبل با کشف جسد او در خانه پدرش در دستور کار مأموران پلیس اردبیل قرار گرفت. در حالی که جسد محمد لای یک پتو پیچیده شده بود، بررسیها و معاینات پزشکی قانونی نشان داد که نزدیک ۲ روزاز قتل او میگذرد.
تحقیقات حکایت از آن داشت که محمد در آخرین روزهای قبل از حادثه نزد برادرزاده ۲۲ ساله خود نگهداری میشد و مادرش برای چند روزی بچه را در خانه گذاشته و به سفر رفته بود. اما موقعی که از سفر بازگشت با پیکر بیجان فرزند خود مواجه شد که لای یک پتو پیچیده شده بود.
اعتراف به قتل عموی خردسال
به این ترتیب برادرزاده محمد به عنوان تنها مظنون به قتل او بازداشت شد و در حالی که در ابتدا سعی داشت پرونده را از مسیر اصلی منحرف کند، در ابتدا ادعا کرد که محمد تصادف کرده و او از ترس جسدش را لای پتو پیچیده، چون نمیدانست موضوع را چطور به مادر محمد بگوید.
اما در بررسیها و معاینات پزشکی قانونی مشخص شد که ضربه به سر باعث مرگ پسرک خردسال شده بود که نمیتوانست بر اثر تصادف باشد؛ بنابراین بازجویی از متهم پرونده وارد فاز تخصصی و فنی شد که سرانجام امید لب به اعتراف گشود و پرده از راز جنایت برداشت و گفت: «روز حادثه با محمد در خانه تنها بودیم. او بازیگوشی میکرد و سر و صدا راه میانداخت. همین باعث شد که من از دستش کلافه شوم. چند بار به او تذکر دادم و گفتم آرام باش، اما گوشش بدهکار نبود. بالاخره اینقدر عصبانی شدم که او را کتک زدم. میخواستم تنبیهاش کنم تا کمی آرام بگیرد و قصد کشتن او را نداشتم، اما ناگهان سرش با شدت به دیوار برخورد کرد که موجب مرگ او شد.»
متهم در ادامه گفت: «به حدی ترسیده بودم که نمیدانستم باید چه کار کنم. میخواستم محمد را به بیمارستان برسانم تا جانش را نجات دهم، اما متوجه شدم که او دیگر نفس نمیکشد و کار از کار گذشته بود. برای همین جسدش را لای پتو پیچیدم تا به پدربزرگم و مادر محمد بگویم که او تصادف کرده است.»
تلاش برای جلب رضایت
با طی روال قانونی در پرونده، متهم پای میز محاکمه رفت و در دفاع از خود اظهار ندامت و پشیمانی کرد. او میگفت عموی خردسال خود را دوست داشته و دلش نمیخواست چنین بلایی سر محمد بیاید.
در همین حال پدربزرگ امید به عنوان یکی از اولیای دم از قصاص نوه خود اعلام گذشت کرد، اما مادر محمد حاضر به گذشت از قصاص نبود. او میگفت صحنهسازی امید بعد از قتل جایی برای بخشش باقی نمیگذارد و به همین دلیل خواستار قصاص قاتل فرزندش شده بود. مادر محمد به حدی به قصاص اصرار داشت که حتی سهم دیه بعد از اعلام رضایت پدر را هم واریز کرده بود تا قاتل را قصاص کند. تا اینکه اعضای هیأت صلح بخشایش ستاد صبر که زیر نظر ستاد توسعه حل اختلاف استان اردبیل فعالیت میکنند، تلاش خود را برای جلب رضایت مادر محمد آغاز کردند و سرسختی، ولی دم برای اجرای حکم قصاص باعث ناامیدی آنها از جلب رضایت نشد. سرانجام تلاش اعضای این هیأت ثمربخش بوده و مادر محمد بعد از ۸ سال که از وقوع جرم میگذشت حاضر به گذشت از قصاص شد و همزمان با عیدسعید قربان امید را بخشید.
به این ترتیب متهم بار دیگر فرصت زندگی پیدا کرد. بنا بر این گزارش متهم بزودی به لحاظ جنبه عمومی جرم پای میز محاکمه خواهد رفت.
منبع: ایران
تا عقل نباشد جان در عذاب است. بچه رو تنها با غریبه در خانه گذاشته و برای چند روز رفته بوده سفر!! خدا شفا بده اینطور آدمهای بی عقل رو