سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

سرگذشت دختر آواره!

با آن که هنوز دوران نوجوانی را می‌گذرانم، اما از این اوضاع اسفبار بسیار غمگین و ناامیدم! هیچ گاه محبت پدر و مادرم را احساس نکردم .

با آن که هنوز دوران نوجوانی را می‌گذرانم، اما از این اوضاع اسفبار بسیار غمگین و ناامیدم! هیچ گاه محبت پدر و مادرم را احساس نکردم و روز‌های سختی را پشت سر گذاشتم. نمی‌دانم چرا زمانی که پدر و مادرم از یکدیگر طلاق گرفتند، ما را ندیدند و ...

این‌ها بخشی از اظهارات دختر ۱۵ ساله‌ای است که به دایره مددکاری اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد پناه آورده بود تا غم هایش را با مشاور کلانتری تقسیم کند با آن که هنوز دوران نوجوانی را می‌گذرانم، اما از این اوضاع اسفبار بسیار غمگین و ناامیدم! هیچ گاه محبت پدر و مادرم را احساس نکردم و روز‌های سختی را پشت سر گذاشتم. نمی‌دانم چرا زمانی که پدر و مادرم از یکدیگر طلاق گرفتند، ما را ندیدند و ...

و از تلخکامی‌های روزگار سخن بگوید. او که مدعی بود به همراه برادر کوچک ترش حتی به «مرگ» اندیشیده است، درباره سرگذشت خود به کارشناس اجتماعی گفت: اولین فرزند مادرم هستم و او در ۱۶ سالگی مرا به دنیا آورد. بنا به گفته مادربزرگم، همه خانواده مرا دوست داشتند و به من عشق می‌ورزیدند. آن چه از مادرم به خاطر دارم، زنی خوش اخلاق و مهربان بود، ولی نمی‌دانم چرا با پدرم سر ناسازگاری گذاشت و زندگی شان دچار آشفتگی و بی سروسامانی شد. هنوز در آرزوی خرید کیف مدرسه بودم که پدر و مادرم به دلیل اختلافات شدیدی که با هم داشتند، تصمیم به طلاق گرفتند. آن‌ها فقط به زندگی و آینده خودشان می‌اندیشیدند و من و برادر ۲ ساله ام را فراموش کرده بودند.

آن زمان پدرم در زمینه برق ساختمان فعالیت می‌کرد و با آن که امکانات زیادی در آغاز زندگی مشترک شان نداشتند، اما در کنار یکدیگر سختی‌های زیادی کشیدند تا این که پدرم خانه کوچکی خرید. با این حال، مدت زیادی نتوانستند به این زندگی مشترک ادامه دهند و سرانجام مادرم به صورت توافقی از پدرم جدا شد و با جوانی کوچک‌تر از خودش ازدواج کرد که آن پسر به گفته اطرافیانم هنوز به خدمت سربازی هم نرفته بود. مادرم به خاطر من و برادر کوچکم از دریافت مهریه هم صرف نظر کرد تا ما در همان خانه نقلی زندگی کنیم که همه دارایی پدرم بود، ولی پدرم نمی‌توانست از من و برادر ۲ ساله ام مراقبت کند به همین دلیل مدتی در منزل اقوام سرگردان بودیم تا این که نزد مادر بزرگم رفتیم و در کنار عمو و عمه مجردم زندگی می‌کردیم.

حدود دو سال بعد پدرم نیز با دختری از اهالی یکی از روستا‌های مشهد ازدواج کرد. «مهین» به پدرم قول داده بود که سرپرستی من و برادرم را به عهده بگیرد و جای خالی مادرم را پر کند، ولی او وقتی قدم به زندگی مشترک با پدرم گذاشت، همه قول و قرارهایش را فراموش کرد به طوری من و برادرم را کتک می‌زد و حتی برای ما غذا نمی‌پخت. او زنی لجباز بود و با توهین و فحاشی و آزار و اذیت من و برادرم سعی داشت ما را از خانه بیرون کند، این درحالی بود که پدرم رفتار‌های او را می‌دید، ولی «مهین» نه تنها به حرف‌های پدرم گوش نمی‌داد بلکه با او نیز رفتار خوبی نداشت و با لجبازی خواسته هایش را به کرسی می‌نشاند!

سرانجام کار به جایی رسید که او نیز از پدرم طلاق گرفت و مهریه اش را به اجرا گذاشت، در این شرایط پدرم مجبور شد همان خانه نقلی را هم برای پرداخت مهریه «مهین» بفروشد.

