سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

روزی که مردم ایران موشه دایان را به آتش کشیدند

حوادثی که در طول تاریخ کشورمان روی داده است، عمدتاً نشان از ظلم‌ستیزی و روحیه سلحشوری ملت ایران داشته است.

بعد از جنگ جهانی دوم، ظلمی که استکبار و صهیونیسم بین‌الملل بر مردم مسلمان و مظلوم فلسطین روا داشتند، هیچ‌گاه از ذهن مردم ایران کمرنگ نشد و نخواهد شد. حکومت پهلوی به خاطر منافع خود، همواره حامی امریکا و اسرائیل بوده و این مسئله در تضاد با آرمان‌ها و خواست‌های ملت ایران قرار داشته است.

مردم ایران به دلیل حمایت حکومت پهلوی از اسرائیل، قادر به آشکارا نشان دادن بغض و کینه خود از عملکرد صهیونیست‌ها و حمایت از مردم فلسطین نبودند و وقایعی، چون انجام یک بازی فوتبال، امکان واکنش مردم نسبت به این حکومت نامشروع را داد. رژیم اشغالگر قدس در طول حیات خود در مسابقات ورزشی فوتبال در پنج دوره بازی‌های ملی و یک بازی باشگاه در مقابل بازیکنان ایرانی ظاهر شده است.

دو بازی ملی و یک بازی باشگاهی در ایران انجام شد که نتیجه هر سه بازی پیروزی تیم ایران در برابر تیم اسرائیل بود. شایستگی و غیرت جوانان فوتبالیست در کنار حمایت تمام‌عیار ملت ظلم‌ستیز ایران از آنان، باعث به‌وجود آمدن صحنه‌های زیبا در زمین فوتبال و شادی وصف‌ناپذیر مردم در تهران و شهر‌های دیگر ایران شد. در مقال پی آمده، بر مسابقات فوتبال میان ایران و اسرائیل و حواشی آن مروری داشته‌ایم. امید آنکه مفید و مقبول آید.

فینال چهارمین بازی فوتبال جام ملت‌های آسیا ۲۹/۲/۱۳۴۷. ۲۱/صفر/۱۴۸۸ ه ق. ۱۹/۵/۱۹۶۸ م

در سال‌۴۷ اولین بازی ایران و اسرائیل در تهران در مسابقاتی به میزبانی ایران در جام ملت‌های آسیا انجام شد. در فینال این مسابقات، تیم اسرائیل در مقابل تیم ایران بازی کرد. این مسابقات یک سال بعد از جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل انجام شد که نتیجه‌ای جز شکست و جریحه‌دارشدن قلوب مسلمانان جهان نداشت. در این دوره از مسابقات، کشور‌های هنگ‌کنک، تایوان، میانمار، ایران و اسرائیل بازی کردند. ایران بعد از شکست دادن حریفان خود در مقابل تیم اسرائیل قرار گرفت.

در روز یک‌شنبه ۲۹ اردیبهشت، از ساعات اولیه روز مردم وارد استادیوم امجدیه شدند، ولی زمان کوتاهی طول نکشید که بلیت‌های بازی به اتمام رسید و در‌های استادیوم بسته شد! بنا بر اسناد ساواک: «حبیب القانیان قبلاً ۱۰ هزار بلیت مسابقات جام آسیایی را خریداری و بین یهودیان تقسیم کرده است» (۱). مردم در پشت در‌های بسته استادیوم، ایستادند و منتظر باز شدن آن بودند. هلیکوپتر حامل غلامرضا پهلوی بر آسمان ورزشگاه و خیابان‌های اطراف آن در پرواز بود و هنگامی که او جمعیت را در پشت در‌های بسته استادیوم مشاهده کرد، وارد ورزشگاه شد و دستور بازگشایی در‌های آن را داد.

جمعیت وارد استادیوم شدند و با هیجان بسیار، منتظر سوت آغاز بازی بودند. در طرف دیگر ورزشگاه، جمعیتی از یهودیان دیگر کشورها، شهر تهران و تعدادی از یهودیان شهرستان‌ها که برای حمایت تیم ملی اسرائیل آمده بودند، حضور داشتند. در جایگاه، غلامرضا پهلوی، تیمسار خسروانی رئیس سازمان تربیت بدنی- که فردی بهائی و داماد عبدالحسین نعیمی بود- و مئیر عزری، سفیر اسرائیل در ایران در حال تماشای بازی بودند» (۲).

