سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

وقتی طرح اسرائیل برای ترور صدام به افتضاح و تعطیلی ختم شد

در این‌افتضاحِ ارتش اسرائیل، ۵ سرباز کشته و همه کسانی که در منطقه هدف قرار داشتند، زخمی شدند. تازه چیزی که مایه شرمساری بود، اینکه مردی که نقش صدام را بازی می‌کرد، فقط زخمی شد!

کتاب «Rise and Kill First» به‌قلم رونین برگمن روزنامه‌نگار و نویسنده اسرائیلی سال ۲۰۱۸ منتشر شد و ترجمه فارسی‌اش با عنوان «تو زودتر بکش» چند سال پیش در ایران عرضه شد. یکی از ترجمه‌های این‌کتاب اثر وحید خضاب است که تا به‌حال در قالب یک‌مجموعه سه‌جلدی توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر شده و بناست یک‌جلد دیگر به این‌ترجمه افزوده شود.

رونین برگمن برای تهیه «تو زودتر بکش» با بسیاری از مأموران قدیمی سازمان‌های اطلاعاتی و جاسوسی اسرائیل و همچنین قاتلان و آدم‌کش‌های این‌سازمان‌ها گفتگو کرده و اسنادی را هم گردآوری کرده است. عنوان فرعی این‌کتاب، چنین است: «روایت نیرو‌های عملیاتی و اطلاعاتی اسرائیل از ۶۰ سال ترور‌های موساد از ترور مبارزین فلسطینی تا ترور عماد مغنیه و دانشمندان هسته‌ای و موشکی ایران» است

تا به‌حال چهارقسمت از پرونده بررسی و مرور این‌کتاب را منتشر کرده‌ایم که در پیوند‌های زیر قابل دسترسی و مطالعه هستند:

۱- «اسرائیل چگونه برنامه موشکی مصر را تعطیل کرد و افسر نازی چه‌طور جاسوس موساد شد؟»

۲- «وقتی موساد یک‌مترجم و خدمتکار را اشتباهی کشت / زنان جاسوسی که موجب مرگ خیلی‌ها شدند»

۳- «ترور فرمانده فلسطینی با خمیر دندان / سندی دیگر از شهادت متوسلیان»

۴- «استفاده از F۱۵، بویینگ، زیردریایی وتکاور زن‌پوش برای ترور ابوجهاد»

چهارمین‌قسمت از این‌سری‌مطالب درباره تلاش‌های ۲۳ ساله اسرائیل برای ترور خلیل‌الوزیر (ابوجهاد) فرمانده نظامی سازمان آزادی‌بخش فلسطین و نفر دوم این‌سازمان پس از یاسر عرفات بود و در قسمت پنجم، مطالب مربوط به ادامه مقابله اسرائیل با انتفاضه فلسطین، برنامه هسته‌ای صدام حسین و تلاش برای ترور صدام را مرور می‌کنیم.

وقتی طرح سرائیل برای ترور صدام به افتضاح و تعطیلی ختم شد

در ادامه مشروح پنجمین‌بخش از پرونده مرور کتاب «تو زودتر بکش» را می‌خوانیم؛

 تشکیل واحد گیلاس و به‌کارگیری نیرو‌های عرب‌نما برای کشتن فلسطینی‌ها

ایهود باراک در سال ۱۹۸۶ فرماندهی بخش مرکزی IDF را به عهده داشت و همراه مئیر داگان فرمانده عملیات ستاد مشترک ارتش، یک‌واحد بسیار سِری به نام «دوودِوان» (گیلاس) تشکیل دادند که با مبارزان در کرانه باختری مبارزه کند. این‌واحد بعد از شروع انتفاضه وارد فعالیت‌های عملیاتی شد. نیرو‌های این‌واحد، عرب‌نما‌ها (میستاراویم) بودند و مبارزان را در عمق اراضی فلسطین ترور می‌کردند. به گفته رونین برگمن رزمندگان واحد دوودوان می‌توانستند به خوبی بین جمعیت بُر بخورند. او می‌گوید بعد از گذشت ۳۰ سال IDF هنوز حاضر نیست آمار دقیقی از کشته‌شده‌های واحد گیلاس منتشر کند. آن‌ها نیرو‌های عملیاتی مبارز را با کم‌ترین رد پا می‌کشتند و در ترور‌های خیابانی هم پس از این‌که فرد روی زمین می‌افتاد، باز هم تعداد زیادی گلوله به او شلیک می‌کردند تا مطمئن شوند حتماً مرده است. به این‌کار رویه «چک‌کردن مرگ» گفته می‌شد و انجامش وقتی تأیید شد که یکی از سربازان خود این‌واحد گروهبان الیاهو عازیشا با یک‌فلسطینی تحت تعقیب اشتباه گرفته شد و توسط گلوله خودی به قتل رسید.

