سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

مهدکودک یا مهد وحشت و منفعت؟

مهدکودک‌های متنوع و مختلفی در جامعه در حال فعالیت هستند، بسیاری از این مهد‌ها به جای اینکه به کودک اهمیت بدهند، به فکر منافع خودشان هستند.

تغییر سبک زندگی مثل شاغل بودن مادران، تک‌فرزندی، آپارتمان‌نشینی و خانه‌های کوچک، باعث شده است کودکان نیاز بیشتری به مهد‌های کودک داشته باشند تا بتوانند طعم بازی با همسالان خود را بچشند و تعاملات اجتماعی را با بازی کردن یاد بگیرند. متأسفانه در عمده مهدهای‌کودک اینکه مربی از مدارک معتبر تربیتی برخوردار باشد، مورد توجه قرار نگرفته است، بنابراین از یک سو تربیت کودک با مشکل مواجه می‌شود و از سوی دیگر عرق ملی در کودکان آنطور که باید و شاید شکل نمی‌گیرد.


بیشتربخوانید


ورود والدین ممنوع!

برای بهتر فهمیدن این ماجرا سراغ چند مهدکودک در منطقه ۱۴ تهران می‌روم تا از وضعیت نگهداری کودکان مطلع شوم. یکی از مهد‌های کودک در خیابان ده‌حقی است. تصاویر و رنگ‌آمیزی روی دیوارش نشان می‌دهد این ساختمان مخصوص کودکان است. زنگ در را می‌زنم، خانمی در را باز می‌کند و در حالی که اجازه ورود نمی‌دهد، می‌خواهد که همان جا بایستم و بگویم چه کار دارم؟! می‌گویم برای بازدید از مهدکودک آمده‌ام تا اگر مناسب است کودکم را در آنجا ثبت‌نام کنم. می‌گوید: «شما اجازه ورود ندارید، کودک را بیاورید و بروید.» می‌گویم: «برایم مهم است که کودکم با چه مربی‌ای و چه فضایی قرار است نگهداری شود.» می‌گوید: «امکانش وجود ندارد!» سؤالاتی در ذهنم ایجاد می‌شود، اینکه چرا باید کارکنان این مهدکودک نگران ورود والدین کودک به مجموعه باشند؟ قطعاً یک جای کار می‌لنگد، وگرنه ورود والدین را ممنوع نمی‌کردند!

کودکان وحشت‌زده در انتظار بازگشت به خانه!

به خیابان گلستان می‌روم. مهدکودک دیگری در آنجا وجود دارد. زنگ در را می‌زنم و وارد ساختمان می‌شوم. وارد خانه‌ای می‌شوم که سه اتاق خواب دارد. دو اتاق میز و صندلی دارد و برای پیش‌دبستانی‌هاست که با معلم‌شان سر کلاس هستند و اتاق سوم هم شبیه یک اتاق بازی برای کودکان کوچک‌تر طراحی شده است. ساعت ۱۲ که می‌شود کلاس پیش‌دبستانی‌ها تمام می‌شود و بچه‌های این کلاس جیغ‌زنان و با هیجان به سمت اتاق بازی می‌روند، کودکان کم‌سن‌و‌سال‌تری که در آنجا مشغول بازی هستند، وحشت‌زده می‌شوند و کنار دیوار می‌ایستند! حالا مسئولیت خانم مربی سنگین‌تر شده و او اصلاً نمی‌تواند به آن‌هایی که کوچک‌تر هستند، رسیدگی کند. برای همین مدام سر کودکان پیش‌دبستانی داد می‌زند و آن‌ها را دعوا و تهدید می‌کند تا اینکه یک مرتبه نگاهش به من می‌افتد و می‌گوید: «می‌شود کمکم کنی و مهدکودکی‌ها را به حیاط ببری؟» من هم قبول می‌کنم، اما ذهنم درگیر سؤالاتی می‌شود که خانواده این بچه‌ها به چه قیمتی کودک‌شان را به این مهدکودک آورده‌اند؟ می‌دانند از این ساعت به بعد کودک‌شان در این مهد وحشت‌زده در گوشه‌ای می‌ایستد و منتظر می‌ماند تا ساعت بازگشتش به خانه برسد؟

همین مشکل در مهدکودک دیگری که با عنوان کانون فرهنگی تربیتی در این منطقه فعالیت می‌کند، وجود دارد، یعنی پس از اتمام کلاس پیش‌دبستانی‌ها، آن‌ها را به اتاق بازی کودکان کم‌سن‌و‌سال‌تر می‌فرستند. این‌ها نشان می‌دهد مسئله تربیت کودکان در این مجموعه‌ها چندان اهمیتی نداشته و ندارد.

