سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

همه چیز درباره علم در تمدن‌های کهن چین و هند؛

از قطب نمای چینی تا ریاضیات هندی + تصاویر

وقتی یک کودک دبستانی در حال نوشتن جدول ضرب است و نخستین گام‌هایش را در دنیای دانش برمی‌دارد، در واقع مشغول استفاده از هدایایی هندی و چینی است.

 حدود پنج هزار سال قبل، مردم در شهرهای بزرگ و کوچک در اطراف و جلگه‌های رودخانه‌های سند و رود زرد زندگی می‌کردند. هند و چین در آن روزگار سرزمین‌هایی بسیار پهناور و حتی بزرگ‌تر از قلمرو امروزی‌شان بودند.

تمدن‌های باستانی هند و چین در دو طرف رشته‌کوه‌های هیمالیا شکوفا شده بودند و بخشی از شبکۀ عظیم دادوستدی بودند که روی زمین و دریا فعالیت داشت. این شبکه در امتداد مسیرهای ادویه درست شده بود و مردم هند و چین نوشتن را فرا گرفته بودند.


بیشتربخوانید


در واقع علم و تجارت به هم کمک می‌کردند: علم به تجارت سود می‌رساند و ثروت حاصل از تجارت، تداوم کار علمی را ممکن می‌ساخت. تا سال 1500 میلادی، سطح علمی تمدن‌های چین و هند پایین‌تر از سطح علمی تمدن غربی نبود.

ما مردمان امروزی، از هند اعداد و عشق به ریاضیات را گرفته‌ایم و از چین کاغذ و باروت و قطب‌نما را.

امروزه چین یکی از قدرت‌های اقتصادی و علمی بزرگ دنیاست. بسی تولیدات صنعتی و تکنولوژیک در چین ساخته می‌شود و در سرتاسر دنیا به فروش می‌رسند. قدرت فعلی چین محصول تحولات عمیق در این کشور است، اما از نظر مردم غرب، چین معمولا کشوری مرموز بوده، عاری از تغییر و تحول.

اگرچه این تصور امروزه تقریبا اصلاح شده و پویایی جامعۀ چین بیش از پیش به چشم دیگران می‌آید، اما یک چیز چین حتی در گذر قرن‌ها نیز تغییری نکرده است: نوشتن.

نوشته‌های چینی از اندیشه‌نگاشت‌ها تشکیل شده‌اند؛ یعنی تصویرهای کوچکی که نمایشی از اجسام هستند و برای کسانی مثل ما، که از الفبا استفاده می‌کنیم، عجیب به نظر می‌رسند.

اما اگر بدانید که این تصویرهای کوچک را چگونه تفسیر کنید، آن وقت می‌توانید متون قدیمی چینی را به راحتی نوشته‌های امروزی بخوانید. در واقع ما باید ممنون چینی‌هایی باشیم که کاغذ را ابداع کردند. قدمت کهن‌ترین نمونۀ کاغذهایی که از آن اطلاع داریم، به حدود سال 150 میلادی می‌رسد.

حکمرانی بر کشور چین کار آسانی نبود، اما علم می‌توانست به کار حکمرانی کمک کند. دیوار چین، که شاید عظیم‌ترین پروژۀ مهندسی در تمام روزگاران باشد، در قرن پنجم پیش از میلاد شروع شد. دیوار چین برای آن ساخته شد که "وحشی‌های شمالی" نتوانند وارد چین شوند.

دیوار چین در سال ۱۹۰۷ میلادی

ساختن این دیوار چند قرن طول کشید و دائما در حال گسترش و تعمیر بود و اکنون 21 هزار و 196 کیلومتر طول دارد. خیلی از مردم فکر می‌کنند این دیوار از فضا دیده می‌شود ولی این حرف درست نیست. خود فضانوردان چینی هم نتوانسته‌اند این دیوار را از فضا ببینند.

آب‌راه بزرگ چین یکی دیگر از شاهکارهای برجستۀ مهندسی است که ساختن آن در قرن پنجم میلادی شروع شد. این آب‌راه 1800 کیلومتر است و در طول مسیر آن از بعضی آب‌راه‌های طبیعی استفاده شده است. این آب‌راه شهر پکن را که در شمال چین قرار دارد به آب‌راه هانژوا در ساحل جنوبی و از آن‌جا به آب‌‌های آزاد وصل می‌کند.

