این تقابل در جغرافیای زمینی و خاکی و فکری واندیشهای کشوری مثل ایران، علاوه بر نمود بیشتر، ویژگیهای خاصتری نیز به همراه دارد که این ویژگیها هرکدام ضمن استقلال وجودی، تکیه گاهی برای یکدیگر نیز هستند و به همین دلیل گاهی تقویت و یا آسیب به یکی از آنها موجبات تقویت کلی و یا آسیب جبران ناپذیر به سایر ارکان فرهنگی را در پی دارد.
چندی پیش در همین صفحه – همچنانکه به کرات به این موضوع از زوایای مختلف پرداختهام- بیان شد؛ جریان استیضاح مدیرعامل تیک تاک در کنگره آمریکا را بررسی کردیم که در آن جلسه، بیشترین چیزی که برای جامعه داخلی آمریکا اهمیت داشت موضوع تغییر سبک زندگی و امنیت بود که فعالیت تیک تاک، این دو موضوع را از نظر کارشناسان آمریکایی در داخل آمریکا تحتالشعاع قرار داده است. به همین دلیل نیز در نهایت، محدودیتهایی را برای تیک تاک، مثل بعضی دیگر از کشورهای هم مسلک آمریکا قائل شدند؛ اما آن چیزی که پس از تماشای جلسات استیضاح -که چند شب متوالی نیز پخش آن در سیمای جمهوری اسلامی ایران ادامه داشت- توانست بر جامعه متفکر واندیشمند ایرانی و حتی سایر کشورها تاثیر مستقیم بگذارد؛ نحوه مواجهه و استانداردهای دو گانه سیاستمداران و متولیان فرهنگی آمریکا است که دقیقا هر آنچه را که از قبال فعالیت تیک تاک برای خود نمیخواستند را برای ایران و سایر کشورهای هدف خود در حد اعلای آن میخواهند و برای این منظور و هدف از هیچگونه اقدام و سرمایهگذاری و آموزش و حتی جنگ و... نیز فروگذار نیستند. نکته جالبتر آن است که اگر کشوری مثل ایران بخواهد مقابل اینگونه رفتارها بایستد محکوم به خیلی از مواردی میشود که با پروپاگاندای رسانهای اقدام به تخریب سایر وجهههای بینالمللی آن نیز میکنند.
مسلم است که وجه غالب و تلاش و هدف آمریکا و غرب از انجام اینگونه رفتارها تغییر ذائقه جوامع به اصطلاح متخاصم بر منافع آنان است که در صدر این جوامع، میتوانیم ایران را متمایز از سایر جوامع را ببینیم که دارای خاصترین و منحصر به خودترین ویژگیهای فرهنگی است که ضمن دارا بودن قدمت کهن ملی و وجه نمایان اسلامی از اصالت وجودی و پویایی و شعاع تمدنی به حد تاثیرگذاری نیز برخوردار است؛ مقابله با این فرهنگ و تغییر ذائقه مردم متکی به این فرهنگ، با توجه به استحکام و اصالت درونی اگر نگوییم امری محال، اما میتوانیم بگوییم که بسیار بسیار دشوار و پرهزینه و زمان بر است که حتی میتواند نتایج عکس را نیز مثل سایر دوران تاریخ برای متهاجم به همراه داشته باشد (مثل هجوم مغولها و تاثیر پذیری آنها از فرهنگ ایرانی و...)
آنچه گفته شد در شرایط عادی و با مد نظر قرار دادن سیر زمان به سبک پیش از حضور و بروز شبکههای اجتماعی و فضای مجازی است که مسلما تاثیر پذیری کشوری مثل ایران، بهواسطه غنای فرهنگی که دارا است بسیار کمتر از تاثیرگذاری آن بر ملل و جوامع دیگر میتوانست باشد؛ اما در قرن بیست و یکم وقتی شاهد پدیدهای به نام شبکههای مجازی هستیم نمیتوانیم این دیدگاه و نظریه را به عنوان دیدگاه ثابت در نظر بگیریم که فرهنگ غنی ایرانی میتواند بهعنوان فرهنگ غالب تاثیرگذار باشد؛ چرا که نیاز بشر قرن ۲۱ با نیاز بشر حتی قرن ۲۰ متفاوت است و فهرست نیاز بشر در سبد خود موضوعی به نام کسب اطلاعات با هر گونه جذابیت را دارا است که از قضا در ردیفهای اول این فهرست نیز قرار میگیرد.
