ماجرا از جایی آغاز شد که رضا پهلوی در ادامه رویکرد معرفی خود بهعنوان «تنها آلترناتیو جمهوریاسلامی» که در ماههای اخیر و بهدنبال بروز اغتشاشات در ایران، بهصورت پررنگتری ازسوی وی دنبال شد، کوشید در قامت رهبر جریان اپوزیسیون، بار دیگر موضوع «گذار از جمهوریاسلامی» را مطرح و خود را بهعنوان تنها فرد مطلوب برای پیشبرد این راهبرد مجعول معرفی کند.
بهدنبال این گفتوگوی رسانهای، شماری از ضدانقلابها با بهراه انداختن هشتگی با عنوان «من وکالت میدهم»، اعتماد خود را به رضا پهلوی بهمنظور رهبری جریان براندازی اعلام کردند؛ کارزاری که اگرچه همراهی برخی سلبریتیهای خارج نشین را به همراه داشت، اما به مذاق بسیاری از فعالان فضای مجازی و دیگر گروههای اپوزیسیون که به موازات سلطنت طلبها فعالیت میکنند؛ خوش نیامده وبا انتقادات و واکنشهای زیادی همراه شد و آتش اختلاف در میان این گروهها را شعله ورتر کرد. این که چهکسی رضا پهلوی را در پویش «من وکالت میدهم» وکیل کرده است، خود سوال جدی و اساسی است که پاسخی برایش وجود ندارد.
رضا پهلوی در حالی به سمت این پویش رفته است که همان طور که یک کارشناس بی بی سی و شمار دیگری از فعالان اپوزیسیون نیز به آن اشاره میکنند؛ عملا فرایندی برای این که آیا او وکیل این افراد باشد یا افراد دیگری، طراحی نشده و صرفا رضا پهلوی را بهدلیل خاندان سلطنتی و پیشینه نژادی انتخاب کردهاند و از وکالتی که آغازش با نژادپرستی و ذبح دموکراسی باشد نباید توقع داشت که پایانی جزمنتهی شدن به ناکجاآباد در انتظارش باشد. همین مشخص نبودن ماجرای وکیل شدن او؛ داد بسیاری دیگر از گروهها و چهرههای اپوزیسیون و حتی برخی کاربران داخلی را در آورده و موجب شده که با راه انداختن کارزار دیگری با عنوان «وکالت نمیدهم» با این اقدام سلطنت طلبها مخالف کنند.
البته شخصیت رضا پهلوی و حرف و حدیثهای فراوان درباره فساد مالی و حتی اخلاقی و کفایت نداشتن او هم بخش مهم دیگری از این انتقادها را به خود اختصاص میداد. واکنشها به این اقدام طیف گستردهای از افراد را در بر گرفت و جالب آن که بسیاری از مخالفان این وکالت دادن عمدتا از افرادی بودند که تا کنون خود را در قالب به اصطلاح جنبش «زن زندگی آزادی» تعریف میکردند واکنشهایی که به خوبی نشان دهنده فعال شدن گسل اختلاف بین اپوزیسیون جمهوری اسلامی بعد از این اقدام است. حتی برخی از این مخالفان آن را به نوعی کودتایی برای مطرح کردن رضا پهلوی به عنوان سردمدار این حرکت دانستند. با این اوصاف به طور قطع در روزهای آینده ابعاد این اختلاف عمیقتر خواهد شد.
در همین حال یورونیوز هم در گزارشی با اشاره به مخالفتها با موضوع وکالت دادن به رضا پهلوی نوشت: مخالفان میگویند، رضا پهلوی هیچ کارنامه سیاسی نداشته و در طول چهار دهه اخیر «حتی نتوانسته یک تشکل منسجم سیاسی تشکیل دهد.». علاوه بر آن برخی دیگر هم در صفحات مجازی با یادآوری اقداماتی که حکومت پهلوی در قبال مخالفان انجام داده، تاکید کردهاند که این سبک وکالت دادن نوعی حرکت به سمت عقب خواهد بود. کاربری نیز با اشاره به غیر قابل اعتماد بودن این خاندان نوشت: «من یک بار توزندگی ام به کسی که مثلا میشناختم و کلی خاطره با هم داشتیم وکالت دادم، تمام زندگی ام را بالاکشید، حالا یک عده راه افتادند که بیا به پسر دیکتاتور سابق که با پول یامفت ودزدی از این ملت بزرگ شده و زندگی کرده وکالت بده».