فوتبالیست‌های ایران از زیر قرآن رد و وارد زمین بازی شدند. سوت آغاز بازی به صدا درآمد. مردم با شوروهیجان توصیف‌ناشدنی، شروع به دادن شعار‌هایی علیه اسرائیل کردند: «با اره بریدند سر موشه دایان را»، «موشه دایان گفت، چی گفت...»، تعدادی از تماشاچیان برای تمسخر وزیر دفاع اسرائیل (موشه دایان)، یک چشم خود را بسته بودند. در میانه بازی هم دسته‌های اعلامیه در فضای ورزشگاه به وسیله مبارزان به هوا پرتاب شد (۳). نیمه اول بازی، صفر- صفر و بدون اتفاق ویژه‌ای، بدون گل به پایان رسید، اما نیمه دوم، داستانی کاملاً متفاوت داشت.

بازیکن اسرائیلی، گل اول بازی را زد. نفس‌ها در سینه حبس شد و تنها صدای شادی بازیکنان و تماشاچیان تیم حریف به گوش رسید. خیابان‌های تهران و ایران، خالی از رفت و آمد در سکوت فرو رفته بود. مردمی که در منازل و قهوه‌خانه‌ها، گرداگرد تلویزیون به تماشا و پای رادیو به گوش ایستاده بودند، امید به خدا و غیرت بازیکنان ایران داشتند. در ادامه هر دو تیم به دلیل خطا‌ها و کارت قرمز‌هایی که داشتند، با ۱۰ بازیکن بازی را ادامه دادند. در دقیقه‌۷۵، گل تساوی به وسیله همایون بهزادی زده شد و اعتراض بازیکنان اسرائیل، باعث توقف بازی شد، ولی با گفت‌وگویی که بین داوران انجام گرفت، گل ایران تأیید و بازی ادامه پیدا کرد. در دقیقه‌۸۷، قلیچ‌خانی گل پیروزی را به دروازه اسرائیل شلیک کرد و صدای شادی تماشاچیان، ورزشگاه را منفجر کرد. چند دقیقه بعد، سوت پایان بازی زده شد.

بازیکنان تیم ملی، دور افتخار را در زمین فوتبال زدند و تماشاچیان فریاد «بچه‌ها متشکریم» را سر دادند. در آن طرف میدان، اما بازیکنان معترض اسرائیلی به داور مسابقه حمله کردند! یهودیان و تیم اسرائیل شکست را نپذیرفتند و اعتقاد به ناداوری داشتند. در اسناد ساواک آمده است: «ایران نقرئیان از کلیمیان تهران، نامه‌ای به نشانی اسرائیل صدای ایران فرستاده و در آن از بی‌مبالاتی داور در بازی فوتبال ایران و اسرائیل شکایت کرده و این شکست را ظاهرانه بیان می‌کند...»، البته باید توجه داشت که اینگونه مظلوم‌نمایی‌ها، مخصوص صهیونیست‌هاست. آن‌ها در طول تاریخ، هنگامی که با خفت شکست خورده‌اند، اینگونه از خود دفاع کرده‌اند و می‌کنند. بعد از پایان بازی، نیرو‌های پلیس شتاب‌آلود، ورزشکاران اسرائیلی را به هتل‌های‌شان رساندند.