در واقع بشر رو به سمتی آورده است که میخواهد جهانی فکر کند و جهانی زندگی کند و برای همین باید بتواند با همان اندیشه، وسعت جغرافیایی زمین را نیز در اختیار و انحصار داشته باشد؛ اگر نگوییم صد درصد علت بروز و ظهور شبکههای اجتماعی و فضای مجازی همین موضوع بوده است؛ اما به جرات میتوانیم با توجه به نظریه دهکده جهانی بگوییم که کوچک سازی جهان از اهداف جدی و اصلی متفکران و سازندگان ابتدایی شبکههای اجتماعی و مجازی بوده است.
بی تردید حاکم قدرتمند و تاثیرگذار هر محیطی میتواند هرکسی باشد که کاشف ابتدایی و اولیه آن محیط است و این قانون نانوشته به قدر مسلم تعمیم به فضای مجازی نیز دارد که ابتدا این فضا و شبکههای آن در جهان غرب کشف و به جهان معرفی شد؛ پس جای هیچ شکی نیست که اگر جهان غرب بخواهد از این محیط مجازی بهعنوان ابزار تبلیغی و ابزار سلطه بر سایر کشورها استفاده کند موضوع بعیدی هم نیست. البته که غرب حتی بدون فضای مجازی هم خوی سلطهگری را دارا بوده و هر گاه که فرصتی بهدست آورده این خوی را به اشکال مختلف نشان داده است.
بنابراین، اینکه غرب بخواهد با استفاده از ابزار شبکههای اجتماعی و فضای مجازی بر فرهنگ متخاصم و غیر خود هجوم بیاورد نه تنها بعید نیست بلکه موضوعی کاملا بدیهی و روشن است که تلاشها برای انکار تاثیر این شبکهها میتواند هزینههای سنگین برای فرهنگ و اقتصاد و سیاست و... را بههمراه داشته باشد.
پس ما میپذیریم که غرب به لحاظ فلسفی و ذاتی بخواهد مقابل فرهنگ ما قرار بگیرد و این موضوع شاید اصلا ربطی به دشمنی نداشته باشد؛ اما قطعا یک امر ذاتی در فلسفه تضاد است که بر اساس آن و با رویکرد فرهنگی که در آن «نظریه تضاد» نیز مطرح است میتوانیم بگوییم حتی این تضاد و تقابل میتواند موجبات پویایی و تقویت فرهنگی را بعد از گذر از نقطه اکنون برای ما بههمراه داشته باشد.
به این معنی که وقتی از این مرحله که هنوز راههای مقابله دقیق فرهنگی در فضای مجازی به دلیل وارداتی بودن این موضوع و نوظهور بودن آن به دست نیامده، عبور کردیم؛ به ثبات و پایداری و نقطه غیر قابل تغیر در فرهنگ میرسیم که نشانههای این گذر نیز بهخوبی واضح و نمایان است و به راحتی با یک رصد ساده میتوانیم ببینیم که تب و تاب و هیجانات اولیه استفاده از فضای مجازی بهعنوان «سرگرمی و فان» فرو افتاده و یا حتی رفتارها بعد از آن سالهای اولیه در گروههای مختلف شبکههای اجتماعی به منطق واقعی و نه هیجانی و حسی و یا خود مطرح کردن، تبدیل شده و دیگر از آن تشکیل گروههای بینهایت و پشت پرده و پس پرده و از آن عضو شدنها و خروجها دیگر خبر خاصی نیست.
چگونگی تغییر ذائقه در شبکههای اجتماعی
در هر گونه مبارزه و تقابل ابزار خاصی برای نبرد و مقابله وجود دارد که در جهان تعریف شده از دهکده جهانی برای این نبرد و مقابله ما شاهد ابزاری به نام شبکههای مجازی و اجتماعی هستیم و برای استفاده از هر ابزاری در نبرد و مقابله، استراتژی خاصی حاکم است که در این مقوله، استراتژی حاکم بر تغییر ذائقه و یا ایجاد انحراف در جامعه هدف به نظر میآید که گزینههای مهم و کاربردی تلقی میشود.