آب‌راه بزرگ چین

این دو شاهکار مهندسی، دیوار و آب‌راهِ چین، مهارت چینی‌ها در زمینۀ مساحی و مهندسی را به خوبی نشان می‌دهد. البته مقدار زیادی کار توانفرسای انسانی هم برای ساخت این دو شاهکار لازم بود. آن زمان چینی‌ها فرغون را ابداع کرده بودند، اما باز زحمت کارگران بود که باید حفر می‌کردند، هل می‌دادند و می‌ساختند.

چینی‌ها عالم را نوعی موجود زنده می‌دانستند که نیروهایی در آن همه چیز را به یکدیگر مربوط می‌کردند. نیرو یا انرژی "چی" نامیده می‌شد.

دو نیروی اصلی دیگر عبارت بودند از "یین" و "یانگ". یین (یا نیروی مکمل مادینه) به تاریکی، ابرها و رطوبت مربوط می‌شد. یانگ (یا نیروی مکمل نرینه) با تابش خورشید، گرما و حرارت ارتباط داشت.

طبق فلسفۀ چینی‌ها، چیزها هیچ وقت تماماً یین یا تماما یانگ نیستند. این دو نیرو همیشه به درجات مختلف با هم در ترکیب هستند. مطابق این فلسفه، هر یک از ما مقداری یین و مقداری یانگ داریم و ترکیب دقیق آن‌ها بر این‌که ما که هستیم و چگونه رفتار می‌کنیم تاثیر می‌گذارد.

 

یین و یانگ

چینی‌ها باور داشتند که عالم از پنج عنصر ساخته شده است: آب، فلز، چوب، آتش و خاک. این عناصر صرفا آب یا آتش معمولی که در اطراف خودمان می‌بینیم نبودند بلکه سرچشمه‌های لازم و ملزوم یکدیگر برای ساختن دنیا و سماوات بودند.

البته هر یک از آن‌ها خصوصیات متفاوتی داشتند ولی قدرت‌هایشان به هم متصل بود. مثلا چوب می‌توانست بر خاک غلبه کند و آهن می‌توانست بر چوب غالب شود. با بیل چوبی می‌شد زمین را کَند، با فلز می‌شد چوب را تراشید. آتش می‌توانست فلز را ذوب کند. آب می‌توانست آتش را خاموش کند. و زمین می‌توانست جلوی آب را سد کند.

هیچ یک از نیروها قدرت مطلق نداشت. هر کدام بر نیرویی فائق می‌آمدند و از نیرویی شکست می‌خوردند. مثل بازیِ "سنگ، کاغذ، قیچی"، که قیچی کاغذ را می‌بُرد، سنگ قیچی را خرد می‌کند و کاغذ هم سنگ را اوت می‌کند! جالب است که بازی "سنگ، کاغذ، قیچی" در چین هم ابداع شده.

به هر حال این عناصر پنج‌گانه، آمیخته با نیروهای یین و یانگ، پدیدآورندۀ ریتم چرخه‌های زمان و طبیعت، فصل‌ها، چرخه‌های تولد و مرگ، حرکات خورشید، ستارگان و سیارات قلمداد می‌شدند.

از آنجا که همه چیز از این عناصر و نیروها تشکیل شده بود، همه چیز زنده و متصل به هم محسوب می‌شد، به این ترتیب، مفهوم "اتم" در حکم واحد پایه‌ای ماده هیچ وقت در چین تحول پیدا نکرد.

از طرف دیگر فیلسوفان طبیعیِ چین هم هرگز فکر نکردند که برای "علمی" بودن ناگزیرند چیزها را با عدد بیان کنند. بنابراین "حساب" کاملا کاربردی بود و به کار جمع و تفریق کردن موقع خرید و فروش، وزن کردن اجسام و اموری از این قبیل می‌آمد.

چینی‌ها از اعداد برای حساب کردن طول روزها و سال‌ها نیز استفاده می‌کردند. آن‌ها از حوالی سال 1400 پیش از میلاد می‌دانستند که سال 365 و یک‌چهارم روز است و مثل بسیاری از تمدن‌های اولیه، از کرۀ ماه برای حساب‌کردن ماه‌های آتی سال استفاده می‌کردند.