مردم از در‌های استادیوم وارد خیابان‌های اطراف شدند، عروسک‌های موشه دایان را به آتش کشیدند و برخی از خانه‌ها و منازل جهود‌ها هم در تهران مورد حمله قرار گرفت و به آتش کشیده شد (۴). در یکی از اسناد ساواک، نقرئیان (از یهودیان ایران) بیان می‌کند: «در آن روز که فوتبالیست‌های ایرانی جام را از آن خود ساختند، عده‌ای از یهودیان تهران را مورد آزار قرار دادند. اینجاست که ما یهودیان ایران به پیروزی در جنگ شش روزه پی می‌بریم و می‌فهمیم که اگر اسرائیل خدای ناخواسته در جنگ پیروز نمی‌شد، چه بر سر ما می‌آمد...» (۵). در سند دیگری از ساواک که بر اساس مکاتبه مریم سعید جبوری ساکن خیابان گرگان در تهران خطاب به رادیو اسرائیل تنظیم شده، بیان شده بود که یهودیان به نتیجه بازی اعتراض داشته‌اند و اینکه وی اعتقاد به دزدیدن کاپ قهرمانی توسط فوتبالیست‌های ایران را داشته و بیان کرده که در تیتر یکی از روزنامه‌های اسرائیل آمده که: «چند روز میهمان وحشی‌ها!». از طرف دیگر ایرانیان شاد و مسرور از پیروزی، تا صبح دوشنبه ۳۰ اردیبهشت به جشن و شادباش پرداختند و در شهر شیرینی، بستنی و ساندویچ پخش می‌کردند. ماشین‌ها بوق‌زنان و چراغ روشن حرکت می‌کردند و خوشحال از شکست خفت‌بار تیم رژیم اسرائیل بودند، حتی جمال عبدالناصر این پیروزی را به فوتبالیست‌ها و مردم ایران تبریک گفت. چند روز بعد از بازی، فوتبالیست‌ها به بازار رفتند و بازاریان از آن‌ها قدردانی کردند (۶). فوتبالیست‌ها بعد از مسابقات، به پابوسی امام رضا (ع) به مشهد رفتند (۷). طبق یکی از اسناد به جای مانده از ساواک، ناراحتی یهودیان به حدی بود که یکی از کارمندان بانک ایران و خاورمیانه، به دلیل پخش کردن شیرینی در میان همکارانش، به وسیله رئیس بانک- که ربیع سینا کلیمی بود- توبیخ و از حقوقش کسر شده بود!

این مسابقات حساسیت بسیاری داشت. به دلیل اینکه مسابقات در ماه صفر اتفاق افتاده بود، روحانیون بر منابر در مورد این مسابقه و تشکر از تیم ملی سخن گفتند و انزجار خود را از دولت اسرائیل بیان کردند. در سندی که از ساواک به دست آمده در تاریخ ۱۱/۹/۴۸، آیت‌الله مقدس‌خراسانی در مسجد جامع سخنانی در مورد این مسابقه بیان کرد.

در مقابل خاخام بزرگ یهودیان ایران یدیدیا شوفط در خاطرات خود در مورد بازی فوتبال، علاوه بر انکار کردن اهمیت این موضوع گفت: «مسابقه فوتبال بین تیم‌های دو کشوری بود که سرنوشت من و همه یهودیان ایران با نام و وجود آن‌ها گره خورده بود... در آن ایام دولت ایران برای ایجاد امنیت و حفظ جان اسرائیلی‌های ایران و اتباع کشور اسرائیل به خصوص بازیکنان فوتبال خیلی فعالیت کرد...». او در ادامه بیان کرد: «این درست است که ایران و اسرائیل باهم ارتباط داشتند، اما جلوی احساسات مردم عادی را نمی‌شد گرفت... روز‌های حساسی بود...» (۸).

جام باشگاه‌های آسیا تاج ایران- هاپوئل اسرائیل ۲۱/۱/۱۳۴۹. ۳/صفر/۱۳۹۰ ه ق. ۱۰/۴/۱۹۷۰ م.

در اولین روز شروع بازی‌های این دوره، پرچم کشور‌های شرکت‌کننده در این مسابقات به اهتزاز درآمده بود. در آن روز جوانان مسلمان و مبارز، پرچم اسرائیل را به وسیله امکانات کمی که در اختیار داشتند، به آتش کشیدند: «در لحظه‌ای که هیجان و شور مردم شدت می‌گرفت، ما به وسیله آبپاش‌هایی که پر از بنزین بود، پرچم اسرائیل را به آتش کشیدیم. از فردای آن روز، تمام پرچم‌ها را به غیر از پرچم ایران جمع کردند، البته در جایگاه مخصوص مقامات که به شدت محافظت می‌شد و در دسترس ما نبود، پرچم‌هایش را دست نزدند...» (۹).