دستفروش‌ها، چوپان‌ها، رانندگان تاکسی، زنان رهگذر در خیابان (یعنی هر تیپی که انسان با او در یک شهر یا روستای عرب‌نشین در آن زمان مواجه می‌شد) می‌توانست ناگهان تفنگی را که پنهان کرده بود در بیاورد و ببینی که یکی از سربازان واحد گیلاس بوده است «واحد گیلاس و دیگر واحد‌های شبیه آن، در طول انتقاضه صد‌ها مأموریت انجام دادند. دستفروش‌ها، چوپان‌ها، رانندگان تاکسی، زنان رهگذر در خیابان (یعنی هر تیپی که انسان با او در یک شهر یا روستای عرب‌نشین در آن زمان مواجه می‌شد) می‌توانست ناگهان تفنگی را که پنهان کرده بود در بیاورد و ببینی که یکی از سربازان واحد گیلاس بوده است.» (صفحه ۸۴)

پس از این‌وقایع، ساف امنیت داخلی خود را به‌شدت سخت‌گیرانه‌تر کرد. اسرائیل توانسته بود افرادی مثل عدنان یاسین را که یک فعال میان‌رده مسئول پشتیبانی لجستیک در خدمات امنیتی ساف بود، با ظریف‌کاری به خدمت خود در آورد. او در شناسایی و حذف تعدادی از فرماندهان ساف خدمت تأثیرگذاری به اسرائیل کرد.

ترور یک رابط دیگر ساف و دستگاه‌های اطلاعاتی غرب

عاطف بسیسو دیگر فرمانده ساف بود. پس از حذف علی حسن سلامه، هانی الحسن جایگزین او، و بسیسو هم جانشین هانی الحسن شد. موساد به این‌نتیجه رسیده بود که بسیسو یکی از کانال‌های ارتباطی اصلی بین ساف و دستگاه‌های اطلاعاتی غربی (آلمان، فرانسه و آمریکا) به شمار می‌رود. او جلوی هتل اقامتش در پاریس با شلیک ۵ گلوله کشته شد و ترورش خشم CIA از موساد را برانگیخت. چون بار دیگر در ارتباطات سیا با ساف دخالت و آن را قطع کرده بود. فرانسوی‌ها هم که خشمشان از خشم سیا بیشتر بود، کنترل و محدودیت نیرو‌های عملیاتی موساد را در پاریس در دستور کار قرار دادند.

هک شاخه مالی فتح و اشتباه بزرگ عرفات

اواسط دهه ۱۹۹۰ موساد شبکه رایانه‌ای «الصامد الاقتصادی» (شاخه مالی فتح) را هک کرد و از یک حساب در آن به حساب دیگر در همان‌جا پول واریز کرد. در نتیجه اعضای سازمان فتح خیال کردند همکارانشان در حال اختلاس منابع مالی سازمان هستند و همین باعث ایجاد بی‌اعتمادی و به‌هم‌ریختگی شد. برگمن معتقد است ضربه بزرگ‌تر به ساف وقتی وارد آمد که عرفات اشتباه راهبردی‌اش در تجاوز صدام به کویت را مرتکب شد و همراه با معمر قذافی از دیکتاتور عراق حمایت کرد. این‌موضع‌گیری عرفات، کشور‌های عربی حاشیه خلیج‌فارس را به‌شدت خشمگین کرد و باعث شد کمک‌های مالی خود به ساف را قطع کنند. در همین‌زمان، انتفاضه مردم فلسطین کاملاً زنده بود و افکار عمومی اسرائیل را خسته و ضعیف کرده بود.