چینی‌ها مثل سایر مردم روزگار باستان، سال را مدت زمانی در نظر می‌گرفتند که طول می‌کشد خورشید به نقطۀ شروعش در آسمان بازگردد. چرخۀ حرکت سیاره‌هایی مانند مشتری و ستارگان با تفکر کاملا جور درمی‌آمد که همۀ چیزها در هستی به صورت چرخه‌ای هستند.

"طرح بزرگ عالی نهایی" (The "Supreme Ultimate Grand Design") محاسباتی عظیم بود برای بدست آوردنِ مدت زمانی که طول می‌کشد عالم یک دور کامل بزند که ۲۳ میلیون و ۶۳۹ هزار و ۴۰ سال شده بود. معنای این طرح این بود که عالم عمر زیادی دارد. اگرچه اکنون می‌دانیم جهان بسیار پیرتر از این حرف‌هاست. یعنی عمرش ۱۳ میلیارد و ۸۰۰ میلیون سال است.

رصدخانۀ باستانی چین

چینی‌ها به چگونگی ساخت عالم نیز می‌اندیشیدند. بعضی نقشه‌های قدیمی چینی از ستاره‌ها، نشان می‌دهند که آن‌ها می‌دانستند چگونه چیزهای روی فضای منحنی را روی نقشۀ دوبعدی پیاده کنند.

سون لی، یک دانشمند چینی در حوالی سال ۲۰۰ میلادی، باور داشت که خورشید و ماه و ستارگان در فضای تهی شناورند و باد‌ها آن‌ها را به پیش می‌رانند. این باور با تفکر یونان باستان، مبنی بر اینکه اجسام سماوی روی سپهر‌های صلبی ثابت هستند، بسیار متفاوت بود و از طرف دیگر به درکِ امروزی ما از فضا بسیار نزدیک است.

رصدکنندگان آسمان در چین رویدادهای غیرعادی را به دقت ثبت می‌کردند و چون قدمت اسناد آن‌ها به گذشته‌های خیلی دور می‌رسد هنوز هم برای منجمان معاصر کاربرد دارند.

از آنجا که چینی‌ها باور داشتند زمین سن زیادی دارد، مشکلی نداشتند که فسیل‌ها را بازمانده‌های سخت‌شدۀ گیاهان و جانورانی بدانند که قرن‌ها قبل زنده بودند. سنگ‌ها طبق ویژگی‌هایی مثل سختی و رنگ تقسیم‌بندی می‌شدند. در بین آن‌ها یشم بسیار قیمتی بود و هنرمندان از قطعات یشم مجسمه‌های زیبایی درمی‌آوردند.

زمین‌لرزه در چین شایع بود، ولی هیچ کس توضیحی دربارۀ این واقعه نداشت که چرا روی می‌دهد. با این حال در قرن دوم میلادی، مرد بسیار فرهیخته‌ای به نام ژانگ هِنگ، از وزنۀ آویخته‌ای که موقع تکان‌خوردن زمین نوسان می‌کرد، برای ثبت لرزه‌های زمین استفاده کرد.

این اولین نسخۀ ابتدایی از چیزی است که امروزه لرزه‌نگار نام دارد. همان ماشینی که خطی راست رسم می‌کند تا اینکه در زمان لرزیدن زمین شروع می‌کند به بالا و پایین رفتن و جنبیدن.

مغناطیس در چین کاربرد علمی داشت. چینی‌ها بلد بودند آهن را مغناطیسی کنند. به این ترتیب که ابتدا آهن را تا دمای بالا حرارت می‌دادند و سپس آن را در راستای شمال-جنوب قرار می‌دادند و می‌گذاشتند سرد شود. در چین بسیار پیشتر از آن که در غرب اصلا بدانند که قطب‌نما چیست، از آن برای جهت‌یابی و پیشگویی استفاده می‌کردند.

قطب‌نماها معمولا خیس بودند. یعنی سوزنی مغناطیسی را در کاسۀ آبی شناور می‌کردند تا قطب‌نما درست شود. ما امروزه می‌گوییم سوزن قطب‌نما جهت شمال را نشان می‌دهد، اما چینی‌ها جنوب را جهت اصلی در نظر می‌گرفتند. البته قطب‌نماهای امروزی نیز جهت جنوب را نشان می‌دهند.