در‌های ورزشگاه امجدیه، از ساعت ۱۰ صبح به روی مردم باز شد و سه ساعت بعد، ظرفیت ورزشگاه تکمیل گشت. با اینکه گنجایش ورزشگاه ۲۵ هزار نفر بود، ولی حدود ۳۵ هزار نفر به ورزشگاه رفتند. در این بازی‌ها تیم باشگاهی لبنان، از بازی با هاپوئل اسرائیل امتناع کرده و این تیم، به راحتی راهی فینال شد. در این بازی غلام وفاخواه در دقیقه‌۸۳ و مسعود معینی در دومین دقیقه وقت اضافه گل‌های بازی را زدند. در روز ۲۲ فروردین، کیهان ورزشی تیتر «اشک مقدس برای پیروزی» را با چهره مسعود معینی به تصویر کشیده بود. علی جباری در این مورد بیان کرد: «بعد از بازی، تمام تهران پر از جشن بود. ماشین‌ها بوق می‌زدند و تهران چراغانی بود، حتی این جشن به روز‌های بعد کشیده شد. در رستوران‌ها تا صبح، مردم در حال پایکوبی بودند...». جواد قراب در این مورد گفت: «همه هواداران فوتبال حتی پرسپولیسی‌ها هم از پیروزی ما خوشحال بودند، حتی لیدر پرسپولیس ممدبوقی هم آمده بود و به ما تبریک می‌گفت...». مهدی حاج محمد نیز در این باره اظهار داشت: «به نظرم شوت مسعود، کار خدا بود...».

در مقابله با اسرائیل، هر کس وظیفه خود را به نحو شایسته‌ای انجام داد. فوتبالیست‌ها بازی غیرتمندانه‌ای کردند، تماشاچیان با تمام انرژی بازیکنان را حمایت کردند و جوانان مسلمان مبارز در حمایت از فلسطین، تمامی تلاش خود را برای نشان دادن نفرت خود به نمایش گذاشتند. عزت‌الله شاهی (مطهری) در خاطرات خود آورده است: «ما دو ماه جلوتر، از بازی فوتبال باخبر شدیم. از آنجا که احساسات ما به خاطر آتش زدن مسجد‌الاقصی جریحه‌دار شده بود، این مسابقه فرصت خوبی بود تا انتقام خود را بگیریم و نسبت به ارتباطات دولت ایران با اسرائیل، اعتراض کنیم. مسابقات حدود ۱۲-۱۰ روز طول کشید و ما از شب اول که مسابقات شروع شد، هر شب حدود ۱۰ هزار تراکت و اعلامیه چاپ و پخش می‌کردیم.

با رد و بدل شدن هر شوت حساس در مسابقه، صدای تماشاچیان به آسمان برمی‌خاست و ما در این لحظه، دسته‌دسته اعلامیه بر سر آن‌ها می‌ریختیم که مردم اول فکر می‌کردند تکه‌های کاغذ را برای شادمانی پخش می‌کنیم... برای این روز ما یکسری پلاکارد که با دو چوب افراشته می‌شد، درست کردیم و در کنار کلیسایی که در نزدیکی امجدیه بود، گذاشتیم و مردم را برای برداشتن پلاکاردها، تحریک و تشویق می‌کردیم. متن پلاکارد‌ها در محکومیت اسرائیل و دولت ایران و حمایت از مردم فلسطین بود و شعار‌هایی هم که سرداده می‌شد، حساب مردم را از دولت ایران جدا می‌کرد. در آن روز تیمسار طاهری، فرمانده کماندو‌ها خود به استادیوم آمده بود.

هنگامی که بازی به پایان رسید و اوضاع شلوغ شد، یکی از دوستان ما با چوب محکم به سر طاهری زد و در جمعیت گم شد! طاهری و مأموران خشمگین اطرافش، به خاطر ازدحام جمعیت، ضارب اصلی را نیافتند و یک نفر دیگر را گرفتند و همان جا کتکش زدند و به داخل اتومبیل انداختند و بردند... این مسابقه برای رژیم اهمیت زیادی داشت و نمی‌خواست پس از پایان مسابقه، اجتماع یا تظاهراتی صورت بگیرد، لذا پیشاپیش اتوبوس‌های دو طبقه شرکت واحد را برای نقل و انتقال سریع تماشاچیان تهیه و در مقابل امجدیه متوقف کرده بود. بچه‌ها با پرت کردن حواس پلیس و رانندگان، بیشتر اتوبوس‌ها را پنچر کردند... من برای آتش زدن چند مکان خود را آماده کرده بودم و چند شیشه کوکتل‌مولوتف برای پرتاب در جیب‌های کت گشادی که به تن داشتم، جاسازی کرده بودم. ساعت۸عصر پس از کلی لحظه‌شماری، مسابقه به پایان رسید. با از کار افتادن اتوبوس‌های شرکت واحد، جمعیت از خیابان روزولت (شهید مفتح) پایین آمدند.