نصب دستگاه شنود در صندلی و چراغ مطالعه محمود عباس

انتفاضه طی ۴ سال که از تولدش می‌گذشت، برای اسرائیل به یک‌بحران بی‌پایان تبدیل شده بود. در همان‌دوره بود که جورج بوش پدر حاضر نشد دستور پرداخت کمک مالی به اسرائیل را برای جذب یک‌میلیون یهودی مهاجر که از شوروی فروپاشیده به اسرائیل سرازیر شده بودند، امضا کند. انتفاضه و بحران سنگین مالی، بالاخره باعث سرنگونی دولت اسحاق شامیر شد و اسحاق رابین در ۲۱ ژوئن ۱۹۹۲ (۳۱ خرداد ۱۳۷۱) نخست‌وزیر شد. او در این‌برهه به این‌جمع‌بندی رسیده بود که باید با فلسطینی‌ها مصالحه کرد. همان‌زمان عرفات هم به نیرو‌های خود اجازه داده بود یک‌کانال مخفی و محرمانه ارتباطی با گروهی از دانشگاهیان اسرائیلی برقرار کنند. اما در همان‌حال که سطوح عالی دولت اسرائیل در حال تلاش برای مذاکره صلح بودند، نهاد‌های اطلاعاتی این‌کشور جعلی همچنان و بدون اطلاع از این‌که چیزی تغییر کرده، به جنگ مخفیانه خود علیه فلسطینی‌ها ادامه می‌دادند.

دستاورد عجیب و غریب اسرائیلی‌ها در آن‌برهه، نصب دستگاه شنود در صندلی اداری چرمی و شیک محمود عباس (ابومازن) و چراغ رومیزی‌اش بود که توسط عدنان یاسین (همان مأمور به خدمت درآمده) انجام شد. برگمن می‌گوید از خلال شنود‌هایی که از این‌دو دستگاه انجام شدند، مشخص شد ابومازن به‌عنوان قطب فعالیت‌های ساف از عرفات تنفر شدیدی دارددستاورد عجیب و غریب اسرائیلی‌ها در آن‌برهه، نصب دستگاه شنود در صندلی اداری چرمی و شیک محمود عباس (ابومازن) و چراغ رومیزی‌اش بود که توسط عدنان یاسین (همان مأمور به خدمت درآمده) انجام شد. برگمن می‌گوید از خلال شنود‌هایی که از این‌دو دستگاه انجام شدند، مشخص شد ابومازن به‌عنوان قطب فعالیت‌های ساف از عرفات تنفر شدیدی دارد. از طریق همین «صندلی آوازه‌خوانِ» (اسمی که برای صندلی انتخاب شده بود) محمود عباس بود که شبتای شاویت رئیس موساد متوجه شد دولت اسرائیل بدون این‌که او را در جریان قرار دهد، مشغول مذاکرات سطح بالای صلح با ساف است.

لو رفتن عدنان یاسین

شنود از صندلی و چراغ مطالعه محمود عباس، عملیات «پشم طلایی» نام داشت و یک‌فرمانده فلسطینی به‌نام جبریل رجوب با کمک دستگاه اطلاعاتی تونس موفق شد آن را کشف و افشا کند. اغلب نیرو‌های عملیاتی موساد که در این‌عملیات مشارکت داشتند، معتقد بودند نیرو‌های خودشان یعنی اسرائیلی‌ها خیانت کرده و باعث لو رفتن مأموریت شده‌اند. به این‌ترتیب مهره طلایی موساد یعنی عدنان یاسین لو رفت و دستگیر و بازجویی شد. اما اعدام نشد بلکه به ۱۵ سال حبس محکوم شد. از طرف دیگر در ظاهر و فضایی که مردم جهان می‌دیدند، با پا درمیانی آمریکا، مذاکرات صلح به ثمر نشست و عرفات و اسرائیل یکدیگر را به رسمیت شناختند. این‌توافقات منجر به تولد حکومت خودگردان فلسطین شد که متعاقب آن قرار شد فلسطینی‌ها انتفاضه را متوقف و تروریسم را محکوم کنند. به این‌ترتیب یاسر عرفات و اغلب رهبران ساف و فتح تونس را ترک کردند و در مناطق تحت حاکمیت حکومت خودگردان فلسطینی مستقر شدند.