قطب‌نمای قدیمی چینی

چینی‌ها شیمی‌دانان ماهری نیز بودند. بسیاری از بهترین شیمی‌دان‌های چینی تائوئیست بودند. یعنی اعضای گروهی مذهبی بودند که از لائو تسه، که بین قرون ششم و چهارم پیش از میلاد زندگی می‌کرد، پیروی می‌کردند. تائو یعنی "راه" یا "مسیر".

لائو تسه

سایر شیمی‌دانان چینی پیرو کنفسیوس بودند و یا از بودا تبعیت می‌کردند. فلسفۀ این رهبران دینی بر رفتار و نگرش‌های پیروانشان تاثیر می‌گذاشت و آن‌ها را به سمت مطالعۀ عالم سوق می‌داد.

دانش چینی‌ها برای زمان خودشان بسیار پیچیده و پیشرفته بود. برای نمونه، آن‌ها می‌توانستند الکل و سایر مواد را تقطیر کنند و می‌توانستند مس را از محلول استخراج کنند. آن‌ها با ترکیب زغال‌چوب، گوگرد و نیترات پتاسیم، باروت را ساختند. این اولین مادۀ منفجره و سکوی پرش به سوی ابداع اسلحه و سایر سلاح‌های آتشین بود.

برخی گفته‌اند که باروت نشان‌دهندۀ یین و یانگ در دنیای شیمی است؛ چراکه باروت از قرن دهم میلادی هم در نمایش‌های باشکوه آتش‌بازی در دربار به کار می‌رفت، هم در توپ‌ها و تفنگ‌های جبهه‌های جنگ در شرق.

کسی نمی‌داند که دستور ساخت باروت چگونه به اروپا رسید، اما در سال ۱۲۸۰ میلادی، صاحب‌قلمی در اروپا نوشت: باروت باعث شده است که جنگ‌ها رفته‌رفته مرگبارتر شوند.

چینی‌ها کیمیاگر نیز داشتند. یعنی کسانی که در جستوجوی "اکسیر حیات" بودند. اکسیر حیات ماده‌ای بود که بنا بود طول عمر انسان را زیاد کند یا حتی او را جاودانه سازد. چینی‌ها نتوانستند این ماده را بیابند. حتی چند امپراتورشان را با درمان‌های سمیِ آزمایشی‌شان به کشتن دادند. با این برای کشف این مادۀ جادویی، داروهایی پیدا کردند که به کار درمان‌های معمولی می‌آمدند.

پزشکان چینی، مانند پزشکان اروپایی، از عصارۀ گیاهان برای درمان بیماری‌ها استفاده می‌کردند. از گیاه درمنه برای مداوای تب استفاده می‌کردند. عصارۀ آن را می‌گرفتند و عصاره را در نقاط خاصی روی پوست می‌سوزاندند تا به جریان‌ِ "شیره‌های حیاتی" کمک کند.

با آزمایش این دارو در آزمایشگاه‌های مدرن امروزی، معلوم شده است که عصارۀ درمنه برای مقابله با مالاریا، که امروزه یکی از عوامل مرگبار اصلی در کشورهای حاره‌ای به شمار می‌رود، موثر است.

مورخان آورده‌اند که نوشتن کتاب‌های طبی از اوایل قرن دوم پیش از میلاد در چین شروع شد و طب باستانی چینی تا به امروز هم در سرتاسر دنیا به حیات خود ادامه داده است.

طب سوزنی، که مستلزم فرو کردن سوزن در نقاط خاصی از پوست است، به طور گسترده‌ای برای درمان بیماری، مقابله با اضطراب و تسکین درد به کار گرفته می‌شد.

طب سوزنی بر این پایه استوار بود که بدن مجموعه‌ای مجرا دارد که انرژیِ "چی" از طریق آن‌ها جریان می‌یابد؛ بنابراین متخصص طب سوزنی از سوزن‌ها برای تحریک یا بازکردن این مجراها استفاده می‌کرد.

گاهی اوقات برای جلوگیری از درد، علاوه بر فرو کردن  سوزن در بدن بیمار، جراحی هم انجام می‌دادند. دانشمندان چینیِ امروزی درست مثل همکارانشان در غرب کار می‌کنند، اما طب سنتی چین هنوز هم پیروان زیادی در سرتاسر دنیا دارد.

