سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

لحظه‌ای که خاک، سردار دل‌ها را در آغوش کشید

 از هنگامه‌ای بشنوید که قلب‌های عاشقان حاج قاسم برای آرام گرفتن پیکر مطهرش در گلزار شهدای کرمان تندتر از همیشه می‌تپید.

مردم دیار کریمان، او را از روستای قنات ملک می‌شناسند، همان کسی که خود را عشایرزاده می‌دانست و به آن افتخار می‌کرد.

او از همان روستا برای اعتلای انقلاب تلاش کرد و پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران برای آنکه ذره‌ای از خاک وطن به دست بیگانه نیفتند، به جبهه‌های نبرد رفت.

او خود را این گونه معرفی می‌کرد: "من پاسدار حاج قاسم سلیمانی، عضو کادر سپاه پاسداران هستم" و ۸ سال با نام لشکر ۴۱ ثارالله در جبهه‌های نبرد حق علیه باطل جنگید. پس از اتمام جنگ برای امنیت کشور در جنوب شرق تلاش کرد. سال‌ها در سپاه قدس در جای جای جهان برای عزتمندی همه انسان‌ها جهاد کرد. عاقبت او در ۱۳ دی ۹۸ به آرزوی دیرین خود؛ یعنی شهادت دست یافت و عاشقانش همچنان در غم این فراق می سوزند.

وصیت سردار سلیمانی برای محل دفن خویش در کرمان، آن هم در کنار شهید یوسف الهی، مردم دیار کرمان را برای آمدنش بیقرار کرد. آن‌ها از ۱۳ دی ماه برای آمدن حاج قاسم، لحظه شماری می‌کردند، تا اینکه در ۱۷ دی انتظار‌ها به سر رسید و کرمان فرزند خود را در آغوش گرفت.

تشییع میلیونی مردم از جای جای ایران اسلامی در کرمان، چشم جهانیان را به این نقطه از دنیا خیره کرد. آمار تشییع کنندگان از میدان آزادی کرمان به سمت خیابان‌های منتهی به گلزار شهدای کرمان به حدی بود که برگزار کنندگان مراسم تشییع تصمیم گرفتند، مراسم خاکسپاری را به زمانی دیگر موکول کنند و واین موضوع را به مردم اعلام کردند؛ اما قلب‌های مردم آرام و قرار نداشت، عده‌ای همچنان در گلزار شهدای کرمان ماندند و ماندند و ماندند تا یار خود را زیارت کنند؛ به راستی کی قرار بود، خاک دیار کریمان فرزند خود را در آغوش بگیرد؟!

بگذارید زمان این واقعه مهم را از زبان کسی بشنویم که از نوجوانی حاج قاسم را می شناخت. همان کسی که پس از تألیف کتاب «آن ۲۳ نفر» ش (درباره اسرای نوجوان جنگ)، سردار حاج قاسم سلیمان به او نامه نوشت و در آن نامه به او گفت: «به کرمانی بودنم افتخار می‌کنم»، حالا او کتابی دیگر نوشته است با عنوانی که خبر از واقعه مهمی می‌دهد.

با احمد یوسف زاده گفت‌وگو می‌کنم، کسی که فروردین ۶۱  به جبهه اعزام شده است. او به خاطره به یادماندنی این اعزام اشاره کرد و گفت: آن موقع ها، دانشکده فنی محل اعزام نیرو‌ها به جبهه بود، حاج قاسم ما کوچک تر‌ها را از صف بیرون می‌کشید و می‌گفت: "شما اگر اسیر شوید، عراقی‌ها شکنجه تان می‌کنند تا بگویید، ما را به زور به جبهه فرستاده اند"؛ اما ما به هر طریقی بود جبهه رفتیم و اتفاقاً اسیر شدیم و پیش بینی حاجی درست از آب در آمد. کلی کتک خوردیم و عراقی‌ها مجبورمان می کردند تا بگوییم ما را به زور فرستاده اند و ما نمی‌گفتیم که این سبب به وجود آمدن ماجرا‌هایی برای ما شد.

او افزود: سردار سلیمانی بعد از آزادی ما فهمید چه به روزمان آمده است. بعد‌ها که کتاب آن ۲۳ نفر را خواند، نامه مفصلی به من نوشت که در اینترنت وجود دارد.

یوسف زاده تصریح کرد: حاج قاسم پشت صحنه فیلم «۲۳ نفر» آمدند و روی کتاب نوشتند: «جان من فدای شما که جانتان را فدای اسلام کردید.» احمد یوسف زاده بار دیگر دست به قلم شد و این بار برای یکی از لحظه‌های تلخ تاریخ معاصر کتابی نوشت.

 او از لحظه تلخ شهادت سردار دل‌ها می گوید: یکی از بچه‌های ۲۳ نفر، صبح جمعه، عکس دست قطع شده را برای من فرستاد و روزگارم سیاه شد که آن لحظه‌ها را در آخر کتابی که نوشته ام، آورده ام. احمد یوسف زاده این بار کتابی با نام «شاید پیش از اذان صبح» با موضوع سردار سلیمانی نوشته است.

این نویسنده دفاع مقدس با اشاره به اینکه دلیل نامگذاری این کتاب در آخر کتاب آمده است، گفت: شب از سردار حسنی سعدی پرسیدم، مراسم تدفین چه موقعی است؟ و او سربسته گفت: «شاید پیش از اذان صبح»

 او افزود: من هم، پیش از اذان صبح به گلزار شهدا رفتم و شاهد آن مراسم غمبار بودم و لحظه خاکسپاری عزیز جهان را دیدم.

یوسف زاده تصریح کرد: کتاب «شاید پیش از اذان صبح» حاوی دلنوشته‌هایی است که قبل و بعد از شهادت سردار نوشتم و خداراشکر به چاپ ۱۳ رسیده است و مخاطبان به خاطر ارادت به سردار دل‌ها این کتاب را هم دوست دارند.

 او درباره تاثیر متون برای ما می گوید: تاثیر متون بستگی به صادقانه نوشتن آن‌ها دارد و کتابسازی بیجا برای سردار سلیمانی، ظلم به او است.

 این رزمنده دفاع مقدس بیان کرد: کسی حق ندارد حاج قاسم را مصادره کند. او از آنِ همه و قهرمان همه، فارغ از خط و جناح و طرز پوشش و سلیقه است.

 او بیان کرد: برای حفظ مکتب حاج قاسم باید مثل خودش مهربان بود. نه فقط مهربان با یک طیف خاص؛ بلکه باید مثل او با همه مهربان باشیم؛ و حاج قاسم فقط به حفظ ایران و اسلام فکر می‌کرد.

آری، سردار دل‌ها، حاج قاسم سلیمانی در روز ۱۸ دی ماه در گلزار شهدای کرمان آرام گرفت و چه زیبا به مردم کرمان توصیه کرد: «دوست دارم کرمان همیشه با ولایت بماند» و امروز کرمان میعادگاه عاشقانی از سراسر دنیا است.

گفت‌وگو از معصومه یحیی زاده مقنی

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
ناشناس
۰۹:۰۴ ۲۰ دی ۱۴۰۱
روحش شاد و قرین رحمت الهی