سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

روایت شهیدی که اغتشاشگران غریب گیر آوردنش

این روز‌ها نحوه شهادت غریبانه و مظلومانه شهید بسیجی «حمید پورنوروز» گیلانی آتش به جان همه انداخته چراکه او را هم عده‌ای بی‌رحم غریب گیر آوردند و او خود روضه مجسم گودال قتلگاه شد.

بار دیگر روضه‌خوان می‌خواند «غریب گیر آوردنت» و حاضران ناله می‌زنند؛ این بار برای شهدای مدافع امنیتی که علی‌اکبر‌های زمانه خویش شدند و روضه مجسم گودال قتلگاه.

این روز‌ها نحوه شهادت غریبانه و مظلومانه بسیاری از مدافعان امنیت همچون شهید بسیجی «حمید پورنوروز» گیلانی آتش به جان همه انداخته چراکه او را هم عده‌ای بی‌رحم و داعشی‌صفت غریب گیر آوردند و در مظلومیت به شهادت رساندند.

شهید «حمید پورنوروز» یک بسیجی بود که درآمد خودش را از طریق کارگری و جوشکاری به دست می‌آورد، اما مشکلات و گرفتاری‌های زندگی، او را از زندگی واقعی غافل نکرده بود لذا هرجا که مشکلی پدید می‌آمد، او برای حل آن مشکل پای کار بود.

او در صحنه‌هایی مانند درگیری با گروه تروریستی پژاک در شمال غرب کشور، حضور در بیمارستان‌ها در زمان کرونا و کمک به کادر درمان، حضور در سوریه و دفاع از حرم حضرت زینب (س) و دفاع از ناموس شیعه حضور داشت.

ظهر روز شهادت، قبل از رفتن به شهر به دوستانش گفته بود "به روضه‌خوان بگویید برای ما چند خطی روضه بخواند" انگار می‌دانست خبر‌هایی در راه است.

۱۲ آبان ماه دقیقاً ۲ روز بعد از عروس شدن دخترش، آشوبگران برای تجمع فراخوان‌ها داده بودند و مدافعان امنیت مردم هم در مقرر نشسته و آماده‌باش بودند تا اینکه یکی از آن‌ها به شوخی می‌گوید "امشب شب شهادت است یکی از ما شهید می‌شود"؛ آقا حمید در حال چای ریختن برای دوستانش بود، آقا رضا به حمید می‌گوید "امشب نور بالا میزنی، امشب شب توست" و همه می‌خندند و کسی انتظار نداشت حمید به این زودی آنان را ترک کند و به درجه رفیع شهادت برسد و آن شب واقعاً شب او باشد.

ساعت حدود ۱۸:۴۵ بود که صدای بی‌سیم بلند شد فرمانده گفت "بچ‌ها بیایید، آشوبگران در حال بستن خیابان‌ها و آتش زدن سطل آشغال‌ها هستند، خودتان را برسانید".

حمید پورنوروز که عضو تیم موتوری بود، به سمت خیابان حرکت کرد.

آشوبگران با شنیدن صدای موتور بچ‌های گردان فرار کردند، لیدر‌های اصلی به سمت یک کوچه فرار کردند، اما وقتی متوجه بن‌بست بودن کوچه شدند و دیدند راهی فراری ندارند، درب یک منزل را شکستند و وارد آن منزل شدند.

موتور حمید زودتر از بقیه دوستانش به آن کوچه رسید، حمید با شنیدن صدای پیرزنِ صاحب‌خانه که از ترس فریاد می‌زد نتوانست منتظر بماند تا بقیه دوستانش برسند؛ پیاده شد و وارد منزل شد.

تعدادی از آشولگران پشت درب منزل ایستاده بودند تا نگذارند رفقای حمید وارد منزل شوند، اینجا بود که حمید تنهای تنها ماند بین یک عده آدم بی‌رحم ...

با هرچه که در دست‌شان داشتند حمید را زدند و یکی با سنگ به سرش و دیگری با چاقو به گردنش و چند نفری هم به جان پهلویش افتادند ... آنجا بود که ندای "سلام بر مادر" بلند شد و حمید که آن شب دنبال روضه‌خوان سرور زنان دوعالم بود، خودش شد روضه مجسم مادر، روضه غریب گیر آوردنت.

کسانی که حمید را به بیمارستان می‌رساندند می‌گفتند او مدام زیر لب "یا زهرا" را زمزمه می‌کرد تا به شهادت رسید.

البته عده‌ای بی‌رحم، بعد از شهادتش هم به او رحم نکردند و هرچه خواستند راجع به او گفتند، اما شهید مظلوم حمید پورنوروز جاودانه شد و خودش را به صف یاران امام حسین (ع) رسانده بود و قطعاً خداوند انتقام خون او و امثال او را خواهد گرفت.

منبع : مشرق

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
ناشناس
۱۵:۰۰ ۲۰ آذر ۱۴۰۱
کسانی که هشتک نه به اعدام می زنند این متن را بخوانند ...