طب سنتی هند، که آیورودا نامیده می‌شود، نیز چنین است و بر اساس کارهایی است که از 200 سال پیش از میلاد تا 600 سال پس از میلاد، با همین نام به زبان باستانیِ سانسکریت نوشته شده‌اند.

آیورودا یاد می‌دهد که شاره‌هایی با نام دوشا در بدن وجود دارد که یکی از آن‌ها خشک و سرد و سبک است، دیگری گرم و ترش و تند، سومی هم سرد و سنگین و شیرین. و این دوشاها برای کارکرد مناسب بدن لازم‌اند. اگر یکی یا چند تا از آن‌ها کم یا زیاد شوند، یا به جای اشتباهی بروند، بیماری ایجاد می‌شود. شاره به موادی گفته می‌شود که جریان پیدا می‌کنند.

طبیب هندی برای آن‌که علت بیماری را دریابد، پوست بیمار را بررسی می‌کرد و نبض او را اندازه می‌گرفت. دارو، ماساژ و رژیم‌های غذایی خاص می‌توانستند توازن شاره‌ها را برقرار سازند. طبیبان هندی از شیرۀ خشخاش برای تسکین و رفع درد بیمارانشان استفاده می‌کردند.

سوشروتا یکی دیگر از آثار طبی در هند باستان بود که روی جراحی تاکید داشت. بعضی از عمل‌های جراحی‌ای که در آن توصیف شده‌اند، برای آن دورۀ باستان به طرز قابل توجهی ظریف و حساس بودند. مثلا وقتی بیمار گرفتار آب‌مروارید می‌شد، جراح سوزنی را به آرامی به کرۀ چشم او فرو می‌کرد و آب مروارید را به کناری می‌کشید.

همچنین در متون تاریخی علم پزشکی آمده است که جراحان هندی از پوست ورامده یا آویختۀ خود بیمار برای ترمیم بینی‌های آسیب‌دیده استفاده می‌کردند. این جراحی‌ها احتمالا اولین نمونه‌های چیزی است که امروزه جراحی پلاستیک نامیده می‌شود.

طبیبان هندو از طب آیورودایی استفاده می‌کردند. وقتی در حدود سال ۱۵۹۰ مسلمانان نیز در هند ساکن شدند، تفکرات پزشکی خودشان را که بر اساس طب یونان باستان و تفسیر‌های طبیبان اسلامی از آن طب بود، با خود به همراه آوردند.

این طب، که یونانی نامیده می‌شد، دوشادوش طب آیورودایی توسعه پیدا کرد. این دو نظام طبی تا امروز در کنار پزشکیِ غربی ادامه پیدا کرده‌اند در هند.

هند سنت‌های علمی خودش را داشت. در هند رصدکنندگان آسمان با کمک‌گرفتن از کارهای بطلمیوس، منجم یونانی، و بعضی از کارهای علمی از چین، که مبلغان مذهبی بوداییِ هندی از آن‌جا آورده بودند، معنای کائنات، ستارگان، خورشید و ماه را درک می‌کردند.

در شهر اوجائین، رصدخانه‌ای بود که یکی از قدیمی‌ترین دانشمندان هندی به نام واراهامیهیرا (۵۸۷-۵۰۵ میلادی) در آن‌جا کار می‌کرد. او کار‌های نجومی قدیمی را گرد آورد مشاهدات و رصد‌های خود را به آن‌ها افزود. مدت‌ها بعد، در قرن شانزدهم میلادی، رصدخانه‌هایی در دهلی و جیپور ساخته شدند.

تقویم هندی بسیار دقیق بود و هندی‌ها، درست مثل چینی‌ها، باور داشتند که زمین بسیار کهنسال است. یکی از چرخه‌های نجومی آن‌ها ۴ میلیون و ۳۲۰ هزار سال طول می‌کشید.

هندی‌ها نیز به دنبال اکسیری بودند تا عمر طولانی را میسر سازند. آن‌ها همچنین در جست‌وجوی راهی برای خلق طلا از فلزات معمولی بودند. اما ریاضیات مهم‌ترین خدمتی بود که هند به علم کرد.

اعداد 1 و 2 و 3 و ... و مفهوم "صفر" میراث ریاضی بسیار مهم تمدن هند است. این اعداد در غرب به عنوان اعداد "عربی" شناخته می‌شوند چونکه غربی‌ها این یافته‌های هندی را از طریق خاورمیانه و سرزمین‌های عربی گرفته‌اند.

