«دائول کیم رفت هر چند مرگش غیرقابل باور است!»، «آخرین کت واک مانکن کرهای در پاریس!»، «ستاره در پاریس چه میکرد؟»، «دائول مانکن مشهور کرهای در پاریس تمام شد!» و ... سال ۲۰۰۹ بیشتر روزنامههای فرانسه و اروپا تیتر یک خودشان را به مرگ دختر کرهای اختصاص داده بودند.
دائول کیم متولد میسال ۱۹۸۹ میلادی خیلی زود وارد دنیای پرهیاهو و جنجال مد و تبلیغات شد و خیلی زودتر از آنچه که فکرش را میکرد، توانست در میان مدلهای مشهور جهان قرار بگیرد. دخترک سئولی فقط ۱۷ سال داشت که درس و مدرسه را رها کرد و در برنامههای تبلیغاتی کشورش مشغول به کار شد. هنوز مدت زیادی از شروع به کار دائول در عرصه تبلیغات نگذشته بود که مسیر زندگیاش کاملا عوض شد و در چشم برهم زدنی شد ستاره برنامههای زنده مد لباس فرانسه!
هر چند که خانواده شرقیاش با این کار او به شدت مخالف بودند و او را طرد کردند. ولی با این حال دائول به فرانسه رفت و در مدت کوتاهی روی دست همه مانکنهای اروپا و آمریکا بلند شد. گویا یکی از طراحان مشهور لباس پاریس در سفری تفریحی که به سئول داشت دائول را دیده و او را با خودش به فرانسه آورده بود. اوج موفقیت دائول کیم در سال ۲۰۰۷ بود؛ زمانی که او در جشنواره زمستانی مد لباس فرانسه خوش درخشید و ستاره سالنهای زیبایی و مد اروپا شد.
دخترکرهای با موهای خاص شرقیاش و رفتاری که برای مردم اروپا تازگی داشت خیلی زود در میان آنها جای گرفت؛ طوری که از همان سال دیگر مشهورترین برندهای اروپا و آمریکا دست از سر این دختر مهاجر برنمیداشتند و هر طور بود برایش جایی در نمایشهای لباس خودشان ترتیب میدادند.
چنل، درایس ون نوتن و مایسن مارتین مارگیلا از مهمترین برندهایی بودند که مانکن کرهای همیشه با آنها کار میکرد. دائول هرچند که در یک سال گذشته مقیم آمریکا شده بود ولی همچنان نامش در جشنوارههای تابستانی و زمستانی اروپا بر سر زبانها بود. البته خبر مرگ عجیب و غیرمنتظرهاش او را بیشتر از هرزمانی معروف و مشهور کرد.
پلیس فرانسه زمانی وارد آپارتمان شماره ۱۰ خیابان واله پاریس شد که جنازه دخترک همان طور حلقآویز از سقف اتاق خوابش آویزان بود. چند ساعتی از مرگ مدل میگذشت و دیگر برای انجام هر اقدام پزشکی دیر شده بود. همان زمان بود که تحقیقات و بازجوییهای مستمر افسران پلیس مرکزی پاریس شروع شد.
مرگ یک تبعه خارجی درکشوری مانند فرانسه اتفاق کوچکی نبود بهخصوص اینکه طرف آدم شناخته شدهای هم باشد. اولین کسی که پلیس را در جریان مرگ دائول کیم قرار داد نامزدش بود. گویا قرار بود آن روز آنها با هم در آپارتمان کیم ناهار بخورند و درباره مشکلاتی که تازگیها با هم پیدا کرده بودند، صحبت کنند.
اما مرد جوان هر چه در آپارتمان را زده بود کسی جوابی نداده بود. برای همین هم به سرعت پلیس را خبر کرد. هرچند وقتی ماموران پلیس رسیدند او خودش وارد آپارتمان شده و مات و مبهوت به جنازه حلقآویز دائول کیم خیره مانده بود.
البته ماموران پلیس زیاد به گریه و زاریهای نامزد کیم توجهی نکردند و او به عنوان اولین مظنون پرونده قتل دخترک بازداشت شد. آخر برای پلیس هم غیرقابل تصور بود که زنی با موقعیت کیم خودش را کشته باشد. بهترین توجیه در آن موقع فقط پیش کشیدن قضیه قتل زن جوان بود و بهترین مظنون هم نامزدش.