واضح و مبرهن و بسیار قابل کنکاش است که ببینیم این تغییر ذائقه و ایجاد انحراف در جامعه هدف در استراتژی استفاده از فضای مجازی با چه فعل و عملکردی و با چه خط سیری صورت میگیرد که در نهایت جامعه شاهد تغییری اساسی و ملموس در روند فرهنگ موجود خود میشود.
انسان به لحاظ فیزیولوژیک در کالبد و اندیشه، همواره میل به رشد و کمال دارد و گاهی این رشد و کمال را به گونهای دیگر به غیر از آنچه هست جستوجو میکند. نوع این جستوجو را در این لحظه اگر ما با عنوان «تنوع» بشناسیم خواهیم دید که اساسا تغییر ذائقه و انحراف از هستی فعلی و اکنون هر کس، در همین تنوع طلبی شکل میگیرد و نقطه عطف تاثیرگذاری در تغییر فرهنگ دقیقا میتواند در همین تنوع طلبی افراد یک جامعه باشد که آگاهانه و یا ناآگاهانه با تاثیر پذیری از فضای مجازی روی به ایجاد تنوع در رفع نیازهای مادی و معنوی خود میآورند.
باری! به هر روی، تنوع طلبی متاثر از عدم شناخت واقعی، ایجاد نیازهای کاذب و البته غیر ضرور و غیر واقعی را به همراه دارد که فضای مجازی با صورت پر زرق و برق و با دامنه جذابیت بصری و سماعی بسیار بالا این میل را در افراد جامعه مضاعف میکند و باید اقرار کنیم الحق و الانصاف بهخوبی نیز از عهده مسئولیت خود بر میآید.
از دوران کهن تاکنون، بنا بر واقعیتهای موجود تاریخی و همینطور شواهد حاضر موجود، یهودیان تجاری خوب و قوی بودهاند و همواره در فرآیند تجارت، محور تاثیرگذار آن، یعنی نیاز، عرضه و تقاضا را خوب شناختهاند و برای گسترش تجارت و کسب سود خود در خیلی از موارد نیازهای کاذب و غیر واقعی را نیز بهوجود آوردهاند که با کوچکترین مطالعه نه حتی کتب تاریخی، بلکه با مطالعه کتب ادبیات داستانی معاصر نیز میتوانیم شواهد متقن این موضوع را دریابیم و نتیجه بگیریم که در دهکده جهانی ساخته شده کنونی و در عرصه تغییر «ذائقه و تنوع طلبی» با استفاده از شبکههای اجتماعی و فضای مجازی چه اتفاقاتی در حال وقوع است.
حال اگر به امپراطوری رسانههای جهانی و نقش مدیریت سرمایهداران نامی صهیونیست و یهودی نگاهی خیلی گذرا داشته باشیم به راحتی در خواهیم یافت که عموما فضای مجازی با چه ویژگیها و با چه محتواهایی در جهان مشغول به فعالیت هستند. آنها طی این فعالیتها علاوه بر خنثی سازی واکنشهای داخلی جوامع غربی نسبت به هرگونه تحول فرهنگی و همینطور عادی سازی هر گونه رفتار در حوزه رفع نیاز، تلاشی به شدت جدی و حرفهای و طراحی شده و هدفمند برای تغییر ذائقه و انحراف در فرهنگ جامعهای مثل جامعه ایران نیز دارند که برای رسیدن به این هدف از ویژگیهای فرهنگی خود ایران در تولید محتوا استفاده میکنند.
هر چند برای واژه و مفهوم فرهنگ تعریف واحد و قطعی وجود ندارد و بینهایت تعریف برای آن از سویاندیشمندان و اهالی فرهنگ ارائه شده است؛ اما، ادوارد بارنت تایلور (۱۹۱۷–۱۸۳۲) فرهنگ را، مجموعهای به هم تنیده و پیچیدهای از دانشها، باورها، هنرها، قوانین، اخلاقیات، عادات و هرچه که فرد به عنوان عضوی از جامعه خویش فرامیگیرد، تعریف میکند. علامه جعفری نیز با تعریفی نزدیک به همین دیدگاه فرهنگ را کیفیت یا شیوهای بایسته و شایسته برای آن دسته از فعالیتهای حیات مادی و معنوی انسانها که مستند به طرز تعقل سلیم واحساسات تصعید شده آنان در حیات معقول تکاملی باشد میشناسد.