ریاضیات هندی، علاوه بر اعدادی که ما هر روز از آن‌ها استفاده می‌کنیم، مفهوم اساسی "جای ارقام" را هم به بشریت یاد داد. مثلا به عدد ۱۷۰ توجه کنید. در این عدد، "۱" برابر است با ۱۰۰ و در مقام "صدگان" نشسته است؛ "۷" مساوی است با ۷۰، که در مقام "دهگان" قرار گرفته است؛ و صفر هم در مقام "یکان" جای دارد.

این چیدمان اعداد، امروزه به قدری برای ما طبیعی است که حتی به آن فکر هم نمی‌کنیم، اما اگر محل قرارگیریِ ارقام را نداشتیم، نوشتن اعداد بزرگ بسیار پیچیده و دشوار می‌شد.

براهماگوپتا مشهوترین ریاضیدان هندی دوران باستان بود که در قرن هفتم میلادی می‌زیست و نحوۀ محاسبۀ حجم منشور‌ها و سایر اشکال را بدست آورد. او اولین کسی بود که به عدد صفر اشاره کرد. او می‌دانست هر چیزی در صفر ضرب شود صفر می‌شود. زمانی که براهماگوپتا درگذشت (۶۶۵ میلادی)، چهار سال از آغاز خلافت معاویه در جهان اسلام می‌گذشت.

براهماگوپتا

حدود پانصد سال بعد، ریاضیدان هندی دیگری به نام بهاسکارا (زادۀ ۱۱۱۵ میلادی) نشان داد هر چیزی که بر صفر تقسیم شود بی‌نهایت می‌شود. بدون این مفاهیم، توضحیات ریاضیِ معاصرِ دنیا غیرممکن می‌شد.

بنابراین نقش بنیادین تمدن هند در پیشرفت دانش بشری، غیر قابل انکار است. بدون ریاضیاتی که در هند پا گرفت، دست انسان از بسیاری پیشرفت‌های علمی کوتاه می‌ماند و امروزه ما در جهان دیگری می‌زیستیم.

علم در دنیای کنونی، علمِ جهان‌شمولی است که در غرب توسعه یافته است و هر کشوری برای علمی‌تر شدن، پیرو همین علم است. اما نباید فراموش کنیم که علم مدرن برآمده از علم در جهان قدیم است.

نیز نباید فراموش کنیم که ما اعداد را از هند گرفته‌ایم و کاغذ را از چین. وقتی یک کودک دبستانی در حال نوشتن جدول ضرب است و نخستین گام‌هایش را در دنیای دانش برمی‌دارد، در واقع مشغول استفاده از هدایایی هندی و چینی است که بسیار هم قدیمی‌‌اند. هدایایی که جزو پایه‌های پیشرفت بشریت بودند.  

