شبکه پرستیوی بهتازگی، هدف حملات گسترده جریانهای سیاسی بهویژه رسانهای در انگلیس قرار گرفتهاست. تحرکات اخیر در این کشور با فشار و تحریکات لابیهای حامی رژیم اشغالگر قدس علیه شبکه پرس تیوی جهت حذف این شبکه از توییتر و فیسبوک، در کلیت خود از عزم جدی جریان مخالف با این شبکه، چه در حوزه سیاسی، چه رسانهای و چه جریانهای پشتپرده لابیگر، با هدف قطع کامل صدای پرس تیوی در انگلیس حکایت دارد.
در این میان، نکته مهم این است که جریانهای مخالف با فعالیتهای این شبکه در این کشور که عمدتا وابسته به شبکهها، نهادها و شخصیتهای متنفذ صهیونیستی هستند، اتهاماتی را علیه پرستیوی مطرح میسازند که این اتهامات حداقل از سه منظر بیپایه و اساس است.
شبکه پرس تیوی در قالب برنامههای مختلف تولیدی خود نظیر «فلسطین، محرمانهزدایی» و دیگر برنامهها به افشاگری و واکاوی موضوعاتی میپردازد که کمتر جریانهای سیاسی و رسانهای انگلیس به آنها میپردازند. در این میان نکته مهم این است که پرس تیوی در قالبی کارشناسانه و با حضور ناظران و تحلیلگران آگاه به مسأله، به بررسی موضوعات میپردازد. در این فضا، دو نکته مهم مطرح میشود: اول اینکه اگر بهراستی جریانهای مخالف با پرس تیوی معتقدند این شبکه به ترویج نظریههای توطئه و نفرت میپردازد، چرا آنها نیز با زبان منطق و استدلال با آن مواجه نمیشوند و راه برخوردهای قهری نظیر قطع کامل این شبکه و مسدودسازی حسابهای کاربری آن را در شبکههای اجتماعی دنبال میکنند؟ دوم اینکه بهنظر میرسد بخش زیادی از جریانسازیها و دشمنیهایی که علیه این شبکه در انگلیس ابراز میشود، صرفا به این دلیل است که پرستیوی در قالب برنامههای تحلیلی خود دست روی نکاتی میگذارد که در این کشور به نوعی خط قرمز محسوب میشود و جریانهای بهویژه سیاسی در انگلیس بههیچ عنوان مایل نیستند که کسی در باب آنها سخن بگوید و افکارعمومی در این کشور از آنها آگاهی کسب کند. در این زمینه بهطور خاص میتوان به افشاگریهای گسترده پرس تیوی از فعالیتهای مخرب لابیها و جریانهای حامی رژیم صهیونیستی در انگلیس اشاره کرد.
بیشترخوانید
مسائلی که افکار عمومی غرب کمتر از آنها اطلاع دارند
ثانیا، پرس تیوی در قالب برنامههای تحلیلی خود، موضوعاتی را هدف افشاگری قرار داده که افکارعمومی غرب کمتر درباره آنها اطلاع دارند. بهعنوان مثال این شبکه از تحرکات جدی لابیهای حامی رژیم اشغالگر قدس جهت نفوذ به مدارس انگلیس و اثرگذاری بر اذهان کودکان و نوجوانان انگلیسی افشاگری کردهاست. در نمونهای دیگر، این شبکه به افشاگری از روابط پرجنجال میان آمریکا و رژیم اشغالگر قدس با وجود ژستهای ظاهری و دوستانه آنها پرداختهاست. در این رابطه نکته درخور تامل این است که درستی تحلیل و تفسیرهای ارائه شده در شبکه پرس تیوی درباره موضوعات مذکور را اسنادی که اخیرا پنتاگون افشا کرده نیز تایید میکنند. از اینرو تا حد زیادی اینکه گفته شود این شبکه در پی ترویج نظریههای توطئه است، نوعی ادعا را در ذهن تداعی میکند که بهدنبال تسهیل برخورد با شبکه پرس تیوی است.