هنوز یک روز از مرگ مانکن کرهای نگذشته بود که ورق برگشت و فرضیه خودکشی دائول کیم قوت گرفت. گویا یکی از ماموران پلیس در هنگام بازرسی آپارتمان مانکن ۲۰ ساله، رایانه شخصی او را میبیند که همین طور روشن مانده بود.
جالب اینکه آخرین صفحهای که روی مانیتور بازمانده بود صفحه وبلاگ شخصی دائول بود؛ وبلاگی که او از مدتها پیش برای ارتباط با طرفدارانش راه انداخته و هراز گاهی از روزمرگیهای دنیای مدلها برای مردم مینوشت. برای فهمیدن ماجرا، تلاش زیادی لازم نبود. آخرین نوشتههای دخترک در وبلاگش همه نشان از ناراحتی روحی و روانی شدیدی داشت که او را هر روز به سمت نابودی میکشاند.
آنطور که از نوشتههای یک ماه گذشته دائول معلوم شد او برای ادامه کارش تحت فشار بود و دیگر مایل نبود که زندگی در هیاهوی مدلهای غربی را تجربه کند. «سلامی برای همیشه» عنوان آخرین مطلبی است که دخترک در وبلاگش گذاشته. «در همه این سالها خیلی محترمانه در جهنم بودم!»، «وای که چقدر تنها هستم. امروز و همیشه!»، «زندگی من به لعنت خدا هم نمیارزد. شما را به خدا باور کنید!»، «لباسهای عجیب و غریب میپوشم تا کمی و زیادی زندگیام را پنهان کنم. اما دیگر نمیتوانم!»، «زندگی من که دائول هستم همیشه با بدبختی و تنهایی بوده. با من و تنهاییهایم در یک دنیای دیگر همراه باشید!...»
نوشتههای وبلاگ دائول کیم دیگر جای شکی نگذاشت که دخترک برای خلاصی از زندگی پرماجرایش خودکشی را انتخاب کرده بود. البته یکی از دوستان نزدیکش هم چند روز بعد برای پلیس توضیح داد که دخترک ماههای آخر، از اینکه باید شب و روز کار کند تا هزینههای زندگیاش را تامین کند به شدت پریشان بود. گویا این وسط بدهی سنگین او به مدیر یک شرکت تبلیغاتی هم مزید بر علت شد تا دخترک زندگی پر زرق و برق مانکنهای غرب را برای همیشه ترک کند.
مرگ دائول کیم- مانکن کرهای- هر چند تکاندهنده و حیرتآور بود اما موضوعی نبود که برای مردم اروپا و آمریکا تازگی داشته باشد. همین چند وقت پیش هم یک مدل و ستاره مشهور انگلیسی خودش را حلقآویز کرد و تا هفتهها تیتر یک مجلات مد و لباس اروپا شد! لوسی گوردون ۲۹ ساله قبل از مرگش هم آدم مشهوری بود. دبیرستان را در مدرسه آکسفورد تمام کرده و در دانشگاه رشته تاریخ خوانده بود؛ آن هم با بهترین رتبه! او که تابستانها را به اتفاق اعضای خانوادهاش در پاریس سر میکرد در سال چهارم دبیرستان با علاقه وارد یکی از بنگاههای مد و زیبایی شد.
فقط برای اینکه تجربه یک هفته مدل بودن را بچشد اما دیگر هیچ وقت از این کار دست نکشید. لوسی در سال ۲۰۰۱ به شهرت رسید و از آنجا بود که به یک مدل موفق و یک هنرپیشه مشهور تبدیل شد! اما عمر ستاره کوتاهتر از این حرفها بود. او را هم ماه می امسال در حالی در آپارتمانش پیدا کردند که خودش را حلقآویز کرده بود. درست مثل مانکن کرهای! درباره علت مرگ لوسی گوردون هم پلیس فرانسه کار چندانی از پیش نبرد و آخرش هم معلوم نشد که ستاره خودکشی کرده یا او را کشتهاند. فقط دوستانش بعدها گفتند که لوسی از ماهها قبل با دیدن جنازه دوستش که رگ دستش را زده بود، خیلی دگرگون شده بود و همیشه به مرگ فکر میکرد.
روسیانا کورشونوا- مدل قزاقی- برای سالهای متوالی بازار مد و تبلیغات اروپا را قرق کرده بود. او که در سال ۱۹۸۷ میلادی در یکی از شهرهای قزاقستان به دنیا آمده بود، به سه زبان زنده دنیا تسلط داشت و خیلی زود به سبب شرایط خاص خانوادگیاش وارد دنیای مد روسیه شد.