خرابکاری در سوله راکتور اوزریس

در شب ششم آپریل ۱۹۷۹ (۱۷ فروردین ۱۳۵۸) نیرو‌های موساد اقدام به بمبگذاری و انفجار سوله‌ای که کردند که راکتور اوزریس در آن قرار داشت. این‌راکتور قرار بود توسط فرانسه به عراق تحویل داده شود. با توضیحاتی که برگمن درباره این‌ماجرا در کتاب «تو زودتر بکش» داده، می‌توان زمان شروع فعالیت‌های جاسوسی اسرائیل در عراق را متوجه شد. او می‌گوید یکی از سناریو‌های کابوس‌وار برای IDF این بود که ارتشی بزرگ از عراق به اردنی‌ها بپیوندد و به این‌ترتیب جبهه تهدیدکننده ترسناکی برای اسرائیل درست شود.

وقتی طرح سرائیل برای ترور صدام به افتضاح و تعطیلی ختم شد

عدنان یاسین جاسوس فلسطینی رده‌بالای موساد که در قالب عملیات پشم طلایی، دستگاه شنود را در صندلی ابومازن کار گذاشت

عدم تأیید عملیات کشتن صدام با قرآن بمب‌گذاری‌شده

زمان شروع فعالیت‌های اسرائیل در عراق مربوط به دهه ۱۹۶۰ است؛ زمانی که کرد‌های عراق علیه حکومت مرکزی این‌کشور طغیان کردند. از آن‌زمان اسرائیل فعالیت‌های مخفیانه خود در عراق را شروع کرد و تسلیحات مختلفی را در اختیار کرد‌ها می‌گذاشت. نیرو‌های IDF هم رزمند‌های کرد را در زمینه جنگ چریکی آموزش می‌دادند.

کرد‌ها از اسرائیل درخواست کردند در کشتن صدام به آن‌ها کمک کند. در نتیجه طرح ارسال قرآن بمب‌گذاری‌شده برای صدام مطرح شد. اما گلدا مایر نخست‌وزیر وقت حاضر نشده بود برگه قرمز صدام را امضا کند. چون نگران بود کرد‌ها دخالت اسرائیل را در این‌ترور مخفی نگه ندارند. در نتیجه، این‌قرآن برای یکی از استاندار‌های عراق فرستاده شد و او و همه کارمندان دفترش کشته شدند. جالب است که گلدا مایر در همان‌زمان، حکم قتل جمال عبدالناصر را هم امضا نکرده بود، چون می‌ترسید این‌کار، به کشتن خودش توسط دشمن مشروعیت بدهد.

کرد‌ها از اسرائیل درخواست کردند در کشتن صدام به آن‌ها کمک کند. در نتیجه طرح ارسال قرآن بمب‌گذاری‌شده برای صدام مطرح شد. اما گلدا مایر نخست‌وزیر وقت حاضر نشده بود برگه قرمز صدام را امضا کند. چون نگران بود کرد‌ها دخالت اسرائیل را در این‌ترور مخفی نگه ندارنددر ادامه برای مقابله با تلاش‌هایی که صدام برای رسیدن به انرژی و سلاح هسته‌ای داشت، یک تیم مشترک از موساد، امان و وزارت خارجه که «دوران تازه» نام گرفته بود، تشکیل شد تا یک تلاش ویژه و شدید برای تمرکز دقیق روی قصد عراق برای به دست‌آوردن سلاح هسته‌ای انجام دهد. اسرائیلی‌ها با استفاده از منابع اطلاعاتی مختلف توانستند کاری کنند که موساد به کتاب پروژه دست پیدا کند؛ یک‌سند مفصل که همه قرارداد‌های امضاشده با عراق را در این‌باره با جزئیات شامل می‌شد. در دفاتر برنامه هسته‌ای عراق در پاریس هم دستگاه شنود کار گذاشته شد.