ادعای دروغین دموکراسی
ثالثا، اینکه نهادهای رسانهای و البته قانونی در انگلیس به خود اجازه دهند بدون اینکه فرصتی را در اختیار پرس تیوی قرار دهند تا این شبکه نیز به دفاع از عملکرد خود در برابر سیل اتهامات روانه شده، بپردازد، حاکی از این مسأله است که اساسا دولتهای غربی بهعنوان مدعیان اصلی دموکراسی و آزادی در جهان، در عمل هیچ اعتقادی به این مفاهیم ندارند و صرفا استفاده ابزاری از آنها را در دستور کار قرار دادهاند. در این زمینه اساسا مشخص نیست که منظور انگلیس از ترویج نفرت یا نظریههای توطئه توسط شبکه پرس تیوی چیست؟ اساسا دلیل وجود ابهام قانونی در این رابطه چیست؟ آیا هر فرد دیگری در این کشور میتواند رسانههای حامی رژیم اشغالگر قدس را نیز آن هم در شرایطی که اسناد مختلفی علیه آنها ارائه میشود، متهم به نفرتپراکنی و در پیش گرفتن رویههای منفی در خاک انگلیس کند؟ یا خیر، پیوندهای سیاسی و نفوذ صهیونیستها در این کشور بهقدری قوی است که آنها با صرف ادعا، میتوانند اهداف و منافع خود را با کمترین هزینهای علیه رقبایشان به پیش ببرند.
فتنه انگلیسی
از سوی دیگر، تلاشها برای حذف پرستی وی از پلتفرمهای شبکههای اجتماعی برای جلوگیری از طرح ایدهها و افکار مستقل این شبکه و کارشناسان و تحلیلگرانش، معادلهای است حامل چهار نکته مهم و محوری: رصد تحولات اخیر در انگلیس حکایت از این دارد که یک طرح و نقشه منسجم علیه شبکه پرس تیوی در این کشور با هدایت اتاقهای فکرِ رژیمصهیونیستی و جریانهای متحد با آن دنبال میشود. در این زمینه شاهد آن هستیم که ابتدا پخش این شبکه در انگلیس برای چندمین مرتبه با اخلال و مانع روبهرو میشود. سپس علیه چهرههای سرشناس انگلیسی فعال در این شبکه نظیر«کریس ویلیامسون» مجری برنامه «فلسطین؛ محرمانهزدایی» شبکه پرس تیوی که خود از چهرههای مخالف با رژیمصهیونیستی است، پروندهسازی میشود و به طور خاص ویلیامسون به عنوان عضو سابق پارلمان انگلیس از برخی مزایا و امتیازاتی که در زمینه دسترسی به پارلمان این کشور برخوردار است، محروم میشود(به بهانه آنچه فعالیت وی در پرس تیوی به عنوان یک رسانه ایرانی عنوان شده). اکنون نیز شاهد آن هستیم که فشارهای رسانههای انگلیسی تحت تاثیر القائات لابیهای صهیونیستی که تاکنون این شبکه در برنامههای مختلف خود بارها و بارها از قدرت و نفوذ آنها در انگلیس سخن گفته، برای مسدودسازی حسابهای کاربری پرس تیوی در شبکههای اجتماعی توییتر و فیسبوک، به اوج خود رسیدهاست؛ معادلهای که در کلیت خود از عزم جدی جریان مخالف با پرس تیوی، چه در حوزه سیاسی، چه رسانهای و چه جریانهای پشت پرده لابیگر، برای قطع کامل صدای این شبکه در این کشور حکایت دارد و اینکه تحولات اخیر و احتمالا آتی را صرفا پدیدههایی منفرد و جدا از هم در نظرگیریم، چندان منطقی و درست به نظر نمیرسد.