در انتهای خیابان روزولت، جمعیت به سه دسته تقسیم شد، یک دسته به سمت میدان امام حسین و دسته دیگر به سمت چهارراه مخبرالدوله رفتند... جمعیت اصلی هم به سوی میدان فردوسی و انقلاب هدایت شدند. من شیشه‌های کوکتل‌مولوتف را بین بچه‌ها تقسیم کردم. بچه‌ها یکی را در اطراف میدان فردوسی و یکی را هم در چهارراه حسن‌آباد به داخل ماشین پلیس انداختند و آن‌ها را به آتش کشیدند... دفتر هواپیمایی ال. عال در خیابان ویلا بود و ما از قبل آنجا را شناسایی کرده و برایش نقشه کشیده بودیم. خیابان ویلا به دلیل وجود مراکز مهم یهودی و بهائی، مانند حظیره‌القدس بهائیان و دفاتر اقتصادی یهودیان و بهائیان از حساسیت زیادی برخوردار بود. وقتی به سر این خیابان رسیدیم، به سمت دفتر حمله کردیم. دو پاسبان از دفتر مراقبت می‌کردند. آن‌ها را فراری دادیم و شیشه‌ها و تابلو‌های دفتر هواپیمایی را شکستیم. من دو تا کوکتل هنوز با خود داشتم. آن‌ها را به درون دفتر انداختم و بعد صدای آژیر ماشین‌های پلیس و آتش‌نشانی بود که به گوش می‌رسید. جمعیت تا میدان انقلاب حرکت کردند. آخر شب بود که پلیس توانست مردم را کاملاً متفرق سازد...» (۱۰).

سردار محمدرضا نقدی، معاون هماهنگ کننده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در مورد بازی ایران و اسرائیل چنین بیان می‌دارد: «پدرم کاسب بود و ما بچه بودیم، ما را سوار ماشین کرد و به خیابان رفتیم. ماشین‌ها چراغ روشن و بوق‌زنان بودند، تمامی شهر مملو از شادی بود. نفرت از اسرائیل از روز اول در وجود مردم آزادی‌خواه ایران بود و مخصوص به بعد از انقلاب نیست...».

فینال هفتمین بازی فوتبال جام ملت‌های آسیا/ دوشنبه ۲۵ شهریور ۱۳۵۳

در این بازی مانند دو بازی قبل، مردم همچنان تنفر خویش را نسبت به اسرائیل نشان دادند. روزنامه کیهان در مورد استقبال مردم و شور و هیجان بعد از بازی چنین آورده بود: «در شیراز از ساعت شروع بازی، خیابان‌ها خلوت بود. در تبریز مغاز‌هایی که تلویزیون می‌فروختند، یک تلویزیون را روشن کرده و پشت شیشه گذاشته بودند و به همین دلیل مقابل مغازه‌ها، جمعیت زیادی جمع شده بودند و مسابقه را تماشا می‌کردند و با پیروزی تیم ایران، مردم در خیابان‌ها صلوات می‌فرستادند. در قهوه‌خانه‌های مشهد، دیشب جای سوزن انداختن نبود. مهدی عرب‌زاده معروف به مهدی شیپوری- که در مشهد شهرت داشت- هزار شمع برای پیروزی ایران نذر کرده بود...» (۱۱). روزنامه‌های کثیرالانتشار دوره پهلوی با اینکه تابع حکومت بودند، نمی‌توانستند تنفر مردم مسلمان ایران از اسرائیل را پنهان کنند. روزنامه اطلاعات در این مورد آورده بود: «قدرت اسرائیل را با سلاح همت و غیرت در هم می‌شکنیم. کمک‌مربی تیم ملی ایران گفت: حریف نیرومند و کارکشته است، اما غرور و تعصب بچه‌های ما را نباید دست‌کم گرفت...» (۱۲).

در مسابقات فوتبال ایران و اسرائیل، هویت سیاسی و تنفری که در قلوب جامعه و مردم ایران نسبت رژیم‌صهیونیستی بود، آشکار شد. به صورتی که بعد از مسابقات سال‌۱۳۵۳، تیم ایران و اسرائیل هیچ‌گاه مقابل همدیگر بازی نکردند. این نفرت سرانجام و در چند سال بعد، با پیروزی انقلاب پرشکوه اسلامی، به تمامی خود را نشان داد.

منبع: روزنامه جوان

برچسب ها: مردم ایران ، سلحشور
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.