این درحالی بود که پدرم بیکار شده بود و بدهی زیادی نیز به دیگران داشت، در واقع ورشکسته شده بود و طلبکار‌ها به دنبالش بودند. اوضاع زندگی ما هر روز سخت‌تر می‌شد تا این که دوباره پدرم ما را به خانه مادربزرگم بازگرداند و خودش چند ماه در شهرستان‌های مختلف پنهان شد.

آن زمان مادرم در یکی از مراکز معروف تجاری در بولوار شهید مفتح مشهد به عنوان فروشنده فعالیت می‌کرد و چند بار به دیدار من و برادرم آمد، اما از پدرم خبری نداشتیم. بعد از شیوع کرونا در کشور، وضعیت زندگی ما نیز آشفته‌تر شد تا حدی که به ناچار درس و مدرسه را رها کردم، اما سرانجام پدرم در حالی به طور مخفیانه به دیدار ما آمد که با زن دیگری ازدواج کرده بود. همه این روز‌های تلخ در حالی رقم می‌خورد که پدرم با «فریبا» هم اختلاف داشت و دوباره کار به طلاق کشید، ولی این بار نیرو‌های انتظامی پدرم را دستگیر کردند و او راهی زندان شد. حالا من و برادر کوچک ترم تنها مانده بودیم و آن قدر روزگار سختی داشتیم که حتی گاهی به «مرگ» می‌اندیشیدم.

مادرم نیز دیگر هیچ گاه به دیدار ما نیامد و ما را فراموش کرد.‌ای کاش زمانی که از پدرم طلاق می‌گرفت اندکی هم به سرنوشت و آینده من و برادرم می‌اندیشید و ما را این گونه رها نمی‌کرد تا در آرزوی محبتی اندک، چشمان مان گریان شود و ...

بررسی‌های روان شناختی و اقدامات مشاوره‌ای با صدور دستوری از سوی سرگرد جواد یعقوبی (رئیس کلانتری طبرسی شمالی) برای این دختر نوجوان در دایره مددکاری اجتماعی کلانتری آغاز شد.

