کلمه چَرچی در لغت به معنای پیله ور است، کسی که کالایی را به دست گرفته و در کوچه و بازار میفروشد، اما چرچیها که در مازندرانی آنها را چَچیروش و کومِشی هم میگفتند دستفروشهایی بودند که کالای مورد نیاز اهالی روستاها را از شهر میخریدند و در سبد یا زنبیل مخصوص، بار خورجین اسب و استرشان میکردند و در روستاهای دور افتاده میفروختند.
برخی از چرچیها وسایل مورد نیاز روستاییان را سفارش میگرفتند و از شهر تهیه و برای فروش به روستا میبردند به همین دلیل وقتی خبر رسیدن چرچی به روستا میرسید، روستا غرق در شادی میشد، چون کالاهایی که سفارش داده بودند را حالا میتوانستند در اختیار داشته باشند از نخ و سوزن گرفته تا صابون و کفش و لباسهای نو، ظروف جدید، میوه و خشکبار و پارچه و هر چیزی که فکرش را بکنید.
فعالیت چرچیها، عموما در فصول بهار و تابستان بود که میتوانستند با اسب و استر به مناطق کوهستانی و ییلاقات استان بروند، آنها در ازای تامین مایحتاج اولیه اهالی روستا از آنها یا پول نقد میگرفتند یا کالاهایشان را با محصولات کشاورزی و دامی روستاییان مانند شیر و پنیر، گندم، برنج، پشم و پوست گوسفند تهاتر میکردند.
با توسعه روستاها و راههای ارتباطی، رفت و آمد روزانه مردم به شهر زیاد شد و از سویی برای تامین مایحتاج اهالی روستاها که حالا جمعیتشان هم زیاد شده است، مغازهها نیز آرام آرام در روستاها راه اندازی شدند تا بسیاری تصور کنند دیگر به چرچیها نیازی ندارند، اما در حالیکه بسیاری تصور میکردند نسل این فروشندگان دوره گرد از بین رفته و چرچی گری به شغل های فراموش شده پیوسته است دکتر علی رمضانی پاچی مورخ و پژوهشگر تاریخ و فرهنگ مازندرانی تصاویری از آخرین بازمانده چرچیها را در منطقه دودانگه ساری ثبت و ضبط کرد.