ترویج نفرت از نگاه صهیونیستها
نشریه تلگرافِ بریتانیا به طور خاص یکی از استدلالهای اصلی خود را در برخورد با شبکه پرس تیوی و ضرورت پایان دادن به کنشگری فعال آن در شبکههای اجتماعی توییتر و فیسبوک را مستند به این موضوع کرده که این شبکه در برنامههای مختلف خود، ترویج نفرت میکند. حال نکته مهمتر این است که این ادعا متکی بر آن چیزی است که انجمن«ضد افترا»، به عنوان یک نهاد شناخته شده صهیونیستی در باره شبکه پرس تیوی مطرح میکند. به بیان سادهتر، یک نهاد حامی رژیم اشغالگر قدس در انگلیس، ادعایی را علیه شبکه پرس تیوی به عنوان یک رسانه ایرانی مطرح ساخته و نهادهای حاکم در انگلیس آن ادعا را مبنای برخورد با این شبکه قرار دادهاند؛ معادلهای که در کلیت خود نشان میدهد تا چه اندازه تحرکات اخیر و جاری در انگلیس علیه این شبکه بی پایه و اساس است.
اعتراض جاسوسها
جالب است که چند ماه قبل، ایلان ماسک، مالک شبکه اجتماعی توییتر اعتراف کرد تا حد زیادی میتواند در باره معادله تشدید تقابلات با پرس تیوی در انگلیس از سوی جریانها و لابیهای حامی رژیم اشغالگر قدس نیز معنا و مفهوم خاص خود را داشتهباشد. ماسک در موضعگیری خود میگوید که از شدت جاسوسی دولت آمریکا در قالب شبکههای اجتماعی نظیر توییتر، فیسبوک و اینستاگرام از شهروندان کشورهای مختلف جهان شگفتزده و البته شوکه شدهاست. او حتی در جایی میگوید وقتی با ابعاد گسترده نقض حریم خصوصی کاربران شبکههای اجتماعی غربمحور از سوی دولت آمریکا آشنا شده، مغزش منفجر شدهاست. در این نقطه، کاملا بدیهی است که کنشگری فعال شبکه پرس تیوی و اقبال گسترده به این شبکه بهویژه در میان مخاطبان انگلیسی، زنگ خطری جدی را در آمریکا و البته برای صهیونیستها به صدا در آورده وآنها تقابل با این شبکه را برای ساکتکردن صدای این شبکه بهویژه در شبکههایاجتماعی به مثابه اقدامی اجتنابناپذیر یافتهاند.
چند پرسش اساسی
درنهایت باید از جریانهای سیاسی و رسانهای غربی پرسید برخوردهای غیرقانونی و نامشروع آنها با رسانهای نظیر شبکه پرس تیوی، آن هم در حالی که علیه آنچه اقدامات خلاف و غیرقانونی این شبکه ادعا میشود، هیچ سند و مدرک مستدلی مطرح نمیشود و صرفا ادعاهای جریانهای حامی رژیم صهیونیستی علیه این شکبه تکراری است، چه تناسبی با ادعاهای دور و دراز آنها در تعهدشان به مفهوم آزادی بیان و مطبوعات و دموکراسی دارد؟ آیا مگر آزادی و دموکراسی حقیقی، گفتوگوی عاری از زور و شنیده شدن تمام صداها را فریاد نمیزنند؟ آیا خودِ غرب سالها با همین استدلال حتی راه تجاوز و حمله به دیگر کشورهای جهان را در پیش نگرفتهاست؟ حال چه شده که وقتی صدای شبکه پرس تیوی را برای منافع خود نامساعد دیده، راه چاره را در ساکت کردن این صدا دیدهاست؟
پاسخ کشوری نظیر انگلیس به قدرت و نفوذ مخرب جریانهای حامی رژیم اشغالگر قدس در این کشور که حتی بر دستورکارهای رسمی دولت این کشور نیز اثر میگذارند و رد پای واضح آنها در اقدامات تقابلی علیه شبکه پرس تیوی در این کشور نیز به وضوح قابل مشاهدهاست، چیست؟ البته که بعید است جهان غرب و امپراتوری رسانهای آن، به دلیل ضعف استدلالهای خود، به این زودیها پاسخهایی را برای این پرسشها ارائه کنند و انتظار میرود همچون همیشه، راهِ لاپوشانی و کتمان حقایق را در پیش گیرند.
منبع: روزنامه جام جم