در نوامبر ۱۹۷۸ (آبان ۱۳۵۷) پس از احساس ناامیدی ناشی از نتیجه‌بخش‌بودن فعالیت‌های جاسوسی اسرائیل، کابینه امنیتی اسرائیل به نخست‌وزیر اختیار داد اقدامات ضروری را برای توقف برنامه هسته‌ای عراق انجام دهد. انفجار در سوله دریایی خط ساحلی ریویِرای فرانسه که به آن اشاره شد، پس از مدت کوتاهی از تصویب این‌مصوبه رخ داد.

آغاز کشتار دانشمندان هسته‌ای عراقی و غیرعراقی.

اما عراق باز هم می‌توانست طی چندسال به سلاح هسته‌ای دست پیدا کند. پس مقامات خشمگین موساد به این‌نتیجه رسیدند که باید از اقدامات شدیدتری استفاده کنند و کشتن دانشمندان هسته‌ای عراقی و غیرعراقی را آغاز کردند. همان‌طور که جمال عبدالناصر، دانشمندان آلمانی را برای برنامه موشکی مصر استخدام کرده بود، صدام هم از دانشمند مختلف استفاده می‌کرد. یکی از آن‌ها یحیی المَشَد دانشمند مصری بود. شامگاه ۱۳ ژوئن ۱۹۸۰ کارلوس فرماند بایونت و یک نیروی عملیاتی دیگر به هتلی که المشد در پاریس اقامت داشت رفته و با استفاده از زیرسیگاری بلند راهرو‌های هتل، ۳ ضربه محکم به سرش زدند که کشته شد. نیرو‌های حراست هتل جسد المشد را ۱۵ ساعت بعد پیدا کردند و فرانسوی‌ها و عراقی‌ها خیلی زود متوجه شدند این‌قتل کار موساد است.

سه‌هفته پس از کشته‌شدن المشد، یک‌مهندس عراقی به‌نام سلمان رشید که برای یک‌دوره آموزشی دو ماهه در زمینه غنی‌سازی اورانیوم به ژنو اعزام شده بود، توسط موساد مسموم و با درد فراوان درگذشت. «موساد او را مسموم کرده بود. البته کسی نمی‌تواند با قطعیت بگوید چطور و با چه سمی.» (صفحه ۱۴۱) دو هفته بعد هم یک مهندس ارشد عراقی دیگر به‌نام عبدالرحمن رسول که یک‌مهندس غیرنظامی بود، در یک‌مهمانی مسموم و ۵ روز بعد در بیمارستانی در پاریس کشته شد.

ارسال نامه‌های تهدیدآمیز برای دانشمندان فرانسوی

پس از این‌مرگ‌های مشکوک، بسیاری از فرانسوی‌هایی که در پروژه هسته‌ای عراق مشارکت داشتند، نامه‌ای تهدیدآمیز دریافت کردند که به آن‌ها می‌گفت اگر بلافاصله عراق و برنامه هسته‌ای‌اش را ترک نکنند، خطری جدی تهدیدشان می‌کند. به این‌ترتیب چندنفر از پیمانکاران فرانسوی استعفا داده و سرعت برنامه هسته‌ای عراق کمی کُند شد. اما این‌افراد به‌سرعت جایگزین شدند و فرانسه هم ۱۲ کیلوگرم اورانیوم غنی‌شده برای عراق فرستادبا توجه به این‌که این‌ترور‌ها در خاک فرانسه انجام شده بودند، اسرائیل محرمانگی شدیدی را درباره آن‌ها لحاظ کرد و رعایت اصول محرمانه را ادامه داد. پس از این‌مرگ‌های مشکوک، بسیاری از فرانسوی‌هایی که در پروژه هسته‌ای عراق مشارکت داشتند، نامه‌ای تهدیدآمیز دریافت کردند که به آن‌ها می‌گفت اگر بلافاصله عراق و برنامه هسته‌ای‌اش را ترک نکنند، خطری جدی تهدیدشان می‌کند. به این‌ترتیب چندنفر از پیمانکاران فرانسوی استعفا داده و سرعت برنامه هسته‌ای عراق کمی کُند شد. اما این‌افراد به‌سرعت جایگزین شدند و فرانسه هم ۱۲ کیلوگرم اورانیوم غنی‌شده برای عراق فرستاد. مدت کوتاهی بعد هم ارائه سفارش محموله دوم را اجرا کرد. با این‌سرسختی بود که ییتزحاک حوفی رئیس موساد که قتل‌های هدفمند و عملیات‌های خرابکارانه را ناکارآمد دیده بود، در اکتبر ۱۹۸۰ (مهر ۱۳۵۹) به مناخیم بگین گفت تسلیم شده و تنها راه باقی‌مانده بمباران تأسیسات هسته‌ای عراق است.