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۲۲
در انتظار بررسی: ۰
ناشناس
۱۷:۳۵ ۱۴ آذر ۱۴۰۱
ارزوی خوشبختی در سایه اسلام برای همه مردم ایران
علی
۲۲:۴۴ ۱۳ آذر ۱۴۰۱
همه اینها به خاطر مشکلات اقتصادی و فقر و فساد و رانت و انحصار در جامعه هست
ناشناس
۱۴:۴۰ ۱۴ آذر ۱۴۰۱
شایدم عدم سازش
ناشناس
۲۲:۰۲ ۱۳ آذر ۱۴۰۱
منم با 48 سال با بهترین مدرک دانشگاهی و شخصیتی مذهبی و خانواده دار و حتی پولدار برای هر دختری که انگشت روش میگذاشتم میرفتم و بهم ندادند و هنوز هم متاسفانه مجردم اونوقت مردم کشورم دختر 14 15 ساله را ازدواج میدن به مردهای بی هویت و بیکار و خانواده ندوست . متاسفم برای این خانواده ها
ناشناس
۲۱:۵۲ ۱۳ آذر ۱۴۰۱
همه مقصر بودند غیر از خودش؟
ناشناس
۲۱:۱۷ ۱۳ آذر ۱۴۰۱
بازم خدارو شکر که به جای پناه بردن به دامان یکسری افراد شیطان صفت به دامان پلیس پناه آورده
علی
۲۰:۰۲ ۱۳ آذر ۱۴۰۱
امیدوارم یه روزی بشنوم که این دختر و برادرش جز خوشبخت ترین آدما شدن، به حق آقا امیرالمؤمنین.
ناشناس
۱۷:۲۱ ۱۳ آذر ۱۴۰۱
چرا از اخلاق خودش چیزی نگفت؟ همه مقصرند جز..
علی
۱۷:۱۶ ۱۳ آذر ۱۴۰۱
این پدر و مادر رو باید اعدام کنند
ناشناس
۱۶:۱۵ ۱۳ آذر ۱۴۰۱
این هم غصه ای دیگر از ی هموطن کاش چنین ماجراهایی نبود حتی در حد تصور حرفهای زیادیست که بهتر است بیان نشود و تنها آرزومند عاقبت نیک و خیر برای این دو انسان مظلوم هستم .
ناشناس
۱۵:۳۷ ۱۳ آذر ۱۴۰۱
الهی هیچ فرزندی گرفتار و الدین بد و ناسازگار نشوند که اگر چنین شود فرزندان قربانی این زندگی شوم هستند .
والهی هیچ زنی گرفتار همسر هوسران و تنوع طلب نشود ،که زندگی با اینگونه افراد هم سخت و زیانبار و زجر آور است
پروردگارا به همه زندگی ها و خانواده ها مهربانی و دوستی و صمیمیت و وفاداری
و آرامش عطا فرما و میان آنها صلح و سازش عطا کن
ناشناس
۱۴:۴۹ ۱۳ آذر ۱۴۰۱
فامیل باید نوبتی ازشون نگهداری کنن
ناشناس
۱۴:۴۲ ۱۳ آذر ۱۴۰۱
دختری که در ۱۶ سالگی بچه دارشده یعنی ۱۴ سالگی ازدواج کرده اون بیچاره چیزی بلد نبوده این اشتباه رو پدربزرگها و مادربزرگهای این دختر انجام دادن . نمیشه قضاوت کرد ولی انگار پدره هم خیلی نرمال نبوده که سه تازن نتونستن باهاش کناربیان
ناشناس
۱۷:۳۹ ۱۳ آذر ۱۴۰۱
شما رو نیاوردن قضاوت کنی.. . 1.اینا آینه عبرت برای پسر و دخترها که پدر و مادر خواهند شد و2. آینه مسولان که در امر ازدواج همیشه قبلا مشاوره به خانواده ها داده بشه 3.مسولیت پذیری دولتمردان در اقبال زندگی این مدل خانواده ها که چتر شدید حمایتی از فرزندان رو داشته باشند بدون توجیه و بهانه 4.حمایت مردم
واقعا چقده سخته وقتی حس میکنی یه عده اصلا شعور اجتماعی ندارن و قضاوت رو پیشه خود کردن.!!
ناشناس
۱۴:۳۱ ۱۳ آذر ۱۴۰۱
چه پدر نادانی داشته ،چند دفعه ازدواج و طلاق و...
ناشناس
۱۳:۱۳ ۱۳ آذر ۱۴۰۱
جالبه قبلا این دست خبر ها رو کمتر می دیدیم
ندا
۱۲:۳۸ ۱۳ آذر ۱۴۰۱
خدا لعنت کنه همچین پدر ومادرای بی فکر و مسئولیت رو. شما که آدم نیستین و نمی‌تونید مثل آدم زندگی کنید غلط میکنید بچه میارین
ناشناس
۱۱:۱۹ ۱۳ آذر ۱۴۰۱
آدم یه پرنده یا هر جاندار دیگری رو هم تو خونه داشته یاشه بهش محبت میکنه و تعهد داره بهش چطور یه مادر فرزندی که از وجود خودش به وجود اومده رو اینطور رها میکنه،به حیوانات هم توهین کردیم اگه اینا رو باهاشون مقایسه کنیم
ناشناس
۱۱:۱۴ ۱۳ آذر ۱۴۰۱
خدا بر پدر و مادرانی لعنت کند که اینچنین فرزندان خود را آواره کردن. ممنون از نیروی انتظامی که زحمت بسیار می‌کشند و کمک احوال این فرزندان هستن. دولت باید چتر حمایتی بسیار گسترده از این فرزندان در رفاه و معیشت و مسکن وتحصیل و خورد و خوراک داشته باشه بدون هیچ عذر و بهانه ای تا آسیب نبینند.
ناشناس
۱۱:۰۹ ۱۳ آذر ۱۴۰۱
انسان های خودخواهی بودن پدر مادرت.کاش اصلا ازدواج نمیکردن باهم اگه ازدواج کردن باید تا آخرش پایه شما که بیگناه بودین وایمیستادن.نه اینکه برن دنبال زندگی خودشون
ناشناس
۱۱:۰۶ ۱۳ آذر ۱۴۰۱
همه نباید ازدواج کنن کسی که. نسبت به فرزندش عاطفه نداره چرا اصلا بچه دار شده
پرسنال
۱۰:۵۷ ۱۳ آذر ۱۴۰۱
اول اینکه قانون مسخره مهریه باید برداشته بشه( البته در حماقت بعضی از آقایون که مهریه خارج از توان پرداخت رو قبول میکنن شکی نیست)
بعدشم اینکه قانون باید طوری طراحی بشه که درصورت طلاق برای دوطرف مجازات های سنگین نوشته بشه تا حدی ک از طلاق صرف نظر کنن. چون طلاق بگیرن معلوم نیست که بعدن گزینه بهتر گیرشون بیاد. اگر مرد معتاد باشه یا دست بزن داشته باشه قانون جوری باشه که ب اجبار ترکش بدن یا جوری ادبش کنن تا به زنش از گل نازک تر نگه. از اون طرف هم قوانینی‌مشابه برای زن در نظر بگیرن.
تجربه نشون داده طلاق زندگی افراد رو بدتر میکنه و بهتر نمیکنه، بخصوص اگه بچه هم داشته باشن. طلاق نباید باشه اصلا.