منبع: عصر ایران

برچسب ها: چین ، دیوارچین
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۱۵
در انتظار بررسی: ۰
بنده خدا
۱۵:۴۱ ۲۹ آذر ۱۴۰۱
من مسلمانم واینکه ایرانی ام ودر ایران زندگی می کنم، هم نعمتی است که خدا را به خاطر ان شکرمیکنم ونیز سعی می کنم که وظیفه ام را در مقابل وطن خود به جا بیاورم تا شکر عملی این نعمت را بگزارم
ناشناس
۱۶:۴۱ ۲۹ آذر ۱۴۰۱
زنده باشی بنده خدا
ناشناس
۱۵:۴۱ ۲۹ آذر ۱۴۰۱
نمیدونم این مطالب رو از کجا آوردین ولی حداقل در مورد ریاضی و چهار عمل اصلی آن و همچنین عددهای صفر تا 9 میدونم که از ابداعات خواجه نصیرالدین طوسی بوده
ناشناس
۱۵:۳۵ ۲۹ آذر ۱۴۰۱
ملی گرایی شرک و کفر است
من اول مسلمان هستم
ناشناس
۱۵:۰۲ ۲۹ آذر ۱۴۰۱
به نظر می رسد کلا علم و نظریات علمی در طول تاریخ و از دوران باستان از یک مبدا ناشناخته ای ناشی می شود که نمی شود همیجوری و بدون پیش زمینه ها در ذهن یک انسان شکل گرفته باشد بخصوص اینکه در زمینه مسائل اساسی می بینیم که مبنای خیلی از نظریات مهم علمی هنوز هم معتبر هستند ولذا تمام قرائن نشان می دهد که مبنای اصلی علوم از علوم فضایی گرفته تا پزشکی و غیره ناشی از آموزه های انبیائ الهی است که با خالق هستی و مبدا علم در ارتباط مستقیم بودند وگرنه چگونه می شود یک نظریه علمی میلیونها سال پیش مطرح شود در حالی که هیچ وسیله آزمایشی و تحقیقی در اختیار بشر نبوده مخصوصا در زمینه کرات آسمانی و پزشکی و امروز هم اساس آن نظریه معتبر باشد .
ناشناس
۱۳:۳۳ ۲۹ آذر ۱۴۰۱
من مسلمانم با تفکر زشت کفر گرایی (ملی گرایی) هم سخت دشمنم
ناشناس
۱۷:۳۳ ۲۹ آذر ۱۴۰۱
منافقین هم فاز جدا شده از ملی گرایان هستند مسئول همه آنها مهندس بازرگان رئیس ملی گرایان ایران بوده
جناب ناشناس 15:52
ناشناس
۱۳:۳۲ ۲۹ آذر ۱۴۰۱
معنی ملیت این است که ما ملت را می‌خواهیم و اسلام را نمی‌خواهیم
این معضل شرک و کفر ملی گرایی (طاغوت) اساس بدبختی مسلمین است و کشور های مسلمان را مقابل هم قرار می‌دهد و آن ها را با نژاد پرستی و توهم و دنیا طلبی و.... به جنگ با یکدیگر تشویق دارد.برای همین اسلام با ملیت مخالف است
اون مرتیکه در خارج گفت اول من ایرانی هستم دوم ملی هستم سوم اسلام! این صلاً اسلام نیست تو سوم هم اسلام نیستی
ناشناس
۱۵:۵۲ ۲۹ آذر ۱۴۰۱
آن کسانی که ادعای ملیت و ملی گرایی دارند و آن را در مقابل اسلام قرار می دهند ثابت کرده اند که دروغ میگویند نه به ملت و ملییت اعتقاد دارند نه به تمامییت ارضی کشور عزیزمان و از روز پیروزی انقلاب دست در دست دشمن ترین دشمنان ایران و ایرانی قرار داده اند و از هیچ خیانت و جنایت علیه ایران و ایرانی دریغ نکرده اند و این بچه مسلمان بوده اند که در طول تاریخ برای حفظ استقلال و آبادی و آزادی این سرزمین جان فشانی کرده اند از جمله آیت الله مدرس و کاشانی و میرزاکوچک خان و رئیس علی دلواری و راس همه این جانفشانی ها ۸سال جنگ تحمیلی و خیانت ملی گرا ها و منافقین ووو از طرفی و دفاع جانانه و فراموش نشدنی فرزندان اسلام از طرف دیگر. ولذا جز مسلمانان و کسانی که اعتقاد به خدا و قرآن کریم و انبیائ و اولیاء دارند دیگران کارنامه سیاه و شرم آوری در رابطه با کشورمان دارند و ملت عزیز ایران هم این موضوع را خوب می دانند و فراموش نخواهندکرد .
ناشناس
۱۳:۳۰ ۲۹ آذر ۱۴۰۱
افراد ملی به درد ما نمی‌خورند
افراد مسلم یاران و سربازان اسلام هستند
ناشناس
۱۳:۲۹ ۲۹ آذر ۱۴۰۱
اول مسلمان هستم دوم هم بنده و تسلیم خداوند هستم سوم هم مومن و صالح هستم چهارم هم مسلمان هستم و پیرو کتاب آسمانی قرآن کریم. آخر ایرانی ام
ملیت و طاغوتی بودن هیچ ارزشی ندارد
محمد
۱۱:۱۷ ۲۹ آذر ۱۴۰۱
در مورد تمدن خودمون هم بزارید همانند باطری اشکانی
ناشناس
۱۱:۱۰ ۲۹ آذر ۱۴۰۱
چرا در مورد تمدن خودمون و چیزایی که به دنیا دادیم حرف نمیزنین
مث کشف الکل و جبر
ناشناس
۱۴:۵۱ ۲۹ آذر ۱۴۰۱
اینایی که به اسم چین و هند زده قبل‌تر تو ایران بوده