به این‌ترتیب بود که بمباران تأسیسات اوسیراک توسط اسرائیل در دستور کار قرار گرفت و انجام شد. در این‌بمباران ۱۰ سرباز عراقی و یک‌تکنیسین فرانسوی کشته شدند. اسرائیلی‌ها ازجمله رونین برگمن خیلی مایل‌اند این‌بمباران را میخ آخر تابوت فعالیت‌های این‌نیروگاه معرفی کنند، اما ناکارآمدی واقعی این‌تاسیسات چندی پیش توسط فانتوم‌های نیروی هوایی ایران رقم خورده بود و اسرائیلی‌ها در واقع ویرانه اوسیراک را بمباران کردند.

کشتن دانشمند کانادایی و ارسال عکس جنازه‌اش برای همکاران

پس از بمباران تأسیسات اوسیراک توسط اسرائیل، پروژه ۴۰۰ میلیون‌دلاری هسته‌ای صدام تبدیل به پروژه ۱۰ میلیارد دلاری شد. ضمن این‌که تعداد دانشمندان حاضر در آن از ۴۰۰ نفر به ۷ هزار تن رسید. با دستورات صدام در کوتاه‌ترین زمان ممکن، شرکت‌های غربی تجهیزات و مواد خام پروژه را تأمین کردند و اسرائیل فقط توانست رد بخش کوچکی از این‌تلاش‌ها را کشف کند که یکی از آن‌ها «طرح کرکس» بود؛ تلاشی مشترک بین عراق، مصر و آرژانتین برای ساخت موشک‌های مختلف. به این‌ترتیب موساد شروع به آتش‌زدن دفاتر شرکت‌های اروپایی حاضر در این‌طرح و هراس‌افکنی بین آن‌ها کرد؛ همان‌طور که دانشمندان موشکی آلمان در پروژه مصر ارعاب شده بودند. در نتیجه دانشمندان از این‌پروژه جدا شدند و آرژانتین و مصر هم مشارکت مالی خود را کاهش دادند.

در مواجهه با این‌مشکل، صدام سراغ یک دانشمند موشکی کانادایی به‌نام جرالد بول رفت. در نتیجه فعالیت‌های مشترک با این‌مرد کانادایی، در سال ۱۹۸۹ عراق سوپر توپ خود را در رشته‌کو‌های جبل حمرین مستقر کرد و ۳ شلیک آزمایشی هم انجام داد. پس از این‌ماجرا، بول که تماس‌ها و نامه‌های موساد را جدی نگرفته بود، مورد هدف قرار گرفت. روز ۲ مارس ۱۹۹۰ (۱۱ اسفند ۱۳۶۸) یکی از تیم‌های آدم‌کشی بایونت سروقت بول در خانه‌اش در بروکسل رفت و او را به گلوله بست. دو گلوله از پشت به سر و سه‌گلوله هم به کمر بول شلیک شد. «بول حتی پیش از آنکه به زمین بیفتد مرده بود. شخص قاتل، دوربینی بیرون آورد و چند عکس از سر متلاشی‌شده آقای دانشمند گرفت.» (صفحه ۱۵۳) این‌عکس‌ها همان‌روز برای کارکنان شرکت تحقیقات فضایی (شرکت بول) ارسال شدند. نتیجه آن شد که فردای آن‌روز، کسی از کارمندان به دفتر نیامد و پس از مدتی کوتاهی، کار این‌شرکت به‌طور کامل به تعطیلی کشیده شد.