روسیانا پدرش را در شش سالگی از دست داده بود و با مادر و تنها برادرش در قزاقستان زندگی میکرد که توسط یک دلال حرفهای به سالنهای مد و زیبایی کشیده شد و در مدتی کوتاه ستاره مشهور مجلات تبلیغاتی روس زبان شد. اوج شهرت روسیانا سال ۲۰۰۳ میلادی بود؛ زمانی که تصویر دخترک ۱۶ ساله به عنوان یکی از استعدادهای درخشان روسیه روی جلد مجله آل آسیا قرار گرفت.
سال ۲۰۰۵ ستاره به چنان شهرتی رسید که مجله ووگ تصویرش را روی جلد برد و او را تک ستاره اروپا نامید. ستاره بعد از مدتی نه دیگر در اروپا که حتی در آمریکا هم کسب و کار خوبی به هم زد و یکشبه راه صدساله را طی کرد. گرفتن اقامت در ایالات متحده و خریدن آپارتمانی در منهتن هم از آن موفقیتهایی بود که دخترک در ۲۰ سالگی به آن رسیده بود.
با این حساب هیچ کم و کاستی در میان نبود؛ بهخصوص اینکه یک تاجر جوان آمریکایی هم با روسیانا آشنا شده بود. اما دخترک ترجیح داد در سن ۲۱سالگی و در اوج شهرت همه داشتهها و نداشتههایش را ترک کند. او صبح روز ۲۸ ژوئن ۲۰۰۸ خودش را از طبقه نهم آپارتمانش در منهتن روی سنگفرشهای نیویورک انداخت! پلیس تا مدتها دنبال یک مقصر بود تا بلکه بشود مرگ این دختررا یک قتل عمد توجیه کرد اما واقعیت چیز دیگری بود. اوخودکشی کرده بود چون به قول خودش از دنیای مد نفرت داشت!
مرگ عجیب مدل مغولستانی هم از آن خبرهایی بود که نه فقط دنیای مد و تبلیغات را به تکاپو انداخت بلکه حتی پای سیاستمداران مالزیایی را هم به میدان باز کرد. داستان زمانی بیخ پیدا کرد که پلیس مالزی در زمان گشت محلی در حومه کوالالامپور جسد زنی را پیدا کرد که به وسیله دینامیت تکهتکه شده بود. از همان ساعت اولیه، تحقیقات درباره زن جوان شروع شد تا اینکه فهمیدند او آلتون تویای، مدل مشهور مغولی است. اینکه آلتون در مالزی چه میکرد و چرا باید به این طرز کشته میشد خودش ماجراها داشت.
پلیس بلافاصله و با استفاده از اطلاعات به دست آمده عبدالرزاق، سیاستمدار برجسته مالزی و مدیر مؤسسه «تینک تانک» را که یک مرکز مشاوره سیاسی برای دولت است، دستگیر کرد. همان جا بود که حرف و حدیث زیاد شد. یک عده سعی داشتند در فضای سیاسی روز مالزی آن را یک رسوایی بزرگ برای دولت تلقی کنند ولی عبدالرزاق ماجرا را از بیخ و بن تکذیب کرد؛ هر چند شایعه درباره او زیاد بود.
از مدتها پیش در مالزی شایعه شده بود فرزند چهارسالهای که همراه زن مغول به مالزی آمده بود، متعلق به عبدالرزاق است و آلتون تویای مغول تهدید کرده که چنانچه مبلغ قابل توجهی به او پرداخت نشود این موضوع را عمومی خواهد کرد و آبروی مرد سیاستمدار را میبرد. آن زمان نجیب تون رزاق- از نزدیکان و دوستان عبدالرزاق، متهم اصلی پرونده- همزمان معاون نخست وزیر و وزیر دفاع مالزی بود که همین مساله حساسیت موضوع را دوچندان میکرد.
در هر حال با همه حرف و حدیثها دست آخر آزمایشهای ژنتیکی ثابت کرد که فرزند زن مغول هیچ ربطی به سیاستمدار صاحب نام مالزیایی نداشته. بعد هم شایعه شد که مدل مغولی که همه راهها را برای نگهداری فرزندش بسته دیده، خودش را با دینامیت منفجر کرده تا بلکه زودتر راحت شود!
منبع: همشهری
از خدایی پیروی کنیم که ثانیه ثانیه داریم از نعمت هاش استفاده میکنیم