حسین طاهری مداح اهل بیت (ع) نیز از زاویه جالبی به این موضوع نگریسته و با در هم آمیختن این موضوع و ماجرای تروریستی اعلام کردن سپاه توسط پارلمان اروپا والبته طعنه به شاه برای پیشکش بحرین نوشت: «برای حفظ امنیت جان و مال و ناموس ایران با افتخار به سپاه پاسداران وکالت میدهیم که جانشان را فدای مردم کشورشان میکنند نهکسانی کهچوب حراج به خاک کشورشان زدند.»
تمرین «سان» مقابل آینه!
اما فارغ از کم و کیف وچگونگی اعطای وکالت به رضا پهلوی؛ شخصیت و کارنامه او بیش از هر چیزی در این ماجرا مورد توجه و البته فرح آور است. او در حالی به این کارزار پا گذاشته که تاکنون بارها به سوژه طنز فعالان سیاسی و کاربران شبکههای اجتماعی تبدیل شده و بهطورکلی توسط جریانهای برانداز نیز چندان جدی گرفته نمیشود. رؤیای احیای سلطنت در ایران آن قدر تمسخرآمیز بود که روحا... زم، مدیر رسانه خبری آمریکایی - صهیونیستی آمدنیوز که چندی قبل دستگیر و به دار مجازات آویخته شد، در بخشی از مستند «ایستگاه پایانی دروغ» به افشاگری علیه رضا پهلوی پرداخت و بیان کرد، رضا پهلوی که خود را رهبر بهاصطلاح اپوزیسیون ایران میداند، شبها در منزل شخصیاش با رویاهایش زندگی و مقابل آینه «سان دیدن» را تمرین میکند.
بی توجهی رضا پهلوی به مسائل اخلاقی وبی قید و بند بودنش داد احمدعلی مسعود انصاری (پسرخاله فرح دیبا) را نیز در آورده و به گفته خود انصاری همین موضوع کار را به جایی رسانده که باعث فاصله افتادن میان او و رضا پهلوی شده است. عطاء ا... مهاجرانی نیز در رشته توئیتی به شرح جزئیاتی از زندگانی رضا پهلوی پرداخته و در آن به بی کفایتی وی اشاره کرده است: «محمدرضاشاه هیچگاه درباره آینده ایران و ولیعهد در دوران خروج از ایران تا فوت سخنی نگفته است. وصیتنامه هم ندارد، چرا شاه به شازده اعتماد نداشت؟ در سالهای طولانی زندگی در خارج از ایران خانم فرح و شازده به عنوان فرزند ارشد نتوانستند خانواده پنجنفری را مدیریت کنند. به روایت فرح محمدرضا دوا خور شده بود و دورش را دوستان ناباب گرفته بودند. لیلا هم سرنوشت بهتری نداشت.
خانواده را نتوانستند اداره کنند، کشور و ملت را چه کنند؟!» علاوهبر این ها، بخش عمدهای از مخالفتهای جریان اپوزیسیون با این کارزار به دلیل سابقه خاندان پهلوی در به سرقت بردن اموال مردم ایران دانسته و این را نشانه غیر قابل اعتماد بودن رضا پهلوی بیان میکنند.
باید گفت او اگرچه میگوید من برای این وکالت چیزی طلب نمیکنم، اما غارت سرمایه ایرانیان، یکی از موضوعهایی است که رضا پهلوی پیشاز هرگونه فعالیت سیاسی، باید درباره آنها توضیحات قانعکنندهای به مردم ایران بدهد؛ خارج کردن مقدار قابلتوجهی از سرمایه و اموال ایرانیان در آستانه انقلاب اسلامی موضوعی است که حتی پای کارشناسان حقوقی را وسط کشیده و آنان براین باورند که موضوع مسئولیت حقوقی (مدنی) او درباره اموال نامشروعی که از طریق پدر و به نام «سهمالارث» به او و دیگر اعضای خانوادهاش رسیده، کاملا جدی و قابل بررسی است.
خلاصه آن که وکالت دادن به فردی که خاندانش سابقه دیکتاتوری مخوفی را در این کشور دارند. به راحتی بخشی از خاک این کشور یعنی بحرین را بخشیده و اتهامهای جدی درباره سرقت اموال کشور در زمان فرار متوجه آن هاست بیشتر شبیه نوعی بازگشت به عقب و ارتجاع است. ارتجاعی که تازه روی چهرهای سرمایه گذاری کرده است که بی کفایتی اش در اداره کوچکترین امور و دهها مسئله دیگراو را در حد یک شخصیت متزلزل و ضعیف پایین کشیده است.
منبع: روزنامه خراسان