وقتی طرح سرائیل برای ترور صدام به افتضاح و تعطیلی ختم شد

جرالد بول دانشمند کانادایی (سمت چپ؛ بارانی‌به‌دست) که توسط تیم آدم‌کشی بایونت در بروکسل ترور شد

تلاش ایهود باراک برای ترور صدام

تجاوز صدام به کویت، ناچارش کرد انجام بازرسی‌های بین‌المللی را بپذیرد و تازه آن‌زمان بود که مشخص شد صدام فعالیت‌هایی داشته که کاملاً از چشم موساد مخفی مانده‌اند. او فقط چندسال تا دستیابی به سلاح هسته‌ای فاصله داشت. در ادامه باراک رئیس وقت ستاد مشترک IDF، دستور تشکیل تیمی را برای بررسی امکان یورش به صدام صادر و تلاش کرد هم شامیر نخست‌وزیر و هم رابین را که مدتی بعد جانشین‌اش شد، قانع کند برای اولین‌بار در تاریخ اسرائیل از ترور علیه رهبر یک‌کشور مستقل استفاده کنند.

در این‌افتضاحِ ارتش اسرائیل، ۵ سرباز کشته و همه کسانی که در منطقه هدف قرار داشتند، زخمی شدند. تازه چیزی که مایه شرمساری بود، اینکه مردی که نقش صدام را بازی می‌کرد، فقط زخمی شدهر دو فرد مورد اشاره به باراک اجازه پیش‌برد طراحی برای این‌ترور را دادند. به این‌ترتیب بنا شد صدام در همان‌جایی که بیرون بغدادِ به‌شدت محافظت‌شده قرار داشت و همه می‌توانستند یقین داشته باشند خودش آن‌جاست و نه یکی از بدل‌هایش، ترور شود؛ یعنی مقبره خانوادگی‌اش در تکریت؛ آن‌هم در مراسم تدفین کسی که خیلی به او نزدیک است؛ خیرالله طلفاح. اما چون مدت بیماری و نمردن طلفاح بیمار طول کشید، بنا شد موساد برزان التکریتی برادر مادری صدام را که سفیر عراق در سازمان ملل بود حذف کند. اگر این‌طرح با موفقیت انجام می‌شد، باراک وارد سیاست و تبدیل به نامزدی با اقبال بالا برای نخست‌وزیری اسرائیل می‌شد.

به این‌ترتیب، تمرین‌های ترور صدام یکی در میان با مانکن و انسان‌های واقعی انجام می‌شدند. اما در یکی از تمرین‌ها که با انسان‌ها انجام می‌شد، فرمانده مسئول آتش به‌اشتباه فکر کرد تمرین با مانکن انجام می‌شود و دستور شلیک موشک‌های مرگبار را صادر کرد. اما پس از شلیک موشک‌ها و وقتی که به‌قول معروف، دیگر دیر شده بود، متوجه جنبیدن مانکن‌ها که در واقع اسرائیلی‌ها و همکارانش بودند، شد. موشک‌های یک و دو بین نیرو‌های تمرین‌کننده فرود آمده و موجی از خاک و خون را بین اسرائیلی‌ها به پا کردند.

در این‌افتضاحِ ارتش اسرائیل، «۵ سرباز کشته و همه کسانی که در منطقه هدف قرار داشتند، زخمی شدند. تازه چیزی که مایه شرمساری بود، اینکه مردی که نقش صدام را بازی می‌کرد، فقط زخمی شد!» (صفحه ۱۶۱)

این‌حادثه نقطه پایانی بر طرح ترور صدام بود. مدتی بعد هم مشخص شد خلاف پیش‌بینی باراک، صدام در واقع پس از عملیات طوفان صحرا و خروجش از کویت، تلاش برای دستیابی به سلاح‌های هسته‌ای را ادامه نداده است.

منبع: مهر

برچسب ها: اسرائیل ، رژیم بعثی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.