مهدکودک خوب هم هست

ساعت یک شده و با ناامیدی تمام به «خانه فرهنگ ابوذر» واقع در تقاطع اتوبان محلاتی و بلوار ابوذر می‌روم. تعجب می‌کنم چراکه فضای مهدکودک در اینجا با تمام مهد‌های کودک قبلی تفاوت بسیار زیادی دارد. ساعت نگهداری کودکان در اینجا فقط سه ساعت درنظر گرفته شده است تا کودک تحمل ماندن را داشته باشد و اذیت نشود. از مادری که کودکش را به مهد آورده است درباره شرایط آنجا سؤال می‌پرسم که می‌گوید: «مدت‌هاست به دنبال مهدکودک خوب می‌گردم. یکجا مربی کودک تخصص نداشت و بلد نبود چطور با بچه‌ها صحبت کند، یک جای دیگر هم تناسب سنی کودکان در یک کلاس را رعایت نمی‌کردند. در آخر اینجا را پیدا کردم.»

مادر دیگری نیز ثبت‌نام کودکش را در این مهد این‌گونه روایت می‌کند: «پسرم سه سالش است و هر مهدکودکی که می‌رفتیم قبول نمی‌کرد که آنجا بماند. من هم نمی‌خواستم او را مجبور به کاری کنم که دوست ندارد. اما اینجا تنها جایی بود که دوست داشت بیاید و در کلاس همراه باقی بچه‌ها بازی کند. اینجا شبیه محیط خانوادگی می‌ماند و خانم مربی، کارش را خیلی خوب بلد است.»

گاهی به کودک دیفن هیدرامین می‌دهند تا بخوابد!

اما چه می‌شود که در اینجا حقوق کودک محترم شمرده می‌شود و به تعلیم و تربیت کودک اهمیت می‌دهند؟ یکی از مربیان خانه فرهنگ ابوذر حاضر به گفتگو در این رابطه می‌شود تا درباره شرایط مهد‌های کودک صحبت کند. او می‌گوید: «عمده مهد‌های خصوصی به خانواده‌ها اجازه ورود نمی‌دهند و فقط کودک را پذیرش می‌کنند. من با چشمم دیده‌ام که در برخی از مهدکودک‌های خصوصی به کودک شربت دیفن هیدرامین می‌دهند تا بخوابد! به خاطر اینکه حوصله‌اش را ندارند. متأسفانه به این موارد نظارت و رسیدگی نمی‌شود. اما در اینجا خانواده‌ها اجازه دارند بیایند و محیط را ببینند تا خیال‌شان راحت شود که کودک‌شان در چه محیطی آموزش می‌بیند.»

این مربی به اهمیت انتخاب مهدکودک انتخاب می‌کند و می‌گوید: «وقتی یک مادر تصمیم می‌گیرد کودکش را به مهد ببرد، باید محیط آنجا برایش مهم باشد و علاوه بر آن به «مربی» و بازتاب کارش نیز اهمیت دهد. اینکه مربی چه برخوردی با کودک دارد و چقدر می‌تواند با او بازی‌های مهارت‌افزا انجام دهد، خیلی مهم است.»

او ادامه می‌دهد: «در گذشته بازی‌های سنتی رسم بود و کودکان کنار یکدیگر بازی می‌کردند و تحرک داشتند، اما امروز رسم شده که دست هر کودک تبلت و تلفن همراه باشد و با آن سرگرم بازی شوند یا فیلم ببینند، بنابراین وجود مهدکودک خوب و مربی خلاق می‌تواند به کودکان در این زمینه کمک خیلی زیادی کند.»
این مربی با بیان اینکه نباید کودک را تحت فشار آموزش قرار داد، توضیح می‌دهد: «آموزش در سنین کم باید با توصیف، دیدن و پژوهش باشد. همین که یک مربی، کودک را دم پنجره ببرد و از او بخواهد ابر‌ها را ببیند و شکل‌یابی کند، یعنی مهارتی را به او یاد داده است. باید مربی، کودک را به پارک ببرد و با توصیف به او فصل‌ها و رنگ‌ها را آموزش دهد.»

او در پاسخ به این سؤال که چرا همه مهد‌های کودک این تفکر را ندارند، می‌گوید: «جا‌هایی مثل خانه فرهنگ کم است. به نظر من مدیریت یک مجموعه مهم است. وقتی مدیر، خلاق و پویا باشد، آن وقت مربیان باتجربه، خلاق و پویا هم در آنجا استخدام می‌شوند و تلاش می‌کنند روز‌به‌روز بهتر باشند.»

منبع: روزنامه جوان

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.