با در نظر گرفتن و تجمیع این دو تعریف از فرهنگ، در مییابیم که علاوهبر آنکه باید به فرهنگ به چشم یک موجودیت زنده نگاه کنیم؛ بلکه پویایی و تغییرات آن را نیز باید به رسمیت بشناسیم و مسلم است که یک موجود زنده و در حال رشد و پویا و سیال به تغذیه نیاز دارد و قطعا فرهنگ، تغذیه خود را از همین موارد موجود در تعاریف ارائه شده مثل دانشها، باورها، اعتقادات، عادات، رسوم، هنر، تاریخ و... دریافت میکند.
با این شناخت از فرهنگ و با علم بر آنچه امپراطوری رسانهای نیز چه در قالب شبکههای ماهوارهای و چه در قالب شبکههای اجتماعی و مجازی مسلط به مفاهیم و گونههای فرهنگی است؛ میتوان ذهنهای روشن را به سمتی اشاره داد که ببینیم عمده تولیدات محتوا در بسترهای یاد شده ماهواره و مجازی، پیرامون چه موضوعاتی میتواند باشد که در نهایت منجر به تغییر ذائقه و یا انحراف فرهنگی میشود.
واژههایی مثل تاریخ، باور و اعتقاد و دین و مذهب و از همه تاثیرگذارتر در حال حاضر «هنر» نقطه اشتراک در تعاریف ارائه شده است که وقتی شبکههای ماهوارهای و فضای مجازی را نظاره میکنیم میبینیم شرح تلاش برای تغییر ذائقه و ایجاد انحراف، دقیقا در همین موارد صورت میگیرد.
تأثیر سه ضلع یک مثلث
اجازه بدهید مثلثی ذهنی از سه موضوع هنر- دین یا مذهب و تاریخ را در ذهن مجسم کنیم و تاثیر این سه مورد را دقیقا در بستر محتواهای موجود فضای مجازی بررسی کنیم تا ببینیم چه اتفاقاتی را این مثلث در جامعه رقم میزند.
بی شک همه ما بیشترین محتوای موجود در شبکههای اجتماعی را در قالب این سه مورد دیده ایم که تجلی این موارد در تولیدات تصویری به دلیل باورپذیری که ایجاد میکند بیشتر از تولیدات مکتوب و سایر گونههای تولید محتوا بوده است و به همین میزان میتوان نقطههای تاثیر پذیری را هم در همین موارد مشاهده کرد که این تاثیر پذیریها یا بهصورت «تایید» و یا بهصورت «تکذیب» موجودیت خود و هر آنچه در این موارد به نمایش در آمده است را نشان میدهد.
نقطه خیزش تایید و یا تکذیب آنچه در فضای مجازی مشاهده شده و تلاش برای «تثبیت» این رای «تایید یا تکذیب» میتواند همان لحظهای باشد که موجبات تغییر ذائقه و انحراف را بهوجود میآورد و وقتی که مخاطب با بینهایت محتوای موجود روبه رو است- که از هیچکدام نیز نمیتواند دست بکشد- در نهایت آنچه را که فضای مجازی تلاش دارد القاء کند میپذیرد و متعاقب آن در سطح جامعه نیز تایید کنندگان و تکذیب کنندگان، دچار فاصلهای عمیق در فهم، نسبت به «حقیقت» موضوعات میشوند که همان هنر، دین یا مذهب و تاریخ بوده است.
تایید کنندگان و تکذیب کنندگان فضای مجازی که از سوی دیگر نیز اسیر جذب طرفدار و هوادار میشوند؛ با ادامه فعالیت و با تاکید بر رای موضوعی خود، در نهایت بیگانه از هم شده و در حالی در جامعه با هم زندگی میکنند که نه تنها قادر به درک یکدیگر نیستند؛ بلکه نگاه تخاصمآمیز نیز به هم دارند و هر کدام، گروه دیگر را به بیفرهنگی و یا ضد فرهنگ بودن محکوم میکنند؛ اما اگر منطق فهم دقیق فرهنگ برای مخاطب فضای مجازی آشنا باشد و به قدرت تشخیص برسد و قائل به سکون فرهنگ نباشد؛ میتواند حتی با تاثیرپذیری نیز پایدار بر اصالت فرهنگی خود باشد؛ نه اینکه با تاثیرپذیری رو به تغییر ذائقه و تنوع طلبی و در نهایت به وادادگی فرهنگی و هویتی برسد